مشکلات شخصیتی
سلام. 27 سالمه و مجردم. علاقه زیادی به هنر دارم. تو زندگیم خیلی اضطراب و استرس دارم از وقتی که یادم میاد داشتم. آدم اجتماعی نیستم و بیشتر تنهام. همیشه توتصمیم گیریها وسواس فکری زیادی دارم و خیلی مواقع از زمان تصمیم میگذره و نمیتونم کاری بکنم. از طرفی آدم کمال طلبی هم هستم و زندگی برام خسته کننده هست. خیلی مواقع دلم میخواد کاری از روی علاقه (هنری) انجام بدم ولی تنبل میشم با اینکه خیلی اون کارو دوست دارم و استعدادشم دارم اما نمیتونم برم دنبالش و چیزای دیگه ذهنمو درگیر میکنه. دلم میخواد از زندگیم لذت ببرم اما انگار در شرایط منفعلی قرار گرفتم. نمیتونم اقدامی کنم. یه جورایی انگار جرئت یا انگیزه کافی براش ندارم. حتی پیش میاد انگیزش ایجاد میشه اما به چند روز بیشتر نمیکشه دوباره فروکش میکنه . مشکلات شخصیتی هم خیلی آزارم میده دوست نداشتم این ویژگیهارو داشته باشم. البته بجز کمال طلبی تاحد مطلوبش. خیلی مواقع فکر میکنم اگه یه دوست صمیمی داشتم که میتونستیم به هم کمک کنیم میتونست خیلی خوب باشه اما از اونجایی که نمیتونم با دوستام صمیمی بشم. هیچوقت یه دوست صمیمی نداشتم. مشکلات من مجمعه ای از مشکلاتیه که فکر میکنم خیلی کار میبره حتی اگه بخوام بازترش کنم خیلی بیشتر از این میشه. این مطلبم مثل یه درددله که نوشتم. ممنون میشم کمکم کنین.
استرس يا اضطراب؟
استرس و اضطراب کلماتی هستند که در زندگی روزمره، برای توصيف حالات و احساسات بسيار استفاده می شوند:. به طور مثال، به هنگام سخنرانی در برابر جمع، به هنگام امتحان، به هنگام مشکلات مادی، تاُخير سر يک قرار، … هنگامی که در شرايطی چون شرايط فوق، در سخنان خود از اين دو کلمه استفاده می کنيم، توجه چندانی به تفاوت موجود ميان آن دو نداريم.
ولی هنگام سخن گفتن از مشکلات روحی شايع در کودکان و نوجوانان، بايد دقيق تر بود و تفاوت ميان استرس و اضطراب را به خوبی درک کرد. در روان شناسی، اضطراب مرحله ی پيشرفته تر استرس مزمن است، که هنگامی به صورت يک مشکل بهداشت روانی در می آيد که برای فرد يا اطرافيانش رنج و ناراحتی به وجود آورد يا مانع رسيدن او به اهدافش شود و يا در انجام کار های روزانه و عادی او اختلال ايجاد کند. برای درک بهتر ابتدا استرس (تنيدگی)، و سپس اضطراب را مورد بررسی قرار می دهيم.
تنيدگی (استرس)
استرس يا تنيدگي يا فشار عصبی، در روان شناسی به معنی نيرو و فشار است. هر محرکی که در بدن باعث ايجاد واکنش شود، عامل تنيدگی يا استرس زا ناميده می شود. به عبارتی ديگر، هر عاملی که موجب تنش روح و جسم و از دست رفتن تعادل فرد شود، عامل تنيدگی است.
تنيدگی واکنش يا واکنش هايی است که در فرد، در اثر حضور عاملی ديگر (عامل تنيدگی) به وجود می آيد تا تعادل از دست رفته را باز گرداند، و باعث بسيج شدن قوای فرد برای مقابله با آن عامل و آماده باش موجود زنده می شود.
مراحل تنيدگی
تنيدگی معمولاً دارای سه مرحله است:
۱- واکنش اخطار:
مغز پس از دريافت خبر ناخوشايند (عامل تنيدگی)، آن را ثبت می کند و هيپوتالاموس به تفسير آن، و سپس به فرستادن اخطار الکتروشيميايی به غدد هيپوفيز موجود در مرکز جمجه می پردازد.
اين غدد شروع به ترشح هورمونی برای تحريک غدد فوق کليوی می کنند. به اين ترتيب، هورمون آدرنالين از غدد فوق کليوی آزاد شده و در جريان خون می ريزد و پيام را به ساير غدد در سراسر بدن منتقل می کند.
در نتيجه، طحال برای عمل بسيج شده و باعث ورود گلبول های قرمز اضافی در جريان خون می شود. بنابراين، اکسِيژن و غذای اضافی وارد سلول ها می شوند، قدرت لخته ی خون بالا می رود، کبد مواد قندی و ويتامين ها را رها می سازد، ضربان قلب بيشتر می شود و تنفس تغيير می کند.
همچنين، خون از پوست و احشا به ماهيچه ها و مغز جاری شده، باعث سردی دست ها و پاهامی شود، و بدن برای تهاجم يا حمله يا فرار به صورت آماده در می آيد.اين مرحله ممکن است از چند دقيقه تا ٢٤ ساعت به طول انجامد.
۲- مرحله ی مقاومت :
طی اين مرحله که ممکن است ازچند ساعت تا چند روز طول بکشد، بدن عملاً برای مبارزه با عامل فشار بسيج است. به همين دليل به مصرف انرژی فراوان نيازمند است.
بعد از واکنش و دفع يا حل عامل فشار، بدن احساس خستگی می کند. پس از مدتی استراحت، متابوليسم (سوخت و ساز) بدن به حالت عادی بر می گردد. معمولاً دو مرحله ی اول برای بدن مفيدند، چون از طرفی باعث می شوند تا بدن قوای خود را بسيج کند و در آن شرايط واکنش نشان دهد، و از طرفی ديگر، با تحريک غدد و فعال شدن هورمون ها، تعادل هورمون ها و ديگر مواد در خون دوباره بر قرار می شود.
۳- مرحله ی فرسودگی:
در صورتی که شرايط استرس زا بيش از حد طولانی شود، يا به طور مکرر رخ دهد، يا اين که سيستم عصبی بدن نتواند به مرحله ی مقاومت خاتمه دهد و بدن مدتی طولانی همچنان بسيج باقی بماند(به خصوص در کسانی که اضطراب دارند)، ذخاير آن به تدريج تمام می شود و بدن در برابر بيماری ها آسيب پذير می شود.
آنگاه است که فرد دچار مشکلات روانی، نظير اضطراب، افسردگی، خستگی، عصبانيت، وسواس، پيری زودرس و … و نيز بيماری هايی جسمی همچون سرماخوردگی، آنفولانزا، کم اشتهايی، اختلال در هضم، سردرد، فشار خون بالا، سکته ی قلبی، روماتيسم، ميگرن، سرطان، … می شود.
اضطراب
اضطراب عبارت است از يک احساس منتشر، ناخوشايند و مبهم ترس (هراس) و دلواپسي، با منشاء ناشناخته که به فرد دست مي دهد و شامل عدم اطمينان، درماندگي و بر انگيختگي فيزيولوژی است. وقوع مجدد موقعيت هايی که قبلاً استرس زا بوده اند يا طی آن ها به فرد آسيب رسيده است باعث اضطراب در افراد می شود.
همه ی انسان ها در زندگی خود دچار اضطراب می شوند، ولی اضطراب مزمن و شديد غير عادی و مشکل ساز است. تحقيقات و بررسی ها نشان می دهند که اضطراب در خانم ها، طبقات کم در آمد و افراد ميان سال و سال خورده بيش تر ديده می شود.
علايم شايع اضطراب
– احساس خستگی – عصبی بودن و بی قراری – ترس و نگرانی – بی خوابی يا بد خوابی – تپش قلب و تنفس نامنظم و سريع – عرق کردن – سردرد و سرگيجه – مشکل در تمرکز و حافظه – لرزش يا پرش عضلات – تکرر ادرار
علل اضطراب
به طور کلی علل اضطراب به سه عامل زير بر می گردد:
– عوامل زيست شناختی و جسمانی:
در افراد مضطرب، ميزان بعضی از هورمون های موجود در خون غير عادی است. بنابراين هر آن چه که باعث اختلال در سيستم هورمونی شود، برای بدن خطر محسوب می شود. بارداری، کم کاری يا پر کاری تيروئيد، پايين بودن قند خون، وجود غده ای در غدد فوق کليوی که هورمون اپينفرين توليد می کند و بی نظمی ضربان های قلب از اين عوامل هستند.
– عوامل محيطی و اجتماعی:
عوامل اجتماعی و ارتباطی بسياری باعث به وجود آمدن اضطراب در افراد می شود، مانند مشکلات خانوادگی، احساس جدايی و طرد شدگی، … از عوامل محيطی می توان تغييرات ناگهانی و غير منتظره را، همچون زلزله، بيماری، مرگ يکی از نزديکان، … نام برد.www.zibaweb.com
– عوامل ژنتيکی و ارثی:
يکی از مهم ترين عوامل اضطراب ژنتيک است و احتمال اضطراب در فرزندان افراد مضطرب بسيار بالا است.
البته الگو قرار دادن رفتار پدر و مادر و يادگيری و تکرار کار های آنان نقش مهمی در اضطراب فرزندان دارد (عامل اجتماعی)، ولی تحقيقات و بررسی های انجام شده بر روی حيوانات و دو قلو هايی که با هم يا جدا از هم زندگی می کنند و از والدين مضطرب به دنيا آمده اند، نشان می دهند که عوامل ژنتيکی نيز بسيار مؤثر اند. با اين وجود باور نمی رود که ژن به خصوصی در اين مورد نقش داشته باشد، بلکه ترکيب بعضی از ژن ها چنين پيامدی را به دنبال دارد.
طبق آخرين تحقيقات به نظر می رسد که عوامل ژنتيکی در بعضی انواع اضطراب مانند اختلال هراس و ترس از مکان های باز نقش زيادی دارد.
عوامل جانبی مؤثر در ابتلا به اضطراب
– طبق گفته های بعضی از متخصصان، تغذيه ی نادرست نيز در ابتلا به اضطراب نقش دارد. کمبود بعضی از اسيد های آمينه ، منيزيم، اسيد فوليک و ويتامين B۱۲، باعث تسريع در ابتلا به آن می شوند.
– استفاده از مواد مخدر و دارو های روان گردان
– برخی از ضايعه های مغزی ( که باعث ايجاد علايمی شبيه به علايم اختلال وسواس می شوند.)
انواع اضطراب
به طور کلی اضطراب شش نوع دارد که هر کس می تواند به يک يا چند نوع از آن دچار باشد.
١- اختلال اضطراب فراگير يا منتشر (Generalized Anxiety Disorder )
اين حالت در افرادی ديده می شود که به طور مداوم نگران وقوع اتفاقی هستند. موضوع اين نگرانی ها می تواند بسيار متنوع باشد: نگرانی از بيمار شدن فرزندان، نگرانی از مرگ يکی از آشنايان، نگرانی از ته گرفتن غذا، … اين حالت به مرحله ی مقاومت استرس شباهت دارد و خطر چندانی ندارد.
از علايم آن می توان تپش قلب، بی قراری، خستگی، بی خوابی، تنگی نفس، اختلال در تمرکز و حافظه را نام برد.
٢- اختلال هراس (Panic Disorder)
اين افراد دچار حملات اضطرابی ناگهانی می شوند که معمولاً چند دقيقه يا گاهی بيشتر طول می کشد. اين حملات بسيار اتفاقی و طوری رخ می دهند که عامل تحريک کننده ی اصلی مشخص نيست.
افراد مبتلا به اين نوع اضطراب اغلب جوان هستند. احساس تنگی و فشردگی در قفسه ی سينه، تپش شديد قلب، عرق کردن، لرزش، گيجی، احساس از دست دادن تعادل، … از علايم آن هستند، ولی اين علايم آنقدر گسترده هستند که افراد فکر می کنند دچار سکته ی قلبی شده اند و می ترسند که بميرند.
٣- ترس های اختصاصی يا ساده (Simple Phobia)
شايع ترين نوع ترس است که طی آن فرد از مواجهه با بعضی موقعيت ها، فعاليت ها يا اشياء اجتناب می کند، مانند بعضی از حيوانات (عنکبوت، موش، مارمولک،…)، بلندی، دريا، خون، مرگ، … هر چيزی می تواند باعث اين نوع اضطراب (که خطر خاصی به دنبال ندارد) بشود.
ترس از مکان های بسته (Claustrophobia)، و ترس از مکان های باز(Agoraphobia، که افراد مبتلا به آن از حضور در فضای باز و پر ازدحام و شلوغ و خروج از محيط منزل خودداری می کنند. اين اختلال معمولاً در نوجوانی شروع می شود، ولی سابقه ی آن می تواند به دوران کودکی و تجربه ی اضطراب جدايی در آن زمان برگردد.) از اين نوع اضطراب هستند.
٤- ترس های اجتماعی (Social Phobia)
اين نوع ترس در اواخر کودکی يا اوايل نوجوانی شروع می شود و ترس و شرمساری از اشتباه کردن، صحبت کردن، غذا خوردن، سرخ شدن يا لرزش صدا و … در برابر جمع است و و با خجالت ساده تفاوت دارد. اين حالت اضطراب مانع شناخت افراد جديد می شود و فرد را انزوا و گوشه گيری می کشاند.
۵- اختلال وسواس ( Compulsive–Obsessive Disorder)
در اين حالت فرد افکار يا اعمالی را بر خلاف ميل خود تکرار می کند. اين بيماری می تواند به صورت وسواس فکری يا وسواس عملی يا هر دو در فرد ظاهر شود. در وسواس فکری، فرد قادر نيست فکر، احساس يا عقيده ای تکراری و مزاحم را از ذهن خود بيرون کند.
افکار وسواسی می توانند بسيار ناراحت کننده، وحشت آور يا وحشيانه باشد. افکار وسواسی می توانند باعث شوند که فرد به سمت عادات وسواسی گرايش پيدا کند، يعنی عمل يا اعمالی را به طور مکرر انجام دهد (وسواس عملی). مانند شستن مکرر دست ها، بالا کشيدن بينی، … اعمال وسواسی هيچگونه توجيه منطقی ندارند.
۶- اختلال استرس پس از سانحه (Post- Traumatic Stress Disorder)
آن را به نام «سندرم موج انفجار» نيز می شناسند. اين حالت مربوط می شود به حادثه ای (از قبيل جنگ، تصادفات شديد، سوانح طبيعی، …) که با استرس شديد هيجانی همراه است و شدت آن می تواند به هر کسی آسيب برساند.
يک دوم افرادی که دچار چنين استرس شديدی می شوند، علايم مربوط به آن را (مانند خواب های تکراری، خاطراتی مبهم ولی فراگيرنده، از دست رفتن تعادل و پرخاشگری شديد، …) پس از گذشت حدود سه ماه از دست می دهند.
هرچه اقدامات لازم برای درمان زودتر انجام گيرد، احتمال ابتلا به اختلال استرس پس از سانحه کمتر می شود. در صورتی که اين حالت بيش از چند ماه طول بکشد، احتمال اين که تا آخر عمر با فرد باقی بماند بسيار زياد می شود.
اضطراب در کودکان و نوجوانان
تشخيص اضطراب و درمان آن در کودکان و نوجوانان بسيار مهم است، چون شخصيت آنان طی اين دوره شکل می گيرد. بسياری از کودکان زمانی که در شرايط جديدی قرار می گيرند، دچار اضطراب می شوند و واکنش های متعددی را از خود بروز می دهند ( لکنت زبان، آويزان شدن به پدر و مادر، خجالتی شدن، جويدن ناخن، …). وظيفه ی والدين در اين موقعيت اين است که با او با صبر و حوصله بر خورد کنند و به او اعتماد به نفس لازم را برای مواجهه با آن شرايط بدهند.
تشويق والدين در ارتباط بر قرار کردن فرزندان با محيط خارج از خانه و افراد غير فاميل بسيار مؤثر است. بسياری از والدين از اين احساس فرزندشان تا روزی که به مشکل برخورند (مثل اولين روز مدرسه) بی اطلاع هستند. يکی از شايع ترين دلايل دل درد و حالت تهوع که در کودکان دبستانی ديده می شود، ترس و اضطراب آن ها از مدرسه است.
نگرانی پدر و مادر ( از ورود تازه ی کودک به مدرسه، وضعيت درسی او و …) باعث انتقال آن به فرزند می شود و اضطراب او را افزايش می دهد. از اختلالات اضطرابی شايع در کودکان می توان اضطراب اجتماعی، ترس از مدرسه، اضطراب امتحان و اضطراب جدايی را نام برد.
با بزرگ شدن کودک و پا گذاشتن به دوران نوجوانی ممکن است اختلالات اضطرابی جديدی در او پديد آيد. در اين زمينه می توان به عوامل زير اشاره کرد:
– اضطراب ناشی از پذيرفته نشدن از جانب همسالان نوجوانان در اين مرحله از زندگی خويش به شدت به همسالان خود گرايش دارند و به دنبال برقراری ارتباط و دوستی با آنان هستند.
والدين بايد نياز طبيعی مورد توجه همسالان قرار گرفتن فرزندشان را درک کنند و برای دوستان او احترام قائل باشند. همچنين حفظ اعتبار و شخصيت نوجوان در مقابل همسالان بسيار مهم است.
ترس از برقرار کردن روابط عاطفی و اجتماعی و سرزنش های والدين در انتخاب دوستان به دليل متفاوت بودن فرهنگ و آداب و رسوم و ارزش های خانواده ها، باعث اضطراب در نوجوان می شود. برای جلوگيری از پنهان کاری، پدر و مادر بايد در زمان مناسب و با منطق و ملايمت او را متوجه نتايج نامطلوب بعضی از معاشرت ها کنند.
– تغييرات جسمی نگرانی و اضطراب در اين مورد می تواند ناشی از ديررسی يا زودرسی بلوغ، احساس خجالت، نا آگاهی و يا ترس از شرايط جديد و ناتوانی در تطابق دادن رفتار خود با اين شرايط باشد.
برای جلوگيری از اضطراب، پدر و مادر يا مربيان بايد به طور مناسب و شايسته، نوجوان را (قبل از پيدايش علايم ثانويه ی بلوغ) در جريان مسائل مربوط به تغييرات جسمانی و آثار روانی آن بگذارند.
– بروز رفتار های پرخاشگرانه مخالفت با افراد مختلف در خانه و يا خارج از آن، از خصوصيات بعضی از نوجوانان است که ممکن است با پرخاشگری کلامی يا غير از آن همراه باشد.
عدم توانايی کنترل اين رفتار پرخاشگرانه باعث اضطراب در بسياری از نوجوانان می شود. برای جلوگيری از اين حالت، تربيت مناسب والدين، مقاوم ساختن فرزند در برابر سختی ها از دوران کودکی و ايجاد امنيت روانی می تواند مؤثر واقع شود. امر و نهی های غير اصولی و محدوديتهای بی مورد در کسب استقلال و آزادی، باعث تحريک عصبانيت و خشم های کنترل نشده در نوجوانان می شود.
والدين بايد به نوجوان بياموزند که به هنگام خشم، منطقی برخورد کند و بدون توهين و تحقير ديگران عواطف خود را بيان کند. همچنين بايد به او بفهمانند که نحوه برخورد ديگران با او تا حدی نتيجه رفتار خود او با ديگران است.
– ترس از مستقل شدن يکی از عمومی ترين نيازهای نوجوانان داشتن استقلال و آزادی است. کسب استقلال در بسياری از نوجوانان باعث اضطراب می شود. از جمله مشکلاتی که طی دستيابی به استقلال در نوجوانان ديده می شود، تضاد و دوگانگی است. يعنی نوجوانان با اين که می خواهند و می دانند که بايد مستقل شوند، از استقلال می ترسند.
ناآگاهی از وضعيت پس از استقلال، يکی از دلايل اصلی اين امر است. برای جلوگيری از ابتلا به اضطراب و دوگانگی، والدين بايد به نوجوان اعتماد به نفس و جرأٔت تجربه کردن دهند و برای او امنيت روانی فراهم کنند. دادن مسئوليت و فرصت به نوجوان و اجازه ی اظهار نظر و تصميم درباره ی امور مربوط به خود، بدون تنبيه و تحقير او به خاطر اشتباهاتش، باعث می شود تا او از خطا هايش عبرت بگيرد، راه های مختلف زندگی را بياموزد و برای مستقل شدن آماده شود.
راه های پيشگيری از اضطراب
برای جلوگيری از اضطراب راه های فراوانی وجود دارند که در افراد گوناگون مختلف اند. از عمومی ترين راه ها می توان موارد زير را مثال زد:
۱- رژيم غذايی سالم استفاده از غذا های متنوع و حاوی انواع مواد لازم برای بدن به ميزان متعادل در حفظ تعادل بدن نقش اساسی دارد. مصرف غذا های پر چرب و شيرين، مقادير زياد نمک و کافئين و استفاده ی بيش از حد از ويـتامـينهای A، D ،E و K که با ذخيره شدن در بدن می توانند اثرات سمی داشته باشند، باعث به وجود آمدن اختلال در بدن می شوند.
نوشيدن حدود دو ليتر آب به طور روزانه ضروری است. عدم پر خوری و حفظ وزن متعادل به سلامت بدن و روح کمک می کند.
۲- فعاليت بدنی به طور منظم ورزش کردن به خصوص ورزش کردن به طور منظم يکی از راه های پيشگيری و درمان اضطراب است. پژوهشگران به اين نتيجه رسيده اند که پياده روی تند و سريع به مدت ٤٠ دقيقه ميزان اضطراب را بهطور متوسط تا ١٤ درصد کاهش میدهد.
به علاوه، ورزش کردن باعث بالا رفتن کارايی دستگاه تنفسی و گردش خون، حفظ تعادل وزن و شادابی فرد می شود. ورزش هايی نيز چون يوگا باعث افزايش آرامش می شوند و در جلوگيری از اضطراب بسيار مفيدند.
٣- افزايش اعتماد به نفس اعتماد به نفس بالا باعث می شود تا بدن بتواند از حداکثر از نيروی خود برای مقابله با استرس استفاده کند. به اين ترتيب فرد کمتر دچار مشکل میشود.
٤ـ عدم گوشه نشينی و اجتماعی بودن هنگامی که افراد دچار فشار روانی می شوند، بهطور غريزی از صحنه عمل و اجتماع کنارکشيده و به گوشهای پناه می برند، در حالی که گوشهگيري باعث تشديد استرس می شود.
ارتباط با افراد و دوستان، به خصوص کودکان که میتوانند فرد را به خنده وادارند، باعث از ياد رفتن نگرانی حتی برای مدتی کوتاه می شود.
۵ـ حمايت اجتماعی وجود حمايت اجتماعي در زندگي هر فرد باعث میشود تا او در مقابل بحرانهای زندگی برای دفاع از خود سپری داشته باشد که به آن تکيه کند.
حمايت اجتماعی، احساس امنيت و اعتماد به نفس افزايش میدهد و فرد را در مقابل استرس و فشار روانی مقاوم تر می سازد.
۶ـ انديشيدن به زمان حال انديشيدن به زمان حال و کنار گذاشتن رؤيا ها و آرزو ها برای موقعيت های مناسب تر آرامش ذهنی را افزايش می دهد. همچنين مشغول کردن ذهن به کاری که در حال انجام است و فکر نکردن به زمينههای اضطرابزای آن بسيار مؤثر است.
۷ـ كسب اطلاعات در مورد شرايط تنش زا بی اطلاعی از موقعيت فشارآور باعث استرس و اضطراب بيش تری در افراد می شود. کسب آگاهی و اطلاع از شرايط و مواردی فرد که با آن ها مواجه خواهد شد سبب میشود که کمتر دچار نگراني و دلواپسي شود.
به طور مثال در جريان گذاشتن بيماران از نحوه ی عمل و درد های پس از آن باعث می شود تا آنان کمتر دچار اضطراب شوند.
٨ـ خنديدن مطالعات نشان می دهند که خنده از سالمترين راه های جلوگيری از فشار رواني است. طبق تحقيقات انجام شده، به هنگام خنده، جريان خون در مغز افزايش يافته و هورمونی ضد درد (که باعث احساس خوشی و سلامتی در شخص می شود) در مغز آزاد میشود و ميزان هورمونهای استرسزا در خون را پايين میآورد.
٩ـ ابراز هيجان بر روي کاغذ متخصصان معتقدند که نوشتن ساده ی هيجانات و احساسات بر روي کاغذ موجب تسکين فشارهای رواني ناشي از رويدادهايی چون از دست دادن شغل، مشکلات خانوادگی و … میشود .
درمان اضطراب
در بعضی از موارد اضطراب بدون نياز به مراجعه به پزشک میتواند درمان شود. به اين موارد، اضطراب طبيعی می گويند که طي آن اضطراب به خوبي توسط بيمار کنترل و برطرف میشود (مثل ترس ناشی از امتحان). در چنين شرايطی اضطراب میتواند توسط اعمال و روشهايی از قبيل حمام گرفتن به مدت طولاني، تنفس عميق، صحبت کردن با شخصی مورد اعتماد، استراحت در يک اتاق تاريک و … تحت کنترل درآيد.
مراجعه به پزشک زمانی ضروری می شود که خود درمانی فرد جواب ندهد، يا فرد دچار هراس بيش از حد يا علايمی جديد و غير قابل توجيه شود. در آن صورت پزشک درمان دارويی يا درمان غير دارويي (روش های کلاسيک) را به او پيشنهاد می کند.
از دارو هايي که امروزه برای درمان اضطراب مورد استفاده قرار می گيرند می توان پروزاک (Prozac)، دارو هايي از خانواده ی بنزوديازپين ها (برای مدت کوتاه)، سرتالين (Sertaline) و … را مثال زد. عده ای از متخصصان استفاده از بعضی از اين دارو ها را (مانند پروزاک، که طبق تحقيقاتی که به تازگی انجام شده است احتمال خودکشی در جوانان را افزايش می دهد) توصيه نمی کنند و درمان های غير دارويی را پيشنهاد می کنند.
در اين زمينه می توان تن آرامی (آرام سازی، Relaxation)، حساسيت زدايی، توقف تفکر، سرمشق دهی و … را مثال زد. در اين روش ها به بيمار آموزش داده می شود که بدن خود را برای مقابله ی مؤثر و مستقيم با عوامل تنشزا آماده کند.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲
سلام خسته نباشید من از بی نظمی خودم رنج مبرم و هر کار می کنم نمی تونم فردی منظم باشم لطفا راهنمایی کنید متشکرم
برای درک دلایل بی نظمی تان آنها را دسته بندی بندی کنید:
· ایجاد حواس پرتی
· حافظه کم
· مشکل در درک نحوه نظم دادن به چیزها
· عدم توانایی اولویت بندی
· هرج و مرج
· نفرت از اداره امور
· رشد نخواهید کرد (سندروم پیتر پن)
· کمبود سیستم سازماندهی رسمی
· عدم انتفاده دائم از سیستم سازماندهی
· اعتقاد به اینکه نظم داشتن فرقی ایجاد نمی کند
· افسردگی
· سایر
حالا که دلایل بی نظمی را دریافتید می توانید به راه حل ها بپردازید.
مشاورین خوب می دانند که بهترین راه حل آن است که از سوی خود فرد بیاید. از طریق خودآگاهی، ترجیحات و عیب های کوچک آنها خیلی بهتر از مشاور می دانند که چه باید بکنند. آنها برای راه حل خود بیشتر مایه می گذارند. اول از همه آیا دلایل فوق به شما انگیزه می دهند که نظم بهتری ایجاد کنید؟
راه حل ها به ترتیب زیر هستند:
ایجاد حواس پرتی: شاید این چیزها حواس پرتی را از بین ببرد: میز کارتان را به جایی ببرید که چیزهای کمتری حواستان را پرت کند، گوشگیر بگذارید و دور میزتان را دیوار بکشید، ساعاتی کار کنید که حواس پرتی شما در آن ساعات کمتر است. فقط برای زمان های کوتاهی و جهت استراحت به آن حواس پرتی ها بپردازید.
حافظه کم: فهرست کارهایی که باید انجام دهید را با دقت بنویسید و آنها را دائم چک کنید. چیزهایی که باید به یاد داشته باشید را بلند برای خود بگویید. این باعث می شود که در ذهنتان حک شوند. ۷ تا ۸ ساعت خواب شبانه داشته باشید.
مشکل در درک نحوه نظم دادن به چیزها: از یک فرد منظم بخواهید به شما کمک کند که سیستمی برای خودتان درست کنید و به تدریج با این سیستم جلو بروید و آن را پیاده کنید.
عدم توانایی اولویت بندی: یک صورت شخصی از وظایفتان تهیه کنید. از آن برای درجه بندی اهمیت و اولویت کارها استفاده کنید. آیا کارهایتان مهم هستند یا ضروری، هر دو یا هیچکدام؟
هرج و مرج: بپذیرید که وقتی دانشجو بودید یا شغل سبک تری داشتید زندگی در هرج و مرج اشکالی نداشت، ولی الان باید فکری بکنید.
نفرت از اداره امور: شما انتخاب های خودتان را دارید، باید عواقب آنها را هم بپذیرید. این تصمیم با شماست.
رشد نخواهید کرد: آیا زمان بیشتری نیاز دارید که بچه و بی مسئولیت بمانید؟ یا وقت آن رسیده که بزرگ شوید؟ این تصمیم هم با شماست.
کمبود سیستم سازماندهی رسمی: راه های مختلف را امتحان کنید، تقویم داشته باشید و یا با قلم و کاغذ تقویم کاری خود را بنویسید. فهرستی از کارهایی که باید انجام دهید را در فایل ورد یا … بنویسید. حتی می توانید روی تکه کاغذهای کوچکی آنها را بنویسید و روی میز کارتان بچسبانید.
عدم استفاده دائم از سیستم سازماندهی: اگر از آن استفاده نکنید آن را از دست خواهید داد. آن را تبدیل به یک عادت کنید و همیشه همه کارها را روی کاغذ لیست کنید و در طول روز آنها را چک کنید.
اعتقاد به اینکه نظم داشتن فرقی ایجاد نمی کند: زندگی شما از هم پاشیده و فکر می کنید که نظم یافتن در چنین موقعیتی درست مثل مرتب کردن صندلی های کشتی تایتانیک در حال غرق شدن است. ولی بدانید که اگر سرطان درجه پنج نداشته باشید، این کار بی تأثیر نیست. بهبود زندگی شما مانند بالا رفتن از یک تپه است. اگر بالا را نگاه کنید، آنقدر می ترسید که ترجیح می دهید از همانجا به سمت پایین برگردید. ولی اگر سرتان را پایین بیندازید و فقط روی قدمی که به جلو برمی دارید تمرکز کنید، زمانی می رسد که وقتی به عقب نگاه می کنید از مسیری که آمده اید تعجب خواهید کرد.
افسردگی: افسردگی ملایم تا متوسط اغلب با جایگزینی خوداندیشی و درونگرایی با بهره وری و تمرکز بیشتر بر نیازهای دیگران و نه نیازهای خود درست می شود. ورزش هم می تواند کمک کننده باشد. اگر اینها کافی نبودند، چند جلسه درمان شناختی برای افسردگی جدی (یعنی نوعی از افسردگی که اصلاً از جایتان نمی توانید بلند شوید) می تواند کمک حرفه ای بدهد.
اگر هیچکدام از اینها نتیجه نداشت، شاید شما دلیل بی نظمی خود را درست نفهمیده اید. از یک دوست یا یک همکار کمک بخواهید.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
دفتر قیطریه:
۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه
دفتر سعادت آباد:
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه
دفتر شریعتی:
۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵ خط ویژه
سلام من دوساله عقدم به شوهرم خیلی توجه و محبت میکنم ولی اون بی توجهی میکنه و چیزی بهم نميگه و اختلاف فرهنگ خواست راهنمایی کنید من خیلی داغون شدم آدمی بودم همیشه تو تنهایی ولی بخاطر اون وارد جمع شدم و با فرهنگشون ساختم بدون توجه جا مبراست میرفت بیرون و چیزی نميگفت کار من مدام اشک ریختن بود مدتی میشه اعصابم خیلی خرد شده نمیدونم چیکار کنم با رفت وآمد های زيادشون کنار بیام تو رو خدا کمکم کنيد
تا در دوران عقد هستید و زندگی مشترک رو شروع نکردید خوب به این مسایل دقت کنید و حتما” مشاوره کنید چون ممکنه بخوایت تصمیم سختی در زندگی بگیرد که حتما قاطعیت میخواد
سلام من پسری ۱۷ساله هستم زیادی گناه کردم الان میخوام ترکشون کنم نمیتونم عذاب وجدان گرفتم الان افسرده شدم نمیتونم درست درس بخونم احساس تنهایی میکنم میخوام بایه دختری دوست بشم ایا کار درستی میکنم؟ راهنماییم کنید
اول تکلیفتون رو با خودتون روشن کنید …بلاخره میخوایت چیکار کنید ؟ میخوایت توبه کنید یا میخوایت یک رابطه نامعلوم دوستانه و عاطفی رو باز کنید ؟