خسته م
سلام من 6 ماه هست که ازدواج کردم و سه ماهی هست که پدرمو به دلیل بیماری سرطان از دست دادم
از وقتی که ازدواج کردم به شهر شوهرم اومدم و اینجا جز اقوام شوهرم کسی رو ندارم توی دوران عقد منو شوهرم دعوای جدی داشتیم که هم من مقصر بودم و هم اون و اینکه شوهرم هنگام عصبانیت فحاشی میکرد به خانواده و فامیل من البته من خودم میدونم تا مرز جوش میاوردمش و من هنگام دعوا کلا سکوت میکنم و نمیتونم حرف بزنم و این شوهرمو اذیت میکنه اون موقع که دعوامون میشد همش با خودم فکر میکردم که اگه بابام مریض نبود بهش میگفتم و الان فکر میکنم که چون بابا ندارم اینجور باهام برخورد میکنه و من به کسی نمیتونم بگم و اینکه مادر شوهرم زن بسیااااااار خوبیه اما بعضی وقتا یه حرفایی میزنه که دوست دارم خودمو بکشم و من همش فکر میکنم تقصیر خودمه که انقد باهاش صمیمی شدم و همه چی رو بهش میگم چون من زیاد باهاش حرف میزنم و میگم میخندم به خودش اجازه میده برای پوشش و وسایل خونه و…. من نظر بده
حالا مشکلاتی که هست اینه که من هر وقت با شوهرم سر مسایل کوچک بحثمون میشه کل دعواهامون میاد جلو نظرم و دوست ندارم دیگه شوهرمو ببینم و اینکه شوهرم خیلییی جلو خانوادش با من شوخی میکنه و میگه عادتمه و چرا هروقت تو دوست داری و خوشت میاد اشکال نداره و هروقت حالت خوب نیست و دوست نداری من نباید شوخی کنم من اینجور بیشتر دوست دارم که من اصلاااا دوست ندارم مثلا هرروز به مامانش میگه امروز بهم صبحانه نداد گفتم صبحانه میخوام زد زیر چونم بعد یافشو ناراحت میگیره و بعد هم میخنده متنفرم از اینکه بخواد از این شوخیا کنه اما کو گوش شنوا .و مسله بعد اینکه شوهرم وقتی از محل کارش وسیله واسه خونمون میخره مادر شوهرمم میگه منم میخوام واسه منم بخر من اصلا دوست ندارم کسی که باهاش رفت و امد دارم وسیله یا لباسش مثل من باشه بهشم گفتم غیر مستقیم اما نمیدونم چرا متوجه نیست بهش گفتم من نمیدونم چطور شما تو خاطره هاتون تعریف میکنید هر چهار خواهر یه مدل لباس میپوشیدید من که اگه کسی مثل لباس یا وسیله من بخره حتی اگه دوسشم داشته باشم دیگه ازش استفاده نمیکنم.ِِ
لطفااااا کمکم کنید میدونم من حساسم و الکی مسایل بزرگ میکنم و حرص میخورم اما جدیدا دارم داغون میشم کارم همش گریه ست و دوست دارم بمیرم و از هیچی راضی نیستم چند بارم به شوهرم گفتم بریم پیش روانشناس ناراحت شد گفت نمیدونم چرا زنم باید اول عروسی کارش به روانشناس بکشه من کل این درسا رو خوندم با خودم صحبت کن اما من نمیخوام با شوهرم حرف بزنم بعضی مسایل رو که نمیشه گفت مثلا میشه بگم عزیزم از این مارچ و استکانا که برا خودمون خریدی واسه مامانت نخر
لطفا راهنماییم کنید دارم با این افکار الکی پیر میشم احساس میکنم از وقتی که ازدواج کردم پیر شدم
اگر انسان نتواند خشم خود را در موردی و به هر دلیلی جز در راه رضای الهی ظاهر ساخته و به ناچار آن را فرو خورد، آن خشم به باطن انسان رفته و به صورت عقده و کینه در میآید و به این ترتیب قلب آدمی عداوت و تنفر از دیگری را در خود نگاه داشته و بر این حالت باقی میماند. رسول خدا(ص) میفرماید: «مؤمن کینه توز نیست.»(
و این نفرت میتواند هزار و یک دلیل داشته باشد که در صدد بیان آن نیستیم چون هر کسی خودش بهتر میداند که دلیل نفرتش چیست؟ اما باید دانست که این حالتی است بس زشت و ناپسند چرا که ما باید نسبت به خطاهای دیگران رئوف و مهربان باشیم وقتی که خداوند متعال هر خطایی از ما سر میزند را با مهربانی و لطف می بخشد بدون اینکه هیچ نیازی به ما موجودات ضعیف داشته باشد، پس آیا بهتر نیست ما هم که خود سراپا نقص و عیب هستیم کمتر خطاهای دیگران را ببینیم و بذرهای کینه و نفرت را از دل بیرون بریزیم و نگذاریم رشد کنند؟
راه درمان نفرت :
در مورد درمان کینه و نفرت راههای زیادی وجود دارد که به تناسب اشخاص و با توجه به روحیات آنها و شدت و ضعف کینه و نفرتی که در دل دارند متفاوت است. اما آنچه میتوان به عنوان یک نسخه عمومی برای همه موارد استفاده کرد شامل مراحلی است که به برخی از آنها به طور خلاصه اشاره میشود.
۱٫ تأمل در عملی که موجب کینه شده است. اگر عمل شخصی که از او کینه به دل گرفتهاید را مورد بازبینی قرار دهید از دو حالت خارج نیست. یا عمل او مورد رضای خداوند بوده و شما تحمل کار الهی را نداشتهاید به طور مثال عمل خلافی را در محل کار انجام دادهاید مانند رشوه گرفتن و همکارتان شرح ماوقع را برای رئیس اداره بیان کرده و شما مورد مؤاخذه قرار گرفتهاید و همین عامل سبب کینه شما از همکارتان را فراهم آورده است و یا پسر یا دختری که روابط مخالف شرعی را با جنس مخالف خود برقرار کرده و دوست او ماجرا را برای والدین او تعریف کرده است که وی را نصیحت کنند.
شخص کینه توز باید بداند که هر چه این صفت رذیله در قلب وی استمرار پیدا کند وی در غم و اندوه بسر برده و در دنیا و آخرت آزار و عذاب میکشد. و به دلیل عدم ابراز حالت خود دچار بیماریهای مختلف روانی و روحی میگردد
در این موارد باید گفت که عیب متوجه خود انسان کینه توز است و باید ظرفیت خود را در پذیرش حقایق بالا ببرد و شرح صدر نسبت به تکالیف شرعی و دستورات اسلامی پیدا کند و نه تنفر از دوست و همکار و اگر کاری که سبب کینه شده عملی مخالف شرع بوده و با ضوابط اسلامی سازگاری ندارد به طور مثال شخصی به خواهر و یا بستگان دیگر انسان حرفی خارج از ضوابط اسلامی بزند و شخص شنیده و کینه او را به دل گرفته است. در این صورت باید گفت در چنین مواردی جای کینه نیست بلکه جای برخورد اسلامی و امر به معروف و نهی از منکر میباشد و فرو خوردن خشم در اینجا از مکرهای ابلیس میباشد که از آن به بیغیرتی تعبیر میشود.
۲٫ تأمل در نتیجه کینهورزی: شخص کینه توز باید بداند که هر چه این صفت رذیله در قلب وی استمرار پیدا کند وی در غم و اندوه بسر برده و در دنیا و آخرت آزار و عذاب میکشد. و به دلیل عدم ابراز حالت خود دچار بیماریهای مختلف روانی و روحی میگردد.
راه درمان نفرت
۳٫ تأمل در نتیجه بخشش و عفو به جای کینه و تنفر: برای شخص کینه توز، در صورت توانایی و قدرت دو امکان وجود دارد. اول آنکه حق خود را بدون کم و زیاد در صورت محق بودن بازگیرد که این عدل میباشد و اگر به ناحق باشد ظلم میباشد. دوم آنکه به او نیکی کرده و او را ببخشد که این فضل است. امام صادق (ع) از پیامبر اکرم (ص) نقل مینماید که ایشان کسی را که در مقابل ستمی که به او شده گذشت کند و به کسی که از او بریده بپیوندد و به کسی که با او بدی کرده نیکی کند را بهترین مخلوقات در دنیا و آخرت دانسته است.
۴٫ مطالعه در سیره اهل بیت و الگوهای اسلامی: دقت در زندگی اهل بیت به عنوان انسانهای کامل میتواند ما را در یافتن راه صحیح در مواجهه با مشکلات یاری رساند.
۵٫ توجه به مقام انسانی و خلیفةاللهی وی و نحوه تعامل خداوند با انسانها: این نکته را نباید از نظر دور داشت که انسان به عنوان اشرف مخلوقات از اهمیت ویژهای نسبت به سایر موجودات برخوردار است و از طرفی انسان باید همان توقعی که از خداوند نسبت به اعمال بد خود دارد را در رابطه با ارتباط خود نسبت به اعمال دیگران داشته باشد. بدون شک هیچ کس از خداوند توقع رعایت عدالت را نسبت به اعمال خود ندارد چه رسد به ظلم. اگر دوست دارید که خدای متعال لغزش های شما را ببخشد, شما نیز نسبت به لغزش دیگران اهل بخشش باشید.
آگاه باشید که گاه این نفرت ها دلیلی ندارد و بدون هیچ دلیلی احساس نفرت نسبت به کسی و یا فقط به جرم اینکه مثلا رفتارش شبیه کسی بودهکه مطلوب ما نبوده این ها همه وسوسه های زشت شیطان است یک انسان سالم به طور طبیعی همه مخلوقات خدا را دوست دارد مواظب این احساسات خود باشید که در دام ابلیس ملعون گرفتار نشوید
نتیجه آنکه رعایت همین نکات، تآثیر بسیاری در تعدیل انسان دارد گرچه برخی از مصادیق نفرت از دیگران نیاز به درمان های روانشناسی دارد و متخصص خود را میطلبد. با این حال توکل کنید و ببینید نقصی که او دارد و شما را به اینجا رسانده مواظب باشید خود شما نداشته باشید .
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲
سلام من ۲۰سالمه سالهاس پدرم مرده بامادرم دوساله حرف نمیزم احساس کمبودمحبت دارم گاهی افکارشیطانی به زهن هجوم میکنه تاشاید اینطوری ازتنهایی دربیام ولی هیچ وقت به سراغ پسرنمیرم چون به شدت ادم ترسویی هستم ازرابطه برقرار کردن ویا حتی حرف زدن بادیگرون میترسم وزود استرس میگیرم اکثر روزا خونه هستم وفقط به دعواهای خونه نگاه میکنم برای اینکه ازاین اوضاع دورباشم میرم سراغ فیلم ورمان واونابه شدت افسردم کردن وکاملابه تبن رمانامعتادشدم احساس میکنم یجور خلا های زندگیمو بااوناپرمیکنم ولی بعد هربارخوندن وضعم ازقبل بدترمیشه ووقتی به خودم میام میبینم به شدت افسرده شدم که من چرا مثل دخترای رمان نیستم و….ترسو بودنم شده قوزبالای قوز ازتنهایی رفتن بیرون ترس دارم بخصوص ازمردا….من نه برادردارم نه پدر وشایددوری ازمردا واس همینه نمیدونم….من درکل مشکلات افسردگی ترس عدم اعتمادبه نفس ناامیدی دارم تویه خانواده مذهبی بزرگ شدم ووانقدر مایه دارنیستیم که بتونم به سراغ روانشناس برم خواهش میکنم راهنماییم کنین
گذشته هر انچه بوده گذشته و شما قرار نیست همیشه در گذشته بمانید
پس اگر واقعا” میخوایت از این وضعیت رها بشید
با ورزش به جنگ افسردگی بروید
ورزش میتواند افسردگی را تسکین بخشد شاید با تغییر تعادل مواد شیمیایی مغز یعنی نوراپی نفرین وسروتونین.همچنین ممکن است اندروفین را آزاد کند ماده ای که مسئول بالا بردن سرعت دونده است !
درمان با نور
درطول روزهای کوتاه وکم نور زمستان بعضی ازافراد دچار یک نوع افسردگی بنام اختلال عاطفی _فصلی میشوند .روش ساده برای درمان اینست که شما نزدیک مقداری نور روشن مانند نور بیرون قرار بگیرید . درمان بطور کلی با جلسات روزانه ۱۵ دقیقه ای وافزایش آن به دوساعت درروز شروع میشود.تنظیم وقت به شدت نشانه های بیماری وزیادی نور وابسته است .عاملی که دکتر میتواند تعیین کند.اگرچه این درمان افسردگی را بطور قطع معالجه نمیکند اما میتواند نشانه های بیماری را دربعضی از موارد بعد ازدو روز کم کند.
حالات روزانه خود را ثبت کنید
راهی که به افراد میاموزد که افکار مثبت چطور میتواند افسردگی را کم کند . دکتر doraswamyداشتن یک دفتر یادداشت روزانه را به بیماران توصیه کرده و معتقد است که این کار کمک می کند تا وقایع بد آنهارا ازپای درنیاورد.
طب سوزنی
طب سوزنی و اثرات آن بر درمان افسردگی
طب سوزنی را امتحان کنید
مثل درمان های دیگر یافته های زیادی وجود ندارد که ثابت کند طب سوزنی افسردگی را ازبین میبرد. اما تعدادی از پژوهش ها آن را تایید می کند .تحقیقی دریک دانشگاه کوچک درآریزونا برروی ۳۳زن افسرده نشان داد که ۶۴درصد شرکت کنندگان بعدازطب سوزنی درمقایسه با ۲۷ درصد گروه بدون درمان دروضعیت بهبودی قرار گرفتند.
امواج مغزی خود را تنظیم کنید
یکی از راه های ثابت شده برای درمان افسردگی مدیتیشن است ،مدیتیشن با تنظیم امواج مغزی کمک بزرگی برای افراد تحت درمان است
یوگا انجام دهید
یوگا با تاثیرات شگرفی که روی سیستم ذهن و بدن انسان دارد یکی از راه های توصیه شده برای درمان است که نباید هیچگاه فراموش کرد
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸
سلام دختر ۲۰-ساله ای هستم که سه ماه نامزدم ….مشکل من از ۱۶ سالگی شروع شد همیشه دوس دارم از قیافم تعریف شه همیشه راجع ب مدل ابرو مدل مو چاقی لاغری صورتم از اطرافیانم سوال میکنم جوری ک دیگه خودمم خجالت میکشم ناگفته نماند ب گفته اطرافیانم قیافه زیبایی دارم جوری ک وقتی تو دانشکده یا سالنای زیبایی میرم بهم میگن چ قیافه قشنگی داری حوری ک دختر ای فامیل خودمو شوهرم حسادت میکنن….اما از نظر خودم زشت ترین ادم دنیام هیچوقت هیچوقت از خودم عکس نمی گیرم از نگا کردن خودم تو اینه های بزرگ وحشت دارم عوضش تا بتونم تو اینه های کوچیک خودمو نکا میکنم …..انقدری ک من ب لوازم ارایش پول میدم اگ پولاتونو نگه میداشم الان ی پراید و اس خودم داشتم!!!!!دگ از آرایش کردن متنفرم تو هر عروسی و جشن کوچیکی سیصد چهارصد تومن پول آرایشگاه میدم بخدا….ی کلوم ختم کلون از این زندگیو ادماش خستم همش تو این فکرم ک دیگران راجع ب بیا غم چی میگن….بخدا ب خودکشی فکر میکنم کمکم کنید
خب یه خورده رفتار بچگانه همراه با وسواس فکری در مورد شما وجود داره … دوست عزیز این مشکلات چیزی نیست که نتونید واسش جواب پیدا کنید
با مراجعه ساده به یک روانشناس مجرب میتونید خودتون رو از این وسواس رها کنید
وسواس دو نوع است :
۱) وسواس فکری: یعنی فکر، احساس یا اندیشهی مزاحم و تکراری (عودکننده) که ناخواسته به ذهن میآید.
۲) وسواس عملی : یعنی عمل (رفتار) تکراری که فرد مجبور به انجام آن است؛ بهطوریکه فرد میترسد اگر آن عمل (رفتار) را انجام ندهد، عواقب هولناکی نصیباش شود. وسواس عملی، اعمالیست که فرد در انجام آنها احساس اجبار و فشار میکند. وسواس عملی، تلاشی برای کاستن اضطراب است اما همیشه به کمشدن اضطراب منجر نمیشود، بلکه ممکن است اضطراب فرقی نکرده باشد یا حتی بیشتر شده باشد.
مبتلایان به وسواس فکری، معمولاً در ادای جملات و کلمات، مکث و تأمل و تردید میکنند و به تصحیح آنها میپردازند. مبتلایان اضطراب، خود را با افکار تکراری کنترل میکنند.
در بیشتر بیماران مبتلا به وسواس بین شدت تمایل تکرار فکر و عمل از یکطرف و بیاهمیت بودن آن فکر و عمل از طرفی دیگر، عدم تناسب وجود دارد.
تحقیقات نشانمیدهد بیماران مبتلا به وسواس بیشتر متعلق به خانوادههایی هستند که پدر و مادرهای سختگیر، کمالطلب، خرافی ، دقیق در جزئیات امور و بیتحمل در برابر بینظمی و سروصدا دارند. این والدین اغلب آرمانهای بسیار صعبالوصولی را برای کودکان خود درنظر میگیرند و یا عقاید خود را بدون آنکه ببینند آیا کودک آمادگی یا استطاعت جسمی و روانی قبول آنها را دارد یا نه، به او با فشار تحمیل میکنند؛ برای نمونه تأکیدهای فراوان زودرس و نامتناسب با سن کودک در رابطه با نظافت، از اینقبیل است.
«رفتاردرمانی» و «دارودرمانی»، علائم را کاهش میدهند. «خانوادهدرمانی» و «گروهدرمانی» نیز مفید هستند.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲