سلام
مردی ۳۳ساله ام،فرزندی ۵ساله و همسری ۲۹ ساله دارم
اکنون ۱۰ سالی میشود که ازدواج کرده ام.همسرم در این ۱۰ سال ۷ بار به من خیانت کرده،البته ۷ بار رامن متوجه شدم ،وگرنه الله اعلم.
همسرو فرزند و زندگی ام را خیلی دوست دارم حتی میتوانم بگویم عاشقانه دوستشان دارم
و از این مطمینم که خیانت همسرم فقط در حد پیامکهای عاشقانه و ابراز دلتنگی و در یک مورد دیدار با شخص سوم در محیطی اداری بوده است
نمیدانم چگونه توصیف کنم
اما از اینکه همسرم با اشخاصی درتماس است که حداقل نیمی از انها را میشناختم و میدانم که مورد تمسخر آنها قرار میگرفتم ،خیلی دلتنگ افسرده شده ام
وقتی هم که با همسرم درحضور خانواده اش صحبت میکنم میگوید که من از تو هیچ مشکلی ندیدم ،نه اعتیاد،نه خیانت،نه کمبود نفقه،نه ایرادی در روابط جنسی و…..
اما خودش میگوید نمیداند که چرا این کار را بطور مستمر و کمابیش سالی یکبار انجام میدهد
و میگوید که خسته شده است و دلش میخاهد من اعتماد کامل به او داشته باشم
در صورتی که از کسی پوشیده نیست که همسرم از نظر آزادی و امکانات چیزی کم ندارد
اکنون خودش نیز خسته شده و میگوید من مریضم
و اینکار هایی که میکنم دست خودم نیست
و دلم میخاهد در حضور مشاور درمان شوم
خانواده اش میگویند جدا شوید و مامیدانیم که مشکل از دخترمان است اما
و حقیقتا من هم دلم نمیخواهد زندگیم را از دست بدهم
از یک طرف فرزندی شیرین و سالم بین ماست و
از طرفی خودش را هم دوست دارم
نمیدانم چکار کنم
لطفا متخصصانه راهنماییم کنید