3
کارشناسی ارشد
سلام. من در انتخاب رشته کارشناسی ارشد دچار سردرگمی شده ام. رشته کارشناسی ام آموزش زبان انگلیسی بوده اما هیچ علاقه ای به ادامه اش ندارم . الان دو رشته مرتبط با گروه علوم انسانی و رشته کارشناسی ام انتخاب کرده ام یکی روانشناسی و دیگری مدیریت آموزشی. از لحاظ بازار کار و مفید بودن کدام رشته بهتر است من الان در آموزشگاه گهگاهی تدریس میکنم اما واقعا موندم بین این دو رشته اگه راهنماییم کنید ممنون میشم
سلام من دختری مجردم ۳۴ سالمه در جنوب زندگی میکنم قبلا نامزد داشتم ولی بهم خورد تا اینکه بعد ۲ سال با یکی اشنا شدم که ۳۵ سالشه مهندس برق مجرد اهل شمال در جنوب مشغول بکار هست.. وقتی با هم همصحبت شدیم گفت دوست اجتماعی باشیم چون هر دومون درد کشیدیم.. بعد کم کم بهم گفت که اونم موقعی که ۲۳ ساله بوده شکست د اشته و دختر رو بزور به کسی دادن و میگفت هنوز هم عاشق هستم و الان که ۳۵ سالش شده. من اوایل بهش یکم وابسته شدمولی اون بهم گفت من مثل نامزدت نیستم منظورش این بود که ابراز محبت نمیکنم حتی گفتم به شوخی واسم سوغاتی چی میاری اون گفت من از این خاله زنک بازیا خوشم نمیاد تا اینکه بعد ۲ سال نیم که گذشت واسم سوغاتی اورد بدون اینکه من چیزی بگم ما اخلاقمون شبیه هم اهل فیلم تیوی هستیم شوخ طبعیم شیطونیم نظرات همو قبول داریم کودک درونمون زندست حتی هردومون عاشق کارتهای تیوی هستیم عاشق طبیعت دریاییم هر دومون شعر دوست داشتین موزیکو دوست داریم هر دومون از شلوغی خوشمون نمیاد و هنوز انگار تو دوران ۱۸ سالگی سیر میکنیم منظورم اخلاقمون هست انگار که اصلا بزرگ نشدیم و همیشه خوشحالیم و دردی نداریم.. با همه این حرفا من خیلی دوسش دارم همه چیزاشو دوست دارم از ته دلم ولی تا حالا ابراز محبت نکردم که دوسش دارم یا نه میترسم غرورم بشکنه خورد بشم اونم هیچ احساسی بروز نداده ولی در حد عزیزم گلی قربونت فدات جیگری همو صدا میزنیم تا حالا تو این دوسال نیم یکبارم منو شام یا نهار نبرده بیرون فقط چند بار همو دیدیم چندین ساعت پیش هم بودیم حتی من چند بار تمام کردم رابطمونو تمام کردم ولی اون خودش باز بهم پیام میداد من واقعا دوسش دارم و نمیدونم چطوری احساسمو بگم یعنی ممکنهاین جور مردا دیگه وابسته کسی نشن حتی پشت دستش سوزونده که دیگه تو این موقعیت نباشه من باید چیکار کنم خیلی دارم اذیت میشم کمکم کنید خواهش میکنم
دوست عزیز قبل از عاشق شدن به این فکر کنید که فاصله و دوری خانواده ها و عدم شناخت و اعتمادشون چه سدی رو جلوی شما برای رسیده به هم قرار داده … اینطوری بیهوده وابستگی ایجاد نکردید و میدونید در زندگی دنبال چی هستید
میدونم فاصله و دوری سخنه ولی خب همیشه قرار نیست که ادما با همشهری خودشون ازدواج کنن… البته میدونم تا تقدیر چی باشه. چون یکی رو مثل خودم پیدا شده احساس راحتی میکنم همه چیزش مثل منه همیشه تو ذهنم این موردا بود الان که این مورد پیدا شده یه مشکل من دارم که عشق…. یعنی ممکن اینجور مردا فقط عاشق یک نفر باشن و دیگه به کسی علاقه مند نشن الان مشکل من اینه… اینکه وقتی به دو سال پیش فکر میکنم که بهم گفت من هنور عاشق عشقمم وقتی جای سوزوندنش میبینم که تو سن ۲۳ سالگی ایت کارو کرده بخاطر اون دختر که دیگه هیچوقت تو این موقعیت قرار نگیره دلم اتیش میگیره انگار یکی قلبمو فشار میده… دوسال پیش بهم گفت ۶ ماهه که از دختر خبر نداره البته تلفنی. چوم بعد ازدواج اون دختر دیگه همو ندیدن الان ۱۳ سال میگذره… من خیلی دوستش دارم نمدونم چطوری بگم دوستش دارم میترسم بهش بگم… دلم میبخواد اونم منو دوست داشته باشه.. خانم دکتر من تو زندگی دنبال عشقم ارامشم