سلام
حدود یک ماه قبل، از طریق یکی از گروه ها دانشگاه در شبکه های اجتماعی با یک پسر عرب شیعه(هم مذهب) ۲۸ساله آشنا شدم، در ابتدا به خاطر تفریح با زبان انگلیسی چت میکردیم،بعد از چند روز فهمیدم فارسی کاملا مسلط است و در دانشگاه ما بورسیه ممتازی گرفته و در مقطع ارشد درس میخواند(من هم ارشد میخوانم اما در رشته ی دیگر و من هم مثل او شاگرد اول هستم)؛ سوالات عجیبی میپرسید(مثلا نوع پوشش و اعتقادات و میزان حجاب و صمیمیت رابطه ام در خانواده ام، نوع میهمانی هایمان، مصرف دخانیات و مشروب و…) به صورت کاملا رک و بدون مقدمه میپرسید،از آنجا که فکر میکردم که ممکن است شوخی ای از طرف همکلاسی هایم باشد پس از ۱۰روز از آشنایی من خواستم او ره بیینم و همراه دوستم به دانشکده او رفتیم، پسر مودب و خوش رفتاری بود. بعد از چند روز گف که شدیدا درگیر پایان نامس و نمیتواند زیاد چت کند(منطقی به نظر میرسد چون شرایط درسی اش را از نزدیک دیده ام) و ما تا حالا فقط چند دقیقه در روز چت میکنیم و هفته ای یکی دو بار هم را میبینیم(در دانشگاه و با رعایت کامل مسائل شرعی) دیروز خواست هم ره بیینیم وبعد گف عذاب وجدان دارد چون یه دروغ گفته چون رو خونوادش حساسه(گفته بود خونوادش بی حجابن اول اما دیروز گف که نه آن ها محجبه هستند)
همیشه ادعا میکند که با من صادق است اما با توجه به سوالات عجیب و بحث در مورد ازدواج چرا به من میگوید خواهرعزیزم….میگوید من هیچ نیت بدی ندارم….چند بار خواسته که به مادر بگویم که با او صحبت میکنم و خواسته شمارشو به مادرم بدهم اما من گفتم واکنش مادرم غیرقابل پیشبینیه اما باز اصرار کرد و گف دوست دارد با خانواده ام آشنا شود
از کجا از نیت او آگاه شوم؟! آیا صحبت کردن با او اشتباه است
(اختلاف سنی ۳_۴سال، از نظر مالی مستقل بوده و شرایط خوبی دارد، اما تعداد خواهر برادرانش زیاد است و او فرزند آخر)
من تاکنون هیچ رابطه دوستی ای نداشتم و همیشه فقط درس خوندم(اما او قبلا رابطه داشته و صادقانه همشو به من گف و گف که توبه کرده….)
استدعا دارم راهنمایی ام کنید
چون به دلیل شرایط نمیتوانم به کسی چیزی بگویم