48
مشاور خانواده :مشكل كم حرفي
مشاور خانواده :مشكل كم حرفي
من کلا” آدم خيلي كم حرفیم .تا الان هم مشکل با کم حرفی نداشتم ولی دیگه از اين وضعيت خسته شدم همه ميگن تو چقدر كم حرفي.خيلي دوست دارم نباشم ولي خب حرفي براي گفتن ندارم.يه راهي بگيد من چيكار كنم كه كم حرف نباشم؟ چون خیلی از افرادی رو که دوست داشتم اینطوری از دست دادم … و نمیتونم با دیگران ارتباط برقرار کنم امیدوارم بتونم مشکل کم حرفی رو درمانش کنم .مشاور خانواده
من كه ميگم نه پرحرفي خوبه نه كم حرفي.حرف زدن بايد به اندازه و مفيد باشه
ميتونيد از جملات كوتاه شروع كنين و به تدريج تعداد جمله هاي رو بيشتر كنين حرف،حرف مياره نگران نباش
خيلي وقتها دليل كم حرفي نداشتن اطلاعاته شما ميتوني با مطالعه بيشتر درباره موضوعاتي اطلاعتتون رو بالا ببريد و دربارش صحبت كنيد
اعتماد به نفستون رو تقويت كنيد و با ديگران ارتباط چشمي برقرار كنيد تا بهشون مسلط بشيد كم كم درست ميشه
سلام یکم مشکل خانوادگی دارم پل کافی ندارم برای مشاوره جایی مشاوره رایگان میشناسید من برم
سلام سوالتان را در همین قسمت ارسال کنید
اتفاقأ كم حرفي خوبه، وقتي بك نفر با وقارو كم حرف باشه همه روش يه حساب ويژه اي باز ميكنن.
نه بابا چه حسابی.همه به عنوان یه مونگل بهش نگاه میکنن.مثل خود من
هر کسی یک اخلاقی داره تازه میگن کم حرفی نشانه عقله…
هرگلی یک بویی داره
علت اصلي مشكل شما عدم برقراري ارتباطه كه اين عدم برقراري ارتباط ميتونه ناشي از خجالتي بودن,نداشتن مهارت برقراري ارتباط,و عدم اعتماد به نفسه
به نظر من شما باید در بحث ها وگفتگوهای دوستانه یا خانوادگی مشارکت کرده ویا نظر دهید تابه تدریج مشکل حل شود
به نظر من کم حرفی خیلیم خوبه… واسه چی ادم هی وراجی کنه… مطمئن باش اونایی هم که همیشه حرف میزنن آدمای مزخرفی هستند که حرفاشون فقط غیبت و مسخره کردن دیگرانه… همین که کم حرف میزنی نشونه اینه که احمق نیستی و هر چیزی رو به زبونت نمیاری ومیدونی هر چیزی ارزش نداره فکتو واسش تکون بدی
سلام منم دقيقامشكل شمارودارم كم حرفم والبته دل مردم يني نميتونم شادي هاموهم بروزبدم همه منوبااطرافيانم مقياسه ميكنن وميگن ببين چه دخترشادوپرانرژي هس وازاين حرفاچيكاركنم منم پرحرف والبته خوش صحبت بشم؟؟
سلام.شما دوتا گوش داری یه زبون…ینی دوبرابر بشنو کمتر سخن بگو…. امام علی (ع) وقتی میرفت توی مجلسی ریگی زیر زبونش قرار میداد تا موقعی که میخواست حرف بزنه بدونه چی داره میگه چی نباید بگه و چه موقع بگه.
میتونی توی بحث چه با دوستت یا هرکی درباره هرچی هم باشه نظر بدی یا تایید کنی..بحث بندازی وسط سوال کنی و پاسخ بدی کم کم جواب میگیری مطمعن باش منم مثل تو بودم اینطوری درمان پیدا کردم
کمک ! من دختر با احساسی هستم ولی نمیتونم بروز بدم خوشحالی ناراحتی گریه یا هر چیز دیگه ای به هر موضوعی میرسم لبخند میزنم ! خیلی سعی کردم افرادیو که خوش مشرب هستن رو تحت نظر بگیرم و رفتارشونو تکرار کنم.ولی…..کم حرفی تو وجودم رخنه کرده و اصلا این موضوع منو خوشحال نمیکنه دوست دارم دوستام اینقدر دوستم داشته باشن که برام سگ دو بزنن و این غیر ممکنه.
منم مشكله كم حرفي دارم ،باوركنيد خيلي حسه بدي به آدم ميده وقتي تو جمع دوستاتي و ساكت باشي وهيچ حرفي نتوني بزني،من خجالتي وكم رو نيستم،تو برقراري رابطه هم مشكلي ندارم…فقط نميدونم حرف ازكجا بيارم وبزنم؟
يك مشكل اين است كه حرفي به ذهنتان نرسد.يكي اينكه حرفي داشته باشيد اما جرات و توان ابراز آنرا نداشته باشيد.اگر مشكل شما اولي است بايد يك مقدار اطلاعات خود را در باره مسايل روز افزايش دهيد.اما در نهايت قرار نيست آدم در باره هر مسله اي حرفي براي گفتن داشته باشد و اين عيب تلقي نمي شود.مسله دوم هم حسابش به كلي جداست.
راستش منم فکر میکنم خصیصه بدی نباشه ادم کم حرف باشه … به هر حال خداوند دو تا گوش داده و یک زبان یعنی دوبرابر اینکه حرف بزنیم بایدگوش بدیم …
مسافرت کنید و هر چیزی که به ذهنتون میرسه رو بنویسید …موضوعی رو توی ذهنتون بیارید و در موردش تحقیق کنید … روزنامه خوندن هم بی تاثیر نیست
دقیقا مشکل منم همینه ..به هیچ عنوان خجالتی نیستم …حرف برای گفتن ندارم کلافه شدم دیگه
حرفای دوستامم میشنوم خوشم نمیاد اخه بشینم راجبشون صحبت کنم.این لباس و فلان قدر از حراجی خریدم شما هم برید.این کیک و تو فنجون درست کردم یکبار امتحان کن.فلان تالار و برای عروسی انتخاب کردم نمیدونید چقدر باکلاسه .
سلام من نیز این مشکل کم حرفی راداشتم وخیلی خوب درک می کنم .برای این مشکل راه حلی به ذهنم رسیده.قبل از گفتن راه حل باید بگم که هر وقت توی جمعی بودم وبه حرفاشون گوش میدادم همش توی ذهنم در این فکر بودم که حرفی برای گفتن ندارم واین موضوع من را نگران میکرد تا این که متوجه شدم که دیگران در مورد موضوع خاصی صحبت نمیکنند برخی با حرف اب وهوا بحث را شروع میکنند وبرخی دیگر با یک احوال پرسی ساده.درواقع موضوعاتی ازنظر من پیش پا افتاده ،برای ان ها صحبت کردن درموردش شیرین و وجداور بود.ومن تصمیم گرفتم تفکراتم را همرنگ جماعت کنم یعنی تصمیم گرفتم مانند دیگران از حرف زدن درمورد چیز های به نظر ساده لذت ببرم وبه ان موضوعات ساده اهمیت بدهم. همرنگ جماعت بودن
سلام منم خیلی کم حرفم یعنی اعتماد بنفسم خیلی پایینه و فکر میکنم همه از من باهوشتر و بهترن و اگر من بخوام باهاشون حرف بزنم کم میارم چکار کنم؟
بهتره اول روی اعتمادبه نفش خودتون کار کنید
بیشتر اوقات عادت کرده ایم که خودمان را از دریچه نگاه دیگران بشناسیم و اگر در این راه افراد نگاه خوبی به ما نداشته باشند اعتماد به نفس مان تا اندازه زیادی پایین می آید و اگر شانس با ما باشد و کسی از ما خوشش بیاید، تقریبا در آسمان ها سیر می کنیم اما یادتان باشد که درک ما از خودمان تاثیر زیادی روی نوع نگرش دیگران دارد .
۱ – لباس مناسب به تن کنید
وقتی که شما خوب به نظر برسید دیگران دید متفاوتی نسبت به شما پیدا می کنند. با حمام و مرتب کردن سر و صورت و پوشیدن لباس تمیز می توانید اعتماد به نفس لازم را کسب کنید اما آراستگی به این معنا نیست که پول زیادی خرج کنید.می توانید به جای تهیه انبوهی لباس ارزان قیمت، چند تکه لباس با کیفیت مناسب خریداری کنید و با این کار ظاهر خود را آراسته تر کنید.
۲ – به نحوه ایستادن خود توجه کنید
اگر با سستی و بی حالی و شانه های افتاده صحبت می کنید، وقتی نسبت به آنچه انجام می دهید علاقه نشان نمی دهید و به خودتان عشق نمی ورزید این به این معناست که شما اعتماد به نفس کافی ندارید. در هنگام صحبت کردن صاف بایستید، سرتان را بالا بگیرید و تماس چشمی داشته باشید. با تمرین این موارد نه تنها احساس مثبتی در دیگران نسبت به خود ایجاد می کنید بلکه احساس قدرت بیشتری نیز می کنید.
۳ – در ردیف و صف جلو قرار گیرید
اکثر مردم در مدرسه، اداره و جلسات ترجیح می دهند در ردیف عقب قرار گیرند چون از مورد توجه قرار گرفتن وحشت دارند و در واقع اعتماد به نفس ندارند. تصمیم بگیرید برای رفع آن در ردیف جلو بنشینید و بر ترس خود غلبه کنید. نکته دیگر آنکه افراد با اعتماد به نفس بالا سریع راه می روند، آن ها همیشه جایی برای رفتن و دیدن دارند. حتی اگر عجله ندارید با انرژی حرکت کنیداین باعث می شود مهم به نظر برسید.
۴ – با صدای بلند صحبت کنید
اگر جزو گروهی هستید که از صحبت کردن با صدای بلند در جمع وحشت دارید از همین حالا شروع کنید. سعی کنید حداقل یک بار در گروه با صدای رسا صحبت کنید؛ از این روش نه تنها اعتماد به نفس خود را بالا می برید بلکه در جمع دوستان تان محبوب تر نیز می شوید.
۵ – سخنران خود باشید
۳۰ تا ۶۰ ثانیه از سخنرانی هایی که اهداف و آرزوهای شما را در بردارد بر روی کاغذ بنویسید و آن را در جلوی آینه با صدای بلند مانند یک سخنران بازگو کنید حتی می توانید در ذهن خود نیز آن را مرور کنید. شاید این کار برای تان قدری خنده دار به نظر برسد اما باور کنید که می تواند معجزه ای را در بالا بردن اعتماد به نفس تان ایجاد کند.
۶ – سپاسگزار باشید
به جای آن که به نداشته ها و نقاط ضعف خود تاکید کنید لیستی از چیزهایی که دارید تهیه کنید و هر روز زمانی را به قدردانی و سپاسگزاری اختصاص دهید. موفقیت های گذشته، مهارت های منحصر به فرد و حرکت های مثبت خود را مرور کنید.
۷ – از دیگران تعریف کنید
وقتی ما نسبت به خود احساس مثبت نداریم به توهین و غیبت دیگران می پردازیم. برای تغییر آن باید یاد بگیرید از دیگران تعریف و از شایعه پراکنی در مورد دیگران خودداری کنید. با یافتن بهترین ها در دیگران بهترین ها را در خود می یابید.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲
سلام من هجده سالمه و دانش اموز پیش دانشگاهی هستم من هم کم حرف هستم و هر چی سعی می کنم این مشکلو برطرف کنم نمیتونم برخی مواقع تو کلاس بهم میگن تو چرا حرف نمیزنی و من از این موضوع خیلی ناراحتم خواهشا یه راهی معرفی کنین
گاهی افراد نمی توانند با دیگران به راحتی ارتباط کلامی برقرار کنند. این مشکل میتونه به خاطر پاره ای مسایل و مشکلات و یا بخاطر گذشته خود فرد باشه ؛ و همین میشود که در زندگی روزمره فرد، گوشه نشینی اختیار کرده و کمتر در جمع سخن سخنی خواهد گفت ، در پاره ای موارد نیز به دلایل منطقی و به عمد ما در مجامع عمومی کمتر سخن می گوئیم یا اینکه ایجاب می کند اصلاً صحبت نکنیم. موارد اینچنینی و همچنین کم حرفی مقطعی و کوتاه مدت به عنوان آسیب و عارضه شناخته نمی شود. کم حرفی که به عنوان آسیب فردی و اجتماعی ما از آن نام می بریم موجب رنجش دایم شخص در زندگی و وارد آمدن آسیب های جدی به این دسته از افراد می شود.
یکی از علل کم حرفی کم حوصلگی است که ناشی از خستگی ذهن یا توجه به مرکز دیگری است. اگر چنین است، فعالیت ذهنی خود را محدود کنید و فکرتان را متمرکز سازید و در وقت حضور در کنار دیگران به چیز دیگر فکر نکنید. مطالعاتتان را بیشتر کنید و اطلاعاتتان را در زمینه مسائل مختلف بالا ببرید تا حرفی برای گفتن داشته باشید و نگران نباشید که حرفتان جالب نبوده یا اشتباه باشد. گاهی به دلیل ترس از قضاوت دیگران افراد از اظهار نظر و صحبت خودداری می کنند.سعی کنید از مسایل که در اطرافتان می گذرد اطلاعات بیشتری کسب کنید تا وقتی در جمع هستید شما هم حرفی برای اظهار نظر داشته باشید.
در واقع کم حرفی عارضه ای است فردی و اجتماعی که مانع ارتباط کلامی مؤثر و مناسب برای هر انسانی محسوب می گردد. در این مقاله من تلاش می کنم اطلاعاتی را در مورد کم حرفی بیمارگونه و خطرناک با شما در میان بگذارم.
ویژگی های افراد کم حرف
معمولاً بسیار کمتر از حالت معمول با دیگران سخن می گویند
دارای عدم تعادل در اعتماد به نفس هستند به عبارتی یا دارای اعتماد به نفس پایین هستند و به همین دلیل توانایی سخن گفتن با دیگران را در خود نمی بینند و یا اینکه دچار اعتماد به نفس کاذب و یا غرور بی جا هستند و همین خودبرتر بینی کاذب سبب کم حرفی در این دسته از افراد خواهد شد.مشکل کم حرفی
بعضاً کم تحرک هستند و ورزش نمی کنند.
عموماً پیرو هستند تا مستقل.
در بسیاری از موارد، مسئولیت پذیر نیستند.
بعضاً دارای ذهنیت منفی(بدبینی) نسبت به مردم و جهان پیرامون هستند.
گوشه گیر هستند و در مجامع عمومی کمتر حضور دارند.
دوستان بسیار اندکی دارند.
در زمان حال و آینده زندگی می کنند.
۱۰٫ از توانمندی های خود اطلاعات اندکی دارند.
۱۱٫ به مهارت های اجتماعی تسلط ندارند.
۱۲٫ اصول سخنوری را نمی دانند.
۱۳٫ از قدرت جذب دیگران بر خوردار نیستند.
سلام!
دیدگاههای دوستان را خواندم بیشترشان دقیق و بجا بود، نه کمحرفی خوب است و نه پرحرفی؛ یعنی ما باید سخن به اندازه بگوییم، کمحرفی در افراد علتهای گوناگونی دارد، در بسیار افراد علتهای روانی دارد، فرد دارای مشکلات زیادی بوده و است، گذشتهاش اورا اذیت میکند و او را مجبور به سکوت کرده است، یکی از علت دیگر کمحرفی افسردگی است. اگر کسی میخواهد از این مشکل خودرا رهایی بخشد باید ارتباط مناسب با دوستان خود برقرار کرده و گذشته هرچی بوده را به فراموشی بسپارد، مطالعه کند، در ذهنش هر پرسش خطور کرد از دوستان و نزدیکان بپرسد، در امورخود مشاوره کند و این کارهارا که کرد یک آدم سخنور میشود چون به این کارها انسان نیاز دارد تا سخن بگوید و مشکلات خودرا در میان بگذارد.
من خودم آدم کم حرفی هستم وبعضی مواقع بهم میگن خوش بحالت اماوقتی میبینم دربعضی ازجاهابهم اهمیت نمیدن وباهام صحبت نمیکنن این مراآذارمیدهددراین مواقع دیگران هم بایدکمک کنن وباآنان صجبت کنن
منم این مشکل کم حرفی رو دارم واقعا خیلی ناراحتم چون حتی باعث شده نتونم با حتی کسی که دوست دارم ارتباط برقرار کنم خیلی وقتا تو جمع گفتن چقدر کم حرفی چرا همش رو سایلنتی این باعث میشه آدم خسته کننده ای به نظر بیام حتی تو رابطه احساسیم،واقعا نمیدونم چیکار کنم
سبام من از مشکل کم رویی در جمع خیلی اذیتم وهمه فکر میکنند من خیلی مغرورم نمیدونم چی کارکنم.خودمم از اینکه توجمع ساکتم معذبم
آدم كم حرفى هستم و تو يه جمع زياد صحبت نميكنم اعتماد به نفسم پايين نيست اطلاعاتم هم به واسطه مطالعه زيادم خوبه در هر موردى حرفى براى گفتن دارم اما به شرطى كه موقعيتش پيش بياد يعنى توى جمع هميشه صحبت تخصصى و جايى كه نياز به اطلاعاتى داره با من ادامه پيدا ميكنه نميتونم شروع كننده بحث براى بذله گويى و شوخى و خنده باشم و اين مشكل خيلى زياد داره اذيتم ميكنه
در ضمن وقتى يه كارى رو انجام ميدم نميتونم توى بوق بكنمش و افراد ديگه اى از اين موقعيت سود ميبرند نمى دونم چرا اكثر آدم ها عقلشون به گوشش شونه وقتى حرفى از تو نميشنون انگار نيستى كلا
منم كم حرفم چون از صداي خودم بدم مياد .يه جاري دارم كه خيلي حرف ميزنه و مورد توجه هستش .احساس ميكنم خيلي سطحم ازش پايين تره كلا اعتماد بنفسك رو ازدست دادم
سلام منم کم حرفم ازاین وضعیت خسته و افسردم فقط کم حرفا منو درک میکنن ما نمیخوایم پر حرفی کنیم یا غیبت و … فقط میخوایم عادی باشیم نه انگشت نما راهکار شدنی میخوایم البته به ارادمونم ربط داره
منم دقیقا همینطورم،اصلا برای گفتن ندارم..وقتی توی جمع هستم هرچی تعداد افراد بیشتر میشه منم کم حرف تر میشم،یا حتی اگ حرفی بزنم کسی بهم توجه نمیکنه یا شاید بخاطر اینم هست ک هروقت چیزی گفتم تو ذوقم خورده و کسی توجه ای نشون نداده،،مشکل کم حرفی توی جمع ی چیزه اینکه وقتی بقیه تیکه ای میندازن یا به هردلیلی بارفتارشان ناراحتم میکنن من اصلا نمیتونم ناراحتیمو نشون بدم چ برسه ب بیان کردن..ب همین دلیل سعی میکنم با بقیه زیاد کاری نداشته باشم ک نرن رو اعصابم،،چون اینجوری کم کم ازشون متنفر میشم،وقتی ی سیلی میخوری و در جواب یکی هم میزنی راحتتر میتونی فراموش کنی تا زمانی ک هیچی نگی،،هیچی نداشته باشی ک بگی..و تنها چیزی ک بلدی لبخند زدن باشه یاا حتی مسخره ترین اخلاقم اینه ک وقتی ی جکی یا ی چیز واقعا خنده دار برام تعریف میکنن ک از نظرخودم خیلی جالبه ی لبخند و خنده بدون صدا،،یعنی علاوه بر اینکه ناراحتیمو نمیتونم نشون بدم خوشحالیمو هم نمیتونم نشون بدم..خب کی حوصله یکی ک فقط لبخند میزنه رو داره..تا حدی ک بهم جسد مرده و.. اینا میگفتن وخیلی چیزای دیگ ک بارم شده تو تموم این ۲۰ سال..همیشه بقیه از من بهتر بودن حرفاشونو رفتارشون،،اعتماد ب نفسم صفره چون تاحالا نشده ی چیز بگم و پشیمون نشم،،اینکه میگن کم حرفی ب دلیل عدم داشتن توانایی اصلا درمورد من اینطور نیس چون من هم هنرمندم یعنی نقاشی میکنم و همیشه نسبت ب سنم نقااشیم خوب بوده بدون هیچ کلاسی و هم اینکه درسم خوب بوده الانم دانشجوی سال دوم عمرانم،یعنی ب اندازه کافی توانایی دارم..و ی چیز دیگ هم ک هست اینه ک بحث هایی ک میکنن یا از نظرم واقعا مسخرست و واقعا آدمی نیستم م راجبع چیزای مسخره حرف بزنم یا راجبع ی چیزی حرف میزنن ک همه میدونن چیه چطوریه ولی من هیچ اطلاعاتی ازش ندارم،،مثلا سریال های امریکایی بازیگرا و خواننده هاشون..و آدما انقدر شعور ندارن ک مسخره میکنن وقتی ی چیزیو نمیفهمی،،وگرن آدم ی بار میپرسید ک دفعه دیگ بدونه..و ی چیز دیگ اینه ک انقدری ک من واس بقیه ارزش قائل میشم اصلا بقیه اینجور نیستن و کلا ندیده گرفته میشم
من با کسی ک دوسش دارمم میریم بیرون ولی حرفی واس گفتن نداریم بعد از ی نیم ساعت تلاش کردن همه حرفامون تموم میشه چون هردومون کم حرفیم..خب این خیلی بده
و اون دوست داره ک من کلی پر انرژی و شلوغ باشم و شیطونی و بازیگوشی کنم بخندونمش ولی من فوق العاده آرومم و واقعا سعی میکنم ولی نمیشه انگار یکی جلو ذهنمو دهنمو گرفته نمیزاره حرف بزنم..اگ این مشکل درست نشه،از دستش میدم
خب این اخلاق شما دو نفره و ایشون نباید انتظار داشته باشه شما فردی با انرژی باشید … و شمارو همینطور که هستید قبول کنه
اگر قراره این آشنایی به ازدواج ختم بشه حتما در این مورد با مشاوری مجرب مشورت کنید
خجالتی ها انواع و اقسامی دارند:
۱) خجالتی های كلاسیك كه جرات حرف زدن ندارند و با گوشه نگاهی سرخ می شوند
۲) خجالتی هایی كه برای پوشاندن كم رویی خود مدام حرف می زنند
۳) خجالتی هایی كه مثل خارپشت خود را در حصاری دفاعی مخفی می كنند تا آنها را آن گونه كه هستند، نبینند.
۴) خجالتی های عصبانی كه مدام داد و هوار می كنند تا دیگران متوجه ترسشان نشوند.
۵) بعضی افراد تنها در شرایطی خاص خجالتی اند و در دیگر موارد شجاع و نترسند.
گاهی به جای واژه كم رویی از اصطلاح “ترس از اجتماع” استفاده می شود. بسیاری از روان شناسان بر این عقیده اند كه هیچ مرز واضح و مشخصی بین “كم رویی” و “ترس از اجتماع” وجود ندارد. ماهیت هر دو یكسان است وتنها از نظر شدت باهم متفاوت اند.
در نظرسنجی ها، بیشتر جوانان و نوجوانان ادعا می كنند كه خجالتی هستند، چون مثلا سركلاس درس، پای تخته یا سالن های كنفرانس دانشگاه زبانشان می گیرد و سرخ می شوند.
مثلا در فرانسه ۶۰ درصد افراد ادعا می كنند از كمرویی رنج می برند. در حالی كه تنها ۲ تا ۳ درصد افراد واقعا از كمرویی به عنوان یك بیماری روانی كه معمولا همراه با افسردگی نیز هست، رنج می برند. كمرویی در نوجوانان پدیده ای بسیار پیچیده است. گرچه بدن نوجوان رشد كرده ولی او هنوز اعتماد به نفس لازم را در خود حس نمی كند. به محض آنكه به او نگاه كنید سرخ می شود و معمولا قادر نیست با جنس مخالف خود سر صحبت را بگشاید..
آسیب پذیری ژنتیكی:
گرچه تاكنون ژن كمرویی شناخته نشده است، ولی محققان معتقدند تمامی افراد استعدادی طبیعی برای مبتلا شدن به كمرویی دارند. به طور حتم بعضی افراد حساس تر از دیگرانند. مشكل واقعی خجالتی ها این است كه نمی توانند سنگینی نگاه دیگران را تحمل كنند.
محیط خانوادگی:
به طور حتم خانواده و محیطی كه فرزندمان در آن رشد می كند در خجالتی بودن یا نبودن وی موثر است. در صورتی كه والدین فردی كمرو باشند به طور حتم این خصوصیت را به فرزند خود نیز انتقال می دهند. از سوی دیگر والدین عصبی و سخت گیر نیز فرزندانی خجالتی دارند. فروید، دلیل كمرویی را ترس از رها شدن می داند. این ترس در دوران كودكی و به ویژه نوجوانی بسیار عادی است. اما اگر در دوران جوانی و بزرگسالی نیز ادامه یابد، مطمئنا نقصی اجتماعی است كه باید درمان شود.
فرهنگ:
تحقیقات نشان داده است كه كمرویی با فرهنگ یك جامعه رابطه مستقیم دارد. به نظر می رسد ژاپن نسبت به دیگر كشورهای جهان، جمعیت خجالتی تری داشته باشد. ۹۰ درصد مردم این كشور ادعا می كنند خجالتی اند. در توكیو، فروتنی، خویشتن داری، رازداری، جزء نگری و مهربانی ارزش هایی مقدسی اند كه مجریان آن خجالتی خوانده می شوند. در كشور ما نیز به عنوان مثال از نظر فرهنگ اسلامی و سنتی یك زن ایده آل زنی است كه هنگام صحبت با غریبه ها چشم به زمین بدوزد و سرخ شود، اما در حال حاضر با پیشرفت جامعه چنین خصوصیاتی به خجالتی ها نسبت داده می شود.
وقایع زندگی:
گاهی در زندگی هر فرد اتفاقاتی رخ می دهد كه مسببات گوشه گیری و كمرویی فرد را فراهم می كند: تحقیر، تمسخر، شكست .
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸
منم خیلی کم حرفم تا حالا نتونستم هیچ دوستی پیدا کنم اعتمادم ب نفسم صفره کم رویی شدید دارم وقتی ب ازدواج فک میکنم بدنم عرق میکنه احساس ضعف میکنم زندگیم داره از هم میپاشه لعنت ب این نظام
من تو ارتباط برقرار کردن هیچ مشکلی ندارم و خیلی راحت میتونم با هر کس که بخوام ارتباط برقرار کنم،تنها مشکلم که خیلی هم اذیتم میکنه اینه که نمیتونم تو جمع حرف بزنم واز این بابت خیلی اذیت میشم،البته اونم نه هر جمعی
دوست عزیز هراس اجتماعی نوعی اختلال اضطرابی است که پس از افسـردگـی و اعـتـیاد به الـکــل مــتـداول تـریــن اخــتـلال روانشناختی محسوب میشود. افـرادی کـه دچـار هـراس اجتماعی هستند، در مـوقعیـتهای اجتماعی، اضطراب شدیدی را تجربه میکنند. این گـونه افراد از موقعیتهایی که امکان دارد در آن از سوی دیگران مورد قضاوت و بررسی قرار گیـرند، هـراس دارند. آنها دائـما از آن بیـم دارنـد کـه مــورد قضاوت، ارزشـیابی، انتقاد، تحقیر و تمسخر دیگران واقــع شوند.
البته اغـلب مـردم در موقـعیـتهای خـاص اجتماعی مـانند صحبت در جمع و یا ورود به یک مکان مملو از افراد نـا آشــنـا دچـار خجالت و دستـپاچگـی شـده و مــضطرب میشوند کـه ایـن نـوع تــرس همـگـانی بیـانـگر هـــراس اجتماعی نیست.
در صـورتی اضطراب فرد جنبه هـراس اجتماعی پیدا می کند که:
۱) سبب شود تا فرد از موقعیت هراس آور اجتناب کند.
۲) هرگاه نتواند از آن بگریزد، آن موقعیت را با استرس و پریشانی شدید تحمل می کند.
۳) در زندگی روزمره فرد تداخل قابل ملاحظهای پدید میآورد: کار، تحصیل، خـانــواده و زندگی اجتماعی.
افراد مبتلا به هراس اجتماعی از داشتن افکار نامعقول در رنجند. این گونه افراد معمولا از موقعیتهای زیر وحشت دارند:
۱) صحبت در جمع (متداول ترین)
۲) قرار گرفتن در کانون توجه دیگران
۳) خوردن و آشامیدن در مقابل دیگران
۴) نوشتن و یا کار کردن در حضور دیگران
۵) پرسش در یک جمع و یا گزارش دادن
۶) استفاده از توالت عمومی و وسایل نقلیه عمومی
۷) مورد انتقاد و اذیت دیگران قرار گرفتن
۸) ملاقات با افراد مهم مانند کارفرما، مدیر، رئیس
۹) ارتـبـاط بـا دیـگران: قـرار ملاقات گذاشتن، به میهمانی رفتن، شلوغـی، آغاز گفتگو، خرید رفتن
۱۰) طرز تفکر دیگران نسبت به وی.
۱۱) اشتباه کردن در حضور دیگران
● علائم هراس اجتماعی
هنگامی که فرد در معرض موقعیت هراس آور قرار میگیرد، دچار این علائم می شود:
۱) چهره افروخته، لرزش بدن، خشکی دهان و گلو، تیک عصبی، افزایش ضربان قـلـــب، تعریق کف دستها، احساس سرگیجه و حالت تهوع، درد شکم، سر درد، تنفس سریع و کم عمق.
۲) احساس اینکه حرفی برای گفتن ندارد.
۳) احساس بلاتکلیفی و نبود اعتماد به نفس.
۴) هجوم افکار منفی: (خـودم را ملعبه دست دیگران کردم) جـز بـه افـکار مـنفی و بـازخوردها و واکنشهای منفی دیگران و خود اضطرابی نمیتواند تمرکز کند.
۵) درک این موضوع که این افکار نامعقول هستند.
۶) میل شدید به گریختن از محل.
● ترسهای برخاسته از هراس اجتماعی
۱) نگرانی از آنکه دیگران متوجه علائم اضطرابی شوند؛ مانند: تـعریـق و جـمـلات از هــم گسیخته.
۲) ترس از احمق، مضحک و نادان به نظر رسیدن
۳) ترس از ساکت، کسل کننده و خسته کننده به نظر آمدن.
۴) ترس از بی کفایت به نظر آمدن.
● قبل و بعد از موقعیت استرسزا
فرد نه تنها در لحظه موقعیت استرسزا دچار اضطراب میشود، بـلـکه پـیش از وقوع آن و حتـی از یــک هفته مانده به آن، صحنه استرسزا را پیش بینی کرده و اضـطراب وی آغـاز میشود. پس از پایان یافتن واقعه نیز عملکرد و گفتههای خود را مورد ارزیابی قرار میدهد و معمولا از آنها رضایت کامل نداشته و خود را مورد نکوهش قرار می دهد. هرگاه هراس اجتماعی فرد درمان نشود، عواقب زیر را به دنبال خواهد داشت:
۱) مصرف مشروبات الکلی برای غلبه بر اضطراب.
۲) استفاده از داروهای آرامبخش.
۳) افسردگی.
۴) مشکل در ایجاد و تداوم ارتباط با دیگران.
۵) محرومیت از فرصتهای شغلی و تحصیلی.
۶) انزوا و کناره گیری از خانواده و اجتماع.
۷) درگیر شدن با افکار خودکشی.
● روشهای درمان
۱) به کار بردن تکنیکهای غلبه بر اضطراب: شـامـل ریـلـکس کـردن عـضـلات، تـنـفس عـمیق و آهستـه، مدیتیشن و تصویر سازی ذهنی.
۲) آموزش مهارتهای اجتماعی: الگو سازی رفتارهای مناسب و پس از آن تمرین آنها در فعالیتهای واقعی زندگی.
۳) در معرض عامل هراس آور قرار دادن: فرد را به مرور با عامل وحشت زا روبرو کرده و ترس وی را اینگونه کاهش می دهند.
۴) دارو: آرام بخشها، داروهای ضد افسردگی و سرکوب کننده سروتونین.
۵) مشارکت در فعالیتهایی که اعتماد به نـفس و حـس امـنـیـت فـرد را افـزایش می دهد.
۶) به چالش طلبیدن افکار نامعقول و مثبت اندیشی.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴
از وقتی که یادم میاد رفتار اطرافیان منو رنجونده باعث شده ترجیح بدم سکوت کنم.من واقعا آدم خجالتی ای نیستم.حرفم برای گفتن دارماما هیچوقت از بچگی به حرفام توجه نمیشد از اونجا بود که تصمیم گرفتم سکوت کنم.حالا بعدش همون آدمایی که هیچ ارزشی برای حرفام قائل نبودن هی میگفتن چقد ساکتی چقد کم حرفی.اگه حرفم میزدم باز همینا رو میگفتن.باور کنین آدمایی که وراجی میکنن خجالتی ان.برای اینکه خجالتی بودنشون و بروز ندن حرف میزنن.آدمای باایمان کم حرفن چون زیاد باخدا حرف میزنن.آدمای عاقل کم حرفن.ادمای وراج مثل تبلای توخالین.اگه بر میگشتیم مثلا به هفتاد هشتاد سال پیش اونوقت ماها باوقار و متین حساب میشدیم.اما حالا اگه دوست پسر یا دوست دختر داشته باشی.اگه به مد روز باشی.اگه پررو و بی ادب باشی که نشأت گرفته از ارتباط دوستی با جنسه مخالفه اونوقته دوست داشتنی و باحالی.اینروزا طرف موفق ترین آدمه چون کم حرفه خیلی راحت بهش بی اعتنایی میشه از طرف کسایی که تنها کاری که بلدن حرف مفت زدنه.
منم خیلی کم حرفم، بخاطر خجالتی بودن هم نیست تو خونه با خونوادمم کم حرف میزنم برای همین روم نمیشه با دیگران معاشرت کنم چون می فهمن آدم کسل کننده ای هستم، برای اینکه معلوم نشه چقد ساکتم تو جمع سه نفره به بالا شرکت می کنم که تو شلوغی حرفای بقیه کم حرفی من به چشم نیاد یا با آدمای پر حرف دوست میشم که اینقد حرف مز زنن به من فرصت حرف زدن نمیدن و بار حرف زدن از دوش من برداشته میشه. همیشه با فکرام مشغول بودم و از تنهاییم راضی بودم ولی اینقد آدمای برون گرا منو با خودشون مقایسه کردن الان منم عادت کردم از دید برونگراها به همه چی نگاه کنم و احساس نقص کنم، همش خودمو با دیگران مقایسه می کنم واز خودم بدم اومده. اما بنظرم ادمای کم حرف هم باید نقش خودشونو تو دنیا پیدا کنن مثلا ادمای کم حرف معمولا به جای اینکه وقتشونو با حرف زدن بگذرونن دوست دارن غرق یه کاری بشن ووقتشونو اینجوری بگذرونن و یجور متفاوت از برونگراها از زندگیشون لذت ببرن.
من آدم پرحرفی هستم ولی
با یه دختر ازدواج کردم ک خیلی کم حرفه این داره خیلی اذیتم میکنه. من دوست دارم خانمم کلی حرف باهام داشته باشه.
از یه مهمونی شلوغ میایم خونه. میپرسم چطور بود میگه خوب بود و تموم
خیلی دارم سعی میکنم مثله اون شم. تا حالا مشکلمونو بهش نگفتم و سعی کردم خودمو مثل اون کنم. خدا کنه به مشکل نخوریم چون دوستش دارم
من ادم خجالتی نیستم ولی هیچوقت نمیدونم درمورد چی حرف بزنم و حرفی برای گفتن ندارم .بعضی وقتا خیلی بخودم فشار میارم که یه موضوعی برا حرف زدن پیدا کنم اما هیچی به ذهنم نمیرسه.قبلنم یبار از کم حرفی خودم ضربه خوردم و کسی که دوستش داشتمو از دست دادم
الان وارد یه رابطه جدید وجدی شدم و این مشکل کم حرفیم ازارم میده میترسم کم حرف بودنم دوباره باعث طرد شدنم بشه
ن از بچگی کمرو و کم حرف بودم مخصوصا با بزرگترا ولی با بچاها نسبتا خوب بودم بد از دوران دبستان که مدرسم عوض شد و مشکلاتی هم تو خونه پیش اومد تو مدرسه جدید دو سال اول هیچ دوستی نداشتم و واقعا اذیت شدم خیلی دوران سختی بود همش آرزوی مرگ می کردم و بیشتر از همیشه افسرده و کم حرف شد سال سوم کلاسم عوض شد و چنتا دوست پیدا کردم و دبیرستان کلن عوض شد خیلی راحت تر بودم با اینکه پرحرف نبودم ولی با خیلیا رفیق بودم و راحت بودم دانشگاه هم که دیگه بهتر اونجا پرحرف نیستم ولی خوب میتونم دوستامو بخندونم ولی جاهایی که از بچگی توشون بودم مث فامیل و اقوام تقیربا مثل یک آدم لال هستم و هیچی نمیگم و احساس می کنم نمی تونم تغیرش بدم نمی دونم چرا نمی تونم مثل دانشگاه باشم خیلی خسته شدم چون خیلی وقته دارم با خودم میجنگم وقتی نمیتونم حرف بزنم جایی احساس می کنم همه ازم بدشون میاد و چقد حوصله سربرم درحالی که می دونم تو موقعیت دیگه ای می تونم بخندونمشون البته تو مدرسه و دانشگاه هم تا چن روز اول خجالتیم بعد چن روز خودم میشم و بعضی ادما همون اول راحتم و بعضیا هیشوقت که اگه دست خودم بود همیشه اونجوری بودم ولی انگار اختیارشو ندارم وقتی می بینم بعضیا چه راحتن غبطه می خورم که من این همه باید تلاش کنم که به خجالتم غلبه کنم و اونا از روز اول همینجوری بودن .مامانم میخاد من مث دخترای فامیل یا دوستاش باشم همه میگن یه چیزی بگو ولی واقعا نمی تونم میخام برم یه جای دور و از نو شروع کنم جایی که کسی منو نمیشناسه.
منم کم حرف هستم ولی تا حدی تونستم کنترلش کنم یکی از راه حل های خوبش اینه:
اول با خودتون حساب کنید که توی چه جمع هایی صحبت میکنین:
مثلا خانواده و فامیل- دانشگاه -دوستان و …
برای هر کدوم از این جمع ها بشین فکر کن چه صحبت یا داستان جذابی میتونین تعریف کنین و برای هر جمعی چند موضوع را انتخاب کن و بشین تو خلوت خودت در موردش صحبت کن. انگار که داری برای بقیه توضیح میدی. اولش شاید خوب نباشی اما مطمئن باش بهتر میشی
حالا تو هر جمعی که رفتی سعی کن یکی از این بحث ها رو راجع بهش صحبت کنی.
و همیشه هشیار باش که فردا دارم کجا میرم و قراره با کیا صحبت کنم. و یه سری موضوعات برای خودت آماده کن
اینو مطمئن باش هیج آدم خوش صحبتی مادرزاد خوش صحبت نشده… اون از بجگیش حرف زده و از همون موقع یاد گرفته و همینطور در باقی زندگیش حرف زده و حرف زده تا مهارتش رو بدست آورده
اما آدم کم حرف چون حرف نزده و تمرین نکرده مهارتش رو بدست نیاورده
پس مطمئن باشید برای حرف زدن باید تمرین کنید و حرف بزنید و روی حرف هاتون فکر کنید تا سری بعد بتونین بهتر از قبل باشید. توی خلوت خودتون بلند بلند حرف بزنین و صداتون رو ضبط کنین تا بفهمین طرف مقابل دقیقا داره چی میشنوه همون کاری که من کردم
سلام منم آدم کم حرفیم توی زندگی شخصیم خیلی آسیب دیدم بعضی از همکارام از کم حرفی و مظلومیت من سوء استفاده میکنن ولی دارم قاطعیت و اعتماد به نفسم رو بالا میبرم که در مقابل هر خواسته ای نه بگم ولی بازم بعضی جاها احساس کمبود میکنم،لطفا راهنماییم کنید.
سلام مشکل منم کم حرفیه اما نه اینکه خجالتی باشم ولی هر کاری می کنم چیزی به ذهنم نمیرسه وقتی تو مهمونی هستم کلافه میشم چون نمیتونم خوب حرف بزنم از یه طرف آدمایی هستن که کم حرفی رو مترادف با منگولی میدونن
سلام منم يكي از بزرگترين مشكلاتم كم حرفيه… تو جمع خانواده و دوستان نزديكمم كم حرفم و اين حالت رو ذاتا و از بچگي داشتم … اين رو هم بگم كه كم حرفي من به خاطر اطلاعات پايين من يا هوش پايينم يا حتي عدم اعتماد به نفس نيست من زماني كه مي خوام حرفي رو بزنم خودم رو كاملا جاي طرف مقابلم ميزارم و مواظبم كه حرفي نزنم كه ناراحت بشه و وسواس زيادي روي حرف زدن به خرج ميدم اما جاهايي هست كه ذهنم از هر حرفي خالي خالي ميشه و هرچقدر سعي ميكنم نميتونم حرفي بزنم آدم ها نا خودآگاه حرف ميزنن اما من بايد بايد سعي كنم تا حرف بزنم من بعضي وقتا حس ميكنم يك نفر كنارم نشسته و به من نگاه ميكنه و حرفاي من رو مورد قضاوت قرارميده يا مسخرم ميكنه شايد به اين دليل باشه كه از بچگي هميشه مادرم منو به خاطر حرفاي اشتباهم زيادي سرزنش ميكرده شايد همين باعث شده من قدرت نظردادن و صحبت كردن رو از دست بدم البته پدربزرگمم مثل من كم حرف بوده و من به زمينه ي ارثي بودن اين قضيه هم مشكوكم .در حال حاضر دارم سعي ميكنم كامنتايي كه درباره هر مسئله اي تو شبكه هاي اجتماعي مي خونم اون هاييش رو كه به ذهنيتم نزديكه حفظ كنم كتاباي اطلاعات عمومي بخونم و خاطرات جالبم رو بنويسم و حفظ كنم شايد در بلند مدت باعث شه بتونم نظرات و احساسات خودم رو هم منتقل كنم… اما در نهايت از اون جايي كه هر ضعفي باعث ايجاد و پرورش يه قدرت ميشه ميتونم بگم كه درسته كم حرف ميزنم و قدرت بيان ضعيفي دارم اما شكر خدا به شدت از قدرت احساس بالايي برخوردارم و چيزهايي رو كه بيان نميشه رو ميشنوم و درك ميكنم مثلا اگر دوستم با كلمات سعي در خوشحال نشون دادن خودش داشته باشه سريع پي به ناراحتي پنهونش ميبرم و هميشه خيلي سريع دوست رو از دشمن ميشناسم و تاحالا در قالب كلمات هم سرم كلاه نرفته 😁😁
منم ادم کم حرفی هستم از وقتی ۱۲ سالم شد یدفه همه علاقمو به حرف و ارتباط با دیگران از دست دادم چون برام یه کار بی معنی شد الان هم معتقدم حرف زدن یه تفریح نیست لااقل برای من
با سلام خدمت شما دوست عزیز
دقت کنید که حرف زدن به عنوان یک وسیله ارتباطی برای برقراری ارتباط با دیگران استفاده می شود و این باعث می شود که فرد بتواند احساسات و نیازهای خود را با دیگران به اشتراک بگذارد .
زندگی و موفقیت در بعد اجتماعی آن معنا می یابد اما اینکه شما تصمیم گرفته اید با دیگران قطع ارتباط کنید نیاز به بررسی دقیقتر دارد تا بتوانیم به شما کمک کنیم.
۱٫ در زمان فعلی چند سال دارید؟
۲٫ برنامه روزانه زندگی شما چگونه می باشد؟
۳٫ چه میزان خیالپردزای دارید؟
۴٫ روابط شما با اعضای خانوادیتان چگونه می باشد؟
۵٫ در زمان لازم می توانید با دیگران ارتباط برقرار کنید و نیازهای خود را مطرح کنید؟
۶٫ تا به حال از حضور در اجتماع احساس ترس کرده اید و اینکه احساس می کنید در زمان حضور در اجتماع دیگران دائم به شما توجه می کنند؟