8
تربیت فرزند
با سلام
دختری 17 ساله دارم که در 3 سال اخیر شدیدا افت تحصیلی داشته به شکلی که رشته تحصیلی خودش رو به دلیل معدل کم تغییر داد. علاوه بر این در این مدت تغییرات رفتاری بسیار زیادی داشته من جمله ارتباط با پسرها،بی احترامی به اعضای خانواده،بد دهنی و هر روز بیرون رفتن و…
هر روز هم میخواد یه کار جدید انجام بده مثل عمل کردن بینی و …
آخرین مورد هم بدون اطلاع دادن به کسی رفته کاملا سر خود ابروی خودش رو سوراخ کرده
به حرف دوستانش خیلی خیلی اهمیت میده و اصلا به راهنمایی ها و دلسوزی خانواده گوش نمیده
لازم به گفتنه 1 پسر بزرگتر مجرد و 1 دختر بزرگتر متاهل هم دارم و همینطور همسرم هم دیابت داره
لطفا راهنماییم کنید که چطوری میتونم کمکش کنیم؟
دوست عزیز مشخصه که ایشون تحت نفوذ صحبت های دوستانش قرار داره … پس بهتره در این مورد با مشاور مدرسه اش صحبت کنید …
انتظار بدترین را دارید و از آینده میترسید بر علایق و سرگرمیهای مورد علاقهاش تاکید کنید. حتی اگر آنها را درک نمیکنید ؛ کتابهای فرزند پروری زیادی میخوانید و مو به مو عمل میکنید در هنگام برخورد و ارتباط با فرزندتان باید کتاب را کنار بگذارید و به تصمیم و انتخاب خودتان اعتماد کنید
به چیزهای کوچک و کم ارزش گیر میدهید اگر این کار فرزندتان او را در معرض خطری قرار نمیدهد، خیلی سختگیری نکنید و اجازه دهید تصمیمات متناسب با سن خود را بگیرد مشکلات بزرگ را ندیده میگیرید الان وقتی است که باید واکنش نشان دهید و قبل از اینکه مشکل بزرگتر شود، کاری بکنید
سختگیری بیش از حد میکنید یا او را کاملا آزاد گذاشته اید لازم است بین آزادی دادن به فرزندتان و پیروی او از شما تعادلی وجود داشته باشد. پس قوانین واضح و روشنی برای آنها مشخص کنید و ارزشهای خانوادگی و دینی خود را با کلمات و رفتار خود به نوجوانتان بگویید.
خطای اول: انتظار بدترین را دارید:
بسیاری از والدین به بزرگ شدن نوجوانشان به چشم یک مصیبت نگاه میکنند، با این باور که تنها میتوانند بدون هیچ کمکی تبدیل کودک دلبندشان به یک غول غیر قابل پیش بینی را تماشاکنند. اما این روش باعث میشود که شما و نوجوانتان سالهای بدی را بدون رضایت از در کنار هم بودن بگذرانید.
پیغامی که ما به نوجوانمان میدهیم این است که او تنها زمانی خوب است که کارهای بد نکند. مثلاً لباسها و موهای خود را همانگونه که ما میپسندیم بیاراید و تنها با دوستانی که ما میشناسیم و تایید میکنیم ارتباط داشته باشد. و همیشه در حال درس خواندن و یا ورزش باشد. زیرا میترسیم از دوستانش قرص و سیگار بگیرد و معتاد شود.
جالب است بدانید متخصصان میگویند انتظارات منفی شما میتواند او را به همان رفتاری که از آن میترسید سوق دهد. تحقیقات نشان داده نوجوانانی که والدینشان از درگیر شدن آنها در رفتار پر خطر
وحشت داشتهاند، تا یک سال بعد از بررسی بیشتر از بقیه درگیر همان رفتار پر خطر شده بودند. بنابر این به جای اینکه مدام فرزندتان را از کارهای بد بترسانید، بر علایق و سرگرمیهای مورد علاقهاش تاکید کنید. حتی اگر آنها را درک نمیکنید.
لازم است شما راه تازهای برای ارتباط با نوجوانتان پیدا کنید و دوباره با دلبندتان مرتبط شوید و چیزهای تازهای از او یاد بگیرید. اگر او عاشق رایانه و تلفن همراه است و دوست دارد با آنها ور برود با او همراه شوید تا هم شما از او چیزهای تازه در این باره یاد بگیرید و هم بتوانید ارتباطات او با دیگران را از این طریق نظارت کنید. اگر او به فوتبال یا ورزش دیگری علاقه دارد میتوانید دراین ورزش با او همراه شوید حتی اگر همراهی شما تماشای یک مسابقه با یکدیگر باشد.
خطای دوم: کتابهای فرزند پروری زیادی میخوانید:
علاوه بر اعتماد به غرایز خود بسیاری از والدین با متخصصان درباره پرورش فرزندانشان مشورت میکنند. عدهای هم از کتابهای روانشناسی و تربیت کودک کمک میگیرند.
البته اغلب کتابهای تربیت کودک هم مفید هستند اما کتابها وقتی مشکلساز میشوند که والدین از آنها استفاده میکنند تا مهارتهای ذاتی خود را جایگزین کنند. وقتی توصیهها و روش شخصی شان با موقعیت فرزندشان جور در نمیآید، این والدین بیشتر از قبل مضطرب و درمانده شده ودر ارتباط با فرزندشان، اعتماد به نفس خود را از دست میدهند.
کتابها و مقالهها برای این هستند که به شما دورنمایی از آنچه هست و خواهد بود بدهند و به شما کمک کنند تا در رفتارهای پیچیده بتوانید صورت مساله را برای خود و خانواده تان روشن کرده و برای حل مشکلات تصمیم بهتری بگیرید.
بنابر این در هنگام برخورد و ارتباط با فرزندتان باید کتاب را کنار بگذارید و به تصمیم و انتخاب خودتان اعتماد کنید. بعد از یک عمر خواندن کتابهای تربیت کودک دیگر هر چه لازم بوده یاد گرفته اید و حالا در امتحان عملی باید بتوانید یک برخورد مناسب را به کار بگیرید.
خطای سوم: گیر دادن به چیزهای کوچک و کم ارزش:
ممکن است شما مدل موی پسرتان و لباس کوتاه دخترتان را دوست نداشته باشید. یا حتی ممکن است فرزندتان در بازیهایی شرکت میکند که شما نمیپسندید. اما قبل از اینکه دخالت کنید و حرفی بزنید، به کل قضیه بهتر نگاه کنید.
اگر این کار فرزندتان او را در معرض خطری قرار نمیدهد، خیلی سختگیری نکنید و اجازه دهید تصمیمات متناسب با سن خود را بگیرد. مطمئن باشید خود او اولین کسی است که عواقب انتخاب و تصمیم خود را میبیند.
بسیاری از والدین نمیخواهند فرزندشان تا بزرگسالی روی هیچ گونه نا امیدی، درد، شکست و تلخی را ببیند. سعی میکنند به گونهای از کودک و نوجوانشان مراقبت کنند که حتی یک ویروس کوچک سرما خوردگی هم نتواند او را ناراحت کند، اما دور نگه داشتن فرزندتان از واقعیتهای زندگی، فرصتهای ارزشمند یادگیری را از او میگیرد و او وقتی وارد جامعه واقعی میشود
بیشتر آسیب پذیر خواهد بود چون دیگر نمیداند چگونه به تنهایی گلیم خود را از آب بیرون بکشد. اگرچه شما همیشه برای راهنمایی و کمک در کنار او هستید اما اجازه دهید فرزندتان با علم به اینکه هوای او را دارید خودش جلو برود و زندگی را تجربه کندو یاد بگیرد.
خطای چهارم : نادیده انگاشتن چیزهای بزرگ
اگر شک کرده اید که فرزندتان معتاد شده یا یکی دوبار است که مواد اعتیاد آور مصرف کرده، روی خود را بر نگردانید و چشم پوشی نکنید. الان وقتی است که باید واکنش نشان دهید و قبل از اینکه مشکل بزرگتر شود، کاری بکنید. سنین بین ۱۳ تا ۱۸ سالگی زمانی است که درگیرشدن والدین در مسایل فرزندشان ضروری است.
لازم است شما همیشه مراقب تغییرات رفتار، ظاهر ، دوستان و عملکرد تحصیلی نوجوانتان باشید. به یاد داشته باشید که تنها مواد غیر قانونی مورد سوء مصرف قرار نمیگیرند، حتی بعضی از داروهایی که پزشکان برای بیماران تجویز میکنند ممکن است مورد سوء مصرف نوجوانان قرار گیرند. قرصهای ضد سرفه و حتی بعضی چسبها و … میتوانند اعتیاد آور باشند.
اگر شما جعبه قرص خالی را در سطل آشغال اتاق فرزندتان پیدا کردید یا اگر سیگار، کاغذ پیچیده شده و کبریت و قرصهای بی نامی را در جیب و کشوی او دیدید، لازم است بیشتر مراقب او باشید. آمار داروهای توی قفسه را داشته باشید و در صورت امکان با یک متخصص در این زمینه مشورت کنید. یادتان باشد اینها علایمی جدی هستند و نباید سر سری از آنها گذشت.
خطای پنجم: سختگیری کم، سختگیری زیاد
بعضی ازوالدین ممکن است با احساس اینکه تسلطی بر نوجوانشان ندارند هر بار که او از مسیر درست منحرف شود، او را سرکوب میکنند.
گروه دیگر برای اینکه از مقابله با فرزندشان و دلخوری و رودر رویی او پیشگیری کنند، هیچ ایرادی از کارهای نوجوانشان نمیگیرند. اما هیچکدام از این دو روش صحیح نیست. بلکه لازم است بین آزادی دادن به فرزندتان و پیروی او از شما تعادلی وجود داشته باشد.
اگر بیش از حد بر پیروی او تاکید کنید ممکن است موفق شوید او را مجبور کنید مطابق میل شما رفتار کند، اما به چه قیمت؟ فرزند شما در یک محیط بسته بزرگ میشود بدون اینکه مهارتهای حل مساله و ارتباط اجتماعی را یاد گرفته باشد. علتش هم این است که همیشه شما به جای او تصمیم گرفتهاید.
نداشتن قانون جدی و انضباط محکم هم دردی را دوا نمیکند. نوجوانان نیاز دارند در محدودهای که برای کشف دنیای بیرون و ارتباطات اجتماعی شان دارند، بتوانند آزادانه حرکت کنند و البته برای این منظور لازم است قوانین و خطوط واضح و روشنی برای آنها مشخص شده باشد.
شما به عنوان والدین وظیفه دارید در این سن ارزشهای خانوادگی و دینی خود را با کلمات و رفتار خود به نوجوانتان بگویید. اگر دروغ را نمیپسندید و نمیخواهید از نوجوانتان دروغ بشنوید نه تنها این را به او بگویید بلکه با رفتار خود و راستگوییتان نشان دهید که این عمل از نظر شما نا پسند است.
به فرزندتان کمک کنید بتواند مهارتهایی برای کنترل و مدیریت خودش را به نحو مناسبی یاد بگیرد.
اغلب نوجوانان اعتراف میکنند که مایلند وقت بیشتری را با والدین و خانواده خود بگذرانند. بنابر این سعی کنید با فرزندتان اوقات خوشی داشته باشید و محیط دوست داشتنی برای او فراهم کنید، که همیشه برای بازگشت او آماده است. زمینی گرم و محکم که حتی چس از زمین خوردنش هم بتواند به آن تکیه کند و روی پاهای خودش بایستد.
در این مورد میتونید با این شماره مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲
۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵
۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴
سلام.
من پسری ۱۷ ساله هستم.
از ابتدای کودکی تا به حال تنها بودم.
زمانی که به دنیا امده ام نه پسر خاله ای نه پسر عمه ای و نه پسر دایی در فامیل وجود نداشت واولین فرزند در بین فامیل نزدیک بوده ام.
زمانی به دنیا امدم که پدر و مادرم یه صفحه کتاب ویک جمله درباره تربیت فرزند چیزی نمیدونستند والان که هم مردی هستم واسه خودم هم هنوز چیزی نمی دونند و اشتباهات گذشته رو روی برادر و خواهر کوچکترم پیاده میکنند.
البته پسر خاله هایم خارج از کشور هستند وتا به حال فقط عکس ان هارا دیده ام.
من همیشه در حسرت یک دوست وهمبازی وهم سن وسال بوده ام.
خانواده ما وضع مالی ضعیف تا متوسط را دارد.
پدرم بیشتر اوقات سر کار است وبه همین خاطر از همین کودکی ام بسیار بسیار کم با همسایه ها و فامیل در رفت وامد بوده ایم.
البته اگر هم وقت داشیم ماندن در خانه را ترجیح می دادیم چون خانواده ما اجتماعی نیستند واغلب منزوی هستند.
پدرم خیلی نسبت به ااطرافیان وبه خصوص من سرد برخورد میکند.
مثلا وقتی در مسابقه ای برده میشوم فقط یک تبریک خشک وخالی میگوید خیلی خشک دقیقا مثل چوب خشک…
یا وقتی چند نفر درباره ی من صحبت میکنند هیچ گونه واکنش خاصی نشان نمیدهد وچیزی نمی گوید.
وقتی از در وارد خانه میشود انگار که مرا نمیبیند واعتنایی نمیکند.
واقعا از دستش کلافه شدم…
از کودکی احساساتم را سرکوب کردندد.
اجازه ندادند در جمع صحبت کنم که شاید بی ادبی کنم یا بلند صحبت کنم.
از همان کودکی در صورتی که بی گناه بودم به شدت از پدرم کتک خوردم(واقعا زیاد)
به خاطر کوچکترین چیزی مرا زیر کتک میگرفت ان هم در حد دست وپایم خورد شدن.
مثلا داستان یک بار بی گناه کتک خوردن من:
پدر ومادرم در حیاط خانه مشغول فرش شستن بودند. ولی جاروی فرش شوری نداشیتیم پس مادرم مرا فرستاد خانه ی خاله ام تا جاروی ان ها را بیاورم.
ان زمان ۶-۷سال بیشتر نداشتم.
خلاصه رفتم خونه ی خاله م وخاله گفت یکم بشین تابستونه وگرمه یکم برایت اب بیارم بخور بعد برو.
چون خواهش کرد نشستم کمی هم از من پذیرایی کرد .
زود خواستم بروم چون از پدرم میترسیدم.
ولی خاله گفت بشین حالا هنوز زوده.
خلاصه من تقریبا حداکثر بعد از ۱۵دقیقه خودم را به خانه رساندم.
ولی چشمتان روز بد نبیند پدر افسرده ام از عصبانیت دور حیاط میچرخید میدونید چرا چون کمی دیر کرده بودم وهمچنین با شوهر خاله ام (باجناق اش) مشکل داشت ونمیخواست داخل خانه ان ها برویم وان جا بنشینیم.
بعد طبق معمول نگذاشت توضیح بدم سبد چوبی لباسی که همیشه توی حمام میگذاشتیم رو اورد ان قدر به بدن کوچک من زد تا اینکه مادرم اومد جلو وجلوش ایستاد.
اینقدر به من ومادرم زد که چوب های قطور سبد از هم باز شد وشکست…
الان بعضی اوقات احساس میکنم بچه ی سر راهی هستم یا ان ها پدر و مادرم نیستند ویا ناخواسته وفقط برای کتک خوردن بدنیا امده ام.
در مواقع کودکی وقتی اتفاقی میافتاد مثلا با کسی دعوایم میشد یا باعث اتفاقی میشدم پدرم به من اجازه دفاع از خود وتوضیح دادن نمی داد.و در صورتی که طرف مقابل من از خودش دفاع میکرد پدرم به من میگفت تو حرف نزن تو یکی ساکت/خفه شو…
زمانی که باید محبت میدیدم ومرا در اغوش میکشیدند مرا کتک زدند و مرا تحقیر کردند.
الان که بزرگ شده ام واقعا به مشکل برخورده ام.
با پدر ومادرم اصلا صمیمی نیستم وحرف دلم را نمیتوانم به ان ها بزنم.
خانواده ام اصلا نشاط وهیجان ندارند.
در دوستی با دیگران دچار مشکل میشوم ونمیتوانم دوستی خود را با دیگران حفظ کنم.
حالت خود بزرگ بینی دارم ودوست دارم دیگران را تحقیر کنم.
ادمی خود خواه ومتکبر شده ام که اصلا دوست ندارم در کلاس مدرسه ویا در جمع با کسی دوستانه گفتگو کنم.
همه را کوچکتر از خود می دانم.
اطرافیان مرا بسیار کم حرف وکم رو میدانند.
البته از خودخواهی ام است. یک ادم خودخواه گاهی کم حرف میشود وتمایل به ارتباط اجتماعی ندارد.
البته فکر نکنم کمرو باشم.
الان واقعا نمی دونم چیکار کنم میخوام از این وضع نجات پیدا کنم .
وامیدوارم در زندگی مستقل خودم دچار مشکل نشوم.
الان در تحصیلاتم (سوم تجربی)افت شدید پیدا کرده ام.
از شما مشاور گرامی خواهش مندم توصیه هایی به من و پدر ومادرم بکنید تا ازهرچه زودتر این گرفتاری رها شویم.
لطفا خطاب وتوصیه به والدینم هم داشته باشید چون میخواهم متن مشاوره را نشان ان ها دهم.
سواد پدرم:دوم راهنمایی
سواد مادرم:دیپلم
علل بی توجهی والدین به فرزندان چیست؟
سلام
کم توجهی یا بی توجهی والدین به فرزندان شان در این عصر علل مختلفی دارد:
۱- درگیر شدن والدین با مشکلات تو در تو( تورم، مسکن، و…)
۲- نداشتن مدیریت استفاده از تلویزیون ،ماهواره و اینترنت و…:
با وجود شبکه های متعدد، در زمان های مختلف اعضای خانواده درگیر دیدن برنامه ای خود هستند وقتی یکی فوتبال می بیند کاری به دیگری ندارد و زمانی که کسی برنامه خانواده را می بینید غرق در آن است و….این چرخه همین طور ادامه دارد چند نفر در یک جا به نام خانه زیر یک سقف و بی خبر و بی ارتباط از هم زندگی می کنند.
۳- هرز شدن پیچ و مهره های غیرت درخانواده ها:
متأسفانه با ورود مخفیانه موش (فرهنگ غرب) به انبار (فرهنگ ما) به تدریج نظارات ها سست می شود. و باورها کم رنگ برخی خانواده ها که با فیلم های سکس موافق نیستند از فیلم های به اصطلاح سالمی استفاده می کنند که در آن در آغوش گرفتن زن و مرد و بوسیدن و….عادی تلقی می شود
کار جایی خراب می شود که مقایسه ها به میان می آید می گویند این فیلم ها صحنه ندارد و این را در مقایسه با فیلم های سکس می گویند در حالی که اگر این را با فرهنگ دینی مقایسه کنند مشکل دارد.
۴- اختلاط زن و مرد:
مردی که هر روز در اداره ای کنار خانمی نشسته و بدون ضرورت از آسمون و ریسمون با هم حرف می زنند. زنی که بدون نیاز به نفقه شغلی انتخاب می کند و با همکار مردش برای نظارت پروِه دو نفری چند کیلومتر تا بیرون شهر می روند و……وقتی اینها برای والدین طبیعی شده برایشان ارتباط دخترشان با پسر غریبه زیادی مهم نیست.
۵- خر کردن مردم:
تعبیری بهتر از این نیافتم. خر کردن یعنی جلوی فهم و بینش فرد را گرفتن. امروز با نفوذ فرهنگ غرب از کانال انواع رسانه های (گوشی همراه و…..) خیلی ها داشتن دوست برای فرزندشان را جز پیشرفت و فرهنگ می دانند. و افتخار می کنند که خشک نیستند.
۶- اشتغال بی مورد:
گاهی طمع و آز سبب می شود که مرد و زن بدون نیاز وقت زیادی را بیرون از خانه مشغول شوند و زمانی که خسته می شوند با تنی خسته و روحیه ای بی نشاط به منزل بیایند و فرزندان برای کسب نشاط و توجه به خارج از منزل رو می آورند. البته گاهی هم نیازهای طبیعی و فقر این مشکل را ایجاد می کند. که خانواده باید هشیار باشند تا فرزندشان آسیب نبینند.
۷- بی توجهی به نمازومعنویت :
کم توجهی والدین به معنویت و برنامه نداشتن برای تربیت دینی. وقتی حضور خدا در خانه کم رنگ شد طبیعی است که حضور شیطان پر رنگ می شود.
۸- هجمه های رسانه ای:
شبکه های مختلف ماهواره با برنامه های متعدد تبلیغی از ادیان و آیین های مختلف ، ایجاد شبهات مذهبی، و….باورها را سست می کند. از مهم ترین این شبهات دل باید صاف باشد و همه ادیان و آیین ها درست اند و…می باشد.
۹- عقب بودن والدین از سرعت رسانه ها:
بسیاری از والدین از سرعت سریع رسانه ها جا ماده اند یعنی واقعا خبر ندارند که مثلا با گوشی همراه یا اینترنت چه کارهایی می شود انجام داد و چه آسیب هایی دارد وقتی در این زمینه مطالعه ندارند و امکانات را براساس خواسته فرزندان در اختیار انها می گذارند طبیعی است که در دام بیفتند.
۱۰- واماندگی:
برخی از والدین واقعا به دلیل بالا رفتن سن دخترشان می مانند که چه باید بکنند و برخی هم می ترسند که دخترشان روی دستشان بماند برای همین در این نوع ارتباط ها سهل انگار شوند و برخی هم مشوق هستند. در حالی که می توانند برای این مشکل از مراکز معتبر و مشاوران راهنمایی بگیرند.
۱۱- در دسترس نبودن مشاور مطمئن:
متأسفانه مشاوره های زیادی در کشور براساس فرهنگ غرب صورت می گیرد یعنی خانواده برای مشکل رجوع می کنند ولی مشاور به جای حل مشکل باورهای والدین را مردود می کند و تشویق به سهل انگاری می کنند.
از سویی هم مشاورهای دینی نسب به نیاز بسیار کم است. و در دسترس نیست.
۱۲- ضعف اطلاع رسانی:
متأسفانه ما از سوی دبیران، استادان دانشگاه ها، مبلغان دینی و رسانه های گرفتار ضعف اطلاع رسانی و بیان آسیب ها هستیم.
درگیری های سیاسی دولتمردان و گاهی نامردان سیاسی سبب شده که بر کارهای فرهنگی کمتر توجه شود.
۱۳ نظارت سست مسئولان:
متأسفانه نظارت بر سریال ها، فیلم ها و کتاب ها زیاد نیست به عنوان نمونه کتاب جوکی را در دست کودکی دبستانی دیدم چند جوک نوشته شده بود که دختره با دوست پسرش داشته می رفته وقتی اینها از کودکی با ذهن آنها گره بخورد راه و بیراه گم می شود
و…
۱۴- ازدواج های سرسری :
متأسفانه برای ازدواج مطالعه نمی شود و دختر و. پسری با هزار اختلاف به هم می رسند در گیر شدن اینها سبب می شود که یادشان از فرزندان برود.
۱۵- تربیت نامتعادل:
والدینی که سبک تربیتی مستبدانه دارند و آنهایی که سبک تربیت سهل گیرانه دارند نمی توانند فرزندان موفق تربیت کنند برای مطالعه بیشتر به کتاب خانواده متعادل نشر انجمن اولیا و مربیان رجوع کنید
خلاصه کلام:
صرف فرزنددار شدن مهم نیست فرزند پروری مهم است. بسیاری از ما اگر بلبل گران قیمتی بخریم خیلی حساس هستیم که چرا پرش می ریزد نمی خواند و چه باید بخورد ولی در مورد تربیت فرزند از نیازهای جسمی او فراتر فکر نمی کنیم. باید پاک باشیم و فرزندان پاک بار بیاوریم
به هر حال بسیاری از رفتارها برای سالهای نوجوانی طبیعی می باشند. پدر و مادر باید بتوانند واقعیات این دوره را درک کرده و رفتاری متناسب با این سن از خود نشان دهند.
یک نوجوان، دیگر یک کودک نیست و والدین نباید همان برخوردی را که در دوران کودکی با بچه خود داشتند در دوران نوجوانی نیز از خود ظاهر سازند.
والدین باید بدانند که مخالفت، سماجت، یکدندگی، سرکشی و علاقه به استقلال، بخشی از حالات روحی و جسمانی یک نوجوان هستند.
والدین باید از پند دادن و طرح پرسشهای تکراری خودداری کنند و در غیر این صورت نوجوانشان سخنان آنها را از یک گوش شنیده و از گوش دیگر بیرون خواهد کرد.
نوجوانان اغلب فکر می کنند که والدینشان قدیمی می اندیشند و در دوره های گذشته زندگی می کنند. در این صورت والدین چگونه باید آنان را درک کنند؟
اگر یک نوجوان به مانند دوران کودکی زیاد با خانواده خود حرف نمی زند و یا همانند آن دوران به آنان وابسته نیست نباید نگران باشند چرا که این گونه رفتارها در سنین بلوغ طبیعی می باشد.
والدین نباید به زور نوجوان خود را به انجام کاری ناگزیر سازند چرا که او خواهد آموخت زور، حرف اول را می زند. این نوع رفتار باعث خواهد شد که لجاجت و یکدندگی در نوجوان افزایش یابد.
والدین نباید نسبت به حرفهای نوجوان خود واکنش شتاب زده و سختی نشان دهند چرا که بیشتر اوقات نوجوان برای شروع گفتگو با والدین خود چیزهایی به زبان می آورد.
نوجوانان به تشویق و درک متقابل و توجه مثبت از سوی والدین خود به شدت نیازمندند و رفتار آنان باید به گونه ای باشد تا نوجوان بتواند به آنان تکیه کند.
در این مورد میتونید با این شماره مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲
۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵
سلام
من یه مشکلی دارم که حتی با مراجعه به روانشناس بازم نتونستم حلش کنم
من یه پسری دوازده ساله دارم که از کودکی به علت شاغل بودن مداوم پدرش با خودم حموم می بردمش تا یه سنی هر کاری کردم خودش تنهایی حموم نمیره و لج میکنه واسه همین هنوز با من میاد حموم حتی چند بار باباش مجبورش کرده با اون حموم کنه ولی لج می کنه و اصلا حموم نمیره با اینکه اصلا تا حالا هیچ رفتار غیر متعارفی انجام نداده و با وجود اینکه بیشتر اوقات با لباس زیر یا بدون لباس هستم ولی رفتار طبیعی داره
لطفا مادران عزیز منو راهنمایی کنید
آیا ادامه این روند مشکل ساز خواهد بود؟
مسلما” رفتار بد شما باعث شده چنین عادتی رو داشته باشه … چون توجیح شما اینه که لج میکنه پس در برابرش کوتاه میایت … متاسفانه رفتار غلط شما در آینده روی تربیت فرزندتون تاثیر مخربی داره … ایشون پسره و باید مردانگی رو از پدرش یاد بگیره و شما با رفتارتون سد این راه هستید … به همین خاطره از هیچ مشاوره ای پاسخ مناسب نگرفتید
در ابتدا باید با فرزندتون صحبت کنید و بعد خیلی قاطع برخورد کنید و هر اتفاقی افتاد از اینکه بی قراری کرد بی توجه باشید … باید در رفتار قاطع باشید و حتما” از مشاوری مجرب در کنارتون استفاده کنید
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
دفتر قیطریه:
۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه
دفتر سعادت آباد:
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه
دفتر شریعتی:
۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵ خط ویژه
یکی از مشاوران هم همین راه کار رو دادن ولی من حتی شده تا چند روز حمومش نبردم و گفتم که باید حموم بره ولی اصلا توجهی نداره و پسر من مدرسه میره و نمی تونم اینجوری بفرستمش. و از این حرفی که شما میگین من مانع اینم که پسرم مردانگی رو از پدرش یاد بگیره متاسفانه یکی از مشکلات من این هست که شوهرم تو یه شهر دیگه کار می کنه و به ندرت میشه مگه موقع مرخصی که خونه باشه. ما به تازگی صاحب یه فرزند دیگه هم شدیم که من به خاطر تنها بودن از مادرم خواستم چند مدتی رو به کمک من بیاد و این حرف شما به نظرم بی انصافی باشه.
سلام من یه پسر ۱۳ ساله دارم که هر روز به ما میگوید برایم یک موبایل هوشمند بخرید. قبلا یک تبلت داشت و سرش گرم بود ولی الان تبلتش خراب ششده و ما میترسیم که وقتی از موبایل استفاده درست نکرد گمراه شود الان او افسردگی گرفته و همینطور بعضی وقتا پشت سر هم داد و بیداد میکند لطفا بگید چکار کنم برایش موبایل بخرم یا نه
با سلام خدمت شما دوست عزیز
در این مورد اطلاعات بیشتری در اختیار ما قرار بدهید تا باهم بیشتر صحبت کنیم.
۱٫ منظور شما زا اینکه افسردگی گرفته است چیست ؟
۲٫ واکنش شما و پدرشان در مقابل رفتارهای او چگونه می باشد؟
۳٫ او با تبلت خود چه کارهایی انجام می داد؟
۴٫ او عموما برای به دست چیزهایی که احتیاج دارد چه رفتاری نشان می دهد؟
۵٫ در چه زمان های شروع به دادو بیداد می کند و شما چه کاری انجام می دهید؟