سلام وقتتون بخیر،پیشاپیش از کمکتون ممنونم
منو همسرم ۵ ساله ازدواج کردیم و کمتر از یک ماه دیگه صاحب فرزند میشیم.
رابطمون با هم خوب بود مثل همه زن و شوهرا دعوا و بحث داشتیم ولی هیچ کدوم جدی نبود..چند وقت پیش گوشی شوهرمو برداشتم و پیام هاشو خوندم ( هیچ وقت اینکارو انجام نمیدادم ولی همش فکر میکردم یه چیزی درست نیست)دیدم با یکی از همکارای خانومش خیلی صمیمی پیام داده و خیلی صمیمی صحبت کردن( پیامای مثل اینکه مثلا شوهرم برای اینکه یه سوال در مورد کار ازش بپرسه و اون جواب نداده بود گفته بود مگه دوسم نداری؟ یا اینطور پیاما) خیلی ناراحت شدم شوکه شدم اصن کلی بحث کردیم.خیلی پشیمون شد و معذرت خواهی کرد و گفت رابطه عاطفی ندارن و از این حرفا و قول داد دیگه رابطه رو قطع کنه و فقط همکاری باشه.بعد یه مدت دیدم قبلا با یکی دیگه از همکاراش هم خیلی صمیمی پیام میداده یا صحبت میکنه مثل همکارای مردش،خیلی ناراحت شدم گفتم بهش خوشم نمیاد اونم گفت باشه رعایت میکنه.ولی الان دیگه مشکل منم حالم خیلی بده نمیتونم دیگه بهش اعتماد کنم همش وقتی سرکاره تو ذهن من با هم بگو بخند میکنن و هنوز رابطه دارن.خیلی بهم محبت میکنه خیلی با اخلاق بد و مشکوک من صبوری میکنه.منم وقتی آرومم میفهمم دوسش دارم ولی نمیتونم ذهنمو درست کنم همش فکر و خیال میکنمو گریه میکنم میدونم تاثیر بدی روی بچم داره ولی نمیتونم تمرکز کنم و خودمو قانع کنم که کاری نمیکنه.توی خوابم همیشه دارم دختره رو در حد مرگ میزنم و یا با چاقو تیکه تیکه میکنم.خواهش میکنم بهم راه حل بدین میترسم صبر شوهرم هم تموم بشه زندگیم از هم بپاشه.همیشه خودمو خوشبخت ترین ادم دنیا میدونستم و شوهرمو پاکترین و سر به زیر ترین مرد دنیا میدونستم.