سلام
مدت نزدیک به 4 سال با دختر خانومی آشنا شدم به مرور با هم دیگه بسیار عیاق شدیم از همون ماه های اول به شدت شیفته اون شدم به طوری که تا قبل از این ماجرا دو بار ازش درخواست ازدواج کردم ولی جوابش نه بود به واسطه اینکه درسته با هم دیگه خوبیم و همو می شناسیم ولی زوده
نزدیک به 1 ماه پیش از طرف اون تمایل ازدواج اعلام شد و اینکه الان دیگه وقتش شده
کلی کلنجار رفتم تا با مادرم صحبت کرد و شرایط و اشنایی رو براش توضیح دادم متاسفانه هیچوقت با خونوادم رابطه راحت نزدیک نداشتم
دختر خانومی که من باهاش قصد ازدواج دارم از لحاظ زیبایی و تحصیلات و همچنین شان خانوادگی و اجتماعی بسیار خوب و بالایی داره
تنها مشکل اینه که ایشون در سن 16 سالگی یه ازدواج فامیلی انجام داده که به دلیل اعتیاد، خیانت و مشکلات جنسی اون آقا که باعث شده ایشون دختر باقی بمونه طلاق گرفته
مادرم نمی تونه با این قضیه کنار بیاد فارق از تمام حسن هایی که من واسه این خانوم می گم اون مخالفت کرده و بدتر از همه اینکه مخالفت رو به خودم اعلام نکرده و به پدرم گفته
پدرم ادم منطقی تری هست موقعی که صحبت کردیم به من گفت که چقدر بم اطمینان داره و اگه تصمیمی بگیرم همه جوره حمایتم میکنه از نظر مالی و غیره که خدارو شکر تمکن بسیار خوبی داریم
از طرفی نمی خوام بدون رضایت کامل اونا ازدواجم صورت بگیره هم واسه من هم واسه اون خانوم اهمیت فوق العاده بالایی داره اینکه خونواده هامون مارو کامل بخوان نه از سر بی میلی
ممنون می شم راهنماییم کنید که چگونه پیش برم