28
اصرار خانواده با ازدواج سنتي
سلام الان سه ساله با دختري دوستم خيلي بهم علاقه داريم ولي الان به واسطه خانواده مجبور به ازدواج هستم ولي جرأت ندارم رابطمو به خانوادم بگم.از طرفيم مطمئنم كه اگه بگم شديدأ مخالفت ميكنند.فكر اينكه ميخوام ازش جدا شم ديوونم ميكنه.چيكار كنم؟؟؟
شما بايد شجاعت داشته باشيد كه انتخابتون رو به خانوادتون بگيد. با كسي كه در خانواده راحتتر هستيد در ميان بگذاريد يا كسي كه در فاميل روي حرفش حساب مي كنند واسطه قرار دهيد. اگر شما از انتخابتون بگذريد به خاطر فشار خانواده، در زندگي زناشويي هم دچار مشكل ميشيد و هيچ وقت نمي تونيد انتخاب داشته باشيد و همه در زندگيتون دخالت مي كنند. البته شما بايد تمام جوانب خوبي ها و بدي هاي اين خانم را در نظر بگيريد تا انتخاب صحيحي باشد ولي از خانواده تان به خاطر اين موضوع نترسيد.
من توصيه ميكنم بهت كه حتمأ به خانوادت بگي و اصلأ ترديد نكني
شايد اولش پدر و مادرت مخالف باشن ولي يه كم كه بگذزه و متوجه علاقه شما بشن خودشون بااين قضيه كنار ميان
اين به سياست خودتون مربوط ميشه كه چطور ميتوني خانواده رو راضي كني شما بايد اين موضوع رو طوري با خانوادتون مطرح كنين كه يه دفه جبهه نگيرن و سريع رد نكنن
eshghet ro too ghalbet negah nadar toro mariz mikone
اون دوست دخترت گناه داره تو در قبالش مسئولي و اگه قلبش رو بشكني آهش دامنتو ميگيره.اگه دختره خوبيه باهاش ازدواج كن و از تصميمت منصرف نشو
باعشقت ازدواج کن قلبت چی میگه ؟
سلام لطفا کمکم کنید من زهرا ۳۷ هستم عاشق پسر افغانستانی شدم مایل به ازدواج نست همش بهونه میاره ولی منو دوست داره نمیدونم چرا از من ترس داره
و ما تعجب میکنیم که شما در سن ۳۷ سالگی به این تجربه نرسیدید که نمیتونید کسی رو وادار به انجام کاری کرد که تمایلی نداره
پس کمی هم واقع بین باشید تا در زندگی اینطور غافلگیر نشید
تو که نمیدونی فرهنگ این افغانی ها رو.
به بن بست میخوری ها
سلام دوستان.لطفا کمک کنید.چند روز پیش برای خواهرم خواستگاراومده.طرف برادر زنداداشمه.ازیه طرف هم یه نفر از آشناهای دورمون هم خواستگاری اومده که یکی از دوستای صمیمیمه.برادر زنداداشم چون اول از همه اومده بابام یه پاشو کرده تو یه کفش که من میخوام بدم به این پسره چون اونا اومدن و منم باهاشون حرف زدم.هردوتا پسر خوبن.شاید یه ایراد های جزیی داشته باشن ولی درکل خوبن.فقط من ازاین میترسم که زنداداشم و خواهرش خیلی تو کار این و اون دخالت میکنن.درضمن برادر زنداداشم به پیشنهاد باباش اومده جلو ولی اونیکی خیلی خواهرمو دوست داره.چیکار کنیم؟ به خدا خواهرم اونقدر فکر کرده داره دیوونه میشه.درضمن برادر زنداداشم رو دوست نداره ولی رو حرف بابام هم حرفی نمیزنه
در این مورد خود فرد باید تصمیم گیری کنه .. و تصمیمش هم نباید از روی فشار و اکراه باشه
پیشنهاد میکنم مشاوره ای حضوری انجام بدید
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲
۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵
خواهش میکنم به خواهترت بگو اونی رو که دوست داره وتو قلبش هست انتخاب کنه چون زندگی اونه//احترام پدرجای خودش/اینده همه چی رو درست میکنه/پدر هم به انتخاب دختر اهمیت میده/فقط اونی رو که میخواد انتخاب کنه نه به خاطر حرف این یا اون
سلام.من خواستگارای زیادی دارم ولی متأسفانه خونوادم با همشون مخالف هستن،تعصب بیجا دارن.حتی با اون کسی که دوسش دارم مخالفت کردن.باید چیکار کنم؟
در این مورد بهترین راه حل استفاده از بزرگان و افراد قابل اعتماد در خانواده و فامیله که در این خصوص وساطت کنن
هر چند شما باید به این موضوع توجه کنید که ممکنه مخالفت خانواده بی مورد هم نباشه
پس احساساتی با موضوع رفتار نکنید
سلام
من با یه پسری که ازم ۳ سال کوچیکتره دوستم و خیلییییی دوسش دارم و قرار نیس هیچوقت ازدواج کنیم
الانم یه خواستگار دارم که از چهره و هیچیش خوشم نمیاد ولی خانوادم اصرار دارن که آدم خوبیه و باید ازدواج کنم
اصلا دوس ندارم از دوس پسرم جدا شم!!!!! از ازدواجم بدم میاد ولی تو خانواده هیچکس به حرفم گوش نمیده
نمیدونم باید چی کار کنم
وقتی نظرتون اینه دیگه دلیلی برای مشاوره کردن ندارید … درسته قدم اول در زندگی مشترک به دل هم نشستنه ولی اینقدر بچگانه هم به موضوع ازدواج و آینده فکر نکنید
سلام خواهش میکنم کمم کنین
دختر۲۷ ساله ای هستم که خواستگار۳۲ ساله ای دارم که از نظر تحصیلات و شغل و شان اجتماعی موقعیت عالی دارن(که برای من مهم هستن)بصورت سنتی باهاشون اشنا شدم
اما از نظر سطح خانواده و قرهنگ و از نظر مادی کمی از خانواده من پایینتر هستن واز نظر اقوام تفاوت رو کامل میتونم حس کنم(اقوامشون روستای یکی ازشهرستانهای اطراف هستن ولی من تاحالاحتی روستا نرفتم)
اوایل حسی بهشون نداشتم و حتی یکی دوبار خواستم تمام کنم اشناییمون رو.چندمورد ریز اختلاف نظر داشتیم ولی اکثرا نظراتمون موافق هم هستش .اما به دلیل سنم و نداشتن موقعیت ازدواج ادامه دادم.درحال حاضر بعد چندماه اشنایی محبت و کمی صمیمیت بینمون ایجاد شده و هردوهمدیگه رو دوست داریم.نمیتونم تصمیم بگیرم.خواهش میکنم راهنماییم کنین
قبلا ارتباطی با پسری نداشتم نمیدونم این حس علاقه از روی بیتجربگی و وابستگی هست یا واقیه؟(اگر جواب رد بدم این چند ماه اشنایی به عنوان دوستی تلقی میشه؟چون خیلی حساسم که به هممسر ایندم این تضمین رو بدم که با کسی ارتباط خاصی نداشتم)
نمیدونم با این وضعیت خانواده ها میتونم باایشون خوشبخت بشم یا نه(در خانواده من روستایی بودن یا نبودن متاسفانه اهمیت داره)
خواهش میکنم راهنماییم کنین.ممنون.ببخشید طولانی شد سوالم
شما در راهی وارد شدید که هیچ تفاهی در اون نیست و چشم انداز خوبی برای چنین زندگی وجود نداره .. از جمله مخالفت خانواده که بسیار مهمه
این مدت اشنایی شما اگر امروز تموم بشه نباید در اینده کلامی در موردش صحبت کنید و اعتماد مرد زندگیتون رو از بین ببرید پس به این موضوعات دقت کنید و ساده لوحانه با این موضوعات برخورد نکنید … چون بحث یک عمر زندگی مشترک هست و شما با یک انتخاب اشتباه تمام زندگی و عمرتون رو خواهید باخت
با سلام و خسته نباشین
خیلی ممنونم که پاسخم رو دادین فراموش کردم بگم که خانوادم مخالفتی با ایشون ندارن اما مشتاق هم نیستن(مادرم موافق هستن)شغل بسیار خوب که شان اجتماعی بالایی هستن.ایشون خیلی من رو دوست دارن وراضی به جدا شدن نیستن و میگن تا هر وقت من بگم منتظرم میمونن.اینکه ازشون جداشم خیلی ناراحتم میکنه
به نظرتون با این سن میتونم شخصی رو که بتونم باهاشون خوشبخت بشم رو پیداکنم؟
برای ازدواج ایده آل فکر میکنم(ضمن اینکه خودم هم تحصیلات عالی دارم و دوست دارم همسرم بالاتر از من باشن که ایشون از این نظر مورد قبول هستن)
سردرگمم .لطفا راهنماییم کنین(خیلی اذیت میشم)
اگر به نوشته قبلی خودتون دقت کنید میبینید در مسایل بنیادی اختلاف دارید و همین مسایل میتونه روی زندگی شما تاثیر منفی بذاره
پس حالا که از ایشون شناختی دارید به همراه مادرتون برای مشاوره ای حضوری مراجعه کنید ..
در ضمن هدف از ازدواج رسیدن به ارامشه و اگر شما نگران سنتون باشید و بخوایت برای این منظور سریع ازدواج کنید ولی ارامش نداشته باشید بازنده خواهید بود
پس خوب به خواسته های معقول فکر کنید و نظرات خانواده رو بشنوید
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸
با سلام دختر ۲۰ ساله بسیار مذهبی دارم که در رشته فلسفه در حال تحصیل در دانشگاه می باشد، چند وقت پیش مادرخانواده ای که ظاهرا از طریق یکی از هم دانشگاهی های دخترم با آنها آشنا شده به همراه دختر و برادر و پسر برای آشنایی با ما به منزلمان آمدند و از دخترم خواستگاری کردند لیکن ما بدلیل اعتیاد پدر پسره و جدا زندگی کردن وی (پدر پسره ) با آن خانواده مخالفت کردیم و به دخترمان نیز گفتیم که مخالف این ازدواج هستیم لیکن پسره با زرنگی خاصی احساس ترحم دخترم را تحریک کرده و به دخترم گفته چه گناهی کردم که پدرم معتاده و از ما جدا زندگی میکنه ؟ دخترم نیز به تمام خواستگارهایش جواب رد میدهد.البته این خانواده مشکلات دیگری هم دارند اینکه این پسر نان آور مادر و خواهر مجردش هست و هزینه های ازدواج خواهرش را نیز باید تقبل کند و درآمد آنچنانی ندارد و تمام فامیلشان در شهرستان هستند و … به من بفرمایید چگونه میتوانم به دخترم بفهمانم که این خانواده مناسب وصلت با ما نیستند؟ با تشکر
در این موارد چون احساسی برخورد میشه گوششون بدهکار حرفی نخواهد بود
تنها راهی که وجود داره و امیدوار باید بود به نتیجه برسه لمس واقعیت از طرف ایشونه که میتونه تبعاتی داشته باشه
اینکه خانواده ها مدتی رفت و امد داشته باشن و پسر و دختر به نوعی در رابطه نامزدی بدون قید در شناسنامه باشن که دختر از نزدیک زندگی رو ببینه و رفتارهای خانواده رو لمس کنه
در این جا مجالی نیست و بهتره با شماره زیر تماس حاصل فرمایید
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸
سلام.۲۶ سالمه و ۶ ساله ازدواج کردم که ازدواجم سنتی بود. اوایل شوهرم و دوست نداشتم ولی بعد از عروسی کم کم بهش علاقه مند شدم البته شاید هم عادته. درست سالگرد ازدواج فهمیدم ناخواسته باردارم دوقلو.شیش ماه پیش خانمی از همکلاسی های شوهرم تو تلگرام به من پی ام داد که شوهرت بعد از عقدت باهام رابطه داشته و … که البته شوهرم گفت نه اینطور نبوده و من اون موقع قبول کردم .از اول عقدمون عکس خانمی توی کیف پولش بود که میگفت یکی از همکلاسیهاشه و برای کاری عکسشو داره دستم و …. من قبول کردم حالا که عکس تلگرام اون خانم رو میبینم فهمیدم عکس همون همکلاسیشه و هنوز هم عکسش توی کیف شوهرم. دختره ازدواج کرده و تو یه شهر دیگه است.کلا اعتماد رو به همسرم از دست دادم دارم دیوونه میشم .اصلا نمیدونم چکار کنم
به جای دیونه شدنو ابراز این همه احساسات با شوهرتون قاطع و روشن صحبت کنید و حدود و خط قرمز زندگیتون رو مشخص کنید
در این گفتگو روشن خواهد شد ایشون دنبال چه هدفی هستن
در ضمن با مشاوری مجرب هم مشورت کنید چون نیاز دارید که در این مرحله قوی باشید و دچار نگرانی و استرس نشید
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
دفتر قیطریه:
۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه
سلام من ۲۱ سالمه و ۲ ساله با پسری رابطه دارم(۲۲ ساله) و از اول هم نیت ما ازدواج بوده و خیلی هم ب هم علاقه مند هستیم ، الان ک خونواده ها رو مطلع کردیم خونواده اقا پسر مخالفت شدیدی نشون دادن چون ک من غریبم و میگن با نظر ما باید زن بگیری و توی فامیل ب هر روشی هم متوسل شدن ولی فایده ای نداشته خونواده ای با عقاید سنتی قدیمی هستن چه کاری باید کرد با اینا
کار خاصی نمیتونید انجام بدید چون اگر ازدواجی هم با این شرایط سر بگیره خبری از آرامش در اون نیست و ازدواج هدفی جز به رسیدن آرامش نداره
مگر بتونید از طریق وساطت بزرگان و افراد قابل اعتماد در خانواده ها مشکل رو حل کنید
سلام پسری هستم ۲۵ساله تازگی یه خواستگاری یه دختر از فامیل رفتم جوابشون متفاوتی میگن دخترم میخواد درس بخونه ولی الان هر روز داریم با هم چت. میکنیم خانوادهامون در جریان نیستند
بهتره شما که قصد ازدواج دارید تکلیفتون رو با خودتون روشن کنید چون با این روال ادامه دادن چیزی جز وابستگی کورکورانه نخواهد داشت
پس اول ببینید از این رابطه چه چیزی انتظار دارید چت کردن ؟ یا ازدواج ؟
و در این مورد هم تکلیفتون رو با دختر روشن کنید
از نقطه نظر مردان، زنان هنگام ابراز علایق رومانتیك خود بصورتی زیركانه و پیچیده عمل می كنند ( مگراینكه طرف مقابلشان خوش تیپ و پول دار باشد آنجوریكه خودشان اظهار می كنند) و اكثر آنها جوابهای ضـد و نقیضی میـ دهـند چون خودشان مطمئن نیستند كه چـه چیزی در سرشان می گذرد.
بنابراین آنچه كه اغلب آقایان به دنبالش هستند، یك سری علائم و نشانه هایی اسـت كه بوسیله آنها متوجه علاقه مندی حقیقی طرف مقابلشان شوند.
در زیر برخـی از نـشـانه هـایی كـه می تـواند نـشانه علاقمندی یك زن باشد را مشاهده می كنید:
ناگهان متوجه می شوید كه او همه جا حضور دارد. او “بطور اتفاقی” هر كجا شما هستید پیدایش می شود، یا در راهروی محل كارتان مرتب جلوی شما قدم می زند، یا “تصادفی” به شما برخورد می كند، یا در میهمانی در اطراف شما مانور می دهد.
آنچه كه او انجام می دهد تلاش برای جلب توجه شما است، و بـرای این اسـت كه خود را در موقعیتی قرار می دهد تا شما “قدم اول” را بردارید. مسئله اینـجا اسـت كــه بـسـیـاری از مردان نسبت به این عمل زنان بی توجه هستند و به همین دلیـل بسیاری از فرصت ها را از دست می دهند. مردان مستقیم عمل می كنند، زنان غیر مستقیم. بنابرایـن اگر زنـی مكررا” شروع به قـرار گـرفـتـن سـر راه شـما نـمود، احتمال اینكه او اینكار را عمدا” انـجام می دهد زیاد است.
یك جمله قدیمی می گوید:”جسم دروغ نمی گوید.” طبیعت بشر را جوری برنامه ریزی نموده كه هنـگام ابـراز عـلاقه بـی اخـتیـار شـروع بـه انـجام یـك سـری حركات جسمانی مشخص می كند. این اعمال غیر شفاهـی از گـشاد شـدن چشم هنگام نظاره به چیزی جالب گرفته تا لبخند زدن و لمس كردن، متغیر است.
در اینجا برخی از علائم زبان جسمانی را مشاهده میكنید:
* اشاره نمودن در جهت شما با پاها یا شانه ها
* خم شدن به طرف شما هنگام صحبت
* بازی كردن با مو و دست كشیدن لای موها
* نوازش كردن جواهرات ( مانند گوشواره ) و لمس نمودن دسته عینك
* چشم برنداشتن از شما هنگام صحبت و گفتگو
* تقلید از حركات شما ( مثلا” اگر دست خود را روی میز بگذارید او هم همین كار را می كند.)
* لبخند زدن هنگامی كه شما او را برانداز می كنید.
* اگر برخی از این علائم را هنگام حضور طرف مقابل مشاهده نمودید، تقریبا” می توانید مطمئن شوید كه او چراغ سبز شروعرابطه برای ازدواج را دارد به شما نشان می دهد.
این اصلی ترین قانون بازی عشق است. اگر زنی علاقه به برقراری رابـطـه و بـیرون رفتن با شما داشته باشد، همیشه خودش را در دسترس قرار می دهد. یـعنـی او یـك شـمـاره تلفن كاری یا آدرس ایمیل به شما خواهد داد. او در اسرع وقت به تلفـن یا ایـمیـل شـما جواب خواهد داد. او دعوت شما را برای با هم بودن خواهد پذیرفت – و اگر او در روزی كه شما تعیـین كرده اید وقت نداشت، چیزی شبیـه این خواهد گفت: “خوب، این پنجشنبه نمی تونم، اما اگر اشكال نداره بندازیم برای پنجشنبه دیگه، باشه؟ ”
شـمـا هـرگـز از یـك زن عـلاقـه مـند چـنین جملاتی را نخواهید شنید: ” الان واقـعـا” سـرم شلوغه”، یا “بذار بینم وقت دارم”، یا “نمیدونم بتونم بیام یا نه”
زنی كه به شما علاقه مند است دوست دارد همه چیزتان را بداند ( تا بتواند در این مـورد با دوستان دخترش صحبت كند). او درمورد خانواده، پیشینه،سلیقه غذایی، موسیقی، فیلم و مسائل گوناگون شما پرسش خواهد كرد. انگیزه اصلی او این اسـت كـه عـلایـق شما را بشناسد تا بتواند خود را دارای علایق مشــتـرك بــا شما نموده و پـیـوسـتـگـی بیشتری با شما ایجاد كند. مثلا اگر از قایق سواری خوشتان نمی آید، او نیز ناگهان از این كار متنفر می شود.
زن علاقه مند دوست دارد منابع و بنیه مالی همسر آینده خود را مورد سنجش قرار دهد. سؤالاتی مانند: “كجا زندگی می كنی؟”، “چه ماشینی داری؟” و “شغلت چیه؟” مـی تواند نشانه علاقه مندی وی باشد. اگر پاسخ این سؤالات مطابق با “استانداردهای” او باشــد، علائم بعدی ظاهر خواهند شد وگرنه او در غباری از مه فرو خواهد رفت.
یك زن علاقه مند همیشه دوست دارد در مورد نقشه های آینده و كارهایی كه می توانید با هم انجام دهید اشتیاق نشـان مـی دهد. در واقع او اغلب چیزی شـبـیـه ایـن میـ گـویـد: “وای… تـو هـم از بـولیـنگ خوشت میاد؟ باید یه بار با هم بریم بازی كنیم.” اگر او چنین عمل نمود، شك نكنید كه دوست دارد ازش بخواهید با شما بیرون برود.
اگر او واقعا” علاقه مند باشد، همانند یك گربه دور و بر شما دستپاچه و بیقرار خواهد بود، بخصوص هنگامی كه شما نتوانید متوجه علائم اشتیاق او شوید. البته ممكن است كه ذاتا” یك شخص خجالتی نرمال باشد – اگر او فقط پیش شما بی قراری می كند، احتمالا در سرش فكر ازدواج دارد.
یك زن سعی می كـند از مـرد مـورد علاقه خود همانند یك عقاب مراقبت نموده و او را با چنگ و دندان حفظ كند. بنابراین اگر در حـال جوك گفـتن بـرای زنـان دیـگر متـوجـه حرص خوردن و جلز و ولز كردن او شـدیـد، بـدانـید كـه او انـتظار دارد برایش بیشتر از یك دوست باشید.
البته نشانه های فوق ممكن است لزوما” دلیل بر علاقـه مـندی یك زن نـبـاشد چـون بـرخـی از زنان كلا” با دیگران حالتی دوستانه دارند اما اگر تـعـداد زیـادی از ایـن عـلائم را در فـردی مشاهده نمودید می توانید به خود امیدواری دهید و به دلتان صابون بزنید.