سوالتو بپرس
X

آماده نبودن شرایط ازدواج

محل قرارگیری متن
سلام و عرض ادب..من 21 سالمه و دانشجوی کارشناسی هستم..مجردم…و اینکه 6 ماهه با یه پسری آشنا شدم خیلی پسر خوبیه…خیلی همو دوست داریم….اما خانواده ی مذهبی و سخت گیری داره..قصد جفتمون ازدواجه..اما به خاطر اینکه شرایط کاری و پول کافی نداره نمیتونه الان بیاد خاستگاری و حدودا 4 سال طول میکشه تا خودشو جمع و جور کنه..لیسانس معماری داره و ارشد هم قبول شده…مشکل ما الان اینه نمیدونیم چیکار کنیم…رابطمون داره نزدیک به 7 ماه میرسه…و جفتمون تا حالا رابطه جدی طولانی نداشتیم قبلا..خیلی ذهنش مشغوله و میگه میترسه که من اذیت شم…بهم میگه خاستگار اومد بذار بیان آشنا شو اگه بهتر از منه شرایطش ایندتو خراب نکن که اگه یک درصد نرسیدیم بهم حداقل خوشبخت باشی…حتی میگه اینقد نگرانتم که اگه یه درصد بهم نرسیم داغون میشی و اینا دلم میخواد تموم کنیم و 4 سال دیگه بیام خاستگاریت…اما این اشتباس…معلوم نیس توی 4 سال چه اتفاقایی بیوفته..نمیدونیم چیکار کنیم…خواهش میکنم اگر میخونید پیاممو کمکم کنید..تصمیم درست رو بگیرم…میخواستم برم مشاوره حضوری..اما روم نمیشه خیلی راحت حرفامو اونجا بزنم…اگر بخواد الان به خانوادش بگه خانوادش سریع میگن باید بریم خاستگاری و اگه بفهمن دوست بودیم باهم عمرا اگه راضی بشن به ازدواجمون…از خانواده خودم مامانم در جریانه..ولی روم نمیشه از او کمک بخوام چون حرفش اینه اگه قصدش جدیه بیاد خاستگاری…اما اون میگه تا شرایطش اوکی نشه کار حسابی گیر نیاره با هیچی پا پیش نمیذاره…لطفا کمکم کنید…
h:

نمایش نظرها (7)

  • وقتی شرایط ازدواج و نداره ...نباید موقعیت های شمارو از بین ببره ... خود شما هم نباید به این رابطه وابسته بشید
    بعد از 4 سال هر اتفاقی ممکنه بیفته ...پس بهتره خیلی زود تکلیف خودتون رو روشن کنید و گرنه باید 4 سال صبر کنید و بعد از این چهار سال دوباره همین سوالات بالارو بپرسید ... ولی در اون سالها وقت و انرژی و موقعیت های خودتون رو از دست دادید

  • سلام من دختری 28 ساله هستم قبلا کسی و دوسداشتم که بخاطر کارش که خوب نبود جواب منفی دادم بعد از یک سال یعنی از 3یا 4 سال پیش یکی از پسرای فامیلمون ازم خاستگاری کرد خیلی پسر خوبیه همه چیشو دوسدارم و بهش علاقمند شدم اونم مشکلش کارشه دیگه نمیخاستم بخاطر کار ردش کنم و فکر میکردم درست میشه جواب مثبت دادم ولی بدلیل فوت یکی از اقوام جشن نامزدی نگرفتیم اما همه فامیل میدونن که باهمیم الان بعد از این همه سال و مشکلات کوچیک و بزرگی که 99 درصدشون مالی بودن احساس شکست میکنم و فکر میکنم افسرده شدم از اینهمه انتظار بیهوده الان بیکار شده و شرایط مالیش خیلی بده خانوادشم شرایطشو ندارن که حمایتش کنن از طرفی همدیگه رو خیلی دوسداریم ولی واقعا خسته و افسرده شدم چند روزه که هر لحطه کارم شده گریه ..چیکار کنم

    • اگر بین دوست داشتن و شرایط ازدواج حدودی رو مشخص کنید از این تردید بیرون میایت
      باید بدونید ازدواج و زندگی مشترک هزینه هایی داره که باید پرداخت بشه و با بیکاری در چشم برهم زدنی کار زندگی مشترک پر از دوست داشتن به جدایی و طلاق و دادگاه میرسه
      پس خوب در این مورد فکر کنید .. و مشورت بگیرید
      دوره نامزدی رو برای همین روزا گذاشتن که خوب بشناسید و با بررسی ازدواج خودتونو رسمی و قانونی کنید

  • با سلام...بنده 27 ساله و نامزدم 26 سال سن دارد... دانشجوی ارشد هست و 1 سال باید سرباز باشد....از طرفی من در شهری و او در تهران است و فامیل دور هستیم...و 4 ساله که رابطه داریم با هم و 7 ماهه که نامزد کردیم...خیلی همدیگرو دوست داریم و خیلی همه چیز خوب است به غیر از یک چیز..او شغل ندارد و ما برای گذران زندگی به شغل نیاز داریم و این زمان بر است . من هر بار از این نگرانی میگویم او میگوید غر نزن...چطوری باید ازش بخوام که جدی سر کار برود؟وضع مالی پدرش خوب است و حامی خوبیست... و خودم هم با وجود کارشناسی ارشد از دانشگاه تهران در شهر خودمان نمی توانم کار پیدا کنم و باید به تهران بروم ....خسته شدم از این همه صبر

    • شما در دوران نامزدی هستید ...و این دوره دوره طلایی شناخته پس خوب طرف مقابلتونو بشناسید ... هر چند ایشون هنوز سربازی نرفته و باید صبور باشید
      ولی رکن اصلی در شروع یک زندگی مشترک داشتن استقلال مالیه ...
      در ضمن توجه داشته باشید ایشون انتخاب شما بوده و شما با توجه به شرایطش انتخابش کردید پس باید صبور باشید و یا شرایط رو بسنجید و تصمیم قاطع بگیرید

  • سلام بنده ۲۱سالم ۲سالی هست ک در یک رابطه دوستی هستم با طرف مقابلم خیلی هم دیگ را دوست داریم قصد مون جدیه برای ازدواج خانواده پسر در جریان ارتباطمون هستن و کاملا موافق هستند ولی خانواده خودم بخصوص مادرم کاملا مخالف ولی از هر جهتی بخوام بهش فکر کنم نمیتونم تموم کنم ارتباطمونا.
    شرایط مالیش خوبه ولی ازش کار دولتی خواستم ک هیچ جوری نمیتونه جورش کنه فقطم بخاطر راضی کردن خانوادم ازش اینجوری خواستم وگرنه از از نظر مالی هیچ مشکلی نداره
    با این طولانی شدن دوستیمون داریم از هم دور میشیم و نمیدونم باید دقیقا چیکار کنم بیشتر اوقاتمون تبدیل شده ب بحث کردن در همین رابطه شغلش ازم میخاد ک وارد شغل ازادی بشود ولی نمیدونم خانواده ام چیکار کنم

    • در ودوست عزیز برای اینکه من بگم کار شما اشتباهه یا نه باید واقعا نظر جدی پدر و مادرت رو بدونم و یک بار دیگه ماجرا را از دید اونها و از تعاریف اونها بشنوم و مسلما نمیشه در مورد درستی یا نادرستی مساله ای نظر داد.

      ولی توجه کن که زمانی که پدر و مادرت جریان دوستی تو را متوجه شدن چه عکس العمل تندی نشان دادند ولی بعد اجازه دادند که این خواستگاری صورت بگیرد.

      بنابراین یادت باشد که با گذشت زمان و صبوری شما دوتا احتمالا مساله رفته رفته اوضاع بهتری به خود بگیرد.

      ولی برای اینکه نظر پدر و مادرت را بتوانی منعطف تر کنی از بزرگترها یا فامیل هایی که پدر و مادرت ازشون حرف شنوی دارند می تونی کمک بگیری یا فامیل هایی که حرفشون برو داره.