عدم علاقه همسر
با سلاه 43 ساله هستم متاهل دارای 3 پسر 5ساله 8 ساله و 17 ساله با همسرم فامیلیم با تفاوت 8 سال مدتیست همسرم بی توجهی میکنه و بعد از 18 سال زندگی میگه چون تو مثل پدرم نیستی من فقط به چشم شوهر میبینمت و احساس دوستی نسبت به تو ندارم وحتی در مسایل جنسی نه تنها شرکت نمیکنه بلکه فرار هم میکنه الان مدتی است که طلاق میخواد ولی از عواقبش می ترسه هرکاری براش میکنم میگه چون از اول این کارا رو برا من نکردی الان که برام انجام میدی احساس خوبی ندارم پیش روانشناس هم نمیره چه کنم که به زندگی امیدوار بشه از لحاظ اخلاقی در بین فامیل همه منو قبول دارن ادم خوش اخلاقی هستم و خیلی بهش وابسته هستم و اصلا نمیتونم ازش جدا بشم چه کنم که دوباره به زندگی برگرده متاسفانه زود تحت تاثیر سایرین قرار میگیره منهم از این رفتارش ناراحتم و شبانه روز به فکرشم همش دوس دارم که به من اظهار علاقه کنه و نشون بده که خونواده و همسرشو دوس داره ولی اون هیچی بروز نمیده و این منو کلافه کرده چه کنم که از این وضعیت خلاص بشم ممنون از کمکتون
آنچه که موجب سردی و یکنواختی روابط زن و شوهر است عدم ابراز محبت است. عاطفه که به زبان نیاید همچون سرمایه راکدی است که قدرت خرید آن روز به روز کاهش می یابد.
بسیاری از زن و شوهرها از سردی و یکنواختی روابط خود با همسر گله مند هستند و از اینکه رابطه آنها مانند سالهای اولیه زندگی شان نیست و کمتر نشانی از ابراز علاقه می بیند، ناراحت هستند. آنچه که پس از گذشت سالها زندگی، در خانواده کمرنگ می شود، عدم ابراز محبت و وقت گذاشتن زن و شوهر برای یکدیگر و اولویت و اهمیت دادن به نیازهای یکدیگر است. مشخص نبودن وظایف و انتظارات زن و شوهر، روابط آنها را آسیب پذیر می کند و با انتظارات نابجا، افراط و تفریط در انجام وظایف، فضای کینه جویانه و نامساعدی را بوجود می آورد.
ارتباط کلامی نامناسب از حرمت و احترام زن و شوهر می کاهد و موجب بی علاقگی می شود. از آنجا که در مشاجره، زن و شوهر از انجام رفتارهای مناسب سرباز می زنند، بهتر است از جدالهای بی مورد، بی فایده و تکراری خودداری کنید.
کم شدن ارتباطات کلامی در خانواده که متاثر از قدرت رسانه و تغییر الگوهای ارتباطی و فشارهای شغلی است، صدمه زننده به رابطه ی زن و شوهر است و با تغییر سطح مطالبات زن و شوهر از یکدیگر زمینه توافق و هم سازی طرفین را کاهش می دهد. عدم همدلی زن و شوهر و اهمیت ندادن به نگرش و احساس یکدیگر، جو بیگانگی و سردی عاطفی را به همراه دارد. در حالیکه همدلی موجب جلب اعتماد همسر، شناخت بهتر او، امنیت روانی، آرامش و صمیمت هر دو را افزایش می دهد. آنچه که بیش از همه موجب رضایتمندی، ثبات زندگی زن و شوهر و مانع یکنواختی و سردی رابطه می شود، ابراز محبت و علاقه به یکدیگر است.
پیامبر اکرم فرمود : ” آَبدِ الَمودَهَ لِمَن وادک تَکن اَثبت. دوستی خود را نسبت به آن که تو را دوست دارد، اظهار کن تا این دوستی استوارتر شود. ”
محبت و علاقه خود را به بهانه های مختلف به همسرتان ابراز کنید و از هر فرصتی برای تبادل ارتباطات عاطفی خود بهره بگیرید. همچنین تقویت روح ایمان، معنویت و معنا دادن به زندگی موجب زلال شدن روح و روان افراد خانواده می شود.ارزیابی مستمر روابط خانوادگی یعنی، زن و شوهر به بررسی عملکردهای خود، نقاط مثبت و منفی رابطه ی خود بپردازند. ارزیابی دائمی رفتار خانوادگی و رفع نواقص آن، زن و شوهر را از آسیب ها و مشکلات پیچیده دور می کند.
به تقاضای منطقی همسرتان پاسخ مناسب بدهید تا او هم از زندگی احساس رضایت نماید. همچنین حرفهای درونی خود را به زبان بیاورید تا ضمن تسکین روحی، از مطالب مفید همسرتان نیز استفاده کنید و بر بینش زندگیتان بیفزاید.برخی از خواسته ها و نیازهای همسرتان را پیش بینی کنید، قبل از اینکه او آنها را بیان کند و با انجام کارهای مورد نظر او را شگفت زده کنید.
آرامش زندگی را، فراهم کنید. البته آرامش زندگی به تنهایی موجب رونق عاطفی نمی شود بلکه مسئولیت پذیری، همدردی،همدلی و پشتیبان یکدیگر بودن در رونق عاطفی و روانی محیط خانواده تاثیر گذار است. به جای مقصر و تحقیقر کردن یکدیگر، با دید و نگرش مثبت و حق شناسانه، در پی تمجید از آنچه که بیانگر قوتها و خوبی های همسر است، باشید تا روح قدرشناسی و صمیمت در خانواده حکم فرما شود.
پس اگر به حرفهای شما توجه نمیکنه میتونید از افرادی معتمد و با اطمینان برای وساطت بین شما کمک بگیرید … ولی اگر قصدش جدی باشه راه طلاق رو در پیش خواهد گرفت و شما راه رو برای ایشون باز خواهید کرد بیشتر افراد وقتی در موقعیت طلاق قرار میگیرن متوجه اشتباه خودشون شده و برمیگردن
سلام من ۲۹ سال دارم و مدت ۳ سال است با داشتم یک فرزند ۴ ساله از زنم به شدت متنفر شده ام و دیگر تحمل دیدنش برام سخته به حدی که هیچ تمایلی به رفتن به خانه واسه دیدنش ندارم چون احساس میکنم به دلیل اینکه انتخاب خودم نبوده است و در هنگام جوانی در سن ۲۰ سالگی ازدواج کردم و تحت فشار خانواده الان اصلا نمیتونم ادامه بدم و یکسری تمایلات جنسی شدید پیدا کردم و چون همسرم راضی نیست با پوشش دلخواه من به گردش برویم چون مقید و مذهبی هست و خودش را عقل کل میداند به شدت تنش داریم در زندگی حالا اگه میشه منو راهنمایی کنید که چیکار کنم
دوست عزیز وقتی نمیتونید ادامه بدید بهتره از هم جدا بشید … تا نه شما تصورات خاص به ذهنتون خطور کنه و نه ایشون دل به زندگی پوچ کرده باشه … جالبه چرا بعد از نه سال به این فکر افتادید تا چنین تصمیمی رو بگیرید ؟
اگر واقعا” سخته زندگی مشترک پس راهش کاملا” باز و روشنه ولی قبلش حتما” مشاوره ای حضوری و دو نفره داشته باشید
در این مورد میتونید با این شماره مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲
سلام. دوست عزیز خوب ب حرفام گوش کنید انشالله مشکلتون حل میشه.
من حرف شمارا در رابطه بااینکه بایدخودتون همسرتونا انتخاب میکردید قبول دارم ولی اگه شما دوسش نداشتید همون اول نباید باش از دواج میکردید شماتصور کنید ک دختر بودید حاضر بودید دختر بودن خودتونا ازدست بدید و ی عمر (معذرت میخوام اینجوری میگم) ب یه مرد بدید؟. دیگه باشون ازدواج کردید و ایشون ۹سال بابدوخوب شما زندگی کرده است حالا بنظر من سعی کنید باشون کنار بیایند چون مطمن باشید اگه خدای نکرده طلاق بگیرید بچتون بد بخت میشه وآیندش از بین میره پس بجز اینکه خودتون دوتا بابخت میشین یه نفر سومی (بچتون)که عامل بوجود اومدنش شمابودیدرا بدبخت میکنید ولی شما پدرومادرش هستید وبهیچوجه نمیخوایند ک بد بختش کنید پس حتما از این کار دوری کنید. ب نظر من ب زبون نیاوردن دوست دارم وابرازمحبت نکردن وصحبت نکردن باهمسرتون عامل اصلی این سردیه.البته ممکنه همسرتون در اثر صحبت کردن باافراد تحت تاثیر حرفاشون قرار گرفته باشه یاخود شما تحت تاثیر صحبت های افراد قرار گرفته باشید یا بنظر من ب خاطر ماهواره باشه اگه ماهواره دارید سریعا بندازیدش دور چون زندگیتونا از هم میپاشه و فرهنگ مزخرف غربی را وارد خانوادتون میکنه درضمن همسر شما درست میگه که عقل کله چون واقعاهم هست ودلیلش اینه ک ما ایرانیا۲۵۰۰ساله که حکومت داریم در صورتی ک غربیا۱۵۰ساله که حکومت دارن ومانباید فرهنگ اونارا ب فرهنگ باارزشمون ترجیح بدیم وهمچنین زن ارزشش خیلی بیشتر از اینه ک بخواد وسیله ای برای شهوترانی فاسدان بشه و همچنین هیچ مرد ایرانی باغیرتی نیست ک بخواد ناموسشا مردم ببینند اگه شما هم دوست دارید ک همسرتون بد حجاب بگرده فقط تحت تاثیر عوامل بد قرارگرفته اید مثلا تحت تاثیراین دروغی ک توجامعه اسلامی پیچوندن ک هرچی ناموس انسان بد حجابتر باشه بیشتر کلاس داره وکسایی این دروغا باور میکنند ک سطحی نگرند و ب عواقب این کار و اون دنیا توجهی ندارند . والابخدا هیچ کلاسی نداره بجز اینکه ادم انگشت نما میشه. در رابطه با اینکه گفتید همسرتون توجهی ب نیاز جنسی شما نداره فک کنم در روابط جنسی ب اوج لذت و ارگاسم کامل نمیرسه یا قبل از برقرار کردن رابطه با ایشون بازی نمیکنی و بشون محبت نمیکنید اگه همه ی این کارارا انجام میدید بهتره ب یک متخصص روابط زناشویی مراجعه کنید و ب ایشون توصیه کنید ک بیشتر موادغذایی را استفاده کنند ک شهوتزا هستند.(یادم رفت اینو بگم ک ب همسرتون کادو وگلسرخ بدید) امید وارم ب حرفای من به عنوان یه دوست عمل کنید.موفقباشید.یاحق.
سلام
من ۳۲ سالمه،همسرم ازهمه جهت خوبه،ولی رفتارخیلی خشونت باری داره،واردخونه که میشه بااخم وغضب هستش،اصلانمیتونم کنارش بشینم فورااعتراض میکنه،اجازه نمیده باهاش صحبت کنم،خوشش نمیادباموبایل مشغول باشم،زیادتمایل نداره ازخونه بیرون برم وازهمه چیزایرادمیگیره حتی ازترک دیوار،واقعاصبرم تموم شده چکارکنم؟
دوست عزیز فراموش نکنید که گام اول مخصوص خود شماست. شمایی که می خواهید همسرتان تغییر کند، اگر خودتان هیچ تغییری در منش و رفتارتان ندهید، به او الهام نخواهد شد که عصبانیتش در خانه آزاردهنده است و یا بهتر است کمی به وضع ظاهر خود برسد و یا اگر به حرف های شما گوش دهد، زندگی تان شیرین تر می شود. این شما هستید که خواهان تغییرید پس باید دست به کار شوید.
دنیای زنانه و مردانه به خاطر تفاوت های طبیعی که دارد، ممکن است برای هر کدام از زن و مرد، مشکل ساز شود. بسیاری از رفتارهایی که ما زن ها نامطلوب می دانیم، برای مردان طبیعی است و بر عکس. زمان می برد تا به این تفاوت ها عادت کنیم و بپذیریم که او مثل ما نیست و بجز این موضوع، تفاوت های فردی هم اثرگذار است.
اگر قصد دارید مشکلی را در همسرتان اصلاح کنید، خوب توجه داشته باشید که شاید رفتار شوهرتان غیرمعمول نیست و حساسیت بیش از حد شما یا عدم شناخت تان از روان شناسی جنس مخالف، باعث شده تا آن عادت رفتاری، به نظرتان نامناسب بیاید.
اما گاهی رفتاری از حد معمول خارج شده و آرامش زندگی را مختل می کند؛ یکی از این رفتارها که در مردها بیشتر مشاهده می شود، خشونت و عصبانی بودن است.
مشکل خشونت در خانواده از آنجا بسیار آسیب زاست که بچه ها هم در چنین محیطی رفتار نامناسب والد خود را آموخته و رفتارهای عصبی از خود نشان می دهند. علاوه بر این خود فرد خشن نیز آسیب های زیادی را می بیند و برای بسیاری از بیماری ها مستعد خواهد بود. پس اگر شوهر عصبانی دارید، به دنبال راه حلی مناسب برای رفع این رفتار در او باشید.
مثل تمام مشکلات زندگی، نیم نگاهی به علت آن بیاندازید.کمک می کند تا نگاه جامع تری به مشکل تان پیدا کنید. با خودتان بگویید: چرا همسرم عصبانی است؟
هر رفتاری از ما انسان ها سر می زند، علتی دارد که با شناخت درست آن، می توان از آن جلوگیری کرد. چطور وقتی دل درد داریم به دنبال علتش می گردیم تا داروی مناسبش را پیدا کنیم؟ برای درمان مشکلات رفتاری نیز باید چنین کنیم.
تربیت خانوادگی او را بررسی کنید. تجاربی که قبل از ازدواج داشته، مشاهداتی که از رفتار والدینش انجام داده است و کمبودها و مشکلاتی که در زندگی با آن رو برو شده است. البته وقتی به دنبال علت رفتار نامناسب او هستید، مراقب باشید تا باعث تحقیر و تخریبش نشوید.
تأثیر مشکلات را شوخی نگیرید. گاهی شکست ها و مشکلات زندگی، تأثیر زیادی بر روحیه فرد می گذارد. مخصوصاً اگر عصبانیتش همیشگی نبوده و به تازگی بیشتر شده باشد. ممکن است یک مشکل شغلی دارد که نمی تواند با شما مطرح کند. این روزها مرد بودن سخت است! سعی کنید بفهمید پشت این رفتار نامناسب چه چیزی نهفته است.
گاهی میزان خشونت مرد به حدی بالاست که باید از یک مشاور و متخصص کمک بگیرید. اگر همسرتان راضی شد با شما به مشاور مراجعه کند، کارتان ساده تر می شود. در غیر این صورت باید تنها مراجعه کنید و راهکارهایش را انجام دهید. گاهی عصبانیت افراد بخاطر کمبود ویتامین یا کم و زیاد شدن هورمون های بدن است که با دارو درمان می شود.
اما به طور معمول سبک زندگی نامناسب و الگوگیری غلط، باعث بروز خشونت رفتاری و کلامی است. اگر همسرتان در کودکی یاد گرفته فریاد بزند یا اگر بخاطر مشکلات، زودرنج شده، شما در مقابلش انعطاف بیشتری بخرج دهید.
برای برخورد با یک شوهر عصبانی فراموش نکنید که درجه صبر و تحمل خود را بالا ببرید. در هر صورت طرف مقابل شما آستانه تحمل پایینی دارد، پس اگر شما هم اینگونه باشید، انفجار در خانه تان حتمی خواهد بود.
بهتر است مطمئن شوید که مقصر شما نیستید. شاید لجبازی، نحوه حرف زدن و یا رفتارهای تان، او را عصبی می کند. شاید تغییر در برخی رفتارهای تان کمک کند تا او نیز آرام تر شود.
می توانید در زمان آرامش او، کمی در این باره صحبت کنید. البته مراقب باشید که نحوه گفتگوی تان به صورتی نباشد که فکر کند محاکمه می شود وگرنه بیشتر عصبی شده و به نتیجه ای نمی رسید. بگذارید حس کند وارد یک گفتگوی دوطرفه شده است. بگذارید او هم مشکلات شما را بیان کند و صادقانه گوش دهید. زمانی که نوبت به شما رسید، در مورد رفتار همراه با خشونت او حرف بزنید. آثار رفتارش را به او گوشزد کنید. نمونه هایی را به او یادآوری کنید که بخاطر عصبانیت، پشیمان شده و ضرر کرده است.
با محبت از او بخواهید آرام تر باشد و با عصبانیت خود، باعث کم شدن محبت تان نشود. به او بگویید که چقدر دوستش دارید. انسان های عصبانی بخاطر ظاهر خشن خود، محبت کم تری دریافت می کنند؛ در حالی که نیاز آنها به محبت، بیشتر است. گاهی یک چرخه معبوب درست می شود. خشونت بیشتر، روابط را تخریب می کند و عاطفه کمتر، به عصبانیت می انجامد.
وقتی همسرتان از عشق شما مطلع شود، سعی بیشتری برای تغییر رفتار خواهد داشت؛ اما به یاد داشته باشید روزی سه وعده؛ صبح، ظهر و شب قرص صبر بخورید!
برای اینکه شما آرام باشید و در برنامه تان موفق تر شوید، به نکات مثبت او فکر کنید. به زمان هایی که عصبی نیست و کارهایی که برای شما انجام داده است. از خداوند کمک بگیرید و به این ترتیب، با صبر و مقاومت خود، آرام ارام او را تغییر دهید.
می شود یک برنامه کنترل خشم در خانه پیاده کرد. قرارهای ساده ای که می تواند فضا را آرام کند. مثلاً از همسرتان بخواهید هر گاه ازرفتار شما عصبانی شد و خواست فریاد بزند، اتاق را ترک کند و مدتی را تنها باشد تا خشمش فرو بنشیند.
شما هم موقعیت «بگو مگو» را در خانه ایجاد نکنید. شاید اگر سکوت کنید او هم بعد از چند فریاد، شرمنده شود! در اینصورت بازی به نفع شما پایان می یابد.
قصد ما به هیچ وجه تبرئه کردن مرد عصبانی که فریاد می زند و یا دشنام می دهد، نیست. او باید رفتارش را کنترل کند، اما بدانید که خداوند به زن ها قدرتی داده که می توانند اثرگذاری عاطفی بالایی داشته باشند. از این قدرت استفاده کنید.
اما باز هم تکرار می کنم که برخی از انواع خشونت که بیش از حد هستند نیاز به بررسی متخصص دارند و تلاش شما ممکن است اثرگذار باشد، اما مشکل به طور کامل رفع نمی شود.
در هر صورت این مشکلی است که که باید آن را برطرف کنید. کوتاه نیایید و برای آرام شدن زندگی تان تلاش کنید. افق زندگی تان از این پنجره روشن خواهد شد.
سلام خسته نباشید
من ۲۴سالمه مدت ۲ سال است که با همسرم عقدیم و قبل از اون هم ۵ سال باهم دوست بودیم ولی الان در حال حاظر همسرم هیچ حسی نسبت بمن نداره مثل اینکه مجبور باشه منو تحمل کنه و از جدا شدن بترسه مانند یک عروسک کوکی از وقتی هم پاش به دانشگاه باز شده این موضوع پیش اومد و همش بیشتر اوقات وقتش رو با گوشی میگذرونه واصلا هیچ توجهی بمن نداره و قتی که من بهش میگم دوست دارم عاشقتم یه چیز عادی براش شده نمیدونم چکار کنم الان از طلاقم میترسه به خاطر فامیل در حال حاضرم پیشنهاد داده که ۱ هفته از هم جدا باشیم نمیدونم باید چیکار کنم تا دوبار مثل سابق باز عاشق هم باشیم.
دوست عزیز اینکه مثل گذشته بشید به شرایط پیش رو بستگی داره که ایشون چه معیار و انتظاری از زندگی مشنرک داره و گرنه شما نمیتونید کسی را عاشق خودتون کنید تا وقتی که تمایلی از طرف مقابل نباشه ….بهتره اول گفتگویی قاطع و بعد مشاوره و در نهایت تصمیم سخت که باید گرفته بشه
[…] عدم علاقه همسر > مشاوره رایگان > مشاوره خانواده […]