سلام
اصولا نمیدونم ادم درون گراییم یا از بسکه حرف زدن نتیجه ای نداشت تو خودم میریزم همه چیو
الان میخوام این روش هم امتحان کنم برای حرف زدنو اگه این هم کسی توجه نکرد در کل قید ادمایه این دنیارو میزنمو تنهاییمو سفت تر میکنم
خب کسی که 3 ساله تو کنکور شرکت میکنه و بخاطر تلاش نکردن و حاشیه شکست میخوره و حتی خانوادشم بهش میگن بمیره بهتره خیلی درد و لا داره
بقدری منت کلاسو فلان روم هست که حتی سه روز رفتم جایی کار کردم و 300 تومن دستمزد گرفتم مامانم گفت اینو باید بدی به ما چون 6 ماه پیش 500 تومن برات خرید کردم
به حالی رسیدم که کلا قید رنگ های دنیارو زدمو حاضرم تا وقتی دستم تو جیب خودم نیست چیزی نخرم
اگه پزشکی قبول میشدم به تموم ارمانهام میرسیدم و البته بازم براش تلاش میکنمو نمیزارم زندگیم با حرف بقیه ساخته شه چون میدونم میتونم
ولی مشکلم ک دوس دارم یکی باهام حرف بزنه اینه که چن وقت پیش رفتم پیش مشاوره یه مهندس جوان خیلی خوبو مهربون اولین مشاورس که با وجود رتبم گفت تو باهوشی و میتونی منم از ته دل اونروز بعد کلی حرف شنیدنها تو این سالا اروم شدم ولی حس ضایع شدن یا خودخوری دارم چون چن وقت پیش اینستا درخواست فالو دادم کاملا همینطوری ولی رد کردن میترسم فکنه من چقد احمقم نه؟ یا هر فکری بعد چن شب پیش بهشون پیام دادم که من خسته شدم ازین زندگیو دلم مرگ میخواد اگه پزشک نشمو قرار باشه یه عمر حسرت بخورم ولی خوند و جوابی نداد ینی راجب من الان چطوری فک میکنه؟ کارم خیلی احمقانه بود بعد 3 جلسه مشاوره انقد پروآنه رفتار کردم؟ تو رو خدا بگید مخم داره میپکه