9
قطع رابطه
سلام
به دختری علاقه پیدا کرده ام او هم به من علاقه مند شده است.ولی چون تا سالها امکان ازدواج برایم به دلایل متعدد وجود ندارد و این دختر هم خواستگار زیاد داره و از طرف خونواده تحت فشاره برا ازدواج (خانوادش در جریان ارتباطش با من نیستن) میخواهم رابطه ام را با او تمام کنم حال چیکار کنم که ایشان کمتر ضربه عاطفی بخورند و بتوانند من رو فراموش کنند.و دلخوری پیش نیاد
در ضمن با ایشان همکلاسی هستم.چند ماهه در ارتباط هستیم
سلام
نگران نباش اون خودش تورو فراموش میکنه تو به فکر خودت باش وقتی یه مورد اوکی براش بیاد یکم سبک سنگین میکنه و خودش با قضیه راحت کنار میاد تو به فکر خودت باش که دچار یاس و سرخوردگی نشی بهتره از همین الان پیش مشاور بری
ارتباطتتو قطع کن
مگه نمیگین دوستش دارین خوب چرا قطع کنی سعی کن مشکلاتتو حل کنی اگه واقعا همو دوس دارین باید سختیها رو هم تحمل کنید و مشکلات و حل کنین مشاور هم خیلی خوبه …. موفق باشین
سلام.
اکر بین ۱۸ تا ۲۶ هستین مطمین باشین نظرتون در آینده نسبت به دخترا عوض میشه و توی سن پختگی بهتر میتونین تصمیم بگیرین که از چه جور دخترهایی خوشتون میاد.
به نظرم الان به فکر موفقیت خودتون و پیشرفت کردن توی زندگی و حرفه و هنری که دوست دارین برین
این احساسات زودگذره- هم برای شما هم برای اون دختر – احترام گذاشتن به خودتون و آیندتون کمک بزرگیه به دنیا و انسانیت – کنار زدن اون نه اینکه نامردی نیست یه جورایی کمک کردن بهشم هست.
دنیا خیلی بزگتر و شگفت انگیز تر از این حرفاست
تجربه کنید- بخندین – پیشرفت کنین و وقتی قوی شدین (چه روحی چه اجتماعی)اون آدم مناسب شما سر و کلش پیدا میشه –
توی کشور ما به دلیل آموزش های بسیار نامناسب در زمینه ی مسایل احساسی و جنسی اغلب نیاز ها و عطش های جنسیتی با علاقه داشتن به شخصی و یا عشق داشتن بهش اشتباه گرفته میشه- در صورتی که یه جوون برای تجربه ی چیزی که مثل غذا خوردن نیازه هر شخصه(نیاز های جنسی) مجبور بشه تن به زندگی مشترکی بده که به زودی اونو مغایر با هدفایی که همیشه داشته میبینه –
خلاصه ببخشید طولانی شد – ولی اگه حتی فکر مکنی این احساس عشقه بزرگتر که شدی نظرت عوض میشه دوست من
کاملا موافقم…………… گل گفتی
با سلام من فرزند آخره یه خانواده معمولی.مجرد و متولد ۷۱ هستم.پارسال تیرماه با خانومی مطلقه آشنا شدم که ۱۴ سال از من بزرگتره متولد ۵۷ ولی خب بهش بیشتر از ۳۰ سال اصلا نمیخوره و خیلی همدیگه رو دوس داریم.به شدت عاشقمه.بخاطرم کارایی کرده که به این نتیجه رسیدم که عاشقمه.صیغه هم هستیم اما چند وقته خیلی فکرم درگیره چون اون خیلی رو این رابطه حساب کرده به عنوان شوهرش و… منم خدایی نه میتونم ولش کنم چون به شدت دوسش دارم و از طرفی میدونم با ادامش جفتمون نابود میشیم بخصوص اون.منم که یا باید قید ازدواج و بچه رو تا ابد بزنم یا ولش کنم و یه تیکه از وجودمو بکنم بره.دقیقا به مرز دیوونگی رسیدم.لطفا راهنمایی کنید منو.اینم بگم اون هدفه ازدواج دائم و اینکه خونوادم بفهمن رو نداره و کنار اومده با همین زندگیه الانمون که خونه باباشه و منم خونه خودم.واقعا به همین حد راضیه و میگه داره تازه طعم زندگی رو میفهمه.از گدشتش کامل خبر دارم که پر از رنج بوده.ضمنا ایشون پزشک هستن.خواب و خوراک ندارم بس که فکرم درگیره
شما چرا فکر ازدواج و پشگویی کردید ؟ ایشون فقط خواهان یک رابطه ساده دوستانه است و در همین حدی که الان هستید و با وجود صیغه محرمیت با هم رفتار میکنید
بهتره در این مورد صحبت کنید تا اگرتصورات دیگه ای وجود داره در موردش تصمیم گیری کنید
نیازی به مشاوره نیست چون شما میتونید با صحبت به نتیجه برسید
هه جدیدا همممممممممممممه پزشک شدن چه شان پایینی دارن نمیدونستیم توروخدا اینقدر با دروغ رشته هارو خراب نکنید طرف پزشکه بعد به جای زندگی ابرومندانه دنبال تویه جوجه س یکم عاقل باشیم
سلام
من بیش از یه ساله با عشقم قطع رابطه کردم اونم به طرز وجیهی… که خیلی پیشش خرد شدم . حالا یه سال ازش دور موندم تنهاییمو تحمل کردم ولی احساس میکنم هنوز عاشقشم
من ۱۸ سالمه اونم چند ماه ازم کوچکتره یعنی تقریبا هم سنیم
از هر لحاظ همعقیده ایم مثل غرور ، سنت شکنی، جدی و…
ولی رابطه مون جوری تمون شد که(یکم خل بازی دراوردم ولی الان خیلی عوض شدم) خیلی ازم بدش اومد قبلا دوستم داشت ولی زیاد نه
حالا نمیدونم چجوری این رابطه رو از نو بسازم نمیتونم بیخیالش شم چون عاشقشم
لطفا کمکم کنید