با سلام. سال هشتاد و هفت ازدواج کرده ام و یک پسر سه و نیم ساله دارم و شش ماهه باردار هستم که البته از نظر همسرم ناخواسته بوده. مدتی است همسرم نسبت به زندگی دلسرد شده و ابراز محبت ندارد و گویا نمیخواهد در منزل باشد و به بهانه کار و … معمولا خارج از منزل یا در سفر است. خودش علت را دخالت و رفتار مادرش و پدر و مادر من و سکوت من در مقابل آنها می داند و جدیدا گفته هیچ حسی نسبت به من ندارد و مایل به اتمام زندگی مشرکمان است. لازم به ذکر است در دوران تحصیل یکی از همکلاسی هایش را دوست داشته و به علت مخالفت خانواده با او ازدواج نکرده و چون قبل از دانشگاه از من که دخترعمه ی او هستم خوشش می آمده به پیشنهاد خودش و خانواده اش بامن ازدواج کرده. در طول زندگی مشرکمان نیز خودش بعد از سه سال این موضوع را با من درمیان گذاشت و گفت می داند که درصورت ازدواج با آن دختر حتما کارش به جدایی رسیده بود و کسی جز من نمیتواند او را تحمل کرده و با او زندگی کند. در حال حاضر مشکلات مالی و بیکاری و مشغولیت فکری زیادی دارد. میترسم این تصمیم او براساس همین مشکلات باشد و واقعی نباشد. من واقعا دوستش دارم و برای حفظ زندگی ام و به خاطر بچه ها حاضرم هرکاری بکنم. از نظر روحی فردی شاد و پرانرژی است و مغرور است و در این مدت معمولا تصمیمات مهم زندگی را به تنهایی گرفته است. در حدی که در حال حاضر من از کار و دوستانش اطلاعی ندارم. مدتی است به قلیان اعتیاد پیدا کرده و مرتبا به قهوه خانه میرود. خودم از نظر روحی آرام ولی بسیار شاد و بی توقع هستم و به راحتی نسبت به مسایل گذشت می کنم. یک بار این جمله را به من گفته که زیادی آرام هستم. هنگام بحث و اختلاف نظر هم تابحال پیش نیامده جر و بحث کنم. گاهی او با صدای بلند بحث میکند ولی عکس العمل من سکوت است. گاهی حرف هایم را برایش نوشته ام یا پیامک می دهم. تا به حال قهر هم نکرده ام. بیشتر نگران فرزندم هستم چون بسیار باهوش و علاقه مند به هردویمان است و سن حساسی دارد. همسرم شخصیت درون گرا دارد و احساسات و تفکراتش را بروز نمی دهد. البته قبلا نسبت به من ابراز علاقه خوبی داشت. از نظر جنسی فکر میکنم مشکلی نداشتیم چون هردو گرم هستیم.لطفا راهنماییم کنید که چه رفتاری باید داشته باشم، با توجه به اینکه تا زمان زایمان امکان طلاق نیز وجود ندارد چند ماهی فرصت دارم.ممنون