مشاوره برای ازدواج موفق
با سلام
من با دختری در حدود 2 سال است که دوست هستم یک دوستی کاملا پاک و سالم و عشق و علاقه دیوانه واری بین ما به وجود امده است بطوریکه اگر در روز دو تا سه بار با هم حرف نزنیم در طول ان روز ارامش نخواهیم داشت. من در شهر تهران ساکن هستم و شغل من حسابرسی می باشد و دختر مورد علاقه من در شهر دیگری زندگی میکند. از لحاظ سطح زندگی در یک سطح هستیم هم از لحاظ تحصیلی هم از لحاظ اجتماعی.من هنوز خدمت سربازی را شروع نکرده ام ولی در اوایل سال بعد عازم خدمت خواهم بود. من تقریبا 1.5 از ان کوچک تر هستم ولی در مورد این رابطه من تقریبا نزدیک به سه سال فکر کردم و بعد اقدام کردم بابت شروع این رابطه ولی از نظر خانواده من این اختلاف سنی در اینده باعث مشکلاتی می شود ولی من و آن دختر از لحاظ فکری و عقیده ای در حدود 95درصد شبیه به هم هستیم و در این دوسال رابطه هیچگونه اختلافی بین ما پیش نیومده که منجر به یک مشکل بزرگی شود ک نشود ان را حل و فصل کرد. میخواستم اگر میشود منو راهنمایی کنید ک ایا می شود با این دختر ازدواج موفق داشت؟ ایا میشود نظر خانواده رو عوض کرد ؟ ایا میتوانید راهنمایی کنید که کیفیت این رابطه را بهتر و بهتر کنم؟
با تشکر فراوان
•رعایت دو اصل تعادل و تنوع در برآوردن نیازهای جسمی و روانشناختی ضرورت دارد
• “انسان سالم کار می کند و عشق می ورزد”
• افراد تنها، از نظر سلامت روانی در سطحی پایینتر از متاهلان قرار دارند
• ازدواج موفق سلامت جسمی و روانی افراد را افزایش می دهد
• بررسی وضعیت سلامت و تناسب شخصیت افراد به عنوان دو معیار اصلی انتخاب در ازدواج باید توسط متخصصان امر از طریق مشاوره قبل از ازدواج صورت گیرد
• منظور از ازدواج و فواید آن، داشتن یک ارتباط صحیح، باکیفیت و براساس معیارهای درست است
• مشاوره پیش از ازدواج تا حد قابل توجهی ریسک خطا را در ازدواج کاهش می دهد
انسان موجودی با ابعاد مختلف وجودی است که جسم و بدن، یکی از آنها محسوب می شود، ویکی دیگر از ابعاد غیر قابل انکار انسان ها، بعد روان آنهاست. با توجه به این موارد، افراد یکسری نیازهای جسمی و روانشناختی دارند؛ بطور مثال انسان از نظر جسمانی نیازمند آب، غذا و پوشاک است و به لحاظ روانشناختی نیز به محبت، توجه و احترام و غیره احتیاج دارد. همانطور که برای سلامتی جسم رعایت تغذیه سالم نیاز است، برای سلامت روان نیز باید تغذیه ی روانی سالمی داشت. در واقع همانگونه که لازم است متعادل و متنوع غذا بخوریم، همه گروه های غذایی را مصرف کنیم و به همه نیازهای غذایی خود پاسخ دهیم، به منظور دستیابی به سلامت روان نیز در برآوردن نیازهای روانشناختی باید این دو اصل تعادل و تنوع را رعایت کنیم.
یکی از بزرگان علم روانشناسی معتقد است ” انسان سالم کار می کند و عشق می ورزد”. به این معنا که کار کردن نماد و سمبلی از ابعاد منطقی و پیشرفت گرایانه انسان هاست که در یک زندگی بدون ازدواج هم تحقق پیدا می کند، اما بعد عشق ورزیدن نشاندهنده بده و بستان های عاطفی یا به اصطلاح احساسی افراد است که تحقق آن تنها در گرو داشتن یک رابطه باثبات، مسوولانه و متعهدانه امکانپذیر است؛ بطوریکه بهترین فرم تجربه این چنین رابطه ای ازدواج است.
پژوهش های مختلف نشان می دهد افراد تنها به لحاظ فاکتورهای سلامت روان در سطح پایینتری قرار دارند. یعنی وضعیت آنها از نظر روانی بدتر بوده و آمار افسردگی، اضطراب و سایر اختلالات روانشناسی در آنها بیشتر است. در مقابل اشخاص متاهل از سلامت روانی بهتری برخوردارند؛ چرا که ادراکشان از حمایت عاطفی بالاتر و شبکه روابطشان به لحاظ کمی و کیفی بهتر است. داشتن یک شبکه اجتماعی عاطفی ادراک شده مثبت هم از جنبه فیزیولوژیکی و هم ایمنی شناختی می تواند وضعیت جسمانی افراد را بهبود ببخشد، اما مساله مهم چگونگی ازدواج و کیفیت ارتباط انسان ها در رابطه با همسرشان است که موجب افزایش سلامت یا کاهش آن می شود. تاهل به تنهایی برای ارتقای سلامت جسمی و روانشناختی انسان ها کافی نیست و اینکه کیفیت ارتباط همسران چگونه باشد، در این جریان اهمیت دارد.
وقتی از ازدواج صحبت می کنیم در واقع در مورد یک ارتباط با کیفیت بحث می کنیم؛ یعنی زن و شوهر بواسطه دارا بودن سلامت روانی، تناسب در شخصیت و مهارت های ارتباطی و میان فردی مثبت و کاردآمد، از دنیای پدیدارشناختی یکدیگر سر درآورده و مسایل خود را با هم به اشتراک گذاشته، همدلی کرده و بده و بستان کلامی و عاطفی مثبتی داشته باشند. وجود چنین شرایط و فضای ارتباطی است که می تواند سلامت روانشناختی افراد متاهل را افزایش دهد. در غیر این صورت، رابطه ای که مدام دچار تنش و درگیری است و همسران مهارت لازم برای ارتباط گیری و بهبود کیفیت میان فردیشان را ندارند، مستعد بروز استرس و فشار عصبی است که از طریق هورمون های استرس، وضعیت جسمانی و روانشناختی افراد را کاهش نیز خواهد داد.
با افزایش سن ازدواج به همان میزان امید به زندگی افراد نیز کمتر شده و سطح سلامت روان آنها پایینتر می رود. هرچه سطح بهداشت روانی افراد کاهش یابد، جامعه هم به مشکلات ناشی از این موضوع گرفتار خواهد شد. افزایش سن ازدواج دو پیامد در افراد ایجاد می کند؛ بطوریکه انسان ها مسایل روانی ناشی از این مساله را درون فکنی می کنند که موجب افزایش افسردگی و تعارضات روانی در آنها می شود و یا عوارض ناشی از سن ازدواج را برون فکنی می کنند که نهایت خود را به صورت آسیب های اجتماعی و بزهکاری همچون اعتیاد یا جرم و جنایت در جامعه نشان می دهد.
نکته مهم این است که بدانیم ازدواج، علت پیشگیری یا ایجاد موارد ذکرشده نیست. بلکه ازدواج با این عوامل ارتباط دوسویه و همبستگی دارد اما علت بروز آنها شمرده نمی شود. بطور مثال فردی که معتاد است، ازدواج نکردن دلیل اعتیاد او نیست؛ علت زیربنایی این وضعیت، می تواند آسیب های دوران کودکیش باشد که امروزه در قالب شخصیت ضداجتماعی خود را نشان می دهد. شخصیت ضد اجتماعی از زیر بار مسوولیت ازدواج شانه خالی می کند و گرایش بیشتری به وارد کردن آسیب اجتماعی دارد. این علل همگی با هم نقش دارند که علت سوم ممکن است وجود یک ویژگی شخصیتی در فرد و یا فقر او باشد.
ازدواج درست بر اساس معیارهای درست صورت می گیرد. این معیارهای صحیح دو چیز است، اینکه افرادی که قصد ازدواج با یکدیگر را دارند باید از حداقل های سلامت روان و شخصیت برخوردار بوده و دیگر اینکه هر دو نفر از نظر شخصیتی متناسب باشند. تناسب شخصیت، به معنای تناسب سنی، اقتصادی، اعتقادی، زبانی و فرهنگی نیست بلکه به تناسب میان نیازهای روانی، علایق و سلایق و امیدها و اهداف انسان ها بر می گردد. این دو شاخصه یعنی سلامت و تناسب شخصیت، معیارهایی هستند که براحتی و از نمای بیرونی بواسطه یک شناخت شش ماهه، یکساله یا دو ساله، نمی توان وجود یا عدم وجود آنها را در خود و طرف مقابل کشف کرد. بنابراین کشف و شناسایی این معیارها نیازمند یک کمک حرفه ای و نگاه متخصصانه است که ضرورت انجام مشاوره پیش از ازدواج را افزایش می دهد.
مشاوره ازدواج نه بصورت ۱۰۰درصد ولی در حد معناداری ریسک خطا را کاهش می دهد، ولی به عنوان یک گوشزد و هشدار به یاد داشته باشیم، اگر می خواهیم رابطه ای باثبات به عنوان ازدواج و در قالب یک رابطه با کیفیت داشته باشیم و از منافع جسمانی و روانشناختی آن بهرهمند شویم، باید در همان مرحله ابتدا درست انتخاب کنیم. چنانچه معیارهای انتخاب ما برای گزینش همسر آینده غلط باشد، خود انتخاب نیز غلط بوده و بطور قطع پیامدهای این انتخاب نادرست هم منفی خواهد بود. ولی اگر معیارها درست باشد، انتخاب برپایه ی آنها نیز صحیح خواهد بود و درستی این معیارها فقط و فقط منوط به توجه به امر مشاوره پیش از ازدواج است. به خاطر داشته باشید، برای داشتن یک ازدواج موفق و رابطه باکیفیت در آینده، مشاوره های پیش از ازدواج را هیچگاه فراموش نکنید.
سلام من دختر ۲۰ساله هستم ک حدود ۴سال پیش بکارتمو از دست دادم و در ۷ماه اخیربا یک نفر دیگر با قصد ازدواج رابطه جنسی داشته ام اما وقتی خانواده ایشان برای خاستگاری امدند خانواده مرا نپسندیدند و از پذیرایی و لباس پوشیدن مادرم ایراد گرفتن و مخالفت کردند حالا من تصمیم ب ازدواج دارم و خاستگاری ک با از دس دادن بکارتم مشکل نداشته باشد ندارم و ب ازدواج نیاز دارم و در خاوادمان دختران کوچکتر از من ازدواج کرده اند من با این مشکل باید چکار کنم؟با تشکر
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲