سلام من خانمی 27 ساله هستم و نزدیک دو سال هست که با همسرم که یک پسر 14 ساله دارد ازدواج کرده ام. من مجرد بودم و به دلیلی علاقه ای که به هم پیدا کردیم با وجود مخالفت خانواده ام ازدواج کردم. (بدون گرفتن هیچونه مراسم عروسی و …). اوایل از طرف همه اطرافیان تحقیر می شدم اما الان حتی پدر و مادرم همسرم و حتی پسرش را پذیرته اند و رابطه خوبی داریم.
همسرم بی نهایت عاشق منه و من هم علاقه شدیدی به ایشون دارم. حتی پسر همسرم هم خیلی به من علاقه داره و توی کارهای خونه خیلی کمک میکنه و حتی اگر منو خسته ببینه کلی باهام شوخی میکنه و یا حتی سرم ماساژ بده و از این جور توجه ها.با اینکه میدونیم که مادرش همون هفته ای یکبار ک میبینتش کلی تحریکش میکنه اما خداروشکر پسر فهمیده ای هست و خیلی احترام میذاره و همه میگفت توی این دو سال ک من باهاشون زندگی میکنم اخلاق و رفتار این بچه شبیه من شده (من بسیار آرام و مودب و منظم هستم) و واقعا هم شده.
الان مشکل من با همسرم هست و نمیدونم باید چطوری این مشکل حل کنم
ما قبلا خیلی با هم بیرون میرفتیم مخصوصا اخر هفته ک بچه نبود هر هفته بیرون شهر و کوه و شهرهای نزدیک میرفتیم و کلی میگشتیم سینما و شهربازی و خیلی از این کارها میکردیم و از اونجا ک من کودک درون به شدت شاد و قعالی دارم خیلی به این جور مسائل نیاز دارم.
اما الان احساس میکنم همسرم همه جا دوست داره که بچه هم باشه یعنی اگر بگم جمعه بریم بیرون شهر، به پسر میگه ک به دیدن مادرت نرو تا بریم بیرون شهر.. یا اگر بخوایم حتی بریم هایپرمارکت خرید کنیم وقتی بچه کلاس هستش ، انقدر طولش میده همسرم تا اون هم برسه و سه تایی بریم خرید.
نمیدونم چرا این کارو میکنه.
من و همسرم 10 سال اختلاف سنی داریم و از صمیم قلب شیفته هم هستیم. و من خیلی نیاز دارم که تفریح هات دو نفره داشته باشیم با هم. از نظر مسائل جنسی هم خیلی با هم خوبیم و هفته ای حداقل 3 بار رابطه عاشقانه ای با هم داریم.
الان نمیدونم این مشکل چطوری حل کنم تا توی رابطمون خدای نکرده مشکلی پیش نیاد. مثلا من خیلی د وست دارم یک سفر دو نفره با همسرم برم اما نمیدونم چطوری بهش بگم اینو. در ضمن من پسر همسرمم خیلی دوست دارم اما ادم مادرشم خیلی دوست داره اما دوست نداره هر جایی که با همسرش میره مادرشم ببره. اینو چطوری باید به همسرم بگم؟
ممنونم