33
مشاوره خانوادگی
با عرض سلام وخسته نباشید من حدودا یک سال و نیم ازدواج کردم و دوماه صاحب فرزند شده ام ولی حدودا یکسال است که همسرم به من شک دارد و زن شکاکی شده است من در محل کترم با چند زن کار می کنم و همسرم از ابتدا از این موضوع آگاه بود ولی تازگی ها خیلی بهانه گیر شده علت چیست؟
دوست عزیز اگر شکاکیت همسرتان یک مشکل جدی روانی و نیازمند مراجعه به روانشناس نباشد شما میتوانید با کمی احساس همدلی و سازگاری با خواستههایش، اعتمادسازی کنید. اگر درست رفتار کنید او به مرور تغییر خواهد کرد و یاد میگیرد بدون نگرانی به شما اعتماد کند.
به گزارش جام جم سرا به نقل از روان- شک و تردید یک صدای مبهم و آزاردهنده از انتهای ذهن ماست که دائماً برای ما استدلال میآورد که «تو نمیتوانی موفق شوی»، «این انتخاب خوبی نیست»، «شاید این انتخاب، بهترین نباشد» و…
شک، در لغت به معنای احساس عدم قطعیت و یا فقدان عقیده محکم، تعریف میشود. شک و تردید، شبیه به قدم زدن و گام برداشتن در تاریکی است، زمانیکه شما نمیتوانید جلوی پای خود را ببینید، اطمینان ندارید که گام بعدی که برمی دارید درست است یا خیر؟ و در اینجاست که تردیدها شکل میگیرد.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵
سلام
من حدود چهار ماه هست که ازدواج کردم
همسرم و من هر دو شاغل هستیم من صادقانه به همسرم حقوقم رو گفتم ولی اون از اول نامزدی تا الان حقوق خودش رو کمتر میگه و من روم نمیشه بهش اعتراض کنم و دلیلش رو بپرسم به نظر شما چرا این کار رو می کنه من به خاطره اینک به ایشون فشار نیاد زیاد سر کار رفتم
شما ازدواج کردید و باید با این رفتار وپنهانکاری ایشون سازگاری داشته باشید چون طرح چنین مسایلی در این حالت منجر به تنش خواهد شد
ولی میتونید در زمانی مناسب از ایشون سوال کنید ولی انتظار اینکه مبلغ و کامل بگه رو نداشته باشید
شاید فکر کنید وقتی شوهر یا نامزدتان جزء به جزء و با جزئیات تمام برایتان تعریف میکند که کجا بوده است، چه کرده است و… یعنی هیچ چیزی را از شما پنهان نکرده و با شما روراست است و میتواند خیالتان راحت باشد اما باید بدانید که کاملا در اشتباهید، چون وقتی او خیلی به تعریف جزئیات میپردازد یعنی در حال پنهان کردن موضوعی است و میخواهد با تعریف داستانی طول و دراز موضوع اصلی را پنهان کند. نشانهای مهم که میتواند عدم صداقت را نشان دهد زمانی است که شروع به تعریف کردن داستانی میکند و در آن بیشتر به جزئیات بیاهمیت میپردازد و مدام از موضوع اصلی طفره میرود، باید بدانید در این مواقع احتمالا در حال پنهان کردن موضوعی است، بهخصوص اگر هنگام صحبت مدام مکث کند، چون در حال ساختن یک واقعیت خیالی است در این مواقع شما میتوانید با سؤال کردن او را تا حدی مجبور به گفتن حقیقت کنید.
اگر کمی با خود فکر کنید به این نتیجه میرسید که وقتی خودتان هم در حال گفتن حقیقت و تعریف کردن یک واقعه خاص هستید خیلی به جزئیات نمیپردازید (مثل اینکه دیوار اتاق چه رنگی بود یا اسم فروشنده مغازه چه بود یا…) به این دلیل که شما همه این اطلاعات زائد را در زندگی هر روزه در ذهنتان نگه نمیدارید پس…
هرگاه احساس کردید همسر یا نامزدتان چیزی را از شما پنهان میکند کمی به دستهایش توجه کنید و ببینید با آنها چه میکند. وقتی یک نفر خیلی ناگهانی دستهایش را پنهان میکند یا با آنها قسمتی از بدنش را لمس میکند(مثلا با دستهایش پشت گردنش را لمس میکند یا میگیرد) یعنی میخواهد به نوعی به خودش آرامش دهد و خونسردیاش را حفظ کند چون میداند در حال انجام کار اشتباهی است. البته توجه کنید که بعضی آدمها به طور طبیعی بیشتر اوقات دستهایشان را در جیبشان قرار میدهند و این نشاندهنده پنهانکاری آنها نیست بنابراین اگر مرد شما هم عادت دارد بیشتر اوقات دستهایش را در جیبش کند نباید تصور کنید که چیزی را از شما پنهان میکند یا دروغگو است.
شاید همسرتان خیلی گرفتار باشد، همیشه سرکار است و شما خیلی کم او را میبینید؛ این موضوع به خودی خود اصلا شکبرانگیز نیست ولی زمانی باید به پنهانکاری او کمی شک کنید که همسرتان یکباره و به طور ناگهانی و بدون اینکه سابقه داشته باشد شروع به خریدن کادوهای خیلی گرانقیمت برای شما میکند، چون احتمالا بهدلیل پنهانکاریای که دارد دچار عذاب وجدان شده است و میخواهد به نوعی جبران کند (البته همیشه هم این موضوع نشانه پنهانکاری نیست).
گاهی نیز پیش میآید كه همسر بیاعتنای شما ناگهان بیش از حد مهربان میشود و بیش از اندازه به شما توجه نشان میدهد همه اینها میتواند نشانهای از احساس گناه او باشد بنابراین بهتر است در این مواقع در رفتارهای او دقیق شوید تا متوجه شوید واقعا چرا ناگهان اینقدر مهربان شده و آیا به راستی دچار تحول شده یا…
هنگامیكه از او میپرسید «چرا دیر كردی؟» یا «چرا تلفن همراهت خـامـوش بود؟» او با لحنی تند و چهرهای برافروخـته شـروع بـه توجـیه میكـند و با اسـترس پاسخ سؤال را میدهد. برای هر موضوع بیاهمیتی شروع به بهانهتراشی و تندخویی میكند. اگر وقتی از او چیزی میپرسید به خود حالت دفاعی میگیرد به طوری که حتی شما را میترساند میتواند نشاندهنده این باشد که شریک شما چیزی را پنهان میکند و از افشا شدنش میترسد، در واقع او حالت دفاعی میگیرد چون یک قسمت ذهن او میداند که ممکن است شما رازش را کشف کنید، به همین دلیل جوری رفتار میكند که شما کمتر سؤال كنید.به طور کلی هـمیشه نسبت به فردی كه حتی از پاسخگویی به سادهترین و منصفانهترین سؤالات شما سر باز میزند یا سـؤالات شما را از خودتان میپرسد (این امر نشانگر یافتن یك جستوجوی ذهنی برای دروغگویی است) مشكوك باشید.
وقتی تلفن همراه همسر شما وقت و بیوقت، مثلا شبهای دیروقت مدام زنگ میخورد و او زمانی که شما در اتاق هستید به راحتی به تلفنهایش جواب نمیدهد و وقتی هم كه شما علت را جویا میشوید و میپرسید چه کسی پشت خط است جواب سربالا میدهد و حتی گاهی اهانت هم میکند یا گاهی پیش میآید كه در حال صحبت با تلفن است ولی وقتی شما وارد اتاق میشوید به سرعت گوشی را قطع میکند و… اگر این اتفاقات خیلی بیشتر از یک بار پیش آمده است مسلما تصادفی نیست و نمیتوان خیلی به آن خوشبین بود. او هنگام وارد شدن شما به اتاق گوشی را قطع میکند چون نمیخواهد شما متوجه شوید چه کسی پشت خط است، این پنهانکاری او زمانی آشکارتر هم میشود که وقتی از او میپرسید چه کسی پشت خط است و او به لکنت میافتد.
انگار آن روزهای تفاهم، همدلی و رضایت كه با هم داشتید به پایان رسیـده است و این روزها او با هر كار شما شروع به مشاجره و شكایت میکند و از هـر بـهـانـهای بـرای نـزاع و تخریب شخصیت شما استفاده میكند. نقزدنها به او كمك میكند تا احساس گناه ناشی از پنهانکاری خود را از بین برده یا حداقل كمتر كند بنابراین اگر عیبجوییهای او از شما بهصورت یك عادت درآمده كمی دقت كنید ببینید چه اتفاقی در حال افتادن است.
اگر او به طور ناگهانی شروع به معاشرت با دوستانی کرد که قبلا با آنها چندان رفتوآمد نداشته یا دوستان جدیدش را از شما پنهان کرد و وقتی هم از او سؤال میکنید جواب درستی نمیدهد، به او مشكوك باشید.
یكی از نشانههای شروع پنهانکاری قرار گرفتن فردی جدید در سر راه فرد است كه ممكن است از طرف او «همكار» یا «دوست قدیمی» اطلاق شود. اما مسلما او از بیان جزئیات دوستی با افراد جدید خودداری كرده و سعی در پوشاندن آنها دارد.
به طور طبیعی هر رابطهای بالا و پایین دارد گاهی رابطه صمیمیتر است و گاهی اختلافات کوچک افراد را از هم دور میکند. اگر احساس میکنید همسرتان از شما دور شده است باید به دنبال پیدا کردن دلیل این دور شدن باشید، شاید او چیزی را از شما پنهان میکند، ا گر متوجه شدهاید بهتازگی زیاد توی فكر است، معمولا به یك نقطه خیره میشود و در افكار خود فرورفته است باید کمی مشکوک شوید بهتر است از او بپرسید آیا مشكل كاری دارد؟ با كـسی دعوایـش شده؟ اگر نـه پس چه مشکلی پیش آمده است، حتما مشکلی پیش آمده است که باید آن را کشف کنید.
اگر همسر شما هیچ توضیح منطقیای برای برنامههای خود ندارد، اینکه وقت و بیوقت از خانه بیرون میرود و دیر به خانه بازمیگردد میتواند نشانگر پنهانکاری او باشد. اگر ملاقاتهای کاری مثل همیشه است جای نگرانی نیست اما اگر مدام ملاقاتهای جدید دارد، منطقی است که نگران شوید که مبادا چیزی را از شما پنهان میکند. شتابزدگی، وقت و بیوقت خانه را ترک کردن و توضیحات غیر منطقی دادن از علائم پنهانکاری است.
سلام من ۲ سال و ۳ ماه هست که ازدواج کردم و یک دختر ۶ ماهِ دارم.از اولِ ازدواجم همسرم اصلا به من هیچ خرجی نمیداد.مادرِ من برام از قبل حساب بانکی باز کرده بود و من همیشه مبلغی برای خودم پول دارم و همسرم هم این موضوع رو میدونه.مشکلِ من اینِ که همسرم هروقت که من خریدی اعم از لباس و آرایشگاه و غیره دارم به هیچ عنوان حتی به صورتِ لفظی هم بهم نمیگه پول میخوای یا نه
حتی من واسه امتحان کردنش ازش میپرسم که بهم پول میدی؟اما متاسفانه همیشه بهم میگه ندارم و فوق العاده بهش برمیخوره که اسمِ پول رو میارم و دعوای وحشتناکی باهام میکنه و انقدر دادو بیداد میکنه که من از گفته ی خودم پشیمون میشم.البته نا گفته نمونه که ایشون اکثرا مایحتاجِ منزل رو رفع میکنن و خداروشکر از لحاظ خوردو خوراک مشکلی نیست فقط تنها ایرادشون پول ندادن به خودم برای امورِ شخصیم هست و من چون همیشه بهش میگم که اگه پول کم آوردی حتما بهم بگو مسلما انتظار دارم ایشون هم همین حرفو بهم بزنن اما متاسفانه هیچ عکس العملی ندارن و من همش احساس میکنم که از اینکه میدونه من واسه خودم پول دارم داره زرنگی میکنه که هیچ پولی بهم نده.ناگفته نمونه که ایشون کارمند هستن و حقوقشون ۱ میلیون و ۱۰۰ هستش و خودش بهم میگه خیلی وقتا کم میاره و از اینو اون قرض میکنه البته من نمیدونم این حرفش صحت داره یا نه.
لطفا راهنماییم کنید و بهم راه کار نشون بدید
آیا درخواستِ من واسه خرجی زیاده ؟چون پول دارم حق ندارم از همسرم پولی بگیرم؟واقعا من درخواستم غیرِ معقول هست؟؟
دوست عزیز نوع رفتار شما موثر در این اخلاق شوهر بوده … و اگر ایشون در امور اقتصادی خسیس باشه نمیتونید انتظار تغییر از ایشون رو داشته باشید
چون تامین نفقه زن برعهده مرده و در این مورد به ملائت و فقر مرد توجهی نمیشه و شما هر درامدی دارید مختص خودتونه چون این استقلال مالی در شرع و قانون برای زن و مرد پیش بینی شده
خساست رفتاری است که اصولاً با مشکلات دیگر رفتاری در فرد همراه است. در کتاب روان شناسی پول، کینهتوزی، لجبازی، خودسری و حساسیت افراطی به پاکیزگی و وظیفهشناسی را صفات همراه با خسیسی ذکر میکند و پیشینه مشکلات خانوادگی و احساس ناامنی شدید روانی را زیربنای آن میداند.
اگر شما فکر میکنید که همسرتان خسیس است در واقع نوعی بیماری روحی را به او نسبت میدهید که عوارض خاص خود را دارد و زندگی عادی را تاحدی مختل میکند.
اینکه شما بگویید فلان مبل را بخریم و همسرتان بگوید: گران است، دلیل بر خساست او نیست بلکه انسان خسیس امکانات و رفاه را بر خود و خانوادهاش حرام کرده و هر چه به دست میآورد برای روز مبادا میگذارد. در حقیقت چنین انسان هایی زندگی نمیکنند بلکه فقط پول جمع میکنند.
گاهی برخی برای مخارجشان اولویتبندی میکنند، مثلاً ترجیح میدهند درآمدشان را در سفر خرج کنند تا خرید لباس! اگر اولویت شما و همسرتان فرق کند، ممکن است گمان کنید او خسیس است زیرا وقتی میخواهید پولی را هزینه کنید او مخالفت میکند اما دلیل مخالفتش خرج کردن پول به نوعی دیگر است. اگر چنین باشد شما باید به دنبال رسیدن به تفاهم بر سر نوع خرج کردن باشید.
در بسیاری از مواقع که همسران از خساست طرف مقابل شکایت دارند، در حقیقت تفاوت آنها در اولویتبندی مخارج باعث شده است تا چنین فکری داشته باشند.
این مشکل، خساست همسر، بیشتر توسط خانمها بیان میشود ودر خانمهای خانهدار که محل تأمین کلیه نیازهایشان، همسرشان است، خیلی شدیدتر به چشم میآید.
اما اگر شما هم از آن دسته افرادی هستیدکه همسرتان واقعاً خسیس است و این ویژگی به صورت یک مشکل آزار دهنده، آرامش زندگیتان را به هدر داده است، برایتان چند پیشنهاد داریم:
– مانند هر مشکل دیگری در اولین مرحله شما را دعوت به آرامش میکنیم. فراموش نکنید که برای حل مشکلات رفتاری باید صبور بود و توقع نداشت که طرف مقابل در یک شب یا یک ماه بتواند رفتار خود را تغییر دهد. اگر بخواهید واقعبین باشید باید رویای یک همسر دست و دلباز را فراموش کنید. یک فرد خسیس نمیتواند تبدیل به یک انسان دیگر شود. فقط باید تلاش کنید تا رفتار او را تعدیل و ترمیم کنید.
– خساستهای رفتاری اصولاً آموخته میشوند. تربیت دوران کودکی، نحوه رفتار والدین و حتی مشکلات زندگی ممکن است از همسر شما یک فرد خسیس ساخته باشد پس باید او را درک کرده و رفتار امروزش را یک رفتار عمدی برای آزار دادن خود به حساب نیاورید. و اگر به او و خساستش از این دریچه نگاه کنید کمتر ناراحت شده و آرامتر خواهید بود.
– تا قبل از ازدواج همسر شما متوجه آسیبهای رفتارش نشده است، نهایتاً بخاطر خساستش از معاشرت صحیح با دوستان،گردش، لذت هدیه دادن و …. خود را محروم کرده بود اما در دوران متأهلی باید به او بفهمانید که خساستش میتواند ضررهای جبرانناپذیری به زندگیاش برساند و بزرگترین ضرر، نارضایتی شماست. البته هنر بیان و فهماندن این مطلب به او، چیزی است که ما نمیتوانیم نسخه واحدی برای آن بپیچیم و به شما بگوییم اینگونه عمل کنید یا این حرفها را بگویید، این توانایی شماست که طبق شناختی که از شریک زندگیتان دارید، راه نفوذ به او و بیان مشکل رفتاریاش را پیدا کنید.
– زمانی که از رفتار همسرتان غمگین و عصبی میشوید، ناراحتیتان را ابراز کنید؛ البته نه با دعوا و جنجال بلکه به او توضیح بدهید که از رفتارهای او ناراحت میشوید و خجالت میکشید. این توضیح و ابراز ناراحتی ما به شکل منطقی، تلنگری برای تجدیدنظر در رفتارهای نامناسب اوست.
– از نظر یک فرد خسیس، هر خریدی غیر ضروری است حتی ممکن است اگر قرار باشد هدیهای برای سالگرد ازدواج و یا تولد شما برایتان تهیه کند، ترجیح بدهد آن را به صورت نقدی پرداخت کند البته از شما هم بخواهد تا بجای خرج کردن، آن پول را پسانداز کنید زیرا یک فرد خسیس خرید هر چیز را غیرضروری میداند پس توقع نداشته باشید که دستهگل برایتان بخرد بلکه درک کنید این خرج نکردنها به معنی دوست نداشتن شما نبوده بلکه یک عادت رفتاری است.
– وقتی قصد دارید چیزی را بخرید، حتماً با او مشورت کنید. اگر به صورت انتحاری خرید کنید و بعد به او خبر بدهید، احتمالاً با رفتار بسیار نامناسب او روبه رو خواهید شد. فکر نکنید با تکرار این کار، عادت میکند .سعی کنید در مواقع آرامش، نیازتان را به داشتن و خرید آن وسیله با جملات منطقی بیان کنید. باید او راتوجیه کنید که واقعاً نیازمند داشتن آن وسیله هستید.
توقع نداشته باشید اگر به دنبال تغییر مبلمان منزل هستید تنها به این علت که رنگ آن تکراری شده و یا خواهرتان مبلمانش را عوض کرده، همسر شما بپذیرد.
– برای خریدهای شخصی تنها بروید ولی قبل از بیرون رفتن از منزل، حتماً به همسرتان اطلاع بدهید تا احساس کنارگذاشته شدن به او دست ندهد. توافق کنید که این تصمیم برای سلامت روحی- روانی هر دوی ما لازم است.
– اگر تمرین کنید که برای موضوعات مختلف با یکدیگر همفکری کرده و صحبت کنید، دخل و خرج خانهتان هم میتواند مورد مشورت قرار بگیرد. مهم است که خود را انسانی بیفکر و بدون آیندهنگری نشان ندهید بلکه کاری کنید تا همسرتان به مدیریت اقتصادی شما ایمان بیاورد.
* قبول دارم که خسیس بودن طرف مقابل میتواند بسیار آزار دهنده باشد اما اگر نتوانستید رفتارش را تعدیل کنید برای آرامش خودتان هم که شده، او را همینگونه بپذیرید.
سلام … من حدود ۳ ساله ازدواج کردم .. یه ازدواج کاملا تحمیلی … سر سوزنی علاقه ای به همسرم ندارم .. روز اول باهاش شرط کردم که من زندگی بدون بچه رو میخوام و اونم قبول کرد ولی الان بچه میخواد … الان چیکا باید بکنم ؟؟؟
با سلام خدمت شما دوست عزیز
در این مورد اطلاعات دقیق تری در اختیار ما قرار بدهید تا باهم بیشتر صحبت کنیم.
۱٫ هریک از شما چند سال دارید؟
۲٫ ایشان می دانند که ازدواج شما تحمیلی بوده است و این تحمیل از سمت چه کسانی رخ داده است؟
۳٫ روابط شما و همسرتان با یکدیگر چگونه می باشد؟
۴٫ دلیل ایشان برای خواستن فرزند و دلیل شما برای نخواستن فرزند چیست؟
سلام خسته نباشید من ۱۶ سالمه قبل یک بار ازدواج کردم و در دوران نامزدی پرده بکارتمو از دست دادم بعدش ب مشکل برخوردیم و نتونستیم باهم زندگی کنیم جداشدیم الان خواستگار دارم از هویزه خیلی ام دوسش دارم خانوادش هم منو دوست دارن و قبولم کردن و بهشون گفتم ک من مجردم ولی الان پشیمون شدم ک از اول راستش رو نگفتم توروخدا راهنماییم کنید ک چی بهشون بگم ک باااتزم قبولم کنن پشیمون نشن نمیخوام اونو از دست بدم ممنون
با سلام خدمت شما دوست عزیز
در یان مورد بهتر است دقت بیشتری داشته باشید .
۱٫ این آقا چند سال دارند؟
۲٫ آشنایی شما چه میزان می باشد؟
۳٫ ایشان از چه طریقی با شما آشنا شده اند؟
۴٫ خانواده ها با یکدیگر ارتباط دارند؟
۵٫ شما بیان کرده اید که یک نامزدی ناموفق داشته اید؟
۶٫ خانواده شما از موضوع باکره نبودن شما آگاهی دارند و از باکره نبودنتان اطمینان دارید؟
خیلی عالی و مفیده
سلام وقتتون بخیر
ببخشید من دختری ۱۹ ساله و دانشجو هستم و از یک پسری که ۳۳ سال دارن خوشم میاداما ایشون یه ازدواج ناموفق دیگری داشتن و ایشون اسلا منو ندیدن اما من ذونو دیدم و مددرش هم منو دیدن چون این اغا کارمند بانک هستن و می خواستن انتقالی بگیرن و چون دایی من نماینده هستن مادرشون اومد خونمون و از ما این درخواست رو کرد و اما الان من نمی دونم که چه طوری باید ایشون رو جذب و به طور غیر مستقیم راضی به ازدواج با خودم کنم و با توجه به اینکه احتلال سنیه زیادی داریم و هم چنین اینکه قطعا برای ازدواج دوم سخت گیرانه تر عمل میکند
ممنونم اگر پاسخ بدید
با سلام خدمت شما دوست عزیز
دقت کنید که شما وارد یک تصمیم هیجانی شده اید احساس شما به فردی می باشد که از ایشان شناخت لازم را ندارید و این علاقه در سن شما بیشتر بر پایه هیجان می باشد و با خیالپردازی و ریسک پذیری بالا برای شما مهم تر جلوه می کند .
در نگاه اول اگر دقت کنید شما شناختی نسبت به این فرد ندارید پس بر مبنای شناخت به ایشان علاقه مند نشده اسد و دوم اینکه ایشان با شما ۱۴ سال تفاوت سنی دارند و یک ازدواج ناموفق نیز داشته اند و سوم اینکه شما می خواهید ایشان را به خودتان جذب کنید این می تواند این معنا را بدهدکه شما برای جذب فرد مقابلتان ریسک های زیادی کنید که برای شما آسیب های زیادی به همراه داشته باشد .
احساسات شما قابل درک و احترام می باشد اما بهتر است شرایط سنی خودتان را مورد بررسی قرار بدهید و در مورد موارد بالا بیشتر تفکر کنید تا تصمیم گیری بهتری داشته باشید.
معیارهای شما برای انتخاب این فرد چه ویژگی هایی می باشد ؟
من یه دختر ۱۹ ساله هستم . الان دوساله که کلاس کنکور میرم و استادم هم یه پسر ۲۴ ساله هستش، خیلی رفتار هاش واسم عجیبه. وقتی باهاش صحبت میکنم خیلی بهم نزدیک میشه در حدی که بعضی اوقات ریشش به صورتم می خوره و نفسش رو حس می کنم . وقتی نگاش نمی کنم فکر میکنه که حواسم نیست ولی من متوجه میشم که داره نگام میکنه ، وقتی صحبت میکنه به همه ی بچه ها میگه شما به من میگه تو . من زیاد سر کلاسش صحبت نمی کنم ولی وقتی هم یه چیزی میگم شروع می کنه به سر به سرم گذاشتن و بعضی اوقات کل کل کردن باهام . به نظرتون دلیل و معنی این رفتار ها چیه؟؟
با سلام خدمت شما دوست عزیز
تا زمانی که خودش ایشان در مورد رفتارهایشان صحبت نکنند نمی توان در مورد این موضوع نظری داد و بهتر است شما نیز در احترام به جایگاه استادی ایشان حدود ایشان را مشخص کنید تا از آسیب های احتمالی در امان باشید دلیلی وجود ندارد که ایشان بخواهند در هنگام صحبت به شما این مسران نزدیک شوند حتی اگر به شما گرایش عاطفی داشته باشند .
بهتر است سعی کنید از تمرکز بر این موضوعالت با نشان دادن حدود رابطه خوداری کنید تا بتوانید تمرکز خود را به سمت هدفهای مورد نظرتان هدایت کنید .
سلام من یک خانم ۳۴ ساله داری دو فرزند پسر هستم که ۶ سال ازدواج کردهام همسر مرد بسیار خوب ومهربان است ولی یه مشکلی که داره به خانواده برادرش بخصوص زن برادرش وابسته است بطوری که دایما از او مشورت وراهنمایی میگیرد وبه اون مگه چکار کنم چکار نکنم با اون به مسافر میرود تماام توجه اش به اون است پیامهای عاشقونع بهش میده نمی دونم باید چکار کنم وقتی هم اعتراض میزنم میگه تو فکرت خرابه وبدبیین هستی خواهش میکنم کمکم کنید
با سلام خدمت شما دوست عزیز
در زندگی مشترک نیاز است که هردو فرد تعهد لازم را به زندگی مشترک داشته باشند و به خط قرمزهای زندگی مشترک توجه کنند .
۱٫ از نظر شما ای دفتارهای همسرتان چه نام دارد و برادرشان و دیگر اعضای خانواده نیزاطلاع دارند؟
۲٫ روبط عاطفی و جنسی شما رضایت بخش می باشند؟
۳٫ ایشان به تنهایی با این خانم به سفر می روند و دیگران مطلع هستند و دلیل ایشان برای دادن پیام های عاشقانه و سفر چیست؟
سلام خسته نباشید من پانته ا ۱۶سالمه و با یه پسر ۲۴ساله نزدیک دو ماهه داخل تلگرام اشنا شدم و خیلی به هم نزدیکیم ارتباطمون مجازیه و هنوز همدیگه رو از نزدیک ندیدیم ولی خیلی همدیگرو دوس داریم حتی قرار بود یکماه دیگه بیاد خواستگاریم ولی خانوادم دختر زیر بیست سال امکان نداره شوهر بدن منم با مامانم راحت نیستم که بگمش لطفا کمکم کنید چیکار کنم؟
با سلام خدمت شما دوست عزیز
احساسات شما قابل احترام می باشد اما دقت کنید که رابطه شما مجازی می باشد و شناخت در دنیای مجازی یک شناخت ناقص می باشد و می تواند آسیب های زیادی را برای شما به همراه داشته باشد بهتر است از هرنوع ارتباطی خوداری کنید مثلا تماس های تصویری ، روابط جنسی و…
شما رد سن حساسی قرار دارید که احتمال وابستگی در آن زیاد می باشد و به همین خاطر بدون شناخت در دنیای واقعی در مورد موضوعی چون ازدواج با خیالپردازی و رسیک پذیری بالا تصمیم گیری می کنید.
دقت کنید که هر فردی در دنیای مجازی می تواند واقعیت را تحریف کند و بر این اساس در شما وابستگی ایجاد کند .
بهتر است سعی کنید در زمان فعلی تمرکز خود را بر دیگر اهدافتان قرار بدهید و تصمیم گیری در مورد موضوع مهمی چون ازدواج را به زمان معکول کنید که از نظر سنی و رشد عاطفی ، عقلی ، اجتماعی ، اقتصادی ، جنسی و… در شرایط رشدی بالاتری قرار داشته باشید و در آن زمان نیز بر اساس شناخت در دنیای واقعی ، مشورت با خانواده ، تحقیق و مشاوره پیش از ازدواج در این مورد تصمیم گیری کنید.
سلام من ۵سال است که ازدواج کردم درسن ۱۷سالگی یه ازدواج اجباری بخاطرخانواده اما باگذشت ۵سال هنوزم از شوهرم متنفرم حتی باوجود یه بچه ۲ساله شوهرم مدام پشت خانواده خودش رامیگیرد درطی این ۵سال هروز دعوا داریم من تصمیم گرفتم طلاق بگیرم چون بچه من بااین سن کم عصبی شده هم شغل دارم وهم خونه پس ازنظر مالی مشکلی ندارم همه بهم میگن طلاق نگیر اما از نظر خودم ادامه زندگی خیلی سخته چون هیچ حرمتی بین من وشوهرم باقی نمونده لطف کنید کمکم کنید تا بتونم شوهرم رو راضی به طلاق وحضانت فرزندم رو بگیرم
با سلام خدمت شما دوست عزیز
در این مورد بهتر است در اول به صورت حضوری برای بررسی دقیق شرایشتان به روانشناس مراجعه کنید تا همه جوانب را با یکدیگر بررسی کنید و با همسرتان نیز در یان مسیر صحبت شود و در صورت امکان مشکلات بین شما بازسازی شود و در غیر این صورت هردویتان بتوانید بنا بر شرایط موجود تصمیم گیری بهتری داشته باشید.
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۶۸۵۸۹۵
سلام من نزدیک ۱۳ سال ازدواج کردم خانمم همسری بسیار دلسوز و مهربان و خانواده دار و کلا خانواده دوست هست و در ضمن بسیار احساسی. بگونه ای که من در ابراز محبت به همسرم مشکل دارم و ایشان همیشه این گلایه رو از من دارند که تو کاملا یک فرد بی احساس و منطقی هستی که هیچ عشق و علاقه ای به من نداری و در کل همانند یک سنگ هستی . ولی من همسر و خانواده ام را بسیار دوست دارم ولی کماکان ابراز محبت و علاقه بیانی ام بسیار ضعیف است. در حال حاضر سر این موضوع به اختلاف شدید برخورده ایم بگونهای که ایشان حرف از جدایی میزند ، و دلیلش هم این است که زندگی ای که در آن محبت و علاقه و ابراز وجود نداشته باشد اندازهی پشیزی ارزش ندارد. لطفا راهنمایی ام فرمائید.
با سلام خدمت شما دوست عزیز
دقت کنید که یک زن برای ادامه یک زندگی مشترک نیاز دارد که نیازهای عاطفی او توجه شود و نیاز است بدانید که نیاز عاطفی نیز مانند دیگر نیازها به مراقبت و توجه نیاز دارد و بهتر است سعی کنید که با توجه به اینکه به زندگی مشترکتان و همسرتان علاقه دارید بهتر است سعی کنید دلایلی که باعث می شود که شما از ابراز احساسات خود خوداری کنید را شناسایی کنید تا بتوانید نتایج بهتری بدست آورید.
شما می توانید با توجه به علایق همسرتان که می توانید شامل هرچیزی باشد که او دوست دارید از خریدن یک کادو ، یک رابطه جنسی ، پوشیدن لباس خاصی که او دوست دارد ، بیان تشکر برای زندگی مشترکتان و تحمل سختی ها و… نشان بدهید تا او برایتان ارزشمند می باشد و نمی خواهید زندگی مشترکتان را از دست بدهید.
سعی کنید از ریز رفتارها برای تغییر استفاده کنید به این معنا که با دادن یک پیام در طول روز کاری ، بیان تشکر برای یک رابطه، غذا ، مراقبت از فرزندانتان و… استفاده کنید و سعی کنید که به تغییرات او توجه داشته باشید . برای زنان شنیدن احساسات فرد مقابلشان باعث اعتماد به نفس و احساس رضایت بیشتر از زندگی مشترک می شود.
سلام من ۱٫۵ سال پیش با خانمی ازدواج کردک که از فامیل ما بود که بسیار رفت و امد و بیرون میرفتیم خانوادگی از بعد از ازدواج با وجود علاقه شدید من و خانمم خانواده ها هر دفعه باهم کنتاک داشتن و همش هم سر مسایل بیهوده که چرا محل نذاشتن و چرا بی محلی شد یا .. الان بعد این مدت تو یک مهمانی باز بعدش حرف شد ک چرا مثلا مادر من کم محلی کرده و تا جایی ک تهدید به طلاق شده از طرف خانواده همسرم ک دخترمون بهش بی احترامی میشه در صورتیکه خانواده من خانواده راحتی هستن و بنظر خودم دلیلش اینکه خانمم از بچگی خیلی توجه شده بنظرتون چه برخوردی کنم که این مشکل و کدوریت رفع بشه
با سلام خدمت شما دوست عزیز
در این مسیر بهتر است در احترام شما و همسرتان با یکدگیر صحبت کنید و سعی کنید مسیر زندگی مشترکتان را از زندگی خانوادگی جدا کنید و در کنار احترامی که برای خانواده ها قائل هستید نیاز است که به شرایط زندگی مشترکتان توجه کنید و سعی کنید که در صورتی که بخاطر رفتار خانواده ها از شما گلایه شد در احترام بیان کنید که بهتر است انها خودشان با یکدیگر صحبت کنند و بهتر است زندگی مشترکتان را به این مسائل وارد نکنید و سعی کنید که هردوی شما به عنوان اینکه خانواده یکدیگر برای فرد مقابل قابل احترام می باشد و جز دارایی های این شخص می باشد در احترام با خانواده همسرتان برخورد کنید .
کمکم کنید
سلام سوالتان را در همین قسمت ارسال کنید
مطالب خوبی بود ممنونم از سایت عالی تون
سلام . من حدود ۸ ماهه که مادرشوهرم مریضه و تو این هشت ماه همسرم کل تایمشو و حواسش و توجهش به اونه و هیچ زمان و توجهی به من نداره . حتی تو این مدت وقتایی که برای درمان میرن تهران هفته ها تنهام و در شهرستان هم تمام طول روز پیش مادرشه و من حتی شب ها هم گاها تنها می مونم . از طرفی بهش حق میدم و لی از طرفی ام معلوم نیست این وضعیت چند وقت یا چند سال ادامه داشته باشه . با اینکه خواهر و برادرای دیگم داره اما همه کارا با اینه . من واقعا خیلی تنها شدم و زندگیم به کل مختل شده و عملا انگار همسر ندارم . نمی تونم این وضعیت و تحمل کنم و همسرم هم هیچ تلاشی نمیکنه که تعادل تو زندگیش برقرار کنه و کمی از وقت و انرژی شو به من بده . موندم چی کار کنم . لطفا راهنماییم کنید .
سلام به شما مریم جان
قابل درک می باشد که این شرایط برای شما با فشار روحی زیادی همراه می باشد اما دقت کنید که همانطور که خودتان مشاهده می کنید شرایط ایشان در زمان فعلی با مشکلات بیشتری مواجهه می باشد و این مسیر می تواند برای همسرتان نیز با سخیتی زیادی همراه باشد بهتر است سعی کنید که در زمان مناسبی بدون توهین و با درک شرایط همسرتان و بیان درک نگرانی های ایشا از ایشان بخواهید که تایم بیشتری را برای باهم بودن صرف کنند و بیان کنید که بودن ایشان نیاز دارید و می خواهید که ایشان به این موضوع نیز توجه داشته باشند به ایشان نیز فرصت بدهید تا در مورد احساسات و شرایط خود با شما صحبت کنند .
سعی کنید حتی در صورت نیاز در منزل مادر شوهرتان ساعتی را با همسرتان همراه شوید تا بتوانید از بودن در کنار یکدیگر استفاده کنید.
سلام وقت بخیر من مدت کمی ازدواج کردم زندگیم و خیلی دوس دارم اوایل از سر نادانی ب پسری ک باهاش در حد عادی دوست بودم پیام دادم ب ترس اینکه نکنه زندگیم و خراب کنه بعد بخاطر عذاب وجدان ب همسرم گفتم ایشون حال روحیشون بد شد و نسبت ب من کمی بی اعتماد من یه پسری از آشنا هارو رفتم دیدم خامی کردم هوایی شدم گفتم چرا زندگیم طور ديگه ای نباشه بهش گفتم میخوام جدا شم و اینا الان خیلی گذشته زندگیم خوبه باهم م خیلی خوبم هیچ بدی در حق من نکرده نمیدونم چرا من این بلا سرم اومد نمیدونم امتحان خدا بوده از سر نادانی و ناشکری الان عذاب وجدان دارم نمیدونم ب همسرم بگم و هر اتفاقی قراره بیفته ب جدن بخرم یا بگذرم و زندگیم و ازین ب بعد بسازم همش میگم چطوری بگم چه کاری در حقش کردم دلم میسوزه دلخوش و نمیدونه قبلا چیکار کردم
سلام به شما دوست عزیز
ببین عزیزم اینکه شما در مورد خیانت خود به هر شکلی که باشد با همسرتان صحبت کنید هم اینکه شرایط روحی ایشان را بیشتر بهم می ریزید و هم اینکه اعتماد ایشان به شما از بین می رود در کنار اینکه کمکی به بهبود شرایط روحی شما و زندگی مشترکتان نیز نمی کند .
در این مسیر بهتر است شما در کنار احترام به احساسات خودتان به کمک روانشناس دلیل این خیانت ها را مورد بررسی قرار بدهید تا از احتمال تکرار آن جلوگیری شود و سعی کنید که در این مسیر با همسرتان صحبت نکنید در هرصورت ایشان شریک عاطفی شما می باشند و بخاطر احساساتی که به شما دارند بیان خیانت می تواند باعث شود که ایشان هم ضربه بخورند و هم اینکه زمانی برای جبران وجود نداشته باشد بهتر است اگر از مسیر خود پشیمان هستید سعی کنید که به زندگی مشترکتان احترام بگذارید و در مسیر رشدی آن تلاش کنید در کنار اینکه به کمک روانشناس دلیل این خیانت ها و آنچه به صورت ذهنی تجربه می کنید را بررسی کنید تا بتوانید زندگی مشترک همراه با تعهد را تجربه کنید .
سلام. من ۳۰سالمه با انتخاب خودم با پسری که دوست داشتم ازدواج کردم از همه لحاظ خوبه ولی ترک کرده بود شیشه راولی تو این پنج سال زندگی هرسال میره ترک میکنه بعد چندماه دوباره شروع میکنه من به خاطره دختریک سال و نیمم موندم سر دوراهی نمیدونم بازم بمونم و تحمل کنم شاید یه روزی برای همیشه ترک کرد یا اینکه طلاق بگیرم. خیلی خسته و درموندم نمیدونم چیکارکنم تراخدا راهنماییم کنید کمکم کنید
سلام به شما دوست عزیز
قابل درک هست که اعتیاد ایشان می تواند برای شما و فرزندتان احساسات ناخوشایندی را ایجاد کند و زندگی مشترک شما را از نظر عاطفی و جنسی و اجتماعی تحت تاثیر قرار بدهد اما دقت داشته باشید که شما با آگاهی از اعتیاد ایشان تصمیم به ازدواج گرفته اید و با توجه به اینکه این ترک دوام زیادی نداشته است و بعد از ترک های مجدد ایشان در این سال بازهم برگشت به اعتیاد داشته اند این مسیر ترک کردن را سخت تر می کند و نمی توان به امید اینکه یک روز ایشان برای همیشه ترک خواهند کرد به شرایط خودتان و فرزندتان بی توجه بود .
بله ممکن است ایشان زمانی برسد که برای همیشه ترک کنند اما ممکن است که در طول زمان نیز بخاطر شرایط بدنی و آسیب های مواد و وابستگی این ترک رخ ندهد .
بهتر است با خیالپردازی در این مسیر پیش نروید و بر مبنای شناختی که از ایشان و براساس شرایط زندگی مشترکتان در مورد ادامه مسیر و یا جدایی تصمیم گیری داشته باشید .