سوالتو بپرس
X

عشق یکطرفه

با سلام و خسته نباشید..قصه ام یکمی طولانیه ولی خیلی خلاصه میگم….من بیست و شیش سالمه و از سال هشتاد ونه وارد یه عشق یه طرفه شدم..قبلا هیچ وقت نه به مردی علاقه مند شدم نه هیچ رابطه ای با جنس مخالف داشتم..تا اینکه مهدی رو دیدم..از همون اول واسم دست نیافتنی بود..حس میکردم خیلی ازش فاصله دارم….چند ماه بدون اینکه بفهمه نگاش میکردم و دوسش داشتم تا اینکه یه روز ناخداگاه بعد دیدنش دستم رفت سمت قلبم و اون به این حرکتم مشکوک شد…بعدش سعی کردم به بهونه اینکه دانشجو ارشد بود به هوای تحقیق و جزوه بهش نزدیک بشم که خُب به هر دلیلی نتونستم ..و ارتباطمون فقط در حد سلام و علیک و احوال پرسی بود..بعد فارغ التحصیلی تلفنی تماس گرفتم و گفتم دوسش دارم یه بار هم حضوری حرف زدیم..تو این دو سال از طریق شبکه های مجازی گاهی از احوال هم خبر میگرفتیم..تا چند وقت پیش که دیگه دلم طاقت نیاورد و بازم گفتم دوسش دارم..ولی در کمال تعجب دیدم اون اظهار بی اطلاعی میکنه و میگه نمیدونسته دوسش دارم و اصلا قضیه تماس دو سال قبل رو یادش رفته با اینکه یادشه حضوری با هم حرف زدیم ولی یادش نیست چرا با هم ملاقات داشتیم و چیا گفتیم…در ضمن اون ده سال ازم بزرگتره..همیشه هم با من خوب و مهربون برخورد کرده..فقط میخوام بدونم اون واقعا همه چیزُ فراموش کرده یا به زبون بی زبونی میخواد به من بگه این عشق یکطرفه رو فراموش کنم

بهار22:

نمایش نظرها (3)

  • دوست عزیز شما برای خودتون پیشگویی کردید و این دلیل نمیشه که طرف مقابلتون هم چنین نظری داشته باشه ... شما برای خودتون دنیایی رو ساختید که واقعی نبوده و ایشون هم تمایلی به رابطه ای که در نهایت به ازدواج ختم بشه نداره ... پس لازمه واقع بین باشید چون وابستگی زمام امور شمارو ازتون میگیره

    در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
    021-22354282

    وقتی کسی را دوست دارید که دوستتان ندارد، چه باید بکنید؟ با اینکه ممکن است اولین واکنشتان به اصطلاح آویزان شدن و سعی در برقراری ارتباط باشد، اما بهترین راهکار این است که واقعیت را بپذیرید و سعی کنید آن فرد را فراموش کنید.

    "اگر ندیده بودمت، دوستت نمی داشتم. اگر دوستت نداشتم، عاشقت نمی‌شدم. اگر عاشقت نشده بودم، دلم برایت تنگ نمی‌شد. اما همه این کارها را کردم، می‌کنم و خواهم کرد."

    درد دوست داشتن کسی که هیچ علاقه‌ای در قلبش به شما احساس نمی‌کند، نابودتان می‌کند. شما هم کسی را دوست دارید که دوستتان ندارد؟ پس احتمالاً با احساسات نومیدانه مربوط به آن آشنا هستید. وقتی فکر کنید که آن فرد دقیقاً همانی است که می‌خواهید، این احساسات قوی‌تر هم می‌شوند. بیشتر آدم‌ها با امید اینکه روزی بتوانند آن فرد را به دست بیاورند روزگار می‌گذرانند اما این امیدها هیچ‌وقت به واقعیت بدل نمی‌شوند و آنها را با چشمانی گریان و دلی پردرد بر جای می‌گذارند. عشق نافرجام را همه ما احتمالاً تجربه کرده ‌ایم. منتظر وصال یک عشق شدن ممکن است شکستن قلبتان را به دنبال داشته باشد. با اینکه به نظر دشوار می‌آید اما فراموش کردن و ادامه زندگی بهترین کاری است که می‌توانید انجام دهید.

    وقتی کسی را دوست دارید که دوستتان ندارد، چه باید بکنید؟

    واقعیت را بپذیرید: وقتی عاشق کسی هستیم احساس می‌کنیم که آن فرد تنها کسی است که می‌تواند ما را شاد و خوشبخت کند. چیزی که نمی‌توانیم درک کنیم این است که هیچوقت نمی‌توانیم با کسی که دوستمان ندارد خوشبخت شویم. پس بااینکه ممکن است احساس کنید می‌توانید برای همه عمر به آن فرد متعهد باشید، اما فرد مقابل این احساس را به شما ندارد. پس به جای سعی و تلاش برای برقراری ارتباط با آن فرد سعی کنید این واقعیت را بپذیرید که این عشق دوطرفه نیست و آن را فراموش کنید. دیگر وقت و فکر و انرژی بیشتری را صرف آن فرد نکنید. پذیرش این واقعیات باعث می‌شود بتوانید تمرکزتان را تغییر داده و اولین قدم برای فراموش کردن آن فرد را بردارید.

    فراموش کنید: برهم خوردن یک رابطه عاطفی سخت‌ترین قسمت است. تا می‌توانید گریه کنید، بعد همه عکس‌ها و یادگاری هایی که او و زمانهای خوشی که با او داشتید را به یادتان می‌آورد، بیرون بریزید و از چیزها و جاهایی که شما را به یاد او می‌اندازد دوری کنید. درعوض رو به کارهایی بیاورید که مشغولتان می‌کنند، مثل گذراندن وقت با دوستانتان، انجام کارهایی که دوست دارید و از آن لذت می‌برید. این کار باعث می‌شود دیگر در مورد آن فرد خیالپردازی نکنید و به جنبه‌ های دیگر زندگی هم نگاه کنید.

    عاشق شوید: اگر کسی دوستتان ندارد ولی باز هم با شما مانده است مطمئناً خیلی از خودش مایه نمی‌گذارد. به ‌جای آویزان شدن برای با او بودن، دست از عذاب دادن خودتان بردارید، دست از او کشیده و به زندگی خودتان برسید. به خودتان توجه کنید و به چیزهای غیرلازم نپردازید. با گذشت زمان یاد می‌گیرید که فراموش کنید و دوباره عاشق شوید.

    عشق واقعی زمانی است که دو طرف بتوانند از نظر احساسی و ذهنی همه احساساتشان را با هم شریک باشند. این یک عشق سالم، متوازن و درست است. پس اگر به کسی ابراز عشق کرده‌اید و به نظر می‌رسد که او این احساس را به شما ندارد، دیگر عشق با ارزشتان را صرف او نکنید. با اینکه کسی را دوست دارید که دوستتان ندارد، اما یادتان باشد که این پایان دنیا نیست. با گذشت زمان با کسی آشنا می‌شوید که می‌تواند شاد و خوشبختتان کند و به همان اندازه دوستتان خواهد داشت.

  • البته من نیز همچین سوالی داشتم با این تفاوت که طرف مقابل من به اندازه من در این رابطه احساس نداره میگه همه جوره قبولت دارم و خیلی بهت اطمینان دارم و مرد ایده آل من تو هستی اما ته دلم نمی دونم چرا برات نمی جوشه به گفته خودشون خیلی تلاش کرده و می کنه این اتفاق بیفته در ضمن بعد از چند وقت من خواستم که اگه با این شکل هست رابطه دیگه تمومش بکنیم اما ایشون قبول نمی کنه من قصدم جدی هستش و کم سن و سال نیستم 36 سالمه و ایشون 30 .حتی بهش فرصت دادم بره کامل فکر هاشو بکنه و تصمیم بگیره اما تصمیم گرفت که کنارم باشه اما باز همون مسائل هست من عاشق ایشون هستم کمی به گفته خودش علاقه و دوست داشتنش بهتر شده اما بلاتکلیف منم نمی خوام بلاتکلیف باشم به من می گه بسپاریم به زمان امان من در شرایطی نیستم که به راحتی زمان رو از دست بدم و در ضمن با این شکل رابطه خیلی اذیت می شم .رابطه ما خیلی نزدیکه و چیزی بین ما نگفته نیست فقط این نبودن اون حس در طرفم مشگل ماست هر می خواهیم درست بشه اما نمی دونم چی می شه لطفا راهنمایی کنید .ظاهرا من به جای نظر سوال خودمو انجام دادم نمی دونستم باید چطور و از کجا سوالم و بپرسم .اگر اشتباهی شده پیش تر عذرمی خوام

    • خب در این مواقع باید فرصت بدید تا ایشون بتونه رابطه برقرار کنه
      چون قدم اول در ازدواج به دل هم نشستنه ...
      پس برای مدتی به ایشون اجازه بدید تا فکر کنه ولی واقعیت اینه کسی که دلش واسه کسی میلرزه از همون اول مشخصه