2
…
عاشق به پسره شدم نمیدونم چجوری به مامانم
آخه میترسم دعوام کنه خونوادم با جنس مخالف به شدت مخالفن
یه سوال دیگه…. مامان بابام نمیزارن تو فضای مجازی با جنس مخالف چت کنم
چیکار کنم؟ 😢خونوادم خیلی خوبن ولی خیلی بهم گیر میدن
ن میزارن با دوستام برم بیرون نه میزان تنها برم بیرون و بابام همش بهم شک داره
چیکار کنم؟؟؟
سلام به شما دوست عزیز
شما در مورد شرایط سنی خود برای ما توضیحی ننوشته اید اما با توجه به توضیحات شما به نظر می رسد که در دوران نوجوانی قرار داشته باشید دقت کن عزیزم احساس دوس داشتن و دوست داشته شدن زیباست اما اگر شما بدون توجه به شرایط سنی بخواهید وارد ارتباط با فردی شوید و بدون هدف و یا به امید آینده به یک رابطه ادامه بدهید در سن نوجوانی می تواند برای شما آسیب زا باشد و اینکه خانواده بر این موضوعات واکنش نشان بدهند یک امر طبیعی می باشد چون نگرانی هایی دارند که شما در زمان فعلی به آنها توجه نمی کنید .
روابط دوستی حتی در سنین بالاتر اگر متناسب با فرهنگ ها و هنجارهای خانوادگی برای هر فردی نباشد می تواند مشکل زا باشد و باعث شود که فرد انرژی زیادی برای پنهان کاری بگذارد و اضطراب زیادی را تحمل کند در کنار اینکه بر تمرکز خود فرد نیز تاثیر گذار می باشد .
در این مورد بهتر است دقت کنید که اگر در سن نوجوانی قرار دارید بهتر است در زمان فعلی زا وارد شدن به این روابط خوداری کنید و اجازه بدهید در سنین بالاتر در مورد آن تصمیم گیری کنید .
ممکن است در زمان فعلی اینگونه روابط برای شما جذابیت زیادی داشته باشد اما آسیب های زیادی وجود دارد که شما ممکن است آن را نادیده بگیرید و با خیالپردازی و تصمیم گیری های هیجانی پیش بروید .
شما می توانید در زمان مناسبی احساسات خود را با مادرتان در میان بگذارید اما دقت کنید که بهتر است در کنار اینکه توقع دارید دیگران احساسات شما را درک کنند شما نیز احساسات آنها درک کنید .
در مورد روابط با دوستان نیز و یا تنهایی بیرون رفتن بازهم شرایط سنی شما اهمیت دارد و در این مسیر نیاز است که شما اگر می خواهید ساعت مشخصی را با دوستان خود بگذرانید از قبل در مورد آن دوستتان و مکانی که قرار است بروید با خانواده صحبت کنید و احساسات خود را با درک نگرانی های آنها بیان کنید تا بتوانید نتیجه گیری بهتری داشته باشی.
با سلام خدمت شما دوست عزیز
احساس ناراحتی و ناکامی شما در این زمینه کاملا قابل درک است.
اگر چه به سن و سال خودتان اشاره ای نکردید اما به نظر می رسد در سنین نوجوانی باشید.
بهتر است برای این که ببینیم در این زمینه چه گزینه هایی برای حل یا مدیریت این مسئله دارید در ابتدا به چند نکته مهم اشاره کنیم.
اول این که ما کنترل رفتار هیچ فردی را به جز خودمان نداریم.
به زبان ساده تر ما فقط می توانیم خودمان را تغییر دهیم و ببینیم با توجه به شرایط موجود چگونه می توانیم برای رسیدن به خواسته هایمان که واقع بینانه و دست یافتنی باشند، رفتار کنیم و یا در صورت لازم مهارت ها و یا توانمندی های جدیدی را یاد بگیریم.
به عنوان مثال این خواسته که اطرافیان ما از جمله والدین ما طبق خواسته های ما عمل کنند یک خواسته دست نیافتنی است چرا که آن ها هم مانند ما و بقیه افراد، طبق خواسته ها و نیازها و دغدغه ها و صول فکری خودشان رفتار خواهند کرد و تلاش برای تغییر دادن آن ها هم فایده ای ندارد فقط باعث تجربه بیشتر احساس ناکامی و خشم در ما می شود.
واقعیت دیگری که در این زمینه وجود دارد این است که به دلیل تفاوت های فردی و تفاوت در همین خواسته ها و نیازها و دغدغه ها و اصول فکری و از هم مهم تر تفاوت نقش ما با ودر و مادرمان، و به دلیل این که ما آن ها را انتخاب نکرده ایم، اختلافات و تعارضات زیادی را در رابطه با آن ها تجربه خواهیم کرد و این موضوع هم کاملا طبیعی و اجتناب ناپذیر است و واقعیت دیگری است که چاره ای جز پذیرفتن آن ندارید.
از آن جا که شما در نقش فرزند آن خانواده هستید و قوانین خانه ها توسط پدر و مادرها وضع می شود پس قدرت هم در دستان آن ها قرار دارد و این هم یک واقعیت انکار ناپذیر دیگر است.
پس در این میان در واقع شما فقط و فقط کنترل رفتار خودتان را دارید که قرار است با استفاده و از همان و با تکیه بر داشته ها و توانمندی های خودتان سعی کنید برای رسیدن به خواسته هایتان تلاش کنید.
بنابراین لازم است در مرحله اول خودتان را درگیر خود مشکل و ابعاد مختلف آن نکنید و به جای آن بر این که چگونه می توانید آن را به شیوه های بهتری که موثرتر هستند حل یا مدیریت کنید تمرکز داشته باشید.
به عنوان مثال رفتارهایی مانند غر زدن، قهر کردن، پرخاشگری کردن، مقایسه کردن والدینمان با والدین دیگران و برچسب زدن و قضاوت کردن آن ها همگی رفتارهای سمی هیتند که نه تنها شما را به خواسته هایتان نخواهد رساند بلکه به دلیل جدایی انداختن و خراب کردن رابطه بین شما و والدینتان احتمال این که به خواسته هایتان بها بدهند و با شما همراه شوند را کمتر خواهد کرد.
اما در مقابل رفتارهایی مانند حمایت و همدلی و تلاش برای گفتگو کردن درباره خواسته ها و انتظاراتمان با این هدف که در ابتدا سعی کنیم دلیل مخالفت های آن ها و دغدغه ها و نگرانی هایشان را در این زمیه بدانید تا بتوانید آن ها را هم درک کنید و از این طریق به یک توتفق دوسویه ای برسید و راه حلی را پیدا کنید که هر دو طرف تا حدودی رضایت داشته باشند و این گفتگو خودش یک مهارت اکتسابی است که باید آن را بیاموزید و از طریق تمرین کردن به دست آورید.
درباره عشق و عاشقی در این سن هم بهتر است قبل از این که به مخالفت والدینتان فکر کنید به این فکر کنید که در این دوران وارد این مسائل و رابطه ها شدن آیا برای شما در نهایت بیشتر سود و دست آورد دارد و یا زیان و اضطراب و آسیب؟ و با توجه به ابعاد مختلف این موضوع در ابتدا خودتان این مسئله ر برای خودتان تا حدودی روشن کنید و بدانید که چه می خواهید و در مرحله بعد درباره این که چگونه با والدینتان مطرح کنید فکر کنید.
پس به طور کلی باید سعی کنید با تمرکز بر رفتارهای خودتان که تحت اراده و کنترل مستقیم خودتان قرار دارد مسیر حرکت خودتان را تنظیم کنید و سعی کنید با در نظر داشتن واقعیت های بیرونی که نمی توانید آن ها را تغییر دهید و به بخشی از آن ها اشاره شد و با در نظر داشتن نکاتی که مطرح شد، ببینید چه رفتارهایی می توانید انجام دهید که یک رفتار کلی که در واقع تنها مسیر موثر برای حل مشکلتان و اختلافات بین فردی است هم مطرح شد یعنی مذاکره و گفتگو کردن برای رسیدن به توافق دو سویه و رفتارهای مخربی هم که مانع رسیدن به خواسته ها و باث تخریب رابطه می شوند هم معرفی شدند.
با توجه به تمام این موارد به شما توصیه می شود که از مادرتان بخواهید شما را پیش یک روانشناس یا مشاور ببرند تا درباره این مارد و مسیری که قرار است در پیش بگیرید راهنمایی های دقیق تری دریافت کنید تا با توانمند ساختن خودتان بتوانید در مسیر تحقق خواسته ها ونیازهایتان اقدامات موثر لازم را انجام دهید.