خیانت

سلام با توجه مطالبی قبلا در مورد خیانت همسرم نوشته بودم که خلاصه اشاره میکنم ۱۲سال ازدواج کردم بچه ندارم که سه سال پیش مستاجر پسرخاله ام شدم بنده کارمندم که بیشتر عصرها سرکار میرفتم که این مدت خانمم با پسر خاله ام در رابطه بوده که بیشتر موقع صبح بعد از اینکه سرکار میرفتم تااینکه تابستان سال گذشته به یک طریقی فهمیدم که بعد خودش اعتراف کرد که خیانت شده ومن بخاطر آبرو مجبور به تغییر مکان به نزدیک خانه پدرش که دوساعتی فاصله دارد خانه اجاره کردم که از لحاظ امنیتی عالی بود و متاسفانه این دفعه یکی از باجناقم که با من دوست ورفیق بود وشبی که من سرکار بودم با هم هماهنگ میکنن که از شب تاصبح باهم سکس میکنن که بازهم به یک طریقی فهمیدم که خودم قرآن جلوش گذاشتم وهمه را با باجناقم یک بار قبلا وبا پسر خاله ام بعد از چند روز اعتراف کرد که این دفعه تصمیم جدی گرفتن توبه واقعی بکنن و از این کارهای کثیف بردارن ولی این دفعه باور نمیکنم چون رفتارش خیلی تغییر نکرده ونماز همان روزها خوند ولی الان از زندگی ناامید شده دیگه نمیخونه تا اونجا که از دستم بر میومد نصیحت کردم خیلی دارم عذاب میکشم وحاضر نیست ازهم جدا بشیم یا پیش مشاوره بریم شاید مشکل حل شد ولی بقولا آب تمیز که کثیف شود غیر قابل خوردنه. فعلا زندگی زورکی وتحملی راادامه میدهیم ورفت و آمد با هیچ کس نداریم نمیدونم چکار کنم خودش میگه خودم بکشم بهتر از طلاق هست چون از عواقب طلاق میترسد تورا خدا زود جواب بدین