سلام من۱۹سالمه دو سه ساله پیش ازدواج کردم اونم بخاطر فشارهای ک خانوادم اوردن و کلی راهمو بستن تا تن ب این ازدواج بدم من ازدواج کردم و فقط۳ماه زندگیمون دووم اورد و خیلی سختی کشیدم شک های بی موردش دخالت های،بی جا خانوادش بی ارادگی اون ک حتی نمیتونس،تصمیم بگیره و حتی یک ماه از ازدواجمون نگذشته بود دستش روم بلند شد میرفتم سرکار ولی هیچی برا نمیموند چون اصلا خرج منو نمیدا د و طی این مدت حتی هزارتومنم خرجم نمیکرد و برای دیدن خانوادمم نمیتونسم برم.خیلی زندگی برام سخت شده بود برگشتم طی دوسال و نیم حتی ی بار سعی نکرد منو برگردونه سعی نکرد زندگیمونو بسازه حکم ازدواج مجدد گرفت و اشناهایی تو دادگاه داشت ک من هیچوقت نتونسم کاری کنم….حالا من یک نفرو ک از،قبل از ازدواجم میشناختمش پیدا کردم و اون حاضره هرکاری کنه تا باهم ازدواج کنیم از خانوادش گذشته و تنهایی میخاد بیاد سمت من از طرفی بابام اینا فک میکنن اون دروغ میگه و این پسر تو فکر استفاده جنسی از من بوده در صورتی ک اصلا اینطوری نیس و اون ب من دست نزده و فقط میخاد باهم ازدواج کنیم و میخاد با خانوادمم صحبت کنه اما میترسیم از واکنش های خانوادم ولی،از طرفی ما واقعا بخاطر این نیاز های جنسی باهم نبودیم و خانوادم فک میکنن دیگه من تبدیل ب ی زن فاسد شدم….از،وقتی خانوادم از وجودش با خبر شدن دارن مجبورم میکنن برگردم سر زندگیم.تورو خدا کمکم کنین بگین چیکار کنم لطفا جوابمو بدین حتما نیاز،دارم ب کمکتون کسی پشتم نیس،دیگه