سلام وقتتون بخیر باشه.
بنده 23 سال سن دارم دو سال کاملی میشه با آقای 28 سال در رابطه‌ام و خانواده‌ها در جریان هستند، از ابتدای ارتباطمون اکثر پارامتر ازدواج رو بررسی کردیم و دوتایی به این نتیجه رسیدیم که بدرد هم میخوریم و من اول دانشجوی لیسانس بودم بعد ادامه دادم تا فوق لیسانس، با مشاورهای دانشگاه هم صحبت کردم با بررسی نقطه ضعف‌ها و قوت‌هامون مشاور بهم گفتند بهم می‌خوریم و مشکل جدی نیست، ایشون ساکن بندرعباس و اصالتا سیرجانی هستند بنده ساکن اصفهان و اصالتا از روستاهای اطراف اصفهان هستیم ولی متولد خود اصفهانم و ایشونم متولد خود بندرعباس، از لحاظ روحی و اخلاقی این دوسال خداروشکر هر مشکلی پیش میومد با صحبت و گفت‌گو حل میکنیم و تا به حال دلخوری و کینه‌ی از هم نداریم این مورد باعث شده من چشممو رو یه سری مسائل دیگه ببندم یا به عبارتی بگم اولویت اینکه بهم میخوریم و باهم حرف می‌زنیم خب نسبت به مسائل دیگه بیشتره، ایشون از لحاظ مالی خونه و ماشینشون رو دارند ولی این دوسال سرباز بودند و کار ندارند، البته با تحلیل خودم و صحبتای خودش علت اینکه خیلی دیر رفته سربازی فوت پدرشه تو سن 21 سالگی وسط تحصیلش پدرش بر اثر سرطان معده فوت میکنه و پدرشون شخص بسیار بزرگ و حمایت گری بودند ایشون ریس بانک بودند با فوت پدر خانواده شوک بدی بهش وارد میشه، ایشون که از سه فرزند پسر، فرزند بزرگتر خانواده هستند و من فرزند کوچیک خانواده یه خواهر و یه برادر دارم که با سن‌های 25 و 34 ازدواج کردند خواهرم عقد و داداشم عروسی کرده، ایشونم برادراشون متولد 24 و 14 سال سن دارند، وقتی پدر فوت میکنه برادر کوچک خانواده 6 سال داشته برادر وسطم خیلی اهل کار نیست، همه بار زندگی میوفته رو دوش ایشون از قبل فوت پدر رفت آمد به شهرهای دیگه و دکتر رفتن تا بعد فوت و مراسمات و… نمیدونم شاید یا قطعا شرایط روحی خوبی نداشته و نتونسته درسشو ادامه بده اولش رشته متالوژی برای مقطع لیسانس می‌خوانده و بعد چون بخاطر مریضی پدرش وقفه میوفته دانشگاه میگه باید بری رشته برق بخونی تغییر رشته میده به برق، الان بعد دوسال وقتی آزمون استخدامی شرکت نفت و بانک ملی اومده بود و برای استان هرمزگان سهمیه ویژه گذاشته بود گفتم ثبت‌نام کن با ناراحتی شدید و گریه به من میگند بخدا دیگه دروغ نگفتم من دروغ گو نیستم، من لیسانس ندارم و فوق دیپلمم و 60 واحد از درسام مونده، ابتدای رابطه به من گفته بودن لیسانس دارند، من خیلی جا خوردم که چرا الان باید بگه؟ چرا اینقدر دیر؟ من نمیخوام شخصی رو تغییر بدم یا اجبارش کنم درس بخونه فقط میخوام خودم طبق اون شرایطی که واقعا وجود داره تصمیم به ازدواج بگیرم، من شرایط جنوب رو که نسبت به اصفهان منطقه محروم‌تری هست پذیرفتم. چون خودم دانشجوی رشته شیلات، هستم گفتم شاید اونجا کارم بهتره، حدودای یک سال پیشم فهمیدم عموشون ماشین سنگین دارند و معتاد به تریاک اند با اینکه دوست نداشتم خانواده همسرم اینطوری باشه بخاطر اینکه روحیاتم ن بهم می‌خورد این موردم گفتم خب دست خودش که نبوده بعدم خودشون گفتند رفت و آمد زیادی ندارند گفتم خب عیبی نداره می‌گذرم، ولی الان با این بحث فوق دیپلم ذهنم خیلی درگیر شده، اولش گذشتم چون باور داشتم اگر منم جای اون بودم اول که همین شرایط شایدم بدتر برام رخ می‌داد دومم اگر منم جاش بودم اون قطعا منو می‌بخشید و کمک می‌کرد مدارکمو برم بگیرم چون بارها تو مشکلاتمون، موردی شبیه به این مسئله مطرح شده و کمک کردند. ولی بحث من کار هست، که با این مدرک کار گیرشون نمیاد الان تمام آزمون استخدامی لیسانس می‌خواند، و مورد دیگم اینکه کلا خودم دوست داشتم طرفم حداقل لیسانس داشته باشه، یه جورایی برام خیلی درس مهم بوده، الان موندم واقعا چیکار کنم؟ بهش گفتم ادامه بده آزمون شده تا سن 40 سال ادامه بده دوباره آزمون بده شاید قبول شی. از لحاظ مالی هم دو مغازه از خودشون دارند یه خونه سه طبقم دارند میگه میخوام یکی از مغازه‌ها رو برا خودم راه بندازم، که بشه شغلش ولی همیشه خودشم میگفت یه شغل دولتی کنار شغل آزاد، الان در حال حاضرم کنار دوست پدرشون تو یه فروشگاه لوازم خانگی کار میکنه تا سربازی میرفت خب وقتش اجازه نمی‌داد بنده خدا 6 ساعت استراحت در روز داشت 4 ساعتشم میرفت تو فروشگاه یک و نیم می‌گرفت الان بعد عید که سربازیش تموم شده دوست پدرشون گفته بیا صبح و عصر با 6 میلیون میگه میرم بعدم میام خواستگاری گفتم اگه گفتند شغلت چیه میخوای بگی فروشنده؟ از نظر خودم برا زندگی مناسب نیست خیلی شغل ناپایداری، الان فکرم خیلی درگیره که باید چه برخوردی باهاشون داشته باشم ضمن اینکه ما این دوسال مشکلاتمون حل کردیم و ارتباط خوبی داشتیم، خانواده‌هام در جریان هستند، بنظر شما چیکار کنم؟ من نظرم اینکه 60 واحد رو ادامه بده لیسانس بگیره آزمون رو هم شرکت کنه، خودشم تو معدن گل‌گهر آشنا دارند ولی آشنا هم مدرک خوب و درس خوب میخواد که کار بلد باشه آدم و اینکه فعلا بیاد خواستگاری که ارتباطمون کشیده بشه داخل خانواده ولی دوران نامزدی رو طولانی کنیم تا تکلیف کار و درسش مشخص بشه. بنظرتون فکرم درسته؟ دوست دارم بدونم اگر واقعا منو میخواد حاضره 60 واحد رو بخونه یا نه چون خودش از اول بهم نگفته و میگه نمیخواد رابطمون خراب بشه منم میگم این جبران پنهان‌کاری شه باید بپردازه.
ممنونم از وقت با ارزشتون که برای مطالعه حرفای بنده قرار دادید. خیلی ممنون میشم راهنماییم کنید. اگر موردیم ابهام داره بفرماید پاسخ میدم. ممنونم مجددا