2
کمک
سلام خسته نباشید دختری شانزده ساله هستم که از رفتار پدر مادرم متنفرم یعنی دگیه کارد ب استخوانم رسیده جوری شده که ازشون متنفرم به همه چیز های من گیر میدن و من دیگ خسته شدم نمیکشم از دستشون مثل یه بچه بامن رفتار میکنن لطفا سریعتر راهنمایی کنید دارم دیونه میشم
سلام به شما دوست عزیز
با توجه به توضیحات شما به نظر می رسد که از نظر روحی در شرایط سختی قرار دارید در این مورد اطلاعات بیشتری در اختیار ما قرار بدهید تا باهم بیشتر صحبت کنیم.
۱٫ در چه مواردی با پدر و مادرتان اختلاف دارید؟
۲٫ واکنش آنها چگونه می باشد؟
۳٫ شما چگونه نیازها و خواسته های خود را بیان می کنید؟
۴٫ چه توقعاتی از پدر و مادرتان دارید؟
با سلام خدمت شما
دوست عزیز مشخص است که تحت تنش زیادی هستید و احساس خشم شدیدی را بابت رفتارهای کنترلگرانه پدر و مادرتان تجربه می کند و احساسات شما کاملا قابل درک است.
نیاز به آزدی و داشتن روابط خوبی که در آن احساس ارزشمند بودن را تجربه کنیم از جمله اساسی ترین نیازهای هر فردی است و قاعدتا شامل حال شما خواهد شد.
به خصوص اینکه دقیقا در سنین نوجوانی ما بیشتر از قبل با نیاز به آزادی خودمان مواجه می شویم و اراده و انتخاب آزاد بیشتر از قبل برای ما اهمیت می یابد و دیگر مانند گذشته و دوران کودکی مان امر و نهی و یا دستورات و دخالتهای والدینمان را نمی توانیم به راحتی پذیرا باشیم.
وقتی هم که یک چیزیز می خواهیم و خواسته ای داریم که در واقعیت آن را نمی یابیم یا بنظرمان می رسد که آنچه داریم با آنچه می خواهیم تمایز و تفاوت دارد، دچار احساس ناکامی شده و به دنبال آن احساس خشم را تجربه خواهیم کرد که ممکن است وقتی دلیل آن را به اطرافیانمان نسبت دهیم، از آنها هم بدمان بیاید یا به قول شما احساس تنفر را تجربه کنیم که این هم کاملا طبیعی است.
متاسفانه واقعیت های زیادی وجود دارند که همانطور که از اسمش پیدا است، واقعیت هستند یعنی به هر حال چه ما بخواهیم و دوست داشته باشیم چه نخواهیم و مطابق میل مانبوده و بر خلاف میل ما باشد، به هرحال وجود دارند و کاری نمی توان برای آن انجام داد و در واقع امری اجتناب ناپذیر است.
مسلما اگر واقعیت به گونه ای بود که می توانستیم هرجا برخلاف میل ما پیش رفت آن را تغییر دهیم شاید بهتر بود و یا اگر برای ما گزینه هایی قرار می دادند و این امکان برای ما فراهم می شد که می توانستیم پدر و مادر های خودمان را خودمان انتخاب کنیم بسیار هیجان انگیز و جالب و خوشایند به نظر می رسید.
یا لااقل می توانستیم رفتار والدین مان را در جهت دلخواهمان تغییر دهیم! البته اگر همه این امکان را داشتند احتمالا آنها هم تلا می کردند ما را در جهت دلخواه خودشان تغییر دهند و نمی دانیم در این صورت چه اتفاقی می افتاد.
اما در کل کسی قادر به تغییر دیگری نیست ولی چون نمی خواهیم با این بخش از اقعیت روبرو ویم و برایان دردناک و ناراحت کننده و ناکام کننده است، تلاش می کنیم که دیگران، والدین و یا واقعیت موجود را مطابق میل خودمان تغییر دهیم و چون نمی توانیم احساس ناکامی بیشتر و درنهایت درماندگی را به صورت مکرر تجربه خواهیم کرد.
احتمالا والدین شما هم همین قصد و نیت را دارند که رفتارهای کنترلگرانه انجام می دهند.
می خواهند شما را در مسیری هدایت کنند که به نظر خودشان ه صلاح شما هست و مشکل هم از همینجا اغاز می شود.
گذشته از این والدین معمولا زمان می برد تا متوه بزرگتر شدن فرزندانشان شوند اینکه دیگر کوک دیروز نیستند و می خواهند خودشان برای خودشان و سبک زندگی مورد علاقه شان تصمیم بگیرند و انتخاب های مستقلی داشته باشند.
شاید هم تا حدودی حق دارند چون اگر بخواهیم لحظه ای از زاویه دید آنها به موضوع نگاه کنیم، آنها تجارب بیشتری ا ما دارند و چون نگران ما هم هستند تمام تلاش خودشان را می کنند تا از ما محافظت کنند و در برابر ما خودشان را مسئول می دانند.
غافل از اینکه نوجوان آنها دیگر کودک دیروز نیست و نیازها و خواسته هایش متفاوت شده و ممکن است حتی مغایر با ما باشد که البته پذیرفتن این واقعیت هم برای آنها دشوار خواهد بود و شاید کمی فرصت می خواهند.
در این مدت شما هم می توانید به جای پاسخ متقابل رفتارهای آنها که حتما هم ناراحت کننده هستند، مانند سرزنش، قضاوت، غر زدن، تنبیه و در برخی موارد توهین و تحقیر، سعی کنید از شیوه درست آن که مخرب هم نباشد، رابطه خوبی با آنها بسازید تا از این طریق بتوانید خودتان را به عنوان یک نوجوان عاقل که خودش می تواند از خودش مراقبت کند نشان دهید تا بلکه اعتماد آنها را هم جلب کنید.
به عنوان مثال می توانید با آنها درباره نگرانی ها و دغدغه هایی که دارند با آرامش گفتگو کنید و سعی کنید آنها را درک کرده و به آنها همدلی دهید تا در کنار یکدیگر قرار داشته باشید نه روبرو و مقابل یکدیگر.
رفتارهای پرخاشگرانه و مقابله ب مثل و لجبازی میتواند اوضاع را پیچیده تر و روابط بین شما را خرابتر کند که این اصلا به نفع هیچ یک از شما نخواهد بود.
بنابراین بهتر است به جای صرف انرژی در مواردی که تحت کنترل و اراده شما نیست مانند رفتارهای آنها و داشتن خواسته های نشدنی و ناممکن مانند تغییر آنها، بر آنچه تحت اراده و کنترل شما هست متمرکز شده و انرژی خودتان را در مسیر بهبود رابطه با آنها و حل اختلافات از طریق گفتگوی بدون پرخاشگری و تلاش در مسیر برآوردن نیازهایتان با استفاده از امکانات موجود و با تکیه بر توانایی های خودتان، صرف کنید.
در این مسیر ممکن است نیازمند تقویت مهارت و توانمندی هایی در خودتان باشید که همواره در زندگی فردی و اجتماعی تان به کارتان خواهد آمد و می توانید در این زمینه با دریافت مشاوره فردی کمک و راهنمایی بهتر و دقیقتری دریافت نمایید.