سلام
خسته نباشيد
من 18 سالمه و نسبت به مادرم بعضي وقتا كه حواسم نيست بي مهري ميكنم.واقعا حواسم نيست!!و بعدش بشدت پشيمون ميشم و ميدونم كه از اين رفتار من رنج ميبره.تقريبا 44 سال سن داره و در دوراني كه من رو باردار بوده يه افسردگي خفيف هم گرفته.يكمي اخلاقش تنده و حرفاش هميشه با نيش و كنايه است ولي ما تونستيم كه باهاش كنار بيايم چون محبتشو احساس ميكنيم و حرفاش از ته دل نيست.هميشه تو اين فكر هستم كه يه روزي بتونم بين حرف دلش و حرفي كه در واقعيت ميزنه توازن برقرار كنم،مثلا يجورايي اخلاقشو بهتر كنم ولي مادرم كه هيچي،تازه خودمم بد اخلاق شدم!البته فقط نسبت به اون اينجوري شدم و نسبت به بقيه اينجوري نيستم ،و هميشه سعي ميكنم محترمانه و مودبانه با طرف مقابلم صحبت كنم،صرف نظر از هر سن و سالي.به هر حال از اين رفتار خودم ناراضيم و وجدان درد گرفتم.هرچند كه كم اتفاق ميوفته ولي هردوتامون داريم از اين موضوع آسيب ميبينيم و ميترسم رابطمون سرد شه.از طرفي چند وقت ديگه كنكور دارم و بخاطر اين رفتاري كه نميدونم چجوري سراغم اومد بعضي وقتا ميرم تو فكر.ميدونم كه ميگيد شما بهتره كه وقت مشاوره حضوري يا تلفني بگيريد ولي باور كنيد كه من شرايطشو ندارم!!!!!!!!!!اگه تمريني هست،روشي هست،يا هر چيز ديگه اي كه بتونه به مرور تو اين موضوع بهم كمك كنه لطفا مطلعم كنيد.ممنونم