سلام علیکم، خداقوت
دوست من رو از روی دخالت خانواده و برادرش به زور شوهر دادن و تا همین لحظه دنبال راه فرار است. 5 الی 6 بار برگشته بود خونه پدرش اما از فشار خانوادش مجبووور میشد برگرده. یکبار هم میخواسته اقدام به خودکشی بکنه که چون متوجه گناه این کاربوده دست نگه داشته.
شوهرش یخه. بی احساسه. 15سال بزرگترشه. پیش شوهرش چندین دعا و سه نوع مهره پیداکرده یه چندجا که نشون دادیم گفتن این جادو برای اینه که تورو پیش شوهرت نگهداره , چشم خانوادت بسته بشه و آسایش از خانوادت گرفته بشه. شوهرش معتاده. و مشکل دیگه اینه شوهرش مشکل ناباروری داره و بچه دار نمیشه. دختره توخونه خیلی تنهاست و…

باشوهرش نمیتونه زندگی کنه و زمین تا آسمون باهم فرق دارن حتی عقایدشون. راهنماییش کردم بره پیش مشاور ، با کمک مشاورنتیجه گرفت برگرده خونه پدرش اما بهش گفتن مدارکت دادگاه رو برای طلاق قانع نمیکنه 1/5سال خونه پدرش موند اما خانوادش عیب میدونستند برن برای دختر اقدام به طلاق بکنن از طرفی هم شوهرش پیغام میفرستاد که طلاق نمیدم فشار خانوادش بخصوص پدرش بسیار زیاد شد تا اینکه با زجر زیادی که کشید الان حدود چند روزی هست پس از 1/5 سال موندنش خونه باباش به زور پدرش با چه گریه و غصه هایی که نکرده برش گردوندن خونه شوهرش، شوهرشم ازخداش بود و کلی زبونش باز شده برای دختره. الان هم داره به هر دری میزنه که نمونه و دنبال فراره. به هرکی شده زنگ زده اما ظلم شکستش داده و مجبووورش کردن برگرده همه نگرانش هستند
کلی پیغام و پسغام داده کی رو دارم برم خونه ش؟ بابام انداختم بیرون هییییچ جایی ندارم برم وگرنه لحظه ای نمیموندم و…
شده آلت دست شوهرش و بیش از اندازه افسرده شده و شب و روز گریه میکنه

منم بیش از بیش نگرانش هستم همش بخاطر یک مشت انسانهایی که ارزش زندگی کردن ندارن تسلیم شده. یک دختر 24 ساله داره نابووود میشه.
مگه این دختر حق زندگی نداره؟
خواهشمندم کمک کنید چکار باید کرد؟