273
رابطه با دوست پسرم
سلام.من با دوست پسرم رابطه در حد فقط مالیدن بوده داشتم روزش ک اومدم دیدم از عادتم شده(پریود).برای من عجیب بود ک وقت عادتمهم نبوده ولی عادتم شد همون روزش .خیلی میترسم آخه فقط دست ب آلتم دوس پسرم زده ولی دستشو داخل نکرده.خاهشزود جواب بددید
نگران نباشید اگر دخول به داخل واژن انجام نشده باشه … اگر تاخیری هم در پریود دارید به خاطر تحریک شدن زیاد و استرس بعد از اونه
سلام
من ی دختر ۲۷ ساله م دوماهه که رابطه ای رو شروع کردم و طرف رو دوست دارم خیلی مهربونه وقتی پیشمه اما وقتی میره شهرشون ب زور صب بخیری میگه منم ادم گرمیم دوس دارم طرفم ابراز کنه علاقه شو دوبار هم بهش گفتم وبعدش حس کردم چون پدرش مرد منظبطی بوده نمیتونه. دیگه هم تصمیم گرفتم نگم بهش اصلا خوشم نمیاد کسی قضاوتم کنه ما باهم بودیم ولی کامل نه. جفتمون تو نبریز خونه مجردی داریم و رفت و امد میکنیم البته من تا این رابطه حتی دست کسیو هم نگرفته بودم. اون از ازدواج حرفی نمیزنه و منم عارم میاد بگم چیزی چون زود هم هست. به نظرتون غیرقابل دسترس باشم دیگه براش خوبه؟ چکار کنم حس میکنم زیاد جدی نگرفته رابطه رو؟
بهش گفتم عشق اولمه و میدونم من عشق اولش نیستم. چطور میتونم غیر مستقیم بفهمم این اقا حس واقعیش ب من چی هست؟
من همیشه مشغول درس بودم و اونم مث خودمه اون دکتری میخونه من ارشد و خیلی در عذابم نمیخوام خودمو برا کسی خرج کنم تو این سن. لطفا ب من راهی بدید که بفهمم حس واقعیش چیه. ببخشید من در بخش پاسخ مطرح کردم خیلی گشتم پیدا نکردم مسیرشو.
شما دو هفته است ایشونو میشناسید پس تا حدودی میدونید رفتارش چطوریه … در ضمن رفتار ایشون رو به هیچ وجه با ازدواج مخلوط نکنید چون اشتباه شما همینه
ایشون فقط یک رابطه ساده دوستانه میخواد که در آن وابستگی نباشه و آزاد و ریلکس برخورد کنه … از این به بعد با خودش ماست که بخوایت به این رابطه بیهوده ادامه بدید یا خیر ؟
پس اگر دوست داشتید بقول خودتون …خودتو براش خرج کنی نیازی به راهنمایی ندارید مسیر و نتیجه کاملا مشخصه
دیدگاه
با سلام. دوست عزیز هدف ایشون فقط رابطه جنسی هست. و بعد از یکبار رابطه شمارو مثل آدامس میجود و تف میکند. بنظر من یکی توو همون شهر خودتون پیدا کنید.
سلام ببخشید من حدود یه سالو نیمه که بایکی هستم کاملا حسمون دوطرفه هستش و بهم ثابت کرده قصدشم جدیه اما یبار رفتیم بیرون و ناخودآگاه دلم خواست آلتشو ببینم اما نگفتم خودش متوجه شدو بهم نشونش داد منم دس زدم بهش و بعدش از روی لباس اونو مالید به اونجام خواسم ببینم این باعث جداییمون نمیشع حس هردومون خیلی بیشتر شد اما میترسم که اتفاقی بیفته
لدفا کمک کنیدنظر بدید مرسی
مثلا” چه اتفاقی ؟
شما کارای خودتونو انجام دادید و تا این مرحله پیش رفتید بعد در مورد حستون از ما سوال میپرسید؟
خب اگر بنای شما به ازدواج باشه و ایشون هم شرایط ازدواجو داشته باشه زودتری برای اینکار اقدام کنید و گرنه هر اتفاقی بیفته شما در آن ضرر خواهید کرد
امیدوارم در این مورد تصمیم درستی گرفته شود
سلام من پسري ١٨ساله هستم و دختري رو دوست دارم كه يك سال از من بزرگ تره (دختر دايم)و من احساسم رو نصبت بهش مطرح كردم ولي بهم نظر منفي داد و الان بيشتر از دو ساله كه نميتونم از فكرش بيام بيرون
تو رو خدا اگه ميشه منو راهنمايي كنين كه چطوري اين عشق رو دو طرفش كنم🙏
کار خاصی نیمشه کرد چون هم ازشما بزرگتره و هم شما هیچ شرایطی برای ازدواج ندارید ..فقط یک لفظ دوست داشتن ساده که به هیچ کاری هم نمیاد
پس تا در زندگی حرفی برای گفتن نداشته باشید کسی درخواست شمارو جدی نمیگیره
سلام من خودم سوال دارم
منم روز تولدم ۰۹/۱۲/۹۴ یعنی دیروز با دوست پسرم رفتیم ویلاشون اولش در حد معاشقه بود..بعدش ک زیاده روی کرد من نمیخواستم باهام کاری کنه واسه ی همید نمیزاشتم دست بهم بزنه ولی اون دست منو کشید سمت آلتش و وادارم کرد ک دستمو تکون بدم…و ارضا شد مقداری از منی (آبش) روی دستم ریخت منم حالت تهوع کرفتم ونزدیک بود بالا بیارم.
از اون موقع تا الان هم من نسبت بهش سرد شدم هم اون..(البته این احساس منه)ازمم معذرت خواهی کرد بخاطر کارش..ولی من انگار افسورده شدم حالم خیلی بده..
ایشون اولین دوست پسر من بود.ما خیلی همو دوست داریم و واسه هم میمردیم.وقصدمونم ازدواج بود ککادو تولدشم نیم ست بود..هم مامانم میدونه هم مامانش ک با هم دوست ولی قضیه ی ویلا رو نمیدونن.ما جفتمون متولد۱۳۷۲ هستیم و ایشون ۱۱ ماه از من بزرگ تر هستن…حالا من باید چیکار کنم رابطمونو قطع کنم یا این که ادامه بده؟
راستی یادم رفت بگم ما یک سال هست ک با همیم
بهترین روش اینه مدتی به خودتون زمان بدید … کمی در مورد خودتون و سیستم بدن و فیزیولوزیتون مطالعه کنید شاید بتونید با این اتفاقی که افتاده کنار بیایت
پس در وهله اول به خودتون زمان بدید و فکر کنید
عزیزم از من ب تو وصیت پسری ک عاشق باشه جلوی اون هوسشو میگیره مطمن باش ….. پسری ک میخواد ارضا بشه عاشق نی عشق حرمت داره عزیزم اون خیلی احساسی باشه درحد ی بوس حتما میکرد ن اینکه با زور بهت بگه این کار رو کن
کاش پسرا هم اینو بگن ولی عشق از دید مردا همون رابطه س 😂😂
hihih
بابا فهمیدیم شما هم بچه مایه دارین.
نمیدونم چجوری دخترا به پسرا اعتماد می کنند و …
من خودم یه پسرم و به غیر از این موضوع یه کم مطالعه و تحقیق کنین در این زمینه متوجه میشین که پسرا از اصل دنبال رابطه جنسی هستند و کل دغدغه شون همینه که اول تخلیه کنند خودشون رو بعد به فکر شاید عاطفه بیفتن ,دوما فکر نمی کنم پسرا, دختری که حاضر به دوستی هست و اهل معاشقه و… ازدواج کنه.
این رو همه میدونند که عمده ی دوستی ها عاقبت نداره و دخترا مورد سوء استفاده قرار می گیرن و همه ی این پسرا هم وعده ی ازدواج و اینکه من جز با تو زنده نیستم و … دختر رو هوایی می کنند.
من واقعا به عنوان یه پسر در عقل دخترا موندم که چجور اعتماد می کنند با این همه اتفاقاتی که اگه یه کم توی همین اینترنت بخونید ,متوجه میشد.
پیشنهاد بنده به عنوان یه پسر ۲۱ساله مجرد اینه که اصلا قید دوستی رو بزنید که خانمان سوزه و به اون آقا هم بگین که اگه واقعا دوستون داره بیاد خواستگاری و ازدواج کنید و زن و شوهر بشین حتی شده دور ازهم و رابطه هر از چندگاهی.
در غیر اینصورت مطمئن باشین که این شخص پلیدی بوده و احتمالا میخواسته …. و کلا رابطه رو قطع کنین حتی اصلا جواب گوشی ندید و خط رو عوض کنین و ….
بین ما پسرا و مردا این خیلی معروفه که دخترا زود خام میشن پس مواضب باشین و ابدا به افراد خیابانی و… اعتماد نکنین.
واما در صورت ازدواج اینطوری حداقل اون آقا مسئولیت دار میشه و شما هم کلاهتون پس معرکه نیست.
در ضمن اینطوری حرامی انجام نداده اید ( خود دوستی هم حرومه چه برسه به لمس و…,آیه قرآن صریحا هم اشاره داره که از دوستی پرهیز کنید)
(سرگذشت دخترانی که طعمه شده اند و روسپی ها و…. را بخونین تعجب می کنید خیلی از این افراد اصلا تصور نمی کردند طرف مقابلشان اینکار رو کنه…)
سلام من دختر مذهبی هستم که عقایدم ریشه در منطق و تفکرات بزرگ شده در خانواده داره من متولد۷۴هستم و تا الان مشغول درس (چون رشتم نیاز ب وقت زیاد داشت)و کسب مهارت برای زندگی مشترک بودم چون دوسدارم از هر نظر درآینده همسرم رو شاد کنم و خودم هم لذت میبرم خلاصه من هیچ وقت دوستی رو نپذیرفتم امااا آقایونی که بهم پیشنهاد آشنایی چندماهه برای ازدواج میدن که فقط چت کنن و یک یادوبار دیدار و منم مثل نظر بالای شما مخالفت میکنم چون دوستی نهی شده ولی آقایون توجیه میکنن و میگن که تا چندماه حرف نزنم با کسی چطور میخوام ازدواج کنم
باسلام واقغا گل گفتب برادرم ولی کو گوش شنوا
وقتی ۲۹ سالت شد نظرت درباره چیزایی ک گفتی عوض میشه 🤗🤗🤗
آفرین. چه خوب توضیح دادید
متاسفم براتون با این طرز فکر گناه الود وقتی ادم به عهد خودش با خدا عمل نمیکنه چجوری به عهدش با ادمیزاد عمل میکنه.وقعا براتون متاسفم امیدوارم از حرام فاصله بگیرید.
دعوانکنید حاله همتون بدشه هیچی جلودارتون نیست
دختر خوب به نظر من اگه دوستی شما برای ازدواج هست هر چه سریعتر با مادرت قضیه رو مطرح کن شاید این مورد دوباره وبه شکلی حاد تر تکرار بشه وخدایی نکرده دچار مشکل بشی
باعرض سلام.من طی رابطه ای هایمنموازدست دادم.الان میخام ازدواج کنم.میخام این موضوع راباخاستگارم درمیون بزارم وبهش بگم.بهترین موقعیت واسه گفتن این موضوع بنظرشماچه زمانی هست؟؟؟
قبل از هر صحبتی مشاوره کنید و بعد عنوانش کنید
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸
ممنون
سلام و خسته نباشید من با دوست پسرم نزدیک یک سال هست که باهمیم و قصد ایشون جدیه و همه خانواده ایشون و خانواده من در جریان هستند ایشون از من تقاضای عشق بازی دارن ولی چندین باره که سر این موضوع همش دعوا و بحثه ممکنه منو راهنمایی کنین چه کاری درسته و باید چیکار کنم
چنین افرادی فقط در پی رسیدن به لذت جنسی هستند و بعد از اون سراغ فردی دیگه خواهند رفت … و بسیار تعجب میکنیم که شما میگید کار درست چیه ؟
دوست عزیز کمی واقع بینانه برخورد کنید و اینقدر در روابط عاطفی خودتون رو دست و پا بسته نشون ندید … برای خودتون و وجودتون ارزش قایل باشید
سلام دوست پسر من ادعا میکنه که سرد و بی احساس ولی اونجوری که میگه نیس من چه جووی باهاش برخور کنم باتشکر
عشق علاوه بر اینکه کاملا قلبی و احساسی است، دلیل منطقی نیز می طلبد. برای عاشق بودن علاوه بر خوب بودن، باید درک بالایی هم داشته باشید تا نیازهای معشوق را تشخیص دهید و در زمان مناسب به آنها رسیدگی کنید. عشق مراقبت می خواهد. اما هستند کارهای ساده ای که باعث ایجاد علاقه در دل طرف مقابل می شوند.
۱٫ هرگز به مردان بیش از آنچه آنها به شما توجه می کنند، توجه نکنید
برای اینکه بتوانید عشق و محبت یک مرد را برای همیشه برای خود داشته باشید مستلزم این است که شما هم از او عشق دریافت کنید. بسیاری از زنان تصور می کنند هر چه بیشتر به یک مرد توجه کنند و نیازهای کوچک و بزرگ او را برآورده کنند، بیشتر در دل او جای خواهند داشت. از آنجا که این کار را بیشتر جامعه زنان در دنیا انجام می دهند، زنان تصور می کنند این مسیر درست است و تختگاز به سمت انتهایی که نمی دانند چیست می تازند. اما هر چه بیشتر در عمق این روش می روند، بیشتر آسیبپذیر می شوند و کمتر عشق دریافت می کنند.
مردها وقتی بیشتر از آنچه به شما می دهند از شما دریافت کنند، دلزده می شوند. خاموش می شوند و ممکن است روش رفتاری خود را تغییر دهند. هنگامی که یک مرد دایما با حجم زیادی توجه، نگرانی، کادو، علاقه، قربانصدقه، آماده بودن غذا و تمیز بودن خانه و …. مواجه می شود احساسش به شما عوض خواهد شد. او شما را همچون مادری می بیند که دایما مراقب فرزند خود است تا چیزی کم نداشته باشد. این همه توجه و زحمتی که شما می کشید هرگز به چشمش نخواهد آمد و نمی تواند برای آنها به شما عشق بیشتری بدهد.
برخلاف تصور زنان، توجهات بیش از اندازه نه تنها باعث افزایش علاقه مردان به زنان نمی شود که درست برعکس، احساسات عاشقانه آنها را از بین می برد. مردها به واسطه قوی تر دانستن خود بیشتر دوست دارند دهنده باشند تا گیرنده. آنها می خواهند آنها باشند که نیازهای زن را تامین می کنند. وقتی زن همه کار را انجام دهد، مردها نقش خود را بسیار کمرنگ می بینند و تصور می کنند آن جذبه مردانه را ندارند و این باعث می شود تا زنی که این حس را در آنها به وجود آورده است را دوست نداشته باشند.
۲٫ اگر هنوز با هم ازدواج نکرده اید، به او خیلی اختیار ندهید
بیشتر زنان وقتی وارد رابطه با مرد دلخواه خود می شوند، همه فکر و احساس خود را برای او سرمایه گذاری می کنند. همین باعث می شود تا هیچ گاه متوجه نشوند رابطه کنونی آنها در چه شرایطی قرار دارد و قرار است به کجا برسد. هر چه بیشتر در مورد رابطه خود با مردتان حرف بزنید، او را بیشتر از خود دور خواهید کرد.
اگر این طور به رابطه نگاه کنید، راحت تر می توانید برای انتخاب گزینه های مختلف ذهن خود را باز بگذارید. به جای اینکه مرد خود را تهدید کنید یا با او اتمامحجت کنید که حتما این رابطه را به سرانجام برساند وگرنه شما به خواستگارتان جواب مثبت می دهید، چشمان خود را باز کنید تا مردان دیگر را نیز ببینید.
ملاقات کردن با مردهای دیگر که طالب ازدواج با چشم هستند نه تنها بد نیست که برای آینده شما بهتر هم هست. می توانید از میان انسان های مختلف، فردی را انتخاب کنید که وافعا ارزشش را دارد. خود را به یک مرد و یک رابطه محدود نکنید تا او نیز اگر نخواست تعهدی را قبول کند، شما سرخورده شوید.
۳٫ برای او غذا درست نکنید، برایش کادو نخرید و هزینه رستوران و تفریحات را پرداخت نکنید
بله، این کار به نظر بسیار غیرمنصفانه است اما کسی که هزینه رستوران و … را پرداخت می کند باید میان دوستی و وقت گذرانی با یک دوست معمولی و قرار گذاشتن با یک زن را فرق بگذارد. اگر مرد از اینکه همیشه هزینه ها را او پرداخت می کند به شما شکایت کرد، به او بگویید برایتان مهم نیست او خرج های سنگین انجام دهد، شما فقط دوست دارید در کنار او باشید و می توان این با هم بودن را بدون هزینه پول هم انجام داد. به طور مثال، با هم در خیابان یا فضای سبز قدم بزنید، به کتابخانه بروید، پیک نیک بروید و … کارهای زیادی وجود دارند که با صرف کمترین هزینه می توان لحظه های شادی را رقم زد.
اما مراقب باشید برای مثلا پیک نیک رفتن شما غذایی درست نکنید. از بیرون یک خوراکی ساده و ارزان بگیرید و در کنار هم در پارک آن را میل کنید و از بودن در کنار هم لذت ببرید. اگر بی جهت به یک مرد هدیه بدهید در واقع همه توجه و انرژی خود را برای او صرف کرده اید. این معنای خوبی ندارد. در این حالت بیش از اندازه توجه نشان داده اید. این از حس های مردانه ای است که در وجود زنان است هست. این مساله برخلاف تصور شما اصلا برای یک مرد جالب نیست.
سلام.من مدتی است باپسری اشناشدم.اوقبلانامزدداشته ومدتی است که طلاق گرفته.ازمن میخواهد بااوواردرابطه ی عشق بازی بشوم ومیگوید توباید مرادرک کنی چون قبلابانامزدم رابطه داشتم میخواهم باتوهم همینطوری باشم وبه من میگوید من تورادوس دارم ومیگویدبامن ازدواج میکند.یه بارکه به خانه ایشان رفتم کاری بامن نکرد چون میگفت میخوام خودت راضی باشیواجازه بدی.رابطه ام رابااوادامه دهم ؟
به حرف چنین افراد سودجو و هوسبازی توجه نکنید … چون بعد از رابطه اولین کسی که شمارو ترک کنه همین فرد خواهد بود
پس اگاهانه در این مورد برخورد کنید
با دوس پسرم رابطه داشتم ولی درحد لمس جنسی ک خودمم نمیخاستم ب خودم اومدم دیدم من ک فکرشو نمیکردم وارد این مسایل بشم تجربه کردم ی سال باهمیم و عاشقشم چکار کنم ک بهش بفهمونم از رابطه جنسی راضی نیسم ولی میترسم رابطع از هم بپاشه
تا وقتی که توان بیان حرفتون رو ندارید ایشون از شما استفاده میکنه و به احتمال بسیار زیاد رابطه رو روزی کات خواهد کرد … در بیشتر موارد پسرها بعد از رابطه جنسی برقرار کردن کات میکنن
پس به خودتون بیایت و چیزی که ایشون رو میتونست به ازدواج با شما وادار کنه رو به سادگی واگذار نکنید … امیدوارم بتونید خودتون رو از این شرایط خارج کنید
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
دفتر سعادت آباد:
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه
سلاممنو دوس پسرم ۵ ماه با همیم ۱ ماه بعد از اشنایی عشق بازی خواست منم قبول نکردم از اون موقع تا حالا دیگه همچین چیزی نخواسته ولی من دلم میخواد باید چیکار کنم میترسم در موردم فکر بد کنه چند بار هم دعوتش کردم بیاد خونه نیومده خیلی عجیبه
راستش دلیل مشاوره رو نمیدونم .. چون شما در راهی قدم گذاشتید که افراد زیادی وارد شدن و بعد از چنین رفتارهایی چیزی جز استرس و نگرانی نصیبشون نشد
به هر حال اگر خودتون رو از چنین روابطی حفظ نکنید دیر یا زود به این جمع افزوده خواهید شد و کسی هم نمیتونه برای پریشانی و بی آبرویی پیش اومده کاری بکنه
پس کمی به آینده و ارزش وجودی خودتون فکر کنید
سلام .پسری عاشق من بود واقعا هم.دوسم داشت .ولی من چون از دوستی خوشم نمیاد باهاش کات کردم .بیچاره خیلی تلاش کرد ک دوباره باهاش باشم ولی من نظرم عوض نشد .الان هم ی جور حس بدی دارم منم دوسش دارم ولی بعضی مسائل نمیزاره .و اینکه من زیاد حوصله ندارم .ب نظرتون من چیکارکنم گاهی ب سرم میزنه برگردم ب رابطه قبلی ک باهم داشتیم درضمن پسر خیلی پاکیه
به هر حال چنین روابطی اگر به ازدواج و وصال ختم نشه میتونه زمینه ساز همین استرس و نگرانی باشه
پس بهتره تا وقتی که فرد مورد نظر برای ازدواج رو پیدا نکردید از ورود به هر رابطه ای خودداری کنید … چون هر دوستی وابستگی ایجاد میکنه که بیرون اومدن از اون میتونه بسیار سخت باشه
دخترها تصور میکنند دیدگاه پسرها همانند آنها است و همینطور بالعکس. اساس روابط دوستی، شناختن دیدگاهها و طرز فکر جنس مخالف در روبهرو شدن با وقایع و اتفاقات است، تا بتوان از این تجربه در زندگی مشترک استفاده کرد. اما این یک اصل گمشده در روابط دوستی دختران و پسران است. دختران تصور میکنند پسران تشنه احساسات هستند و پسران نیز تصور میکنند دختران نیاز جنسی زیادی دارند.
پسران در روابط دوستی به هوس و غریزه جنسی خود بیشتر بها میدهند و پس از اولین ارتباط جنسی دچار وابستگی جنسی میشوند یعنی رابطه جنسی آنها گستردهتر میشود. آنها در تمامی ملاقاتهای بعدی دنبال فرصتی برای تأمین این نیاز هستند و تا زمانی که طرفشان پاسخگوی این نیاز باشد این رابطه ادامه دارد. اما هر زمان که طرفشان از رابطه جنسی خودداری کند یا اخلاق و رفتار پسر تغییر میکند یا مدام بهانهگیری میکند یا آن رابطه را برهم میزند.
دختران تا زمانی که به فردی احساس نداشته باشند و وابستگی احساسی پیدا نکنند نمیتوانند رابطه جنسی را با آن فرد تجربه کنند. ترجیح میدهند این رابطه از روی عشق و دوطرفه باشد. از اینکه بدون احساس تن به چنین رابطهای بدهند بیزارند. دختران پس از رابطه جنسی دچار وابستگی بیشتری میشوند و بیشتر دوست دارند مورد توجه احساسی طرف مقابل قرار بگیرند. در اکثر روابطی که در آن رابطه جنسی را تجربه کردهاند ولی رابطه دوستی آنها به اتمام رسیده دچار افسردگی موقتی میشوند. بیشتر تمایل دارند دوست داشته شوند تا اینکه دوست بدارند. آنها میتوانند بارها حس عاشقی را تجربه کنند. این در حالی است که پسرها فقط یکبار عاشق میشوند و اولین عشق را فراموش نمیکنند. آنها اگر واقعاً کسی را دوست داشته باشند، هرکاری برای بهدستآوردنش میکنند و بهاصطلاح به آب و آتش میزنند. ولی اشکال اینجاست که همه انرژی خود را قبل از ازدواج صرف طرف میکنند.
نیازهای احساسی و حتی جنسی زنان پس از ازدواج بیشتر از دوران قبل از ازدواج است، به همین دلیل است که مدام از سردی همسر خود شکایت دارند. دختران قبل از ازدواج تمایل دارند طرفشان بهسمت آنها بیاید، که این مورد بعد از ازدواج دگرگون میشود؛ این زنان هستند که بهسمت همسر خود میروند و مردان در اینباره تلاشی نمیکنند. نکته بسیار مهم اینکه بسیاری از دخترها و پسرها با شنیدن این مطالب و بررسی آسیبهای جدی این روابط میگویند: از کجا معلوم که این آفات در دوستی ما بهوجود آید؟ هر قاعدهای استثنایی دارد؛ از کجا معلوم که ما استثنای این قاعده نباشیم؟ این افراد گمان میکنند که رابطه آنها از روابط دیگران عمیقتر و مستحکمتر بوده و فقط روابط دیگران، سست و بر پایه علاقه جنسی بنا شده است.
دختر میگوید: دوستم گفته، که فقط مرا بهخاطر خودم میخواهد نه برای سوءاستفاده جنسی. در مقابل پسر هم میگوید: بیچاره دختر، نمیداند هدف واقعی من ازدواج و خوشبخت کردن او نیست. حالا که پسر اعتماد دختر را جلب کرده است و با زرنگی هم به دختر قبولانده که او را زن آیندهاش میداند و بهعنوان شریک زندگی دوستش دارد، زمینه را برای منظورش مهیا میبیند و به او میگوید که ما اکنون از طریق قلبهایمان باهم زن و شوهر هستیم، چرا تا فراهم شدن زمینه ازدواج، خودمان را از لذت جنسی محروم کنیم. بیا از همین حالا رابطهای جنسی برقرار کنیم.
متأسفانه بعضی از دخترها هم برای اینکه رضایت پسر را جلب کنند مرتکب این اشتباه بزرگ میشوند و تقاضای رابطه جنسی او را قبول میکنند. غافل از اینکه پسرها هیچوقت با کسی که قبلاً با او دوست بودهاند و یا رابطه جنسی داشتهاند، هرگز ازدواج نمیکنند.
متأسفانه بعضی از دخترها هم برای اینکه رضایت پسر را جلب کنند مرتکب این اشتباه بزرگ میشوند و تقاضای رابطه جنسی او را قبول میکنند. غافل از اینکه پسرها هیچوقت با کسی که قبلاً با او دوست بودهاند و یا رابطه جنسی داشتهاند، هرگز ازدواج نمیکنند و برای ازدواج هم بهدنبال دختری هستند که قبلاً با کسی رابطه نداشته است. دخترها نیز با این اشتباه نه تنها خودشان را ارزان فروختهاند، بلکه پسران با دیدن این رفتار، آنها را افرادی هرزه تلقی میکنند. چون پسرها این کار دختران را بهحساب سست بودنشان میگذارند و میگویند، اگر فرد دیگری هم این تقاضا را داشته باشد، احتمال دارد که به او هم جواب مثبت بدهد.
البته مطلب بالا، یکی از حالات دوستی دختر و پسر بود که پسرها با وعده ازدواج، دخترهای جوان را خام میکنند و به سوءاستفاده جنسی از آنها میپردازند.
حالات دیگری هم برای این رابطه قابل تصور است، که در زیر به چند نمونه از آن اشاره میکنیم:
الف) برخی دخترها میدانند که پسرها قصد ازدواج ندارند و پسرها نیز علناً به طرف مقابلشان میگویند که قصدشان از این دوستی برای شناخت و ازدواج نیست. آنها فقط برای خوشگذرانی باهم شریک جنسی و دوست میشوند و به این طریق میخواهند از تنهایی دوران مجردی فرار کنند.
بعضی از دخترها حاضر به دوستی با این قبیل پسرها هستند و قصدشان را از این رابطه، تخلیه احساسات و ارضای غیراخلاقی جنسی خودشان معرفی میکنند. آنها گمان میکنند هرکاری که غریزهشان بخواهد، میتوانند بکنند و میگویند: شوهر آیندهمان از کجا خواهد فهمید که ما در گذشته روابط جنسی داشتهایم؟
تا آنجا که بتوانند، با جنس مخالف رابطه برقرار میکنند، ضمن اینکه مخارج خوشگذرانی خود را از طریق تنفروشی تأمین میکنند و بهاصطلاح، با یک تیر دو نشان میزنند. آنها با خود میگویند بعد از ازدواج، اینطور روابط را کنار خواهیم گذاشت. ولی نمیدانند حتی اگر هم بخواهند، دوستپسرشان از این روابط، به این سادگیها ـ بعد از ازدواج آنها ـ نخواهند گذشت.
اتفاقاً میگویند اکنون موانع هم از میان برداشته شده و وقت برداشت محصول نقشههای شوم گذشتهمان است. چراکه برخی از پسرها خیلی زرنگ هستند و بیشتر برای بعد از متأهلشدن دختر برنامهریزی میکنند؛ در دوران دوستی از او عکس یا فیلم تهیه میکنند و این مدارک را برای بعد از ازدواج دخترها بهمنظور اخاذی جنسی نگه میدارند و در وقت مناسب طی تماسی با دختر، تهدید میکنند که اگر با آنها رابطه جنسی برقرار نکند، عکس، فیلم و یا صدای ضبطشده او را به همسرش میدهند. فاششدن این موضوع عواقب وحشتناکی را برای دختر در پی خواهد داشت. باعث میشود زندگی مشترک او نابود و در بین فامیل آبرویش از بین برود و به دلیل خیانتش، برای ازدواج مجدد، به سراغش نخواهد رفت.
اینجاست که دختر بهرغم میل باطنی، برای فاشنشدن رابطه دوران مجردیاش، به رابطه جنسی با دوستپسر قبلیاش تن میدهد و خیانت آن دختر مجدداً در دوران متأهلی رقم میخورد. فاششدن این خیانت مجدد، ممکن است خودکشی دختر را به دنبال داشته باشد.
ب) در بین دخترها کسانی هستند که از سادگی و پاکی بعضی از پسرها سوءاستفاده و آنها را در دام عشق پوشالی خودشان گرفتار میکنند. هر روز به بهانههای مختلف از جمله سالگرد تولد، جشن تولد فلان دوست، خرید لوازم آرایشی ـ بهداشتی، خوشگذرانی در کافیشاپ، خرید کارت شارژ موبایل و… شروع به خالیکردن جیب پسرها میکنند. این کار آنها هم بدون هزینه نیست و باید در عوض نیازهای جنسی پسر را برآورده کنند؛ که آنهم به قیمت ازدستدادن نجابتشان تمام میشود.
ج) تعداد اندکی از پسرها با نشاندادن جسارت، محبت، عشق پاک و… همه عمرشان را بهپای معشوقشان میگذارند.
تعداد این دسته از افراد، خیلی کم است، چون پسرها اگر واقعاً کسی را دوست داشته باشند، با او دوست نمیشوند، سعی میکنند با آنکه دوستش دارند ازدواج کنند. در این گروه هم آفاتی وجود دارد، در برخی از موارد دخترها با دیدن یک پسر خوش تیپتر، شیفته میشوند و به پسر عاشقپیشه پشت میکنند.میگنا.به وفادار ماندن این دخترها هم نمیشود اعتماد کرد. بعضی از دخترها نیز در دوستی با پسری که قصد شناخت برای ازدواج دارد، همان رفتاری را بروز میدهند که انگار در میهمانی هستند.
د) دختر و پسر رابطه دوستیشان را با جنس مخالف، به رابطه دوستی با دو همجنس تشبیه میکنند و میگویند ما اصلاً احساس نمیکنیم که با جنس مخالف دوست هستیم ما یک دوست اجتماعی هستیم؛ براساس خلقت انسان، هر جنس فقط برای جنس مخالفش نیروی جاذبه تولید میکند نه برای همجنس خودش، بنابراین دختر و پسر هم اگر همجنساند، پس چرا برخلاف طبیعت همدیگر را دفع نمیکنند، بلکه بالعکس همدیگر را جذب میکنند؟! پس هر عقل سالمی تأیید میکند که این حرف برخلاف طبیعت و کذب محض است.
ه) دخترها و پسرها برای کسب تجربه و مهارت در زندگی باهم دوست میشوند، ولی نمیدانند که همیشه اولین تجربهها هستند که به یاد میمانند. آنها تجربههای به یادماندنی را با فرد بیگانهای تجربه میکنند نه با بهترین یارشان.
آن چیزی که از یاد این دختران و پسران فراموش شده، جایگاه تعهد و وفاداری به همسر آیندهشان است. آنها این موضوع را باید بدانند که اگر میخواهند همسر آیندهشان هم متعهد باشد و به آنها وفادار بماند، باید خودشان هم متقابلاً به آنها وفادار باشند.
و) بالاخره گروه آخر مربوط به پسرهایی است که هیچچیز به جز ارضای جنسی و خوشگذرانی برایشان مهم نیست و اصلاً خودشان را در قیدوبند تشکیل خانواده نمیدانند. هر روز با یکی هستند و تا آخر عمر هم تنوعطلب باقی میمانند. این افراد، مشتریان زن خاص خودشان را دارند و هیچوقت هم سیر نمیشوند مگر در زیر خروارها خاک.
در انتهای این بحث سنگین و پرپیچ و خم باید بگوییم، آن چیزی که از یاد این دختران و پسران فراموش شده، جایگاه تعهد و وفاداری به همسر آیندهشان است. آنها این موضوع را باید بدانند که اگر میخواهند همسر آیندهشان هم متعهد باشد و به آنها وفادار بماند، باید خودشان هم متقابلاً به آنها وفادار باشند. اینطور نیست که به تبع نفس، در مجردی هرکاری که خواستیم انجام دهیم و بعد انتظار داشته باشیم که در زندگی مشترکمان یک فرد پاک و مقدس نصیبمان شود.
عالی بود . مرررسی
به نظرم خیلی مسخره است که شما فقط پسر رو جانب دار حق میدونید. میگید پسر با دختری که قبلن باهاش دوست بوده ازدواج نمیکنه. خب نکنه به جهنم. بعدشم فقط دختر پاک بمونه؟؟؟؟؟؟و پسر خراب اخرش بره با دختره پاک ازدواج کنه؟؟؟؟؟؟مزخرف ترین توجیهی که در طول عمرم دیدم. به نظرم پسر پاک با دختر پاک ازدواج میکنه و پسر ناپاک هم با دختر ناپاک. این توجیه بهتری داره هر کس باید با کسی که شبیه خودشه ازدواج کنه. نه اینکه شما بگید دختر تو فقط پاک بمون اخرم یه پسر ناپاک بیاد باهات ازدواج کنه. به نظرم الان دخترا خودشون جامعه رو عوض کردن. حداقل قشر تحصیل کرده و با فرهنگ اینکه حاضر نیستن با هر پسری ازدواج کنن چون خودشون به اندازه کافی مستقل هستند که نیازی به این جور ادمای عوضی نداشته باشن. بعدشم این پسره که بیشتر به دهتر نیاز داره و نه دختر به پسر
دوست من انسانها از نظر روانی و روحی به ازدواج نیاز دارن …..حالا یکی تو بیست سالگی این حس رو تجربه میکنه یکی تو ۴۰ یا ۵۰ سالگی
محشر بود…واقعیت محض
عالی بود👍👍👍👍👍
سلام من دختری ۲۲ساله هستم که با پسری که همسایه ما هست و کاملاهمدگيرو می شناسیم و دوست داریم قصد ازدواج داریم واینکه خونواده هامون از ارتباط ما باهم خبر دارن،طبق صحبت ها قراره ما تابستون نامزد کنیم اما مشکل اینجاست،مااشتباهاتي کردیم و باز هم داریم ادامه میدیم منظورم اینه چندباري باهم تنها تو خونه موندیم و خب کار کرديم که اصلا خودمون هم باورمون نمیشه اما حالاکه باهم راحت شدیم دیگه واسمون سخت نیست این کار،ميخاسنم بدونم ایا ما اشتباه داریم میکنیم واینکه من چیکار کنم تا بدون اینکه دلخوری و سردی پیش بیاد دوستم هم این کارها رو فراموش کنه
اول از همه باید بدونید اگر قرار به ازدواجی نباشه شما بازنده چنین رابطه ای خواهید بود … اگر جسمی نباشه حتما” روحی ضربه خواهید خورد و در اینده میتونه زمینه فکری زیادی رو برای شما ایجاد کنه
پس سعی کنید عطش ایشون برای ازدواج رو با خودداری کردن از انجام چنین کارهایی فراهم کنید و گرنه وتی به کام دل از شما برسه نیازی به ازدواج در خودش احساس نخواهد کرد و اینو مطمئن باشید چون با تجربه خدمت شما عرض میکنیم
سلام خسته نباشيد
من ۳۴ ساله هستم و مجردم متاسفانه خواستگاري ندارم و بهشدت هم مسائل جنسي اذيتم ميكنه ونياز دارم از طرفي هم در خانواده سنتي زندگي ميكنم و آزاديه عمل ندارم با هر پسريه م كه آشنا ميشم قصد ازدواج نداره وچون سنم رفته بالا فك ميكنند بايد همه چي برام حل شده باشه وباهاشون ارتباط داشته باشم
دوباري دوست پسر داشتم كه در حد لمس بدنم از رو لباس بوده ولي من به هيچ عنوان نميتونستم اونارو لمس كنم يعني روم نميشد حالا موندم چيكار كنم باز هم پيشنهادي واسه دوستي دارم ولي خودم ميدونم اينم ميخواد به مسائل جنسي بكشه
ناگفته نمونه يك خواستگار طي چند ماه گذشته بود كه ولي اونم از ابتدا وارد مسائل جنسي شدو حرفهاي ركيكي ميزد و من باهاش همراهي نميكردم و گفت من سردم ولي من واقعاً سرد نيستم واقعاض نياز دارم اما نميتونم به خودم اجازه بدم با هر كسي وارد اين چيزا بشم از طرفي هم به خاطر خانوادم ميترسم چيكار كنم خيلي مستاصلم اصلنم روم نميشه به صورت حضوري برم مشاوره بگيرم
اگر از این ترس خارج بشید مسلما” ازدواج هم برای شما پیش میاد
اینکه شما مجرد باشید و دل نگران با اینکه مجرد باشید و خوشحال چیزی رو برای ازدواج شما حل نخواهد کرد ولی شما میتونید شادابی خودتون رو حفظ کنید
توصیه میکنم به کارهایی که علاقه دارید بپردازید و محیط و افرادجدیدی رو در کنارتون تجربه کنید … و تمام ذهنتون رو با مقوله ازدواج پر نکنید
با توکل به خدا این مشکل حل خواهد شد
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸
سلام.من با پسری چند ماهه آشنا شدم که فقط من بهش علاقه دارم اما اون نه.ما با هم دوست اجتماعی هستیم و بیرون میریم با همدیگه اون به من نگاه جنسی نداره اما علاقه عجیبی به بازی کردن با دستم داره و یبارم گفت بهم حسی داره اما به طور کلی تصمیم به اینه که نمیخواد با کسی ارتباط داشته باشه فعلا
خب دوست عزیز این به خواست شما بستگی داره تا چه میزان این رابطه رو ادامه بدید و تا چه حدی اجازه بدید ایشون وارد حریم شما بشه
توصیه میکنم خوب فکر کنید …
سلام من دختری هستم ک مدته یه ساله از طریق مجازی با ی پسری در ارتباطم خیلی همو دوس داریم اونم منو دوس داره هرکدوممون ماله ی شهر هستیم ب فاصله هزار کیلومتر ..تا الان موفق نشده ک بیاد و همو ببینیم منم ی دخترم و نمیتونم ب ی شهر غریب برمم میگه خیل آدم گرفتاریم و کارام نمیزاره ک بیام روم خیلی غیرت داره حتی برای تولدمم کادو فرستاد ک ارزشش زیادی داشت با این حال من بعضی وقتا بهش شک میکنم نمیدونم شکم درسه یا نه میدونم دوسم داره بهم گفته نمیتونم قول ازدواج بدم ولی ارزومه زنم شی خیلی از دخترایی ک مزاحمش میشنو برام عکس چتشو میگیره و میفرسته حت منو ب مادرشم معرفی کرد ه بنظر شما همچین آدمی میتونه دروغ بگه؟ یعنی منو واقعا دوس داره؟یوقتاییم شیطونیای چتی هم میکنه خیلیم حرفای تحریک کننده میزنه ولی من احساس میکنم برا اذیت کردنو سر ب سرم گذاشتنه
دوست عزیز بهتره تا در اول روابطه هستید کات کنید … به دلایلی که فاصله شما بسیار زیاده و شما و خانواده ها شناخت کاملی از هم ندارید و نمیتونید بطور کامل اعتماد کنید
البته اگر در زندگی دنبال گرفتاری نیستید و دوست دارید به آرامش برسید وارد چنین روابطی نشید و سعی کنید با شناخت کامل جلو برید
امیدواریم بتونید در این مورد خوب تصمیم گیری کنید
ممنون از راهنماییتون …میشه پیامه منو از سایت پاک کنید متشکر ….
ولی اگه واقعا دوستم داشته باشه چی؟ ببنید ما فرهنگامون بهم نزدیک ..من میخام با ایشون ادامه بدم همه چیو میسپرم دست خدا چونن از ته دلم احساس میکنم منو دوست داره میخادم ..من حتی با مادرشم حرف زدم عکس مادرشم نشونم داده…حالا بنظرتون اگه من بتونم ایشونو ببینم و چند بار با ایشون رفتو آمد داشته باشم میتونم شناختی از ایشون داشته باشم وبا اخلاقو رفتاررشون آشنا بشم بفهمم واقعا همون آدمی ک میگه هس یا نه ؟ حالا از کجا معلوم ک اون بتونه ب من اعتماد کنه این حس دوطرفس ولی من میخام بهش اعتماد کنم …
تا شناختی نباشه خانواده ها نمیتونن به هم اعتماد کنن
به همین خاطر اگر میتونید چنین شرایطی رو فراهم کنید پس اقدام کنید … ازدواج موفق جدای عشق ؛ نیاز به شناخت و هماهنگی اخلاقی و …. داره
از یک مشاوره حضوری شروع کنید
من عاشق یه دختری شدم تو دانشگاه و سه ماه باهم رابطه داشتیمو بعد از یه ماه از اولیل رابطمون باهم عشق بازی کردیم و بعد از اون این کارو چندین بار انجام دادیم حتی یبارم خونم خوابید. بعد از سه ماه از رابطمون اون با من کات کرد و با یکی دیگه از همکلاسیام رابطه برقرار کرد من نمی تونم فراموشش کنم خیلی می خوامش حتی بهش گفتم براش صبر می کنم تا برگرده به نظرتون چی کار کنم برگرده الان یه ماه از جداشدنمون گذشته ولی هنوز نتونستم فراموشش کنم با اینکه اونو با دوست پسر جدیدش می بینم ولی این باعث نشده که بهش فکر نکنم. می خوام برگرده.
خب دوست عزیز شما باید متوجه شده باشید ایشون برای دوستی های مقطعی با شما و دیگران وارد رابطه میشه و دل بستن شما به چنین شخصی واقعا میتونه از سر سادگی تعبیر بشه
چون شما با چنین شخصی هیچ وقت نمیتونید به ارامش برسید و انتظارات شما در این مورد کاملا بی مورده
تنها توصیه برای اینکه در این زندگی اجتماعی دچار چنین بحران هایی نشید اینه که دیدگاهتون رو واقع بینانه کنید
و گرنه شما اولین و آخرین بازنده خواهید بود …مثل امروز
می دونم بازنده منم ولی می خوام کاری کنم برگرده می خوام بهش زنگ بزنم باهاش حرف بزنم هرچند این کارو چندین بار کردم ولی می خوام بازم بهش زنگ بزنم. دنبال این نیستم که بهم بگن اشتباه می کنی دنبال اینم یه نفر بهم بگه با این کارت برمی گرده.
خب اگر فکر میکنید به عنوان تنها راه میتونه ایشون رو تحت تاثیر قرار بده به نظر خودتون بستگی داره که انجامش بدید
هیچ کسی جز شما نمیدونه ایا اینکار شما موثر هست یا نه ؟ پس شما تصمیم گیرنده اصلی هستید
بببند بنظر من این فرد افسردگی و کمبود محبت و دوری از عزیزان و خانواده خود داشته و به احتمال زیاد درگیریهای عاطفی زیادی رو پشت سر گذاشته.
اینطور نیست ??
سلام من پسری هستم ۱۷ ساله و تو یک نگاه عاشق دختری شدم نمیدونم اونم عاشق یا نه از اون وقتی که دیدمش دیگه نمیتونم درس بخونم(من خیلی درس خون بودم)نمیدونم چجوری بهش بگم ولی از یه چیز مطمئن هستم که عشق من از لحاظ جنسی نیس از لحاظ عشقی هست واقعی.
لطفا بهم بگید چجوری بهش بیشنهاد دوستی بدم چون من اصلا اعتماد به نفس ندارم خواهش میکنم راهنماییم کنید که چجوری باهاش دوس بشم؟
دوست عزیز در این سن وارد شدن به روابط عاطفی جز ضرر و افسردگی ارمغان دیگه ای برای شما نخواهد داشت
باید از همین حالا بدونید عشق انسان رو آسیب پذیر میکنه و شما هم در این سن متوجه شدید تا وقتی شرایط رسیدن و وصال عاشقانه و ازدواج و نداشته باشید
نباید انتظار معجزه از چنین روابطیو داشت … چون میتونه هر اتفاقی بیفته و ایشون اصلا” علاقه به شخص دیگه ای پیدا کنه
راز ۱: بدانید که چه می خواهید
خیلی از پسرها این مشکل را دارند که فقط به همان چیزی که عایدشان می شود راضی می شوند. اما دخترها معمولاً خواستگاران بیشتری دارند به همین خاطر می توانند در انتخاب خود سخت گیر تر باشند.
وقتی بدانید که از طرف مقابل خود چه می خواهید، نه تنها کاندیدهای احتمالی را بررسی می کنید بلکه قطعیت بیشتری هم در کارتان دارید.
با این کار نشان می دهید که ناامید و بیچاره نیستید. و این شما هستید که قدرت دارید و انتخاب به عهده شماست. و وقتی قدرت دست شما باشد، این طرف مقابلتان است که دنبالتان می افتد.
راز ۲: باارزش باشید
اینکه کسی دنبالتان بیفتد یعنی در نظر دیگران ارزش خاصی دارید. آنها شما را می خواهند، به هر دلیلی و این دیگر کار آنهاست که تلاش کنند و شما را به دست بیاورند.
برای اینکه این اتفاق بیفتد، باید ارزش خاصی برای خودتان قائل شوید. باید خودتان احساس کنید که ارزش این را دارید که دیگران دنبالتان بیفتند و با رفتارهایتان باید این مسئله را به دیگران بفهمانید.
دخترها معمولاً خیلی پسرها را دور و بر خود دارند که سعی می کنند او را تحت تاثیر قرار دهند. اما خودشان فقط می خواهند کسی را تحت تاثیر قرار دهند که مثل خودشان باشد.
راز ۳: خوب لباس بپوشید
دخترها اهمیت زیادی برای ظاهر خود قائل هستند. این یکی از دلایل مهمی است که می توانند خیلی راحت توجه هر مردی را به خود جلب کنند.
دختر ها این را می دانند که لباس پوشیدنشان می تواند باعث شود به چشم دیگران برسند. درواقع، چون خیلی از مد سر در می آورند راحت می توانند طریقه لباس پوشیدن شما را وارسی کنند.
پسری که می داند چطور باید خوب لباس بپوشد معمولاً مورد توجه دختر ها قرار می گیرد. اما دلیل آن فقط این نیست که ظاهر خوبی دارد، بلکه بااین کار خود نشان می دهد که از اهمیت ظاهر برای خانم ها آگاه است.
راز ۴: خوشبو باشید
بیشتر اوقات پسرها حس بویایی را فراموش می کنند و یادشان می رود که از عطر و افترشیو استفاده کنند. اما خانم ها می دانند که اگر بخواهید کسی را به سمت خود جذب کنید، باید نظر همه حواس بدن را به خود جلب کنید.
به عطرهایی فکر کنید که خانم ها استفاده می کنند و شما را دیوانه می کند، آنوقت می فهمید که بو چقدر می تواند اهمیت داشته باشد.
استفاده از عطرهای خوشبو در مواجهه با دخترها، حضور شما را پررنگ تر می کند.
راز ۵: جالب توجه باشید
باوجود همه ویژگی های ظاهری که در جذب کردن دیگران موثر است، فقط ظاهر خوب خیلی زود تکراری خواهد شد. به همین خاطر است که داشتن شخصیتی جالب اهمیت زیادی دارد.
جالب بودن یعنی بدانید با چه کسی درمورد چه موضوعاتی حرف بزنید که نظر او را جلب کند. باید درمورد وقایع روز، موسیقی، هنر و فرهنگ و هر چیز دیگری که دختر ها را سرگرم کند اطلاعات داشته باشید.
اما علاوه بر اینکه بدانید درمورد جه صحبت کنید، باید بتوانید به حرفهای طرف مقابل هم گوش دهید.
راز ۶: کارهای غیرمنتظره انجام دهید
انجام کاری که از شما انتظار نمی رود می تواند در طرف مقابل هیجان ایجاد کند و باعث شود از کنار شما بودن لذت ببرند.
البته نباید کارهای غیرمنتظره مضحک انجام دهید. مثلاً یکدفعه بلند فحش بدهید یا کار مسخره دیگری مثل این انجام دهید.
باید برخلاف انتظار دیگران باشید. مثلاً به جای اینکه از ظاهر یک دختر تعریف کنید، درمورد هوش و ذکاوتش تعریف کنید. مطمئناً افراد کمی تابحال دراین مورد از او تعریف کرده اند و این کارتان شما را از بقیه جدا میکند.
راز ۷: هم گرم باشید هم سرد
برای جذب کردن باید احساسات را تحریک کنید. بدون احساس، جاذبه غیرممکن است.
اما زیاد بودن یک احساس درست به اندازه بی احساس بودن بد است. وقتی همیشه خوب باشید یا همیشه بد باشید، از کسی که می خواهید دورتان میکند.
وقتی احساسات گرم و سرد را به تناسب داشته باشید، یک ترن هوایی احساسی می سازید که همه چیز رابرای فرد مقابلتان جالب و جذاب می کند.
دختر ها خودشان همیشه همین کار را می کنند. یک روز آنقدر خوب رفتار می کنند که خودشان را به شما علاقه مند نشان می دهند که بهترین احساس را عایدتان می کند، یک روز هم نادیده تان می گیرند و باعث می شود حس بدی پیدا کنید.
این ایجاد تغییر بین احساسات خوب و بد باعث می شود طرفشان به آنها جذب شود. مردها هم می توانند همین کار را بکنند.
راز ۸: سخت تلاش کنید تا به دست آورید
هیچکس هیچوقت برای چیزی که آسان به دست بیاورد ارزش قائل نمی شود. خانم ها این را بهتر از هر کس دیگری می دانند. اگر خیلی راحت جلوه کنند این امکان وجود دارد که مرد خیلی زود آنها را ترک کند.
وقتی تلاش کنید تا آنچه که می خواهید را به دست آورید باعث می شود برای نتیجه ای که عایدتان می شود ارزش بیشتری قائل باشید.
راز ۹: ماجراجو باشید
ماجراجو بودن با انجام کارهای غیرمنتظره فرق دارد. ماجراجویی یعنی گذشتن از مرزها و انجام کارهای جدید و غیرعادی است.
دختر های ماجراجو پسرها را به سمت خود جذب می کنند. آنها باعث می شوند با بودن کنار آن دختر احساس سرزندگی بیشتری کنند.
این برای پسرها هم صدق می کند. یک پسر ماجراجو خیلی راحت می تواند دخترها را به سمت خود جلب کند.
سلام من ۱۸ سالمه و با دوس پسرم ی سال هس ک دوستم و تو ی ماه اخیر چن بار رابطه جنسی داشتیم در خد لمس و ب ارگاسم رسیدن بعد ک فهمید من اذیت میشم ازم عذرخواهی کردو گف ک دیگ انجامش نمیده و نداد و بقولش عمل کرد الانم رابطمون هنوز خوب و منسجمه و ازهم سرد نشدیم و میخایم ادامه بدیم تا ب ازدواج برسیم بنظر شما لون واقعا منو واسه هوس میخواسته
در ضمن هردومون اولین باره ک رابطه جنسی برقرارمیکنیم ولی قبلا دوس پسر و دوس دختر داشتیم ولی بیشتر تفریحی بودن اولین رابطه جدیمونه هم من هم اون
اینو بدونید که پسرها برای ارضائ نیاز جنسشون وارد ارتباط عاطفی و در نهایت ازدواج میشن پس در این مورد بین خودتون و طرف مقابل حدودی رو قرار بدید
به هر حال شما فاصله زیادی رو تا رسیدن به مرز ازدواج دارید چون برای ازدواج شناخت کافی و داشتن استقلال مالی بسیار مهمه
دخترها تصور میکنند دیدگاه پسرها همانند آنها است و همینطور بالعکس. اساس روابط دوستی، شناختن دیدگاهها و طرز فکر جنس مخالف در روبهرو شدن با وقایع و اتفاقات است، تا بتوان از این تجربه در زندگی مشترک استفاده کرد. اما این یک اصل گمشده در روابط دوستی دختران و پسران است. دختران تصور میکنند پسران تشنه احساسات هستند و پسران نیز تصور میکنند دختران نیاز جنسی زیادی دارند.
پسران در روابط دوستی به هوس و غریزه جنسی خود بیشتر بها میدهند و پس از اولین ارتباط جنسی دچار وابستگی جنسی میشوند یعنی رابطه جنسی آنها گستردهتر میشود. آنها در تمامی ملاقاتهای بعدی دنبال فرصتی برای تأمین این نیاز هستند و تا زمانی که طرفشان پاسخگوی این نیاز باشد این رابطه ادامه دارد. اما هر زمان که طرفشان از رابطه جنسی خودداری کند یا اخلاق و رفتار پسر تغییر میکند یا مدام بهانهگیری میکند یا آن رابطه را برهم میزند.
دختران تا زمانی که به فردی احساس نداشته باشند و وابستگی احساسی پیدا نکنند نمیتوانند رابطه جنسی را با آن فرد تجربه کنند. ترجیح میدهند این رابطه از روی عشق و دوطرفه باشد. از اینکه بدون احساس تن به چنین رابطهای بدهند بیزارند. دختران پس از رابطه جنسی دچار وابستگی بیشتری میشوند و بیشتر دوست دارند مورد توجه احساسی طرف مقابل قرار بگیرند. در اکثر روابطی که در آن رابطه جنسی را تجربه کردهاند ولی رابطه دوستی آنها به اتمام رسیده دچار افسردگی موقتی میشوند. بیشتر تمایل دارند دوست داشته شوند تا اینکه دوست بدارند. آنها میتوانند بارها حس عاشقی را تجربه کنند. این در حالی است که پسرها فقط یکبار عاشق میشوند و اولین عشق را فراموش نمیکنند. آنها اگر واقعاً کسی را دوست داشته باشند، هرکاری برای بهدستآوردنش میکنند و بهاصطلاح به آب و آتش میزنند. ولی اشکال اینجاست که همه انرژی خود را قبل از ازدواج صرف طرف میکنند.
نیازهای احساسی و حتی جنسی زنان پس از ازدواج بیشتر از دوران قبل از ازدواج است، به همین دلیل است که مدام از سردی همسر خود شکایت دارند. دختران قبل از ازدواج تمایل دارند طرفشان بهسمت آنها بیاید، که این مورد بعد از ازدواج دگرگون میشود؛ این زنان هستند که بهسمت همسر خود میروند و مردان در اینباره تلاشی نمیکنند. نکته بسیار مهم اینکه بسیاری از دخترها و پسرها با شنیدن این مطالب و بررسی آسیبهای جدی این روابط میگویند: از کجا معلوم که این آفات در دوستی ما بهوجود آید؟ هر قاعدهای استثنایی دارد؛ از کجا معلوم که ما استثنای این قاعده نباشیم؟ این افراد گمان میکنند که رابطه آنها از روابط دیگران عمیقتر و مستحکمتر بوده و فقط روابط دیگران، سست و بر پایه علاقه جنسی بنا شده است.
دختر میگوید: دوستم گفته، که فقط مرا بهخاطر خودم میخواهد نه برای سوءاستفاده جنسی. در مقابل پسر هم میگوید: بیچاره دختر، نمیداند هدف واقعی من ازدواج و خوشبخت کردن او نیست. حالا که پسر اعتماد دختر را جلب کرده است و با زرنگی هم به دختر قبولانده که او را زن آیندهاش میداند و بهعنوان شریک زندگی دوستش دارد، زمینه را برای منظورش مهیا میبیند و به او میگوید که ما اکنون از طریق قلبهایمان باهم زن و شوهر هستیم، چرا تا فراهم شدن زمینه ازدواج، خودمان را از لذت جنسی محروم کنیم. بیا از همین حالا رابطهای جنسی برقرار کنیم.
متأسفانه بعضی از دخترها هم برای اینکه رضایت پسر را جلب کنند مرتکب این اشتباه بزرگ میشوند و تقاضای رابطه جنسی او را قبول میکنند. غافل از اینکه پسرها هیچوقت با کسی که قبلاً با او دوست بودهاند و یا رابطه جنسی داشتهاند، هرگز ازدواج نمیکنند.
متأسفانه بعضی از دخترها هم برای اینکه رضایت پسر را جلب کنند مرتکب این اشتباه بزرگ میشوند و تقاضای رابطه جنسی او را قبول میکنند. غافل از اینکه پسرها هیچوقت با کسی که قبلاً با او دوست بودهاند و یا رابطه جنسی داشتهاند، هرگز ازدواج نمیکنند و برای ازدواج هم بهدنبال دختری هستند که قبلاً با کسی رابطه نداشته است. دخترها نیز با این اشتباه نه تنها خودشان را ارزان فروختهاند، بلکه پسران با دیدن این رفتار، آنها را افرادی هرزه تلقی میکنند. چون پسرها این کار دختران را بهحساب سست بودنشان میگذارند و میگویند، اگر فرد دیگری هم این تقاضا را داشته باشد، احتمال دارد که به او هم جواب مثبت بدهد.
البته مطلب بالا، یکی از حالات دوستی دختر و پسر بود که پسرها با وعده ازدواج، دخترهای جوان را خام میکنند و به سوءاستفاده جنسی از آنها میپردازند.
حالات دیگری هم برای این رابطه قابل تصور است، که در زیر به چند نمونه از آن اشاره میکنیم:
الف) برخی دخترها میدانند که پسرها قصد ازدواج ندارند و پسرها نیز علناً به طرف مقابلشان میگویند که قصدشان از این دوستی برای شناخت و ازدواج نیست. آنها فقط برای خوشگذرانی باهم شریک جنسی و دوست میشوند و به این طریق میخواهند از تنهایی دوران مجردی فرار کنند.
بعضی از دخترها حاضر به دوستی با این قبیل پسرها هستند و قصدشان را از این رابطه، تخلیه احساسات و ارضای غیراخلاقی جنسی خودشان معرفی میکنند. آنها گمان میکنند هرکاری که غریزهشان بخواهد، میتوانند بکنند و میگویند: شوهر آیندهمان از کجا خواهد فهمید که ما در گذشته روابط جنسی داشتهایم؟
تا آنجا که بتوانند، با جنس مخالف رابطه برقرار میکنند، ضمن اینکه مخارج خوشگذرانی خود را از طریق تنفروشی تأمین میکنند و بهاصطلاح، با یک تیر دو نشان میزنند. آنها با خود میگویند بعد از ازدواج، اینطور روابط را کنار خواهیم گذاشت. ولی نمیدانند حتی اگر هم بخواهند، دوستپسرشان از این روابط، به این سادگیها ـ بعد از ازدواج آنها ـ نخواهند گذشت.
اتفاقاً میگویند اکنون موانع هم از میان برداشته شده و وقت برداشت محصول نقشههای شوم گذشتهمان است. چراکه برخی از پسرها خیلی زرنگ هستند و بیشتر برای بعد از متأهلشدن دختر برنامهریزی میکنند؛ در دوران دوستی از او عکس یا فیلم تهیه میکنند و این مدارک را برای بعد از ازدواج دخترها بهمنظور اخاذی جنسی نگه میدارند و در وقت مناسب طی تماسی با دختر، تهدید میکنند که اگر با آنها رابطه جنسی برقرار نکند، عکس، فیلم و یا صدای ضبطشده او را به همسرش میدهند. فاششدن این موضوع عواقب وحشتناکی را برای دختر در پی خواهد داشت. باعث میشود زندگی مشترک او نابود و در بین فامیل آبرویش از بین برود و به دلیل خیانتش، برای ازدواج مجدد، به سراغش نخواهد رفت.
اینجاست که دختر بهرغم میل باطنی، برای فاشنشدن رابطه دوران مجردیاش، به رابطه جنسی با دوستپسر قبلیاش تن میدهد و خیانت آن دختر مجدداً در دوران متأهلی رقم میخورد. فاششدن این خیانت مجدد، ممکن است خودکشی دختر را به دنبال داشته باشد.
ب) در بین دخترها کسانی هستند که از سادگی و پاکی بعضی از پسرها سوءاستفاده و آنها را در دام عشق پوشالی خودشان گرفتار میکنند. هر روز به بهانههای مختلف از جمله سالگرد تولد، جشن تولد فلان دوست، خرید لوازم آرایشی ـ بهداشتی، خوشگذرانی در کافیشاپ، خرید کارت شارژ موبایل و… شروع به خالیکردن جیب پسرها میکنند. این کار آنها هم بدون هزینه نیست و باید در عوض نیازهای جنسی پسر را برآورده کنند؛ که آنهم به قیمت ازدستدادن نجابتشان تمام میشود.
ج) تعداد اندکی از پسرها با نشاندادن جسارت، محبت، عشق پاک و… همه عمرشان را بهپای معشوقشان میگذارند.
تعداد این دسته از افراد، خیلی کم است، چون پسرها اگر واقعاً کسی را دوست داشته باشند، با او دوست نمیشوند، سعی میکنند با آنکه دوستش دارند ازدواج کنند. در این گروه هم آفاتی وجود دارد، در برخی از موارد دخترها با دیدن یک پسر خوش تیپتر، شیفته میشوند و به پسر عاشقپیشه پشت میکنند.میگنا.به وفادار ماندن این دخترها هم نمیشود اعتماد کرد. بعضی از دخترها نیز در دوستی با پسری که قصد شناخت برای ازدواج دارد، همان رفتاری را بروز میدهند که انگار در میهمانی هستند.
د) دختر و پسر رابطه دوستیشان را با جنس مخالف، به رابطه دوستی با دو همجنس تشبیه میکنند و میگویند ما اصلاً احساس نمیکنیم که با جنس مخالف دوست هستیم ما یک دوست اجتماعی هستیم؛ براساس خلقت انسان، هر جنس فقط برای جنس مخالفش نیروی جاذبه تولید میکند نه برای همجنس خودش، بنابراین دختر و پسر هم اگر همجنساند، پس چرا برخلاف طبیعت همدیگر را دفع نمیکنند، بلکه بالعکس همدیگر را جذب میکنند؟! پس هر عقل سالمی تأیید میکند که این حرف برخلاف طبیعت و کذب محض است.
ه) دخترها و پسرها برای کسب تجربه و مهارت در زندگی باهم دوست میشوند، ولی نمیدانند که همیشه اولین تجربهها هستند که به یاد میمانند. آنها تجربههای به یادماندنی را با فرد بیگانهای تجربه میکنند نه با بهترین یارشان.
آن چیزی که از یاد این دختران و پسران فراموش شده، جایگاه تعهد و وفاداری به همسر آیندهشان است. آنها این موضوع را باید بدانند که اگر میخواهند همسر آیندهشان هم متعهد باشد و به آنها وفادار بماند، باید خودشان هم متقابلاً به آنها وفادار باشند.
و) بالاخره گروه آخر مربوط به پسرهایی است که هیچچیز به جز ارضای جنسی و خوشگذرانی برایشان مهم نیست و اصلاً خودشان را در قیدوبند تشکیل خانواده نمیدانند. هر روز با یکی هستند و تا آخر عمر هم تنوعطلب باقی میمانند. این افراد، مشتریان زن خاص خودشان را دارند و هیچوقت هم سیر نمیشوند مگر در زیر خروارها خاک.
در انتهای این بحث سنگین و پرپیچ و خم باید بگوییم، آن چیزی که از یاد این دختران و پسران فراموش شده، جایگاه تعهد و وفاداری به همسر آیندهشان است. آنها این موضوع را باید بدانند که اگر میخواهند همسر آیندهشان هم متعهد باشد و به آنها وفادار بماند، باید خودشان هم متقابلاً به آنها وفادار باشند. اینطور نیست که به تبع نفس، در مجردی هرکاری که خواستیم انجام دهیم و بعد انتظار داشته باشیم که در زندگی مشترکمان یک فرد پاک و مقدس نصیبمان شود.
ایا با رابطه مجازی فقط… میشه ب ازدواج فکر کرد
سلام
من با يه پسر نزديك به ٦ ساله دوس هستم خونواده هامون ميدونن ولي هر دو طرف ناراضين الان مدت خيلي زياديه نزديك به ٤سال ما همش دعوا داريم و بحث
من ٥ سال پيش باهاش رابطه مقعدي داشتم ولي به خاطر درد زيادش ٤ سالي هس ك رابطه نداشتيم حالا من مايلم جدا شم چون هر چي ميگذره همچي داره خرابتر ميشه و خونوادم اصلا راضي نميشن از طرفي اونم لج كرده كه به خونوادم ميگه رابطمونو به نظرتون چطور ميتونم جدا شم و خونوادم نفهمن
اگه برم دكتر مشخصه ك رابطه داشتم ؟(با توجه به ٤ سالي ك رابطه نداشتيم و شايد ده بار كلا رابطه داشتيم تو اون مدت ك رابطه داشتيم)
بعد از چهارسال هیچ نشانه ای وجود نداره … و ایشون باید بدونه وقتی رابطه ای به نتیجه نمیرسه نباید پافشاری کرد
قطع رابطه عاطفی واقعا سخت است چون شامل دادن یا گرفتن خبر بدی است که عمیق ترین نقطه ضعف آدم ها به حساب می آید: ترس از اینکه دیگران نمی توانند دوستمان داشته باشند.
متاسفانه اکثر ما روش درست قطع رابطه را بلد نیستیم: به همین خاطر نه فقط نمی تونیم ناراحتی قطع رابطه رو به حداقل برسانیم، بلکه با رفتارهای اشتباه، اوضاع را بر فرد مقابل سخت می کنیم و خودمان هم وارد وضعیتی می شویم که نمی توانیم رفتارهایمان را نقد کنیم.
برخورد عاقلانه و اخلاقی با کسی که زمانی نگرانمان بوده و دوستمان داشته است، شجاعت می خواهد اما شجاعت همه ماجرا نیست، ما باید بتونیم برای خودمان احترام قائل باشیم و کاری کنیم که دو طرف بعد از این شکست، بتوانند دوباره به زندگی برگردند.
رابطه عاطفی را چگونه تمام کنیم؟
البته نمی شود برای قطع رابطه دستورالعملی ساده و کم هزینه توصیه کرد اما مجله «روانشناسی امروز» »Psychology Today» منتشر شده در کانادا، هفته گذشته، نکته هایی را پیشنهاد داده است تا به کمک آنها درد و رنج اجتناب ناپذیر قطع رابطه به حداقل برسد و هر دو طرف به لحاظ احساسی صدمه مادام العمر نبینند.
البته فراموش نکنید تلخ تر از همه تلخی های یک رابطه، تن دادن به تداوم رابطه نه به خاطر عشق که به خاطر نگرانی، ترس و دلسوزی است.
اگر احساسات یا نیازهایتان تغییر کرده است، اگر رویاهاتان دیگر به هم شباهتی ندارد یا زندگی تان در مسیرهایی متفاوت است، شجاع باشید و این را صریح اعلام کنید، نه اینکه طوری با شریک زندگی تان برخورد کنید تا مجبور شود اینها را به زبان بیاورد.
پال فالزون، مدیر یک شرکت خدمات آنلاین یافتن شریک زندگی می گوید: «وقتی احساس می کنید یک رابطه باید تمام شود نباید مسئولیت گریز شوید و کاری کنید که طرف مقابل خودش به زبان بیاید و بگوید که دیگر نمی تواند ادامه دهد. این باعث نابودی عزت نتفس شما می شود، این خاطره هیچ وقت از ذهنتان پاک نمی شود و هیچ وقت فراموش نمی کنید که شجاعانه عمل نکردید.»
راسل فریدمن مدیر مرکز مشاوره ای «بهبودی از غم» در کالیفرنیا هم می گوید: «شما دوست دارید این بار را از دوشتان بردارید و جوری رفتار می کنید که بالاخره طرف مقابل بگوید که دیگر بس است و از این رابطه خسته شده اما این رفتار شما تمام تلقی آن آدم از زندگی را به هم می ریزد. طرف مقابل در ابتدا متوجه نمی شود که شما قصد دارید رابطه را قطع کنید و شروع می کند به پرسیدن این سوالات از خودش: آیا آدم ارزشمندی نیستم؟ آیا غیرجذابم؟ شما آرام آرام این احساس را در طرف مقابل به وجود می آورید که مقصر خودش است. شما به درک او ضربه می زنید و او به آنچه احساس می کند، می بیند یا می شنود اطمینان نخواهد کرد.» این نوع بلاتکلیفی می تواند آن را در رابطه های بعدی هم فلج کند. دیگر نمی تواند به از خودگذشتگی یا شایستگی نفر بعدی اطمینان کند.
یک نکته علمی: آدم ها در روند تکامل به مراوده رو در رو روی آورده اند و این باعث نزدیکی و آرامشی می شود که در رابطه از راه دور ممکن نیست.
در یک قطع رابطه رو در رو ممکن است اشاره های غیرکلامی را حس کنیم که به ما اطمینان می دهند که همچنان قابل دوست داشتن هستیم. هر چیزی جز قطع رو در روی رابطه، این پیام اضطراب آور را در خودش دارد: «تو اهمیت نداری».
عده ای ممکن است فکر کنند با ایمیل زدن، پیامک فرستادن یا اعلام در فیس بوک می توانند از تلخی اعلام قطع رابطه کم کنند اما این روش های از راه دور به شخصی که خبر قطع رابطه را دریافت کرده چنان ضربه ای وارد می کند که در رابطه های بعدی اثراتش را خواهیم دید. فالزون می گوید: «وقتی شما هیچ توضیحی د رباره دلیل قطع رابطه نمی دهید، طرف مقابل زمانی خیلی طولانی را صرف این مسئله می کند که چه مشکلی داشته و چه اشتباهی کرده است. این آدم بعد از شما به سختی وارد رابطه عاطفی دیگری می شود.»
جان کاکیبو، عصب شناس دانشگاه شیکاگو می گوید: «اگر با ما از راه دور قطع رابطه کنند به احتمال زیاد در یک برزخ احساسی گرفتار می شویم. رو در رو نبودن قطع رابطه، درد ناشی از دست دادن یک رابطه پر ارزش را چند برابر می کند.» بدون یک پایان قطعی، وارد فکرهای بی پایانی می شویم که در اکثر اوقات به افسردگی منجر می شود.
سوزان نولن – هوکسما استاد روانشناسی دانشگاه ییل هم معتقد است: «در مواقعی که شخص تصویر ناقصی از وقایع اطراف دارد به احتمال زیاد در تفکر غرق می شود. این می تواند باعث سقوط احساسی شخص شود. عده زیادی از کسانی که از این سقوط جان سالم به در می برند به شدت به دیگران بدگمان می شوند و به سختی می توانند به کسی نزدیک شوند.»
برناردو کاردوچی، استاد روانشناسی در دانشگاه ایندیانا هم می گوید: «وقتی به دیگران اعتماد نداری روی آنها سرمایه گذاری کمتری می کنی. پس آدمی که بعدا باهاش رابطه برقرار می کنی از گناه های یک غریبه – شخص قبلی در رابطه – رنج خواهد کشید.»
جالب است وقتی ما از راه دور قطع رابطه می کنیم دیر یا زود دچار عذاب وجدان می شویم چون بالاخره می فهمیم که چطور به طرف ضربه زدیم و چقدر کم نگرانش بودیم. جان پورتمن، استاد درس فلسفه اخلاق در دانشگاه ویرجینیا می گوید: «ممکن است پنج سال بگذرد و بالاخره از کار خودتان خجالت بکشید. این احساس گناه و خجالت بر روابط بعدی شما هم تاثیر می گذارد.»
از آنجا که قطع رابطه یک سناریوی بالقوه انفجاری هست سعی کنید پیش از انجام آن به تک تک توهین هایی که خواهید شنید و تک تک فحش هایی که احتمالا خواهید داد فکر کنید. اینجوری موقع دعوا معقول تر حرف می زنید. محترم شمردن طرف مقابل باعث می شود او هم با احترام بیشتری با شما حرف بزند.
اینکه بگویید «دیگر عاشقت نیستم» خوب است اما نباید از صداقت چماق بسازید یا همه چیز را فاش کنید.اگر مثلا از نحوه حرف زدن طرف مقابل نفرت پیدا کردید و تا دهنش را باز می کند حالتان به هم می خورد بهتر است این را در دلتعون نگه دارید. جان پورتمن، استاد دانشگاه ویرجینیا می گوید: «مهمترین وظیفه شما این است که مراقب اعتماد به نفس طرف مقابل باشید. طوری بلا سرش نیاورید که نتواند هیچ رابطه موفق دیگری داشته باشد. نمک روی زخمش نپاشید. این شکنجه است.»
روی بامیستر استاد روانشاسی دانشگاه دولتی فلوریدا هم معتقد است: شما قصد دارید یک پیام را به طرف مقابل برسانید «تو آن کسی که من می خواهم نیستی». همین. پس نباید او را به این نتیجه برسانید که مشکل بزرگی دارد و پر از کمبود است.
این جمله های تکراری و بی ربط فقط طرف مقابل را به این نتیجه می رساند که ذره ای احترام برایش قائل نیستید و با دم دستی ترین تکه های فیلم ها و سریال ها با آن برخورد کرده اید. شما به طرف مقابل یک توضیح درست (حتی مختصر) بدهکارید. باید به او توضیح دهید که چرا اوضاع آنطور که می خواستید پیش نرفته است، ضمنا نیاز نیست طرف مقابل را وادار کنید که دلایلتان را بپذیرد، به خصوص که چنین بحث هایی عموما به خشونت منجر می شود.
به اعتقاد راسل فریدمن «این ایده خوبی نیست چون امکان ندارد به توافق برسید. شما می گویید ماجرا اینگونه رخ داده است و طرف مقابل می گوید نه! نه! ماجرا را اشتباه دیدی … جور دیگری بود.» این رفت و برگشت های مداوم اکثر اوقات به دعوا یا بدتر از آن منجر می شود. بدتر از دعوا این است که شما در بحث ببازید و طرف مقابل شما را وادار به بازگشت کند، آن هم بازگشت به رابطه ای ناکارآمد که خودتان به دنبال پایان دادنش بودید.
برای اینکه جلوی ضربه را بگیرید نگویید که بیا از این به بعد دیدارهای دوستانه داشته باشیم. روی بامیستر می گوید: «اینکه به طرف بگویید بیا از حالا به بعد فقط با هم دوست باشیم ممکن است احساس گناه شما را از قطع رابطه کم کند اما برای طرف مقابل چیز خوبی نیست.» این ممکن است باعث شود او به اشتباه به آینده و بازگشت شما امیدوار شود و این امیدواری جلوی حرکت دو طرف به سمت زندگی بهتر را می گیرد.
به اعتقاد فریدمن روزنامه نگار آمریکایی خیلی خوب است که هنگام خداحافظی یا رد و بدل کردن آخرین ایمیل ها دوران خوب مشترک را مورد قدردانی قرار دهید و این خوب است که حس ناراحتی تان را (از اینکه امیدهای مشترکتان به رابطه به ناامیدی تبدیل شد) بروز دهید. چنین کارهایی به طرف مقابل ثابت می کند که شخص ارزشمندی بوده است.
التماس نکنید تا از تصمیمش صرفنظر کند. وقتی یکدفعه با شما قطع رابطه می کنند بهترین راه این است که بپذیرید این رابطه به پایان کامل خودش رسیده است. اینگونه روند بهبود عاطفی سریع تر می شود. دکتر هلن فیشر، انسانه شناس کانادایی – آمریکایی در تحقیقات خودش متوجه شده است که آدم بعد از قطع رابطه، از همه کناره می گیرد اما با گذشت زمان، این کناره گیری اجتماعی کمتر و کمتر می شود و این یعنی شخص در پروسه بهبود قرار گرفته است اما به گفته فیشر، این پروسه به شدت حساس هست و هر ارتباط یا تلاش برای بازگشت طرف مقابل به او ضربه می زند. «اگر به طور ناگهانی یک ایمیل از طرف مقابل به شما برسد ناگهان به او تمایل پیدا می کنید و دلتان می خواهد رابطه دوباره آغاز شود.» فیشر یه توصیه ساده دارد: «هرگونه ارتباط با شخصی که با شما به هم زده را قطع کنید. نامه ها و کارت پستال هایش را دور بریزید. به او زنگ نزنید و بیخود تلاش نکنید که باهاش دوست بمانید.»
این فقط انرژی خودتان را تلف می کند و باعث می شود متوجه نشوید که به بن بست رسیدن یک رابطه دو نفره، تقصیر هر دو نفر بوده است و بی خیال نقشه انتقام شوید؛ چون این باعث می شود که طرف مقابل بیشتر از قبل در تفکرات شما حضور داشته باشد و این یعنی عقب افتادن روند بهبود.
بعد از مرگ یک عزیز، پایان یک رابطه بلندمدت یکی از بزرگترین ضربه های احساسی است که شخص می تواند تجربه کند پس کاملا طبیعی و در واقع ضروری است که شخص برای این فقدان سوگواری کند. پورتمن می گوید: «عشق شما را به شدت آسیب پذیر می کند. اگر اجازه دهید که عاشق شوید می توانید خیلی بد ضربه بخورید.» پس درد طبیعی است. هر چه زودتر با این درد روبرو شوید، زودتر می گذرد.
به خودتان نگویید کلا یک آدم برای شما روی زمین وجود داشته است و حالا او را از دست دادید. روی بامیستر می گوید: «عشق باعث می شود که فکر کنید فقط همین آدم است که با شما هماهنگ است. در فیلم ها و کتاب ها هم به این اسطوره دامن می زنند اما مسئله اینجاست هیچ چیز جادویی در مورد یک شخص خاص وود ندارد.» در واقع در روی زمین تعداد زیادی آدم وجود دارند که می توانیم با آنها رابطه خوبی داشته باشیم. البته درست بعد از به پایان رسیدن یک رابطه عاطفی، نمی توانیم اینجوری فکر کنیم اما باید بپذیرید که به احتمال خیلی خیلی زیاد شما کس دیگری را پیدا می کنید و کمی بعد فکر می کنید که او هم تنها کسی روی زمین هست که به شما می آید.
سلام من هم عاشق هستم من با دوست پسرم خیلی رابطه جدی داریم اون منو دوس داره ومنم همینطور عاشقش شدم تا این که یه روزی یه حرف بدی بهش زدم واون ناراحت شد ولی ازش عذر خواهی کردم اون منو بخشید و لبم رو بوس کرد
سلام من با پسر داییم نزدیکه ۵ ماهه دوستیم.فقط در حد بوس و بغل رابطه داشتیم..اومده خواستگاریم ولی بابام گف باید بری سربازی اخه ۱۹ سالشه اونم قراره بره..مامانم فهمیده ک ما بهم پیام میدیم خیلی مخالفه میگه تموم کن باهاش اگ میخوایش بدون پیام بازی پاش بمون..نمیدونم چیکار کنم یجورایی از اصرای مامانم خودمم سرد شدم باهاش وهمش باهم دعوا داریم..نمیدونم ادامه این رابطه درسته یا نه!
ایشون تا شرایط ازدواج که حداقلش داشتن استقلال مالیست رو کسب نکنه کسی حرف و خواسته های شمارو جدی نخواهد گرفت
از طرفی بهتره با تکیه به خانواده پیش برید و از پیشگویی و احساسات به خرج دادن هم خودداری کنید ..البته اگر خواهان یک زندگی موفق و آرام هستید
سلام من بایه اقایی نامزد بودم اما حدود یک هفته س بخاطر اعتیادش کات کردم اما باهم طی یکسال رابطه جنسی داشتیم و پردم از بین رفته چطور و این فرد اصلا مناسب زندگی نیست و من تازه دارم کم کم اینو میفهمم چیکار باید بکنم چون حس میکنم چون بااین اقا ارتباط داشتم باید حتما باهاش ازدواج کنم الان چیکار کنم واقعا دارم اذیت میشم از این افکار ک اگه شوهر ایندم بدونه چیمیشه و یا نمیتونم دیگه ازدواج کنم…لطفا کمک کنید
در این مورد حتما ” با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵
سلام ببخشید سوالم اینه ک میخوام با دوست دخترم فقط در حد این باشه ک دستشو بگیرم و بغلش کنم ولی نمیذاره هرچیم بهش میگم میگه نه میخوام فقط دستشو بگیرم و بغلش کنم ک آروم شم تا بعد ازدواج رابطه جنسی داشته باشیم ولی قبل ازدواجمون فقط میخوام بغلش کنم نه چیز دیگه ای بهش چی بگم؟ک قبول کنه
دوست عزیز خودتون رو جای ایشون بذارید فکر میکنید چنین رفتاری در چنین جو اجتماعی قابل قبوله ؟ آیا میتونه به طرف مقابلش اونقدر اعتماد داشته باشه که چنین رابطه رو بپذیره ؟ مسلما” جواب منفیه و چه قبول کنید و چه قبول نکنید شما برای خواسته ای دیگه وارد این رابطه شدید در صورتی که دخترها بیشتر برای جنبه عاطفی و ازدواج حاضر به ورود به این روابط عاطفی هستند /….
پس اگر خیلی خواهان ایشون هستید شرایط و مقدمات ازدواج و مهیا کنید تا اعتمادی که لازم هست در ایشون به وجود بیاد بعد شما در روابط هیچ مشکلی نخواهید داشت
سلام.من مدت ۱سال بااقایی تو دانشگاه اشناشم که البته دانشجو نبود ومن دانشجوی شهرشون بودم وشهرامون مسافت زیادی ازهم دارن برای کاررفتم شرکت کارکنم.که یه شرکت بازاریابی بود خوشم نیومد بعد چندروز گفتم ادامه نمیدم اماپسره که صاحب اونجابود خیلی جدی ازمن تقاضای خواستگاری واشنایی کردازهمون اولم مصرانه میخواست که خومواده ها درجریان باشن امامن دوست نداشتم منو به خونوادش معرفی کرد امامن حدود ۳ماه بعدمعرفیش کردم اونم بااسرارزیادخودش باخونوادمم صحبت کرده درکل پسرخوبی بود بااحساس ومهربون وحمایت گراما۹سالازمن بزرگتربودولیسانس داشت یکی ازرشته های مهندسی که ترشته خودش کارنمیکردوکلاباکاردولتی مخالف وبیزاربود که یکی ازمشکلات منم باهاش همین بود….درسته کارفقط کارمندی نیست امااون صدتاپیشنهاد کاردولتی وثابت داشت وخودش قبول نمیکرد میگفت ازاد پول بیشتری درمیارم اماهمیشه اه وناله میکرد که پول ندارم بعد ازمدتی باهمه مخالفتای من باهام رابطه جنسی برقرارکرد باعث شد بیش ازبیش ازش متنفروسرد بشم…الان رابطمو باهاش تموم کردم چون هم توشکم هم تو شوک چون ویژگیای خوب زیادی داشت ازطرعی مساله کاروتحصیلات ورابطه جنسیش باعث شد ازش ببرم ورابطمو قطع کنم اماالان سردرگمم نمیدونم کاردرستی کردم یانه…خواهش میکنم راهنماییم کنید دارم دیوونه میشم
شما سردرگم نیستید شما دوست عزیز دنبال یکی هستید که کار و اشتباه شمارو توجیه کنه … مطالب خودتون رو یک بار بخونید متوجه میشید که خودتون عامل این مشکلات هستید و تا خودتون اراده نکنید اتفاقی نمیفته … شما میتونید از این رابطه بی فایده بیرون بیایت و زندگی جدیدی رو شروع کنید یا میتونید از ایشون برای ازدواج درخواست کنید ولی بدونید کسی رو نمیتونید به زور وادار به کاری کنید بلکه این شما هستید که از همین الان مسیر زندگیتونو مشخص کنید
سلام من حدودا ۲سال و نیم هست ک با شخصی دوستم اون ماه اول تمام گذشته شو ک تقریبا خیلی پاک بود برام تعریف کرد
منم از خودم گفتم ولی مهم هاشو مثلا یبار چن ساعت با یه غریبه چت کردم ک گفتن نداشت بگم اونم بار ها قسمم داد ک چیزی هست نگفته باشی گفتم ن بعداز ۹ماه ازم خواست دست رو قرآن بذارم و مجبورم کرد حتی چن دقیقه چت کردنم با پسرو هم بگم منم گفتم ولی الان دیگه بم اعتماد نداره مدام امتحانم میکنه
ما همکلاسی دانشگاهیم همش فکر میکنه پسرا دانشگاه بم نظر دارن
میگه حتی با خونوادمم کم برم بیرون میگه میترسم بکی مخ تو بزنه خیییلی خیییلی دوسم داره خیلی روم غیرتیه.باعث ناراحتی و افسردگیم شده خواستم برم پیش مشاور گفت عوض میشم درست میشم بنظرتون فایده ای داره؟
من ۲۱سالمه اون ۷ماه از من کوچیک تره
ممنون پیشاپیش
گذشته شما مربوط به شماست و اگر کلامی صحبت کنید فکر نکنید در حق زندگی مشترک آیندتون لطف کردید بلکه اعتماد رو برای همیشه از بین میبرید و این صداقت ها مسموم هستن
دلم میخواد فقط یه چیز بگم وقتی این نظراتو خوندم خدای خودمو شکر کردم که جایی تک تک این دخترا نیستم اینکه نذلشتم هیچوقت خودمو حتی وارد رابطه دوستی با جنس مخالف کنم که بخواد کار به اینجا بکشه از خدلی خودم ممنونم که حجب و خیامو ازم نگرفته و ازش میخوام تا اخر عمرمم این حیارو ازم نگیره و نگاهشو حتی لخظه ای از روم بر نداره که کارم مبادا به چنین دره هایی برسه هه برام جالب بود بعد این همه کارهای زشت و گناه زیاد اکثرنشون بعد از اقرار بهش میگفتن به نظرتون کار اشتباهیه؟؟؟؟؟!کسی که پروردگارشو گم کنه به اینجا کشیده میشه اینو از ته دلم میگم کخ دلم برای تک تکتون میسوزه که چه ساده لوحاته فریب خوردین و چه ساده لوحانه تر از این کاراتون پشیمون نیستین متاسفم که دخارا و هم نسام اون ارزشی رو که خدا بهشون داده در وجود دخار بودنشون گذاشته اون پاکی ذاتی رو به این راحتی در دست پسرایی گرگ نما گذاشتن واقعا متاسفم
احسنت
کاش بدونی انقدر مغرور بودن خوب نیست
زمانی منم مثل تو بودم اما ب جایی رسیدم که منو به ته همون دره ای که گفتی انداخت… هیچ وقت قضاوت نکن … هیچوقت اینطوری صحبت نکن ….
اگر انسانی، انسانی را به خاطر گناهی سرزنش کند، نمیرد تا خود به آن گناه مرتکب شود.
امام صادق علیه السلام..
با سلام
این حدیث معنای دقیق و وسیعی داره و نباید با مسئله امر به معروف و نهی از منکر قاطی بشه.
این حرف من کلی است و در مورد پست ها قضاوت نکردم.
مردان پاک از آن زنان پاک هستند و مردان ناپاک از آن زنان ناپاک…
سلام…خانم محترم باخوندن متن شما از طرفی میتونم بگم صحبتتون رو قبول دارم!اما از طرفی این حجم غرور و اطمینان زیاد ب خودتون من رو تعحب زده کرد!ی سوال؟اون خدایی ک شما بخاطر این رفتارهاتون ازش تشکر کردید!بهتون نگفته جای خدا ننشینید و قضاوت کنید؟بهتون نگفته براحتی در مورد خوبی و بدی بقیه نتیجه گیری نکنید؟چ باعث شده ک انقد مغرور باشید و بااین ادبیات ناراحت کننده جوری از اون خانمها صحبت کنید ک انگار گناهکار ابدی اند و همه درها بروشون بسته شده و شما فقط خوبین!!!!خدای ما گفته صدبار اگر توبه شکستی باز ای ،گر کافر و گبر و بت پرستی باز ای!فقط متوجه نمیشم یک بنده ک هیچ حقی ب گردن بقیه بنده ها نداره چطور باقاطعیت درموردشون نظر میده وقتی ک خود خدا بارها اعلام کرده درب توبه و بخشش همیشه بازه!!بازهم میگم شدیدا برای شما متاسفم امیدوارم ب درک بهتری از خدا برسید!نه چهارتا کلمه از چندتا کتاب حفظ کنید و فقط خودتون رو خوب بدونید!البته امیدوارم ی روزی این اتفاق براتون پیش نیاد ک از گفته هاتون پشیمون بشین!داشتیم یکی مثل برصیصای عابد!سالها عبادت کرد و در اخر ب اشتباه افتاد!پس مغرور نباشین چون شماهپ ادم هستید و جایز الخطا!!!!من خودمم چندبار اشتباه کردم و خعلی ناراحتم و واقعا توبه کردم و هیچ وقت تکرار نکردم!بخاطر همین ب هیچ عنوان اجازه بخودم نمیدم در مورد بقیه جای خدا قضاوت کنم و سطحی برخورد کنم….لطفا طرز فکرتونو عوض کنید
میدونستید شکرکردن علنی که خدارو شکر این بلا سر من نیومد درمقابل کسی که دقیقا همین بلا سرش اومده خودش گناهه؟
شما هنوز خیلی خامید و خودتونم دستورات خدارو کامل نمیدونید
شما فیلم او یک فرشته بودو ببینی شخصیت مرد داستان یه روز به پاک بودن خودش مغرور شد و بعد تو دام افتاد. عقاید و انتخاب های ادما باهم فرق میکنه شما هیچ حقی نندارید احساس تاسفتون رو برای کسانیکه احتیاج به راهنمایی دارند علنی کنید و شکرگزاریتون رو میتونید در خلوت انجام بدید.
همین پسر گرگ نما یروز مرد ایندته حالا دیدگاهتون درباره کسیکه پدر بچتون خواهد بود بخودتون مربوطه. باتشکر!
سلام من ۱سال و نیمه با شخصی دوستم..قصد ازدواج داریم و خانواده و دوست و اشنا در جریانن
رابطه ما در حد بوس و بغله
۲بار خونشون رفتم ب اصرار خودش ،ک اولین بار اونجا بوسیدتم چندماه پیش هم گف بیا خونمون و قبول نکردم و بهانه اوردم ک نتیجش شد قهر و بحث
چند روز پیش باز هم گف بیا
من باز گفتم نه
و باز بحث و بحث و بحث الکی
۲ساعت تمام گفتم نمیام جایز نیست بیام دیگه اخرش مجبوری واس اینکه بحث تموم شه گفتم باشه فردا میام
فردا ک خواستم برم،اومد دنبالم و منو برد بیرون گف میخوام بدونی این چیزا واسم مهم نیست…
پسر خوبیه همه تاییدش میکنن اما چندهفته ای هست ک حسم بهش مثل سابق نیست
میدونمم ک رابطه م رو تموم کنم بدجوری زمین میخوره.سردرگمم 😕😕
ضمنا ۲۱سالشه
من۱۹
دوست عزیز وقتی حسی به ایشون ندارید بهتره تکلیفتون رو با این رابطه بیهوده تمام کنید …
از طرفی شما باید روی زندگی خودتون تمرکز کنید نهبه جای ایشون تصمیم گیری کنید … پس مدتی به خودتون فرصت بدید و فکر کنید و تصمیم درست رو بگیرید
قطع رابطه عاطفی واقعا سخت است چون شامل دادن یا گرفتن خبر بدی است که عمیق ترین نقطه ضعف آدم ها به حساب می آید: ترس از اینکه دیگران نمی توانند دوستمان داشته باشند.
متاسفانه اکثر ما روش درست قطع رابطه را بلد نیستیم: به همین خاطر نه فقط نمی تونیم ناراحتی قطع رابطه رو به حداقل برسانیم، بلکه با رفتارهای اشتباه، اوضاع را بر فرد مقابل سخت می کنیم و خودمان هم وارد وضعیتی می شویم که نمی توانیم رفتارهایمان را نقد کنیم.
برخورد عاقلانه و اخلاقی با کسی که زمانی نگرانمان بوده و دوستمان داشته است، شجاعت می خواهد اما شجاعت همه ماجرا نیست، ما باید بتونیم برای خودمان احترام قائل باشیم و کاری کنیم که دو طرف بعد از این شکست، بتوانند دوباره به زندگی برگردند.
رابطه عاطفی را چگونه تمام کنیم؟
البته نمی شود برای قطع رابطه دستورالعملی ساده و کم هزینه توصیه کرد اما مجله «روانشناسی امروز» »Psychology Today» منتشر شده در کانادا، هفته گذشته، نکته هایی را پیشنهاد داده است تا به کمک آنها درد و رنج اجتناب ناپذیر قطع رابطه به حداقل برسد و هر دو طرف به لحاظ احساسی صدمه مادام العمر نبینند.
البته فراموش نکنید تلخ تر از همه تلخی های یک رابطه، تن دادن به تداوم رابطه نه به خاطر عشق که به خاطر نگرانی، ترس و دلسوزی است.
مسئولیت کامل شروع روند قطع رابطه را برعهده بگیرید
اگر احساسات یا نیازهایتان تغییر کرده است، اگر رویاهاتان دیگر به هم شباهتی ندارد یا زندگی تان در مسیرهایی متفاوت است، شجاع باشید و این را صریح اعلام کنید، نه اینکه طوری با شریک زندگی تان برخورد کنید تا مجبور شود اینها را به زبان بیاورد.
پال فالزون، مدیر یک شرکت خدمات آنلاین یافتن شریک زندگی می گوید: «وقتی احساس می کنید یک رابطه باید تمام شود نباید مسئولیت گریز شوید و کاری کنید که طرف مقابل خودش به زبان بیاید و بگوید که دیگر نمی تواند ادامه دهد. این باعث نابودی عزت نتفس شما می شود، این خاطره هیچ وقت از ذهنتان پاک نمی شود و هیچ وقت فراموش نمی کنید که شجاعانه عمل نکردید.»
راسل فریدمن مدیر مرکز مشاوره ای «بهبودی از غم» در کالیفرنیا هم می گوید: «شما دوست دارید این بار را از دوشتان بردارید و جوری رفتار می کنید که بالاخره طرف مقابل بگوید که دیگر بس است و از این رابطه خسته شده اما این رفتار شما تمام تلقی آن آدم از زندگی را به هم می ریزد. طرف مقابل در ابتدا متوجه نمی شود که شما قصد دارید رابطه را قطع کنید و شروع می کند به پرسیدن این سوالات از خودش: آیا آدم ارزشمندی نیستم؟ آیا غیرجذابم؟ شما آرام آرام این احساس را در طرف مقابل به وجود می آورید که مقصر خودش است. شما به درک او ضربه می زنید و او به آنچه احساس می کند، می بیند یا می شنود اطمینان نخواهد کرد.» این نوع بلاتکلیفی می تواند آن را در رابطه های بعدی هم فلج کند. دیگر نمی تواند به از خودگذشتگی یا شایستگی نفر بعدی اطمینان کند.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲
یه سوال دارم
من چند سالی هست که یکی رو دوس دارم
سه دفعه ست ک میاد سمتم و من ردش میکنم چون ادم بسیار گرمی هست میخواد همه جوره باهاش باشم نمیدونم چکار کنم خیلی فکر کردم هم میخوام هم نمیخوام
اینکه میخواد همه جوره باهاش باشید جای بحث داره …به هر حال اگر ایشون شمارو دوست داره و این حس دو طرفه است برای ازدواج اقدام کنید
ولی با این تصورات کلی مطمئن باشید به جایی نخواهید رسید
سلام ۴ ساله با پسری دوست هستم بیرون فقط دستمو میگیره و میگه این برام کافیه و دستمو فقط بوسید ولی از مجازی رابطه مجازی داشتیم درضمن من چن مدت بددلیلی کات کرده بودم که ولم نکرد و بااینکه فکرشم نمیکردم بیاد سمتم چون خیلی مغروره باز اومد و گف پشیمونه و میشه اونی که من میخوامو ازم خواست ک بمونم باهاش.همیشه میگه من خانومشم و برا ازدواج منو میخاد حتی خیلی تلاش میکنه و این در اون در میزنه که شرایط ازدواجو تامین کنه و گفته سال دیگه میاد خواسگاری.یبارم بهش گفتم دگ باید تموم کنیم رابطه مجازیو گف باشه اصلا هم ناراحت و سرد نشد ولی ادم خیلی داغیه.قبلا هم باکسی نبوده منم اولین دوس پسرمه من ۱۹ اونم ۲۶ سالشه.میخاستم بدونم ایا واقعا منو برا ازدواج میخواد؟
ایشون اگر شرایط ازدواج و داشته باشه و واقعا خواهان شما باشه برای ازدواج اقدام خواهد کرد و گرنه شما در یک رابطه دکوری هستید و در این رابطه به هیچ وجه نباید پیشگویی کنید و انتظاری برای ازدواج و پیش قدم شدن از ایشون داشته باشید … این رابطه فقط یک رابطه ساده دوستانه است تا مدتی رو باهم باشید و خلاء تنهایی رو پرکنید … و مثلا” گاهی دست همو بگیرید و …
پس بهتره در این سن که اوج احساسات به حساب میاد کمی هم عاقلانه تصمیم گیری کنید
عرض سلام و خسته نباشيد دارم از حضرتعالي بابت تلاش بي وقفه در امر طبابت و مشاوره به هم وطنان عزيز،درست نميدونم از كجا بايد شروع كنم، پسري ٢١ ساله هستم مدتي است كه عاشق دختر خانومي شدم كه ٦ سال اختلاف سني مون هست،ايشون ٢٧ ساله هستن و از بنده ٦ سال بزرگتر هستن،فارغ التحصيل شدن و ليسانس دارن،اما بنده هنوز دانشجو هستم و دوسال از درسم مونده،با ايشون تو ي رشته اي خارج از دانشگاه همكلاسي بودم و هستم،از نظر مالي در وضع بسيار ايده آلي هستن و اين طور ميشه گفت كه تو جامعه ما قشر مرفه به حساب ميان،اما من از خانواده اي ميشه گفت نسبتا مرفه هستم،و خانوادم از لحاظ مالي مشكلي ندارن الحمدالله،ضمن اينكه بنده تك فرزند خانواده هستم،مدت كوتاهي ميشه كه از اين خانوم خوشم مياد و شبانه روز تو فكرم هستن،طوري كه تقريبا ميشه گفت تو كاراي شخصيم تاثير گذار بوده و به قول اطرافيان تمركزم رو از دست دادم،اين خانوم هم نظر بدي نسبت به من ندارن و همچين هم بگي نگي از من بدشون نمياد،خيلي دوس دارن بيشتر راجع به زندگيم بدونن،چون مدام در حال سوال كردن هستن،حالا بگذريم…چطور ميتونم با اين عشق كنار بيام،چون واقعا خودم هم ميدونم اين عشق من نسبت به اون خانوم ي جورايي منطقي نيست،تا الان با هيچ كس صحبتي نكردم در اين باره،حتي با اون خانوم!!!حاظرم قسم بخورم واسه خاطر پول ثروت پدر اون دختر عاشقش نشدم،و حتي اگه جاش برسه هر شرطي كه بخوان برام بزارن خانوادش حاظرم با جون دل قبول كنم،راستش تو اين جامعه ما هركي كه عاشق ي دختر يا برعكس پسري ميشه،اگر اون دختر يا پسر وضع اوضاع مالي خوبي داشته باشن همه به يك چشم ديگه به اون شخص نگاه ميكنن،يا به اصطلاح ميگن چون اون دختر يا پسر پولداري بوده به قولي تورش كردن،ولي بخدا در مورد من اصلا اين شكلي نيس،حاظرم براي اينكه بامن باشه پدرش از ارث محرومش كنه،فقط براي اينكه مال خودم باشه اون دختر،حالا ميگيد چي كار كنم،چون واقعا خودم ميدونم كه عشقم غير منطقيِ،اما دل ديگه كاريش نميشه كرد…متاسفانه اين جور ازدواج ها تو جامعه ما مرسوم نيس يا به قولي خطرناك به نظر ميرسه،ازتون خواهش ميكنم كمكم كنيد!!يا راهي پيش پام بزاريد كه بتونم از اون طريق بهش برسم!!و اينكه چطور ميتونم بفهمم اونم بهم علاقه داره؟؟؟خيلي ميخوامش،حاظرم تموم زندگيمو بدم اما مال خودم باشه!!!فقط ي سري مساىل هست،اونم اينه كه نميدونم اون خانوم دوست پسر داره يا نه…چطور ميتونم متوجه اين قضيه بشم؟ازين كه مجرد هستن مطمىنم اما درمورد داشتن يا نداشتن دوست پسر نه…و اينكه چطور بايد پيشنهاد دوستي بدم؟؟؟اين پيشنهاد من بايد با اعتماد به نفس و محكم باشه؟يا نه اول با طرح ي دوستي معمولي باهش شروع كنم؟و اينكه اگه ي دختري پنج شش سال از دوست پسرش بزرگتر باشه واقعا براش مهمه يا نه؟؟؟فقط ميترسم بهش پيشنهاد دوستي بدم ازم بدش بياد و كلا ديگه ازم متنفر بشه…خواهش ميكنم كمكم كنيد،حاظرم زمين زمونو به هم بدوزم اما مال خودم باشه..
دوست عزیز درخواست شما با شرایطی که دارید فقط و فقط میتونید انتظار یک رابطه ساده دوستانه رو داشته باشید …. به هر حال تصمیم شما هم همینطوره و تا وارد گفتگو نشید نمیدونید نتیجه چه خواهد بود …
ولی اگر برای ازدواج قراره پیش قدم بشید مسلما” شرایط زندگی و هم کف بودن شما در اولویت قرار داره … اینکه بتونید شرایط زندگی مشترک رو برای ایشون اماده کنید از جمله داشتن استقلال مالی خوب که بتونید از پس نیازهای ایشون متناسب با زندگی که تا امروز داشته ؛ بربیایت .
پس بهتره در کنار دلتون از عقل هم کمک بگیرید تا در زندگی از همین ابتدا واقع بینانه پیش برید و به موفقیت برسید
با این سه راز می توانید دل دختر دلخواهتان را به دست آورید و قلبش را تسخیر کنید:
۱- آن چیزی که دختران خواهان آن میباشند چیزی نیست جـز عـشق ورزی و رمانتیک بودن. اگر شما خواهان دختری هسـتـیـد، بـایـد نـیازهایش را نیز بر آورده سازید. برخی از مردان با شنیدن واژه رمانتیک وحشت زده می گـردنــد. اما نـــیازی نیست زیاد به مغز خود فشار وارد آورید و یا وقت و
انــرژی فراوانی برای رمانتیک بودن صرف کنـید. اغلب اوقات
رمـانـتـیـــک بودن به مفهوم این میباشد که توجهی که یک
دختر خواهان آن میباشد به وی ارزانی دارید. وی تنها میخواهد مطمئن گردد که دختر شماره یک زندگی شما است و آنکه شیرین ترین، جذاب ترین، و شگفت انگیز ترین زن در قلب شما میباشد. اگر تنها قادر باشید راههایی برای تقویت پیوسته این باورها بیابید، نه تنها قادر به مجذوب ساختن دختر مورد علاقه خود خواهید بود، بلکه خواهید توانست آن دختر را برای همیشه در کنار خود حفظ کنید. اکنون واقعا رمانتیک بودن دشوار میباشد؟ خیر، تنها کاری که باید انجام دهید آن است که:
همچنین : ۷ راه برای جذب کردن زن مورد علاقه
* از وی بپرسید که روز خود را چگونه گذرانیده است.
* برایش بادداشتی بگذارید و در آن بنویسید که وی در خاطر شما میباشد و در قلب شما جای دارد.
* هرگاه برای شما غذای خانگی تهیه کرد، به وی بگویید که چه سوپ خوشمزه ای شده و آنکه وی بهترین آشپز میباشد.
۲- به وی نشان دهید که اهمیت میدهید:
* و هر کاری را که در آن مهارت دارید را به وی آموزش دهید. خلاصه آنکه تنها راه حل را ارائه ندهید و به اندازه ای صبور باشید که راه حلها را برای وی توضیح و آموزش دهید. حتی اگر آموزش آنها دشوار باشد. اغلب مردان آنقدر بی حوصله و ناشکیبا هستند که حتی حاضر به نشان دادن چگونگی انجام عملی نمیباشند. بنابراین با متفاوت و استثنایی بودن قلب وی را فتح کنید.
۳- زنان عاشق مردانی هستند که همزمان هم به آنها وابستگی و هم استقلال فردی داشته باشند. همسرتان از اینکه شما در ضمن آنکه در دنیای خودتان زندگی نموده و استقلال خود را دارید، رابطه تان را نیز حفظ میکنید، مورد ستایش قرار میدهد. بنابراین شما برای مجذوب ساختن دختر رویاهایتان در هنگام گام نهادن در رابطه نباید استقلال فردی و هویت خود را از دست بدهید. علم و آگاهی قدرت محسوب میگردد؛ هر اندازه که شما در مورد طرز تفکر دختران و علل رفتار آنان آگاهی کسب کنید بیشتر در متقاعد ساختن و خوشبخت نمودن آنان موفق خواهید بود. نکته مهم آن که:
هر قدر شما عشقی را که یک دختر برای شما قائل است بیشتر ارج نهاده و محترم بشمارید، به همان اندازه آن دختر نیز خواسته های شما را بیشتر برآورده میسازد.
نکات فوق را با کمال صداقت اجرا کنید نه با دورنگی.
سلام من۲۱سالمه حدود۷ماه هستش باپسری ک ۳سال ازمن بزرگتره ایشون تازه فارق التحصیل شدن هنوز سربازی هم نرفتن دومین ماه از دوستی ایشون گفتن ک ب ازدواج اصلا فکر نکنیم شاید نشه بعد نمیخوام بخاطرش عذاب وجدان بگیرم و اینکه ن کار دارم ن سربازی رفتم بعد این موضوع باهاشون کات کردم ک دوباره اومدن دنبالم و دوباره باهاشون دوست شدم الان۷ماه شده وایشون چیزی از اینکه دراینده بیاد خاستگاری من نمیگه نمیخوام بعدا ضربه بخورم چون بهشوت علاقه دارم و تو این چندماه هیچ رابطه ای نخواستن فقط درحد قرارگذاشتن وهمو دیدن بوده من چیکارکنم با ایشون کات کنم یاهم چنان ادامه بدم ایانظرشون برمیگرده یا ن واقعا موندم چیکارکنم عقلم میگه ادامه دادن اشتباس احساسم نمیذاره تمومش کنم خواهش میکنم راهنماییم کنید؟
با شرایطی که شما گفتید ایشون فعلا” قصد ازدواج نداره و شما از همین امروز باید این موضوع رو بدونید و در مورد خواستگاری ایشون پیشگویی نکنید چون ممکنه هیچ وقت چنین اتفاقی رخ نده
پس سعی کنید واقع بینانه برخورد کنید تا در آینده با بدترین اتفاق یعنی غافلگیری مواجه نشوید
ببخشید میشه راهنماییم کنید چطور این رابطه رو تموم کنم؟ اون حس علاقم موقع کات کردن اون فشاری ک رومه رو چطور تحمل کنم اینکه میبینم کسی ک من صادقانه دوسش دارم صادقانه دوسم نداره یعنی منو اونطور ک شما گفتید نمیخواد .من چندباری این رابطه رو خواستم تمام کنم ولی اون اقا نزاشتن هربار ی جوری منو نگه داشتن پس قصد این اقا چی هست اون همه حرف ازدوست داشتن اون همه تلاش ک من باهاشون دوستشم چی بود واقعا خستم من قبلا وارد راببطه ی عاطفی ب این شکل نشدم،توروخدا راهنماییم کنید چطور بزارمش کنار این رابطه رو؟چطور برگردم ب همون ادم سابق شدن؟چقدر طول میکشه فراموش کردن؟چیکار باید کنم ک ب من صدمه نرسه میترسم از پسش برنیام دیگه واقعا موندم توروخدا ی راهکار بدین من این ادمو بذارم کنار نمیخوام بیشترازاینی ک هست وابسته شم الانم موقع امتحانای من هست میترسم ب درسمم لطمه بخوره من دقیقا الان چیکار کنم ک هم این اقارو بذارم کنار هم ب زندگی خودم لطمه وارد نشه ؟کاش ادما قدر دوست داشتن طرف مقابلشونو میدونستن کاش قصدش بازی دادن من نبود اولش حرفای دیگه زد بعد دوماهم کلا حرفشو عوض کرد من واقعا میخواستمش واقعا دوسش داشتم کاش اونم همین حسو داشت حالا ک نداره میخوام ازاین منجلابی ک توشم در بیایم منتظر راهنماییتون هستم برام دعا کنید ازپسش بربیام ممنونم .ببخشید ک طولانی شد دلم گرفته بود
سلام
دختری هستم ۱۷ ساله که به مدت ۵ ماهه با پسری که یک ماه ازم کوچیکتره رابطه ی دوستی دارم.من خیلی دوستش دارم و خیلی هم پسر خوب و منطقی ای هست.اونم منو دوست داره ولی گاهی اوقات میترسم که ترکم کنه یا اینکه رابطمون بهم بخوره.رابطمون در حد بوسه و بغل و لمس بدن بوده.به نظرم مشکل من اینه که زود ناراحت میشم.مثلا جدیدا بهم گفت که میترسه بعدا از این رابطه پشیمون بشه.اول دوستیمون هم بهم گفت که اگه یه روزی از هم جدا شدیم نمیخوام ک با ناراحتی و خاطره ی بد از هم جدا شیم.میگه که فقط دنبال آرامشه.هر وقت هم با هم بحث کردیم اون سعی کرده منو آروم کنه و هیچوقت تا حالا باهام بحث و دعوا نکرده یا بد حرف نزده.حالا نمیدونم چیکار کنم.میترسم ترکم کنه و ضربه بخورم.شایدم من بد برداشت میکنم از حرفاش و زود ناراحت میشم.در ضمن من چون کنکوری هستم هفته ای دو بار بیشتر نمیبینمش.حالا نظر شما چیه؟!
نوجوانان در سنين بلوغ، تحت فشارهاي عاطفي و هيجاني زيادي قرار دارند. در اين دوره، نوجوانان به طور طبيعي گرايش به مظاهر نو دارند و در مورد ظاهر، مدل مو و انتخاب پوشش با والدين خود اختلاف دارند. اين نوع گرايشات طبيعي، از عوارض دوران بلوغ است که اگر والدين برخورد درستي با آن داشته باشند، با گذشت زمان تعديل مي شود. متاسفانه به دليل فشارها و محدوديت هايي که والدين بر فرزندان خود اعمال مي کنند ” تب دوره نوجواني” در آنها نهادينه شده و والدين و فرزندان وارد يک دوره طولاني لجاجت مي شوند. خانواده ها اطلاع چنداني از شرايط دوران بلوغ ندارند و با ظهور علايم دوران بلوغ در فرزندان خود ، دچار ترس شده و به محدود سازي فرزندان خود مي پردازند.
اين شرايط ، باعث مي شود که تعارض بين والدين و فرزندان زياد شده و نوجوان از لحاظ عاطفي تحت فشار شديدي قرار گيرد. نوجوان در اين صورت، براي ارضاي نيازهاي رواني خود به اجتماع کشيده مي شود و با اولين ابراز محبت، احساس “عاشق شدن” در او شکل مي گيرد و فکر مي کند کسي پيدا شده که او را مي فهمد و تاييد مي کند. در اين مقاله قصد داريم عوارض اين هيجانات دوران بلوغ را مورد بررسي قرار دهيم:
از عوارض عشق هاي دوران بلوغ، رد و بدل شدن قول و قرار ازدواج بين دختر و پسر است.برخي از نوجوانان تحت تاثير هيجانات روحي دوران بلوغ، نسبت به هم متعهد شده و قول ازدواج مي دهند; اما در اکثر موارد پس از چند سال و با تعديل هيجانات روحي، به اين نتيجه مي رسند که تصميم غلطي گرفته اند ; اما به دليل قولي که به هم داده اند ، قادر به جدايي نبوده و مجبور به ازدواج مي شوند. اين احساس تعهد در دختران بيشتر ديده مي شود. در اين حالت، آنها فکر مي کنند که در صورت پايان رابطه، اگر طرف مقابل دچار مشکلي شود ، مسئوليتش با آنهاست و دچار عذاب وجدان مي شوند.
روان شناسان معتقدند که “بي تجربگي و سادگي نوجوانان در روابط اجتماعي، مشکلاتي در زندگي آينده آنها ايجاد مي کند”. مدارک دوستي هاي دوران نوجواني، عکس، نوشته و هدايايي که بين دختر و پسر رد و بدل مي شود، به عنوان تهديدي براي زندگي آينده آنها مطرح است. برخي از نوجوانان با دوست خود عکس مي گيرند و عکس هاي خانوادگي رد و بدل مي کنند. اين عکس ها مورد سو» استفاده قرار گرفته و پس از جدايي، وسيله باج خواهي يکي از طرفين (معمولا پسران) مي شود. بسياري از پسران و دختراني که تجربه اين دوستي ها را دارند ، پس از ازدواج خود همواره دغدغه و نگراني فاش شدن روابط گذشته خود را دارند.
در اين دوره، نوجوان براي حفظ اين ارتباط تلاش مي کند و حاضر است هر هزينه اي براي ادامه رابطه بپردازد. آنها مصر به ادامه ارتباط و حتي ازدواج هستند. در اين حالت، قطع رابطه به افسردگي شديد منجر شده و نوجوان بي حوصله مي شود، ميل به زندگي ندارد و در مواردي نيز دست به خودکشي مي زند. بدبيني نسبت به همسر آينده و احساس خيانت، از ديگر عوارض دوستي هاي دوران نوجواني است. افرادي که در دوران نوجواني روابطي با جنس مخالف داشته اند، پس از ازدواج به همسر خود شک دارند. حتي اگر دختر و پسر پس از دوستي با هم ازدواج کنند ، نسبت به هم اطمينان لازم را ندارند و همواره ظن به خيانت دارند. آنها فکر مي کنند کسي که حاضر به دوستي با آنها شده ممکن است با ديگران نيز رابطه برقرار کند.
افسردگي پس از جدايي و احتمال خودکشي، از ديگر عوارض چنين دوستي هايي است. پس از ايجاد دوستي، به دليل ارتباط مستمر، نوعي حالت وابستگي بين طرفين ايجاد مي شود. در اين دوره، نوجوان براي حفظ اين ارتباط تلاش مي کند و حاضر است هر هزينه اي براي ادامه رابطه بپردازد. آنها مصر به ادامه ارتباط و حتي ازدواج هستند. در اين حالت، قطع رابطه به افسردگي شديد منجر شده و نوجوان بي حوصله مي شود، ميل به زندگي ندارد و در مواردي نيز دست به خودکشي مي زند. در اين شرايط خانواده ها بايد نسبت به شرايط آگاه باشند و تعادل برقرار کنند. برخي از خانواده ها با ايجاد محدوديت بيش از حد و جداسازي فرزندان خود و برخي نيز با دادن آزادي هاي بي حساب و بي منطق به نوجوانان، دچار رفتارهاي افراطي مي شوند.
اما اگر نوجوان احساس کند که مي تواند براساس معيارها و ضوابط، رابطه اي منطقي با جنس مخالف برقرار کند، دچار عوارض شايع اين روابط نمي شود. گذشته از بي کفايتي و ناآگاهي والدين، شرايط محيطي، تناقضات اجتماعي، افراط و تفريط در مناسبات اجتماعي، به هم ريختگي اوضاع فرهنگي و عدم الگوسازي مناسب براي جوانان در کنار عوارض طبيعي دوران نوجواني، شرايط را براي ايجاد ناهنجاري هاي اجتماعي مهيا کرده و موجب ايجاد مشکلات عاطفي و رواني براي نوجوانان شده است. برخي مطبوعات با بزرگ نمايي حوادث و ناهنجاري هاي اجتماعي، باعث نگراني خانواده ها مي شوند و فضايي نامناسب و آلوده را در ذهن والدين شکل مي دهند.
در اين صورت والدين براي جلوگيري از انحراف فرزندان، اقدام به محدود سازي آنها کرده و به طور افراطي آنها را از جامعه جدا مي کنند. هميشه اين احتمال وجود دارد که نوجوانان عاشق شوند; اما صرف “دل ستاني” مشکل اين پديده نيست بلکه مشکل اصلي از ناآگاهي والدين و فرزندان از چگونگي ايجاد اين روابط و حد آن ناشي مي شود. در جامعه پيچيده امروز، نمي توان به طور سنتي جوانان را با هم آشنا کرد و بايد به نقش اجتماع در اين زمينه توجه شود. دانشگاه، محيط کار، مناسبات اجتماعي و رفت و آمدهاي خانوادگي، بسترهاي ايجاد ارتباط بين دو جنس مخالف را ايجاد مي کند.
با خلاقيت يابي و هدايت نوجوانان به مسير مناسب، مي توان زمينه شکوفايي استعدادها و ارضاي نيازهاي رواني آنها را ايجاد کرد. با توجه به اينکه نوجوانان در اين سنين، نياز به جلب محبت و ابراز وجود دارند، با خلاقيت يابي و هدايت نوجوانان به مسير مناسب، مي توان زمينه شکوفايي استعدادها و ارضاي نيازهاي رواني آنها را ايجاد کرد. انگيزه سازي، ايجاد خلاقيت و الگوسازي مناسب، نقش مهمي در سرگرم سازي نوجوانان و کاهش ميزان دوستي هاي افراطي در بين آنها دارد.
راستش،واقعا نميدونم چطور بايد بگم،من از هر لحاظ با جوون هاي هم سن سالم فرق ميكنم،البته از لحاظ فكري عرض ميكنم،مثل خيلي از اشخاص كه دختر رو واسه هوس خودشون ميخوان نيستم،چون به ي سري چيزا معتقدم… اول اين كه عالم محضر خداست،يعني كوچكترين كاري كه انجام ميديم بايد پاسخگو باشيم،يا به قولي با هر دستي كه بدي با همون دست ميگيري،من به هيچ وجه دوس ندارم به اين دختر خانومي كه علاقه دارم دست بزنم،چون اول اينكه خيلي زياد دوسش دارم،دوم اينكه ميترسم ازون روزي كه كسي با دختر خودم سال ها بعد همين كارو انجام بده،ضمن اينكه ادم هيچ وقت حرمت كسيو كه دوس داره نميشكنه،دوس دارم تنهايي هامو،شاديامو،ناراحتي هامو باهش تقسيم كنم،بودن در كنارش بهم آرامش خاصي ميده،نميدونيد چه ولوله ايِ تو دلم واس خواستنش،يه راهي پيش پام بزاريد كه بتونم حرف دلمو بهش بزنم،با يكي دونفر كه مشورت كردم بهم گفتن كه اول بايد بهش نزديك بشي و رابطه صميمي ايجاد كني،بعد از مدتي بهش پيشنهاد دوستي بدي…ي سري ديگه از دوستام ميگن بايد دعوتش كني ناهار بعدش در اين مورد باهش صحبت كني،اين اختلاف سني كه داريم اذيتم ميكنه،البته واسه من اصلا اهميت نداره چون معتقدم سن فقط ي عدده،ميترسم ازون روزي كه بهش پيشنهاد بدم اما به خاطر اين اختلاف سن مون يا هر دليلي ردم كنه،خواهش ميكنم كمكم كنيد كه چطور بهش پيشنهاد دوستي بدم و از كجا بايد شروع كنم؟؟؟؟من براي به دست اوردنش دارم مقدمات خيلي چيزارو فراهم ميكنم،همون طور كه عرض كردم بنده تك فرزند خانواده هستم و خانوادم براي خوشحالي من از هيچ چيزي دريغ نميكنن،واس به دست اوردنش به پدرم گفتم ماشيني كه زير پامه عوض كنه و ي ماشين گرون تر بخره تا ازين نظر به چشمش بيام،چون خانوادش ماشين هاي لوكس سوار ميشن و اين مرفه بودنشون باعث شده اعتماد به نفسم بياد پايين…از هر لحاظ دختر مورد علاقمه،تيپ،قيافه،متواضع بودنش،اخلاق خوبش،خوش رويي،واقعا ميتونم باهاش خوشبخت ترين مرد دنيا باشم،البته اگه اون دختر خانوم منو به عنوان مرد قبولم كنه،باتوجه به اينكه ٢١ سالمه اما از خودم مطمىنم كه ميتونم اونقدر بهش محبت كنم كه احساس خوشبختي كنه،عطر تنش خوش بو ترين عطر دنياس برام،كاش همه مردا ميفهميدن كه زن تنها براي ارضاي جنسي نيس،دوس داشتن زن مورد علاقه ميتونه اونقدر بهتون آرامش بده كه زبانم كوتاهه از توصيفش،ميتونه عين يه مادر بهت آرامش بده،ميتوني تنهايياتو باهش شريك بشي،كاش يه خرده وسعت فكرمون گسترش بديم،اون موقع اس كه دنيا گلستان ميشه…اون كاري كه درسته،با اين توضيحاتي كه عرض كردم خدمتتون پيشنهاد شما چيه؟؟؟يعني چي كنم كه بهش برسم؟
خواهشا جواب بديد،چون واقعا برام مهمه،روزهايي ك ميخوام ببينمش بي اندازه خوشحالم،ولي بعدش خيلي افسرده ميشم چون واقعا دوسش دارم،نميتونم ببينم راست راست جلوم راه ميره ولي جرىت گفتن حقيقت ندارم،روزهايي ك نميينمش بي اندازه ناراحت ميشم،پس كمكم كنيد از اين تاريكس لعنتي بيام بيرون
سلام من با پسری دوست هستم به مدت ۶ماه اون اوایل میگفت واسه رابطه نمیخوامت از این حرفا بعد یه مدت حرف رابطه به میون اومد گفت هرموقع که خودت راضی بودی باهم رابطه داشته باشیم حالا هرروز این موضوع رو میگه منم جواب نه میدم ناراحت میشه و میگه چرا نمیخوای ما قصد ازدواج هم داریم لطفا راهنماییم کنید ممنون میشم نمیدونم چیکار کنم
این جمله های تکراری و بی ربط فقط طرف مقابل را به این نتیجه می رساند که ذره ای احترام برایش قائل نیستید و با دم دستی ترین تکه های فیلم ها و سریال ها با آن برخورد کرده اید. شما به طرف مقابل یک توضیح درست (حتی مختصر) بدهکارید. باید به او توضیح دهید که چرا اوضاع آنطور که می خواستید پیش نرفته است، ضمنا نیاز نیست طرف مقابل را وادار کنید که دلایلتان را بپذیرد، به خصوص که چنین بحث هایی عموما به خشونت منجر می شود.
به اعتقاد راسل فریدمن «این ایده خوبی نیست چون امکان ندارد به توافق برسید. شما می گویید ماجرا اینگونه رخ داده است و طرف مقابل می گوید نه! نه! ماجرا را اشتباه دیدی … جور دیگری بود.» این رفت و برگشت های مداوم اکثر اوقات به دعوا یا بدتر از آن منجر می شود. بدتر از دعوا این است که شما در بحث ببازید و طرف مقابل شما را وادار به بازگشت کند، آن هم بازگشت به رابطه ای ناکارآمد که خودتان به دنبال پایان دادنش بودید.
برای اینکه جلوی ضربه را بگیرید نگویید که بیا از این به بعد دیدارهای دوستانه داشته باشیم. روی بامیستر می گوید: «اینکه به طرف بگویید بیا از حالا به بعد فقط با هم دوست باشیم ممکن است احساس گناه شما را از قطع رابطه کم کند اما برای طرف مقابل چیز خوبی نیست.» این ممکن است باعث شود او به اشتباه به آینده و بازگشت شما امیدوار شود و این امیدواری جلوی حرکت دو طرف به سمت زندگی بهتر را می گیرد.
ناموساااا میتونید با این رابطه ها دوستی های مجازی زندگی کنید/////اخه این چه مدلشه دیگه ||||شما ها که اولش بهتون پیشنهاد رابطه جنسی شده اگه میتونستید اخرش پشیمون میشید خو مگه مرض داشتید ؟حالا هم که کردید پشیمونید 😒عجب …خدایا همرو به راه درست درمونت هدایت کن 😐😐😐😐
سلام من نزدیک یک ساله با یک پسری دوستم خیلی دوسش دارم خیلی پسر خوبیه تا حالا نشده بکاری که دوست ندارم مجبورم کنه فقط تازگیا ازم خواسته که اگه میتونم یا تمایل دارم با هم سکس چت کنیم حالا من باید چیکار کنم؟؟
الان مشکل شماست چیه ؟ اینکه دنبال توجیه میگردید که به شما اجازه چنین کاری بده ؟
عمدهترین آسیبهایی که در فضای مجازی تحتتأثیر گسترش فضای مجازی پدیدار شدهاند، عبارتند از مانند سوءاستفادههای مالی و هرزهنگاری، آزار و مزاحمتهای اینترنتی، خشونت، بیوفایی اینترنتی، قماربازیهای اینترنتی، اعتیاد اینترنتی، دوستیهای اینترنتی و وبگردی. در ادامه به طور مختصر به این آسیبها اشاره میشود:
۱٫ افزایش بی اعتمادی در جامعه
امروزه فریبکاری، آسیبزدن به دیگران و کلاهبرداری ابزاری است که با میانجیگری اینترنت تسهیل یافته و شمار آن روزبهروز افزایش مییابد. این دست روابط مجازی اینترنتی موجب افزایش بیاعتمادی و یا دیراعتمادی میان اعضای جامعه است که کیفیت روابط چهره به چهره و حقیقی را دچار تزلزل میکند. نبود کنترلهای اجتماعی و گمنامی در فضای سایبر، احساس امنیت وجودی فرد را به مخاطره میاندازد و باعث سلب اعتماد و امنیت میگردد.
۲٫ روابط اینترنتی
فضای اینترنت یک فضای ارتباطی است و از اینرو باید تحلیلی بر روابطی که اینگونه شکل میگیرد، انجام شود. اگرچه امروزه روشهای ارتباطی با دیگران از طریق اینترنت افزایش یافته است، اما این سبک ارتباطات اینترنتی تأثیرات اجتماعی مثبت و منفی بسیاری دارد. به عنوان مثال یکی از علاقهمندیهای کاربران اینترنت، استفاده از «چتروم» است. چتروم فضایی ارزان و مجازی برای گفتگو با جنس مخالف است. این فضا فراتر از اتلاف وقت و از بین بردن مرزهای روابط دو جنس و هویت جوانان، موجب فاصله گرفتن آنان از واقعیت حقیقی میشود. بهویژه گمنامی فضای اینترنت پیامدهای بسیاری را برای الگوهای ارتباطی جوانان و ارضای کنجکاویهای آنان داشته است.
فضاهای اینترنت، فرصتی است تا کاربران تصویر مطلوب، قابل پذیرش و غیرواقعی از خود و ویژگیهای شخصیتی و روحیشان ارائه کنند. در این فضا افراد با استفاده از نامها و اطلاعات نادرست، جذاب و غیراخلاقی، زمینهای برای ارتباط با جنس مخالف فراهم میآورند. این امر ایجادکننده نوعی هویت کاذب است که گاه باعث ایجاد صورتهای جدیدی از عشقهای مجازی است که به عشقهای اینترنتی(۱) و یا دوستیهای اینترنتی معروف است و در سالهای اخیر رشد مضاعفی داشته است و جوانان علاقه زیادی به برقراری اینگونه روابط دارند. اگر چه مجازیبودن این روابط باعث میشود که جوانان این دوستیها را بیخطر بدانند، اما این روابط با منتقل شدن به جهان واقعی مشکلات حقیقی بسیاری با خود همراه میسازد.
از سویی روابط مجازی اینترنتی حوزههایی از زندگی مشترک زوجین را نیز تحتتأثیر قرار میدهد و حتی استفاده غیراخلاقی از اینترنت، از انحرافات جنسی ناپسندی است که زمینههای طلاق را تشدید میکند.
۳٫ ازدواج اینترنتی
فراتر از روابط آشنایی که افراد با یکدیگر با استفاده از قابلیتهای ارتباطی اینترنت دارند، سایتهای متنوعی درباره ازدواج اینترنتی، دوستیابی و همسریابی وجود دارد. برای جوانانی هم که کار با اینترنت یکی از فعالیتهای روزانه آنهاست، سر زدن به این سایتها خالی از لطف نیست.
امری که در جامعه مدرن رخ میدهد این است که با تغییر در سبکهای ازدواج جامعه سنتی، ازدواجهای اینترنتی مرسوم شدهاند. در آشناییهای اینترنتی، از آنجاکه مواجهه فیزیکی رخ نمیدهد، افراد هویتهای غیرواقعی و کاذب و اطلاعات غیرواقعی برای خود دست و پا میکنند و این امر اولین حلقه زنجیره انحراف از اخلاقیات است که در آشناییهای اینترنتی رخ میدهد (آدام،۲۱:۲۰۰۳). از اینرو ازدواج اینترنتی در مقایسه با روابط واقعی؛ ضعیف، شکننده و پیچیده است و در آن توجه کمتری به اختلافات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی فرد و خانواده دیده میشود.
۴٫ هرزهنگاری اینترنتی
از زمان تولد وب در دهه ۱۹۹۰ بستر جدیدی برای انتشار و توزیع محتواهای هرزهنگارانه از قبیل متن، صدا، فیلم، عکس و… فراهم شد و در دسترس قرار گرفت. امروزه کاربری، گردش در اينترنت و سکسگردی یا به تعبیری «پرسهزنی اینترنتی» منشأ هرزهنگاری و یکی از سرگرمیهای اینترنتی است.
پیامد این هرزهنگاری فراتر از انزوای فرد، نابهنجاریها، انحرافات جنسی و کاهش روابط اجتماعی؛ اختلال در روابط صمیمانه خانوادگی و به مخاطره انداختن زندگی زناشویی و حتی پدید آمدن مشکلاتی در فضای شغلی است.
مصرف دادههای پورنوگرافیک اینترنتی، میتواند تأثیرات مخربی بر زندگی فردی و خانوادگی داشته باشد. بسیاری از افراد به دلیل تماشای سکسهای اینترنتی، به مشکلات و معضلات جنسی آلوده شدهاند. این نوع رابطههای عاشقانه و مجازی از طریق اینترنت که اصطلاحاً از آن به «سکس مجازی» تعبیر میشود، فضایی است که در آن افراد میتوانند یکدیگر را در فضای اینترنت ببینند و رابطه عاشقانه و سکسی را تجربه کنند و گسترش دامنه استفاده از این سایتها باعث شده است که در ایران مسئولین این نوع سایتها را فیلتر کنند.
۵٫ اعتیاد به اینترنت(۲)
اعتیاد به اینترنت نوعی استفاده مرضی و مفرط از اینترنت است که مشکلات اجتماعی و روانی در فرد ایجاد میکند و میتوان آن را نوعی آسیب، اختلال روانی یا معضل اجتماعی دانست که سلامت فرد و جامعه را در معرض تهدید قرار میدهد.
اعتیاد به اینترنت شامل اعتیاد به اتاقهای گپ، هرزهنگاری، بازی و… است و به خودی خود میتواند آغازگر آسیبهای متعدد دیگر نیز باشد و مشکلات خانوادگی، عاطفی و روانی و جسمی ایجاد کند.
پژوهشهای متعدد نشان میدهد که اعتیاد به اینترنت احساس ترس، اضطراب، افسردگی، خشونت، تنهایی، بیهویتی، درونگرایی و کمحوصلگی را به همراه خواهد داشت .معتادان اینترنتی در تلاش برای پرکردن خلأهای هویتی خود هستند.
غیر از مواردی که برشمرده شد، آسیبها و ناهنجاریهای روابط مجازی در اینترنت ابعاد گستردهتری مییابند و امروزه در اثر سوءمصرف و سوءاستفاده از این فضای مجازی، در حال تبدیل به یکی از ابعاد جرم معاصر هستند؛ اما در نهایت نکته مهم سیاستها، راهبردها و برنامههای فرهنگی و اجتماعی دولت در ارائه الگویی مناسب جهت مدیریت فضای مجازی و مخاطبان آن در سطح خرد و کلان است.
سلام
من و دوست پسرم ۳ سال و ۳ماه باهمیم فاصلمون از هم دوره اما خیلی برام همیشه وقت میذاشته و خیلی جاها نشون داده ثابت کرده دوسم داره فقط پدرو برادرم نمیدونن که من و ایشون باهمیم
من ۲۰ سال و اون ۲۲ سالشه شرایط ازدواج و فعلا نداریم
متاسفانه هردومون اسیر خودارضایی هستیم
یه مدته که به هم میل داریم و چندبار سکس چت کردیم
ولی وقتی اومد پیشم بهم دست درازی نکرد
به نظرتون این یه چیزه طبیعیه بین ما ؟یا باید جلوش و بگیریم ؟سعی کردیم اینکارو نکنیم اما باز اتفاق افتاده
بابد چیکار کنم
شما دنبال چی هستید ؟ دنبال اینکه یکی پیدا بشه و کار و رفتار شمارو تایید کنه ؟
بهتره خودتون رو گول نزنید و بدونید چنین اتفاقاتی میتونه مشکلاتی ایجاد که که خیلی از دخترها آسیب جدیشو میبینن … و پشیمانی در اون روز بی فایده است
پس فراموش نکنید در ایران هستید و برای ازدواج باید به معیارها و سنت ها احترام بگذارید
سلام من۱۹سالگی وارددانشگاه شدم ترم دوکاردانی بودم ک استادم بارفتاراش نشون میدادک ازمن خوشش اومده من توجه نمیکردم چ ازش خوشم نمیومدتااینکه پیشنهاددوستی دادردکردم بعدگفت بین این دوستی هایی ک میگم یکی روانتخاب کن ک منم گفتم دوستی خانوادگی گفت اوکی اما ب صورت سربسته منوتهدیدکردبه چندسال درس خوندن ک من بهش گفتم منوتهدیدمیکنیدگفت نه گفتم ک متوجه بشی خلاصه من باهاش دوست شدم ولی خیلی اعضاب میکشیدم تودانشگاه بایدطوری رفتارمیکردم ک نمیشناسمش برام سخت بود اون ی روزبه بهانه اینکه بریم خونه دوستم ودوستش اساس کشی دارن کمک کنیم منوبردخونه وفقط درحدلمس بهم دست زد زیادقرارنمیزاشتیم تااین ک کم کم باهام رابطه برقرارکرد وازاین ک من سردبرخوردمیکردم به من میگفت توبلدنیستی وازاین جورحرفا تااینکه سریکی ازهمکاراش ک ازمن خواستگاری کردوفهمیدمن بادوستش دوستم پشت سراون ب من بدگفت منم بااون دعوامشدبعدپشت سرمن به اون دروغ گفت رابطه کات کردم ولی بهش علاقه من شده بودم اون شکاک شده بودتااینکه بهش گفتم زمان صابت میکنه ک من کاراشتباهی نکردم الان دوباره برگشته ومیگه یک سری شرایط داره ومیخوادصحبت کنه گفتم تلفنی گفت نه حضوری ۱۲سال ازمن بزرگتره موقعیت اجتمایی عالی داره ورفتاروشخصیتش خوبه فقط یکم زودعصبانی میشه زودم خاموش اما من فقط به خاطراون مشکل کات نکردم ی سری ازحرفاش باعث شدوازمن رابطه جنسی میخوادمنم گفتم درصورتی ک بخوایم ازدواج کنیماونم گفت این موضوع زودنیس چ شناخت کامل نداریم اولاخیلی گیرداده بودک میخوادباخانوادم حرف بزنه اما بعدازاونکات کردن نه الانم میگه ب ازدواج فکرمیکنه وازاین جورحرفا که ی تیکه هایی ب من میادک من محل نمیزارم چ فک میکنم اگه قصدش بامن ازدواج باشه خیلی واضع بایدبگه به هرحال سنش بالاس بچه ک نیس رفتاراشونمیفهمم ینی نمیدونه دودقیقه بعدچ حرفی میخوادبزنه من خیلی بهش علاقهمند شده بودم اما الان هم تنفرهم علاقه من بعدازکات کردن سعی کردم ازپیشش برم ورفتم اما خیلی اذیتم کردچ اصرارداشت ک نرم اما بانگاهش وحرفاش ورفتاراش عذابم میدادالان صمیمی ترازرابطه دوسال پیش هستیم قبلنا هیچی نمیدونستم ازش چ خجالتی بودم نمیپرسیدم توقع داشتم خودش بگه الانکاملا گیج ومنگم نمیدونم ادامه بدم یانه؟
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
دفتر سعادت آباد:
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه
سلام من دوستی دارم میخوام کمکش کنم
پسری هست ۳۵ ساله دختری رو عقد موقت کرده به طور رسمی که اونم ۳۵ سالشه حالا هر دفه میاد پیشم کلی استرس داره چون دختره رو برا ازدواج دایم نمیخواد اینم به خودش چند بار گفته اما خیلی میترسه کاری کنه ناخواسته که اون دختر بودنشو ازدست بده و دیگه ازدواج هم نتونه کنه برا این مسیله جفتشون قسم هم خوردن که رعایت کنن اما دوست من خیلی میترسه رابطشونم در حد بوس و مالش بالای بدن و بغل و …. بوده ایا میشه پسری با دختری باشه و بتونن جلو خودشونو بگیرن
ضمنا دختر شرایط موقت رو داره پدرشون فوت شدن ولی دختره و سی پنج سالشه الان باید چه طور راهنماییشون کنم ؟
به هر با شرایطی که در این جور ازدواج های موقت هست …ضربه رو دختر خواهد خورد ولی متاسفانه دختران در این مورد توجهی نمیکنن
سلام من ۲۱سالمه و تاحالا با کسی نبودم ولی جو دانشگاه و محیط،جوریه که بلاخره منم دلم میخواد با کسی باشم ۲سالی بود عاشق یه پسری بودم ولی اون تا فهمید دوستش دارم بی محلی کرد و هیچ وقت باهام دوست نشد بع دوستای من پیشنهاد داد ب هنه جز من بد اون دیگه پسزی واقعا چشم منو نگزفت ،تا این شدکه ازروی پیج مدلی رفنه بودم عکاسی یه پسری دوست دوستم که عکاس بود میاد بااهم ارتباط بر قرار میکنه تو دانشگاع منم بود هم شهریم است کرجیه بد اول ب بهونه این که ادم دورم نیست باهام دوست معمولی شد گفتم ۱۰ماع ازم کوچیکاره دو ترمم ازم پایینتره مشکلی پیش نمیاد دیگه باهاش اوک شدم ولی دیذم بد ی مدت همش پیگیری منو میکمه همش حالم و میپرسه و ادا دوست پسرا و در میاره منم عاششق این پیگیری هاش شدم باهاش دوست شدم شدیم دوست دختر دوست پسرگرفت اولا خوب بود بهم دستم نمیزد گفتم پسره خوبیه دیگه ۱ماه ک گذشت گفت من ادم احساسی هستم نمیتونم بینم عشقم جلوم باشه و متل راهنمایی ها دست بدیم فقط بهم عشق بازی میخوام من مخالفت کردم چن باری ام مسافرت دو نفره شمال و کردان و پارتی و اینا و گرفت چن وقت پیشم ب بهونه این که ماه رمضون همع جا بستس پیشنهاد داد بریم خونه رفیقش خونه خالیه نزفتم چون من عاشق این پسزه نیستم فقط از پیگیری هاش و شخصیتش باهاش اوک شده بودم اگه پسری لود که اون قد و هیکل مد نطر منو داشت یا اصلن عاشقش بودم پردمم میدادم براش اللان برام گرون تموم میشع ک برم با کسی عشق و بازی کنم که بهش علاقه ندارم بد ها ممکنه من عاشقش شدم اصن ،نمیتونم هم باهاط کات کنم بههش عادت کردم ولی اگه هم ادامه پیدا کنع ممکنع مجبور شم باهاش رابطه،برقرار کنم و منو پایبند کنه نمیدونم چیکار کنم تو بد هچلی افتادم و مهمتر از همه نمیدونم پسره منو دوست داره یا برا نیاز جنسیشه ،اللن ۱ماهه باهاش قهرم تو این ۱ماه همش اونه ک حال منو میپرسه پیگیریمیکنع ن من ،میشع کمکم کتید نمیدونم چی دزسته چی غلط ولی میدوونم باید کات کنم چون عاشفش نیستم بدعا ممکنه پشیمون شم ک عاشقش شدم ولی هر چقدر ک اون پیگیری میکنه برا من سخنره جدایی
در اوج جوانی عاشق شده اید و نمی دانید چه کار باید بکنید؟ تمام شب و روز فکرتان این است که چطور موضوع را با خانواده مطرح کنید که با ازدواج شما موافقت کنند؟ یکی از زمینه های آشنایی برای ازدواج، محیط دانشگاه و ازدواج به سبک دانشجویی است. اما بسیاری از روانشناسان معتقدند هنوز هم راه و رسم عشق و عاشقی و ازدواج در فرهنگ ما اصول و قواعد خاص خودش را دارد و خانواده طرفین نقش بسزایی در شکل گیری آن دارند.
یعنی همین ازدواج دانشجویی هم تنش زیادی را بین خانواده ها ایجاد کرده و نتایج نشان می دهد خانواده ها خیلی هم موافق این سبک ازدواج نیستند. دکتر مهدی دوایی، روانشناس به شما می گوید آشنایی در حوزه دانشگاه و ازدواج دانشجویی از این نظر مزیت به حساب می آید که یک گزینه برای ازدواج جوان هاست اما در چنین شرایطی چطور موضوع آشنایی را با خانواده ها مطرح کنید تا در پروسه ازدواج همراه تان شوند.
کسی که شرایط ازدواج دارد، باید زمینه اش را هم مهیا کند. حضور در مراسم مختلف، آشنایی با خانواده های جدید و دوره همی ها از گزینه های آشنایی برای ازدواج است. حضور در چنین مراسمی فرد را کاندیدای ازدواج می کند. در غیر این صورت زمینه ای برای ازدواج صورت نمی گیرد. به هر حال باتوجه به آمار پایین ازدواج باید از هر امکان و زمینه ای برای ازدواج استفاده کرد. آشنایی در یک محیط فرهنگی مثل دانشگاه هم یکی از این زمینه هاست که با موارد قبل متفاوت است.
در این محیط دختر و پسر یکدیگر را می شناسند و چه بهتر که یک نهاد این مسوولیت را بپذیرد که اگر دو نفر مناسب هم برای ازدواج هستند با یکدیگر صحبت کنند که آیا پازل های روحی، روانی، عاطفی و… آنها با هم متناسب است یا نه؛ اگر این طور بود آشنایی را رسمی کنند. کم هزینه و ساده بودن مراسم این ازدواج ها از دیگر مزایای آن است.
مهم ترین اشکال ازدواج دانشجویی این است که پدر و مادرها حس خوبی نسبت به این جریان ندارند. آنها احساس می کنند فرد به جای آنکه از در داخل بیاید از پنجره آمده. دختر و پسر هم ندارد؛ پدر و مادر در چنین شرایطی حس می کنند نادیده گرفته شده اند و اولویت آنها به عنوان یک بزرگتر زیر سوال رفته است. اولین پرسش بسیاری از خانواده ها از جوان ها این است که چرا سر خود انتخاب کردی؟
وقتی خانواده نگرش مثبتی نسبت به این ازدواج نداشته باشد روی زندگی آینده دختر و پسر اثرگذار است. هنوز در فرهنگ ما جا نیفتاده و خیلی پدر و مادرها به خصوص آنهایی که بیشتر سنتی هستند از اینکه خود بچه ها همسرشان را انتخاب می کنند ناراضی هستند. البته آشنایی در محیط فرهنگی دانشگاه به مراتب پذیرفته تر از محیط های دیگر اجتماعی است.
معرفی دختر و پسر باید درست انجام شود؛ یعنی نهادهای مسوول این حوزه با یک شناخت صحیح از جانب دو طرف اقدام به معرفی کنند. پیشنهاد می شود حتما نماینده ای از نهادهایی که در دانشگاه ها مستقر هستند و موجبات آشنایی پسر و دختر را فراهم می کنند بحث ازدواج را با خانواده ها در میان بگذارند و دختر و پسر هرگز به صورت مستقیم به پدر و مادر مطرح نکنند. جبهه گرفتن خانواده ها مقابل فرزندان به خاطر رعایت نکردن اصول فرهنگی غالب کشور ماست.
اگر توسط یک واسطه مقدمات این آشنایی به اطلاع خانواده ها برسد شرایط بسیار فرق خواهد کرد. این زمینه را باید یک نفر برای پدر و مادرها ایجاد کند و بعد خود دختر و پسر در مورد ازدواج با بزرگترها صحبت کنند. زمانی هم که تماس از طرف واسطه صورت می گیرد، باید یک آشنایی کلی از پسر و خانواده اش به خانواده دختر و بالعکس داده شود تا یک شناخت هر چند کوچک شکل گیرد و بعد وارد فاز آشنایی شوند.
سن تا حدودی فرآیند مهمی در ازدواج نیست، البته زیر ۱۷ سال برای دختر و زیر ۲۲ سال برای پسرها سن مناسبی نیست. پارامتر مهم در ازدواج رشد عاطفی، اجتماعی و. . . است؛ پس ابدا سن شناسنامه ای مطرح نیست. گاهی اوقات اگر رشد اتفاق افتاده باشد در ۲۲-۲۱ سالگی هم می توان ازدواج کرد اما اگر رشد در ۲۸سالگی هم ایجاد نشده باشد ازدواج در آن سن هم توصیه نمی شود. در ازدواج دانشجویی هم به همین ترتیب است و کاملا به رشد دختر و پسر بستگی دارد.
بسیاری از ازدواج هایی که خانواده های دوطرف هم موافق بوده اند در موارد بسیاری منجر به شکست شده؛ چه برسد به اینکه خانواده ها موافق ازدواج نباشند. حتما باید رضایت پدر و مادر در ازدواج دانشجویی جلب شود وگرنه پیش رفتن در چنین ازدواجی درصد طلاق را بسیار بالا می برد. بعد از اعلام واسطه، دختر و پسر باید به پدر و مادر بگویند که من این شخص را پسندیده ام اما درنهایت نظر شما برایم بسیار مهم است.
آماری در رابطه با ازدواج های دانشجویی نداریم اما تا به اینجا خیلی اتفاق خوشایندی برای پدر و مادرها نبوده است. به یاد دارم جلسه ای با حضور پدر و مادرهایی که فرزندان شان قصد ازدواج دانشجویی داشتند برگزار شده بود تا بررسی کنیم میزان رضایت خانواده ها از این ازدواج چقدر است. اکثر خانواده ها به دلیل مواردی که مطرح شد از این سبک ازدواج راضی نبودند اما اگر همین ازدواج دانشجویی طبق فرهنگ رایج جامعه انجام شود، می تواند زمینه بسیار خوبی برای خداحافظی با دوران تجرد باشد.
در موقعیتی که دختر و پسری خودشان و بدون واسطه هیچ نهادی در دانشگاه با هم آشنا شده اند و تصمیم شان برای زندگی مشترک جدی است چه بهتر که بزرگتری مثل یک استاد واسطه امر خیر شود. رعایت این اصول حتی در جامعه امروزی ما و با فرهنگ مان همخوانی بیشتری دارد و پدر و مادر هم از اینکه واسطه دیگری موضوع را مطرح کرده حس بهتری نسبت به رسمی شدن این رابطه پیدا می کنند و در روند ازدواج همراه تر می شوند. در ضمن مخالفت خانواده با این ازدواج، بدون اینکه آن فرد را دیده باشند به مراتب کمتر می شود.
عشق در یک نگاه قابل پذیرش نیست. عشق هم یک رابطه علت و معلولی است. اینکه دو نفر صرفا لفظی بگویند عاشق هم هستند، کافی نیست؛ مگر آنکه منافع فرد مقابل را به منافع خودشان ترجیح دهند، در غیر این صورت این حس استمرار پیدا نمی کند. اگر محرکی پاسخ داده شد و منافع طرف مقابل هم در نظر گرفته شد، عشق کم کم ایجاد می شود. مثلا اینکه اگر عشق در میان باشد فرد با شرایط مالی نه چندان باثبات هم می سازد.
از طرفی اگر عاشق هم هستند، باید نوع رفتارهای شان با هم همخوانی داشته باشد. اگر به همدیگر می گویند این مشکل تو است و به من ربطی ندارد، عاشقی معنایی ندارد. اگر فردی در رابطه به طرف مقابل گفت مقصر تو هستی و بعد ادعای عشق هم کرد، بدانید عاشق نیست. عشق یک پروسه طولانی است.
خیلی مواقع در بین افرادی که برای مشاوره مراجعه می کنند دیده ام پسر در طول آشنایی سه سال است به دختر می گوید من شما را می خواهم. خب این خواستنی که بدون اقدام است به چه دردی می خورد؟! خیلی بی معنی است. سوال دختر مسلما این است که اگر من را می خواهی چرا اقدامی نکرده ای؟ آن پسر حتی خواستگاری هم نمی رود. یعنی حداقل به خانواده دختر هم نمی گوید فرزند شما را می خواهم؛ آن وقت ادعای عاشقی هم دارد. به همین خاطر آشنایی بدون اطلاع خانواده ها با درصد احتمال کمتری به نتیجه می رسد.
نامزدی بیش از یک سال جایز نیست
اگر دو نفر در سن پایین و ترم های اول دانشگاه عاشق هم شدند و شرایط ازدواج را نداشتند، باید در وهله اول خانواده ها در جریان قرار بگیرند. درصورتی که اگر خانواده ها دیر در جریان قرار بگیرند و وابستگی بیش از حد باشد، ممکن است در روند رسمی شدن مخالفت ایجاد کنند. این تنش ها آسیب های روانی، اضطراب و افسردگی بدی برای دوطرف این رابطه به خصوص به دلیل سن و سال کم ایجاد می کند.
البته موضوع نداشتن شرایط ازدواج مهم است که ممکن است فقط شرایط مالی نباشد و موارد دیگری هم از جمله مساله سربازی مطرح باشد اما در صورتی که خانواده ها نگرش مثبتی داشتند، از یک مشاور در چنین شرایطی راهنمایی گرفتن بسیار تاثیرگذار است. در مرحله بعد می توانند نامزد کنند اما مدت زمان آن، همان وقت باید تعیین شود. بیش از یک تا دو سال تداوم چنین نامزدی صحیح نیست؛ در غیر این صورت آسیب زاست. حتی پروسه زمان عقد و قبل از ازدواج هم بیش از یک سال نباید زمان ببرد.
سلام دختر ۱۹ ساله هستم تقريبا ۲ ساله با يكى از فاميلامون كه ۲۴ سالشه دوستم خودش و خونوادش رو خوب ميشناسم ميدونم پسر بدى نيست و واقعا دوستم داره و با خيلى از رفتاراى من كه اذيتش ميكنه كنار اومده
مدتيه از من رابطه جنسى ميخواد و راستش منم دوست دارم ولى ميترسم بعدا فكر بد راجبم بكنه واسه همين دو دلم
خودش ميگه تا وقتى من راضى نباشم كارى نميكنه و قبلشم خودمون صيغه ميخونيم كه گناه نباشه و من فعلا بهش گفتم نه ولى ميترسم اگه نيازشو برطرف نكنم رابطمون سرد بشه واقعا نميدونم چيكار كنم لطفا راهنماييم كنيد
امیدوارم وارد چنین رابطه ای نشده باشید … چون یکی از عوامل سردی پسران همین رفتار هست و تا وقتی که شما خوددار هستید تمایل ایشون به ازدواج بیشتره
ولی اگر خدایی نکرده هدف شما چیز دیگه ای هست پس نیاز به مشاوره و راهنمایی هم ندارید ..فقط امیدوارم بدونید چه عواقبی میتونه در انتظارتون باشه
قبلا ام گفته بودم تاحالا با کسی نبودم بد تو دانشگاه با ی پسری دوست شدم که ۲۱سالمونه هردومون از اول بهم گفتیم ب ته رابطه فک نکنیم چون خراب میشه باهم خیای خوب بودیم من حس کردم زیاد دوستش ندارم ب اندازه اون چون قدش کوتاه بود.منم رو قد خیلی حساس ام شیفته پیگیری هاش اخلاق خوبش شدم خیلی میریدم ب احساسش خیلی حالش و میگرفتم اون هیچی نمیگفت همشم میگفت منم تحمل دارم نکن بهم میگفت دوستی راهنمایی نمیخوام درحد دست عشق بلزی میخوام گفت بیا خونه سکس نمیخوام هنوز ۱ماه نشده بود هم پیشنهاد شمال داد هم کردان هم خونه گفتم ن نمیام بزار لااقل بیشتر همو بشناسیم حداقل ۶ماه بد ،ناراحت شد گفت دیگه بهت نمیگم تا خودت نخوای گذشت تا خرداد ک دعوا کردیم سر چیزای بچگونه منم رو دوستش ک.حساس بود نقطه ضعفش بود ح زدم قاطی کرد هر چی از دهتش در اومد گفت و حرمت ها خراب شد منم گفتم کات بهم بیشتر از ۳۰بار زنگ زد فرداش کلی پیام کلی پیگیری ب دوستام زنگ زد گفت گوه خوردم ببخشید تقصیر منه دیگه قول میدم اذیتت نکنم و بدون تو میمیرم و اینا باهاش سرد بودم ۷روز بدش خودش پیام میداد خودش میگفت صبح بخیر شب بخیر منم میگفتم پیام نده درس دارم بد ۲۵خرداد اومد دانشگاه منو دید اصلا نگاش نکردم خیلی ناراحت بودم گفت چرا تو قیافه ای گفتم نباشم?گفتم فک کنم بابد کات کنیم چشش اشک جمع شد گفت ۲۹حرف میزنیم ،دیگه هیجی نگفت ن پیامی ن چیزی تا این ک من همش پیام میدادم ،۲۹اومد گفت ما با هم اینده نداریم کات من سنم پاییته هنوز پول تو جیبیمو از بابام میگیرم سربازی نرفتم شاید اصن ایران نباشم ب ازدواج فک نمیکنم اصن اگه بخوام ۲۸/۲۹برا تو دیره اون موقع نمیتونی برل من صب کنی خواستگاراتو بپرونی اصن شاید نشه بگیرمت نمیخوام نفرینت بالا سر زن و بچم باشه و اینا گفتم گوه خوردی همون اول ندیدی اینا و گفت اون موقع احساسی بودم حالیم نبود الان دارم عقلانی فک میکم ب نفعه هردومونه ،منم تا خونه رسوند نگام نمیکرد حرف نمیزد هیچی نمیگفت فرداش پیام دادم باز گفت تصمیمم جدیه ببخشید ایشالا عاشق ی خفن بشی ک اونم عاشق تو باشه خودم و کشتم کلی استوری کلی متن همه و میبینه و هیچی نمیگه تا این ک اخرین استوریم عکس اون بود گفت برش دار جم کن اینا و از این حرفا مث سگ پشیموتم همش میخوام برگرده باهاش خوب باشم فقط ی فرصت دیگه بهم بده اصلا ب یه ورش نیست ادمی ک تا ی ذره اذیتش میکردم استوری میذاشت چحور با این قضیه کنار اومدخ میگه من لاشی نیستم تو این دو ما ه ام ک پیشم بودی کلی موقعیت بود میتونستم دست مالیت کنم ولت کنم نکردم همه اینا برا تویه بدا میفهمی چه کمکی در حقت کردم الان منو نفرین میکنی ارم بدت میاد ولی همش برا تویه ،من الان فهمیدم چقدر عاشقشم و بدون اون نمیتونم زندگی کنم هرچقدر پیگیری میکنم ازم داره دورتر میشه باید چیکار کنم برگرده عاشقشم واقعا بدون اون نمیتونم هررروز دارم گریه میکنم عکساشو میبیینم غذا نمیتووم بخورم معدم خونریزی کرده فقط میخوام برگرده باشه پیشم 😔
من موندم چجوری پسری ک ۱ساعت ان نبودم کلی زنگ نگرانی همش ب فکرم بود میمرد برام الان براش دیگه مهم نیست الان دیگه مهم نیست چیه حالم دارم میمیرم بدون اون ولی نیس ،چجوری یه دفعه از این رو ب اون رو شد ،ینی اصلا منو دوست نداشته برا هوس بوده دیده اهلش نیستم رفته یا دوستم داره ک رفته یا شاید برگرده یا هیچ وقت برنمیگرده ،اگه دوستم داشت باید تا تهش بود ن این ک بره ،من الان باید چیکار کنم برم حضوری ببینمش براش کادو بگیرم چیکار کنم ک برگرده فقط ی فرصت میخوام ازش فقط ی فرصت 😭😭😭😭😭
تورو خدا کمکم کنید باید چیکار کنم برگرده باید چیکار کنم منوو دوست داشته باش من واقعا عاشقشم بدون اون نمیتووم متاسفانه اینو تازه فهمیدم اگه زودتر میفهمیدم نمیذاشتم تا اینجا بکشع دعوا
ببین نفس خانم ما دخترا همومون این جوریم تا پسره نازنونو میکشه باهامون خوبه باهاش بدین همین که سرد میشه حس عاشقیمون میگیری.. ولی بدون اونی که دوست داشته باشه بر میگرده اگه هم که دوست نداره بهتر که بره .. ذاتن اونی که دوست داسته باشه نه میزاره میره و نه میزاره بری بیخودی خودتو واسع کسی که ارزش نداره ناراحت نکن
پس این حرفش ک بخاطر تو ،رفتم بدا دعام میکنی چه کاری در حقت کردم و اینا همش چرت و پرت بود بهونس?😕
سلام من یک پسرهستم نمیدونم بهت بگم خواهریا عزیزاما هرچی بگم نصیحتم بهت صادقانه است.. ازش جداشو بزاربرات خواستگاربیادبهترینشون باعقل انتخواب کن.. هرچقدرم دوستش داشته باشی یادوستت داشته باشه. اخرش کم میارین چون ازدواجتون باعقل نبوده.. راستی عزیزوضوبگیر توبه کن بگوخدایا سرنوشتم خوب کن.. من یک مردم ازدواج کردم اما هیچ وقت دنبال ناموس کسی نبودم فقط دعامیکردم خدابهم همسری بده که مثل خودم باشه تابچه هام خوب بشن..
تورو قرآن یکی بگه باید چیکار کنم ،هر کاری دارم میکنم دارم روانی میشم هر کاری دارم میکنم پست دایرکت اینستا داره ازم دورتر میشه تحدیدم کرد از همه حا بلاک ام میکنه تلگرامشو ریسنتلی کرد خیلی وحشی شده حس میکنم یه ذره عشق ام تووجودش نمونده من نمیخوام از دستش بدم روزی هزار تا فکر میاد تو ذهنم ک چه کار اشتباهی کردم ک یهو این با من اینقدر سرد شده ،چیکار باید بکنم دوباره همه چی مث قبل شه همه میگن اشتباهه اون هیچ وقت نمیاد ولی من امید دارم بش هنوز ،چیکار کنم برگرده تورو خدا