سلام. خیلی اتفاقی با سایتتون آشنا شدم. دیدم و خوندم که هم سن و سالهای من چه مشکلاتی دارن و با شما مطرح کردن و شما صبورانه جواب دادین. امیدوارم بعد از مطرح کردن مشکلم بتونید یه راه حلی هم به من نشون بدین
دختری هستم 33 ساله. حدود 4 سال پیش با یکی از همکارهام دوست شدم. یه آقای 45 ساله متأهل. اول برای آموزش ارگ می‌رفتم دفترشون. به صورت خصوصی ارگ یاد می‌گرفتم. خوب از صبح تا عصرم که با هم توی محل کارم سر و کار داشتیم. خلاصه کم کم یه رابطه‌ای بین ما به وجود اومد. ایشون با من تماس می‌گرفتن و به من ابراز علاقه می‌کردن. من بهشون می‌گفتم شما متأهل هستین و من نمی‌خوام وارد زندگی کسی بشم. ولی ایشون اصرار داشتن که با من دوست بشن و می‌گفتن قرار نیست شما زندگی کسی رو خراب کنید من از شما می‌خوام زندگی من رو سر و سامان بدین. بعنوان یک دوست. بعد از حدود یک سال پیشنهاد ایشون رو قبول کردم. در این یک سال حتی دستمون هم به دست هم نخورد. خیلی ملاحظه‌کار بودیم. انصافاً به قصد سوءاستفاده هم نیومد سراغم. فقط از لحاظ عاطفی همدیگه رو تأمین می‌کردیم. آخر هفته‌ها توی دفتر بعد از آموزش ارگ، یکی دو ساعتی با هم درد دل می‌کردیم. ایشون به یک بیماری مبتلا بودن که خوب با کمک من و پیگیریهایی که می‌کردم برای رفتن دکتر، و خدارو شکر خیلی بهبود پیدا کردن. بعد از حدود شش ماه چون نمی‌خواستیم گناهی مرتکب بشیم تصمیم گرفتیم که عقد کنیم. عقد موقت ولی باز هم بدون هیچ رابطه جنسی. همه چی خوب پیش می‌رفت تا دو سال از این رابطه گذشت که یک خانمی به استخدام اداره ما دراومد.یه دختر جوون که متأسفانه شد نیروی زیردست همسر من. اوایل هیچ مشکلی با این خانوم نداشتم. ولی با گذشت زمان نسبت بهش حساس شدم. یا بهتره بگم شکاک. همش فکر می‌کردم همسرم با اون رابطه داره. یا به اون هم نظر داره. بارها بهم توضیح داد که هیچ حسی نسبت به این دختر نداره. اون جای دختر منه. ولی افکار منفی دست از سرم بر نمی‌داره. نمی‌دونم چکار کنم که این حساسیت، شکاک بودن از ذهن من دور بشه؟ نمی‌تونم حرفاشو باور کنم که اونو دوست نداره. تو رو خدا کمکم کنید. اگه براتون امکان داره جواب رو به ایمیلم بفرستین. چهار سال از زندگیم، چهار سال از بهترین روزهای زندگیم رو کنار این مرد گذروندم. تو بدترین شرایط حامی من بود. هیچ وقت تنهام نگذاشت. ولی الآن یک ساله که فقط به خاطر این دختر هر روز با هم دعوا داریم. کمکم کنید. خواهش می‌کنم