سلام
من حدود دو سال پیش با یک دختر آشنا شدم . او به من خیلی ابراز علاقه میکرد و واقعا دوسم داشت.همیشه میگفت که عاشقمه و برا اینکه پیشش بمونم خواهش میکرد و زار زار گریه میکرد
ما از لحاظ اخلاقی کاملا با هم خوب بودبم ولی چون تو این دوسال موقعیت ازدواج نداشتم همیشه بهش میگفتم جدا شیم.همیشه گریشو در میاوردم
مامانش در جریان تموم رابطه هامون بود.رابطه ما حتی از لحاظ جسمی هم انجام شده

الان حدود 20 روزه که با یه پسر آشنا شده و میگه که هردو خیلی عتشق هم ان و میخوان با هم ازدواج کنند.با اون ارتباط عاطفی داره و از من جدا شد
الان فهممیدم که چقدر دختر خوبی بود و چقدر بهم وابسته بودم ولی دیگه منو نمیخواد و الان که میگم میخوام بیام خواستگاریت میگه این دو سال که خواستمت کجا بودی.الان دیر شده
ولی من نمیتونم فراموشش کنم و حتی از خانوادم خواستیم بریم خواستگاری ولی میگه دیگه منو نمیخواد
الان کارم شده هرروز گزیه و سردرد
لطفا راهنمایی کنید باید چیکار کنم . لطفا توضیح کامل بدین فوری فوریی ممنون