عدم علاقه مرد به خانواده همسر
سلام و خسته نباشید. دوستی دارم که مدت 15 ساله که ازدواج کرده و سه تا دختر داره. متاسفانه همسرش به هیچ عنوان علاقه ای به رفت و آمد با خانواده دوستم نداره و فقط به اون اجازه می ده که با بچه هاش تو مهمونی های اونا شرکت کنه. رفتارش با خونواده ی خودش کاملا معمولیه و رفت و آمدش با اونا با رغبت و اشتیاقه. خونواده ی خانوم یه خونواده ی بسیار گرم و اجتماعی هستن با عیب ها و خوبی هایی که کاملا معمولی هستن و در همه خونواده ها دیده می شن. متاسفانه دوستم هر بار مجبوره به خونواده خودش در مورد عدم همراهی شوهرش جواب سر بالا بده و به خاطر این موضوع افسرده شده و از طرفی با هیچ روش مصلحت آمیز نتونسته شوهرش رو مجاب کنه که رابطه خوب و گرمی با خانوادش داشته باشه. شما می تونید راهنماییش کنید؟
من هم دقیقا همین مشکل رو با همسرم دارم، البته همسر من ادعا میکنه که کلا از رفت و آمد خوشش نمیاد، و اجازه نمیده که هیچ کس رو حتی خونواده خودش یا من رو به خونمون دعوت کنم، اگر خونه پدری اش مهمونی باشه ما باید حتما بریم، یا مثلا ما هر جمعه ناهار خونه مادرشوهرم هستیم، اما خونه پدری من رو نمیاد اگرم بیاد با اکراه میاد، اگر هم اونا بیان خونمون انقدر ترشرویی میکنه که طفلکی ها پشیمون میشن از اومدنشون..
من سوالی هم داشتم که فراموش کردم عنوان کنم، اگر از اقوام ما کسی به خونه پدرم بره، ما رو هم دعوت میکنن که دور هم باشیم، همسرم قبلا میومد، اما تازگی ها مخالفت میکنه و میگه ولم کنین، خسته شدم از مهمونی بازی، و نمیاد و من هم دل و دماغ رفتن رو از دست میدم و برای خونوادم بهونه های مختلف میارم، حالا اگه همین شرایط توی خونه پدر شوهرم اتفاق بیفته، من چیکار کنم? مثلا قراره خونواده دایی همسرم از تهران بیان خونه پدرشرهرم، و احتمالا بهمون میگن بیاین پیش مهمونا، من چی بگم? مقابله به مثل کنم، یا مثل همیشه خانومی کنم و همراهیش کنم? لطفا خیلی زود راهنماییم کنین، ممنون میشم