94
خیانت مادر
با سلام. پسری 26 ساله هستم. چند وقتیه متوجه شدم مادرم با یکی از دوستای پدرم که متاهل هست رابطه ی نا مشروع داره. مادرم هنوز نمیدونه که من فهمیدم. در واقع من خیلی اتفاقی به این موضوع پی بردم. چند روزه خیلی داغونم. مامان خیلی زن مومن و مذهبی بود. دارم دیوونه میشم. باید چیکار کنم؟آیا لازمه پدرم رو در جریان بذارم؟
نه یه وقت خر بشی بری به بابات بگیا…
سلام دوست عزیز
موقعیت سختیه. به هیچ وجه مساله را با پدر و دیگران مطرح نکنید. این ممکنه مساله را پیچیده تر کند و عواقب بدی داشته باشد. از آنجا که مادرتان مومن و مذهبی هستند و با این وجود دست به این کار زدند احتمال مشکلاتی در روابط جنسی و عاطفی والدین شما وجود دارد. فاش شدن این مساله عواقب خوبی ندارد. شاید اگر مادر متوجه شوند که شما در جریان هستید ارتباط را قطع کند و آسیب های بعدی کمتر بشود. بهتر است از مادر بخواهید برای مشکلاتش به روانشناس مراجعه کند.
در عین حال شما به عنوان فرزند بهتر است از بعضی مشکلات خصوصا مسایل ارتباطی و نزدیک آنها فاصله بگیرید و خود را در این مسایل قاطی نکنید. حتی اگر به نحوی پدر یا اطرافیان در جریان قرار گرفتند شما باز هم در حد امکان سعی کنید زیاد درگیر این مساله نشوید…
اما چیزی که در مورد خود شما ممکن است آسیب زننده است این است که این مساله ممکن است در اعتماد شما به جنس مخالف تاثیر نامطلوبی بگذارد و این مساله ارتباط و ازدواج شما را در آینده تحت تاثیر قرار دهد و شما خودآگاه و ناخوداگاه با بی اعتماد و کنترل گر و بدبین شوید. بهتر است متوجه آسیب های احتمالی بر خودتان باشیید. مشاوره دست کم در حد یکی دو جلسه در صورت عدم وجود مشکلی در شما کفایت می کند. چون این مساله رازی است که شما حمل می کنید و همین راز و اینکه شما نمی توانید آن را با دیگران مطرح کنید شما را تحت فشار و استرس قرار می دهد ضمن این که طبیعی است که در این رابطه هیجانات منفی و تعارضانی را نسبت به مادر و حتی پدر احساس می کنید که بیان آنها در فضای امن روانشناسی کمک بزرگی به کاهش فشارها خواهد کرد و جلوی آسیب های احتمالی بعدی را خواهد گرفت.
سربلند و صبور باشید.
بسیار ممنون و سپاسگذارم از وقتی که به من اختصاص دادید. نکات بسیار خوبی گوشزد کردید.
سلام من واقعاشرمم میشه واسه اینکه چنین مادری دارم ی روزی مادرم افتخار زندگیم بود الگو زندگیم الان چه بلایی اومده سرمون خدایاااااا الان چند وقته فهمیدم مادرم با کسی ازطریق تالگرام رابطه داره و الان کارش به جاها باریک تری رسیدهنمیدوم چکار کنم دارم داغون میشیم داغوووووون قبلا مادرمو از سر جانماز و قران نمیتونستیم بلند کنیم الان همش گوشی دستشه حرفی هم میزنیم بهمون میتوپه فحش میده اخه چکار کنم ما بچه ها چه گناهی کردیم اخه خدایااااااا من تواین شرایط چه جوری درس بخونم چه جوری پیشرفت کنم حتی مادرم با این کارش اینده ازدواجی منوتحت خطر میذاره چکارکنم ممممممن تورو خدا کسی کمکم کنه
احساس آرامش، امنیت، سلامت اخلاقی، احساس رضایت از زندگی خانوادگی و شادمانی، از حقوق اصلی و اولیه هر فرزندی در خانواده است.
هر خانواده یک حالت یا وضعیت منحصر به فرد دارد که ما آن را “فضای خانوادگی” می نامیم. بزرگسالان هر خانواده هم برای خود دارای ارزشهایی هستند. ترکیب فضای خانواده و ارزشها پیامی به فرزند منتقل می کند و آن اینکه چه چیزی در خانواده مهم است. این والدین هستند که دیدگاه فرزندان را در مورد اینکه چه چیزهایی مهم باشند، شکل می دهند. مثلا در یک خانواده امانت داری و درست کاری مهم است، زیرا خود والدین چنین ویژگی دارند و آن را می پسندند و آنها را به فرزندشان نیز منتقل می کنند.بعضی از ارزشها هم بیان نمی شوند ولی برای فرزندان ملموس هستند(مثل عشق، تعهد، وفاداری و ..)
مثلا یک فرزند می بیند که والدینش در هنگام بروز مشکلات صحبت می کنند بنابراین یاد میگیرد که به همکاری و برخورد منطقی با مسایل اهمیت دهد. فرزند دیگر می بیند که والدینش درمورد مسایل جر و بحث می کنند و از سازش کردن اجتناب می کنند پس می آموزد از راههای غیر منطقی مثل دعوا کردن، بی وفایی و .. نیز می توان مشکل را رفع کرد.
اما در اینجا یک تبصره مهم وجود دارد. درست است که برخی از خانواده ها ارزشهای اخلاقی شایسته ای را به فرزندان منتقل نمی کنند اما واقعیت این است که فرزندان راه خودشان را می روند. یعنی فرزندان درباره چگونگی برخورد با هر یک از ارزشهای خانوادگی، خودشان تصمیم می گیرندو ممکن است فرزندی یک ارزش را بپذیرد و فرزندی دیگر آن را اصلا مورد توجه قرار ندهد. به هر حال هر کس خودش تصمیم می گیرد که چه چیزخانواده برای او مهم است.
مخلص کلام اینکه اگر می بینید وفاداری در خانه شما پایمال شده است پس شما به عنوان فرزند خانواده، تصمیم بگیرید این ضد ارزش را نیاموزید و با آن مقابله کنید.
ضمن اینکه همیشه به خاطر داشته باشید که یکی از خصوصی ترین و محرمانه ترین روابط، رابطه زن و شوهری است که هیچکس نباید در آن دخالت داشته باشد مگر با اجازه خود زوجین.
لذا شما فرزندان گرامی که از روی تجسس و یا بدون اراده متوجه بی وفایی یکی از والدین خود شده اید ضرورت دارد که از کنار این مساله بگذرید.
به ترتیب زندگی والدین خود دست نزنید و به طور مستقیم والد دیگر را متوجه این امر ننمایید. در اکثریت غریب به اتفاق خیانتها وبی وفایی ها هر دو طرف متوجه اتفاق روی داده هستند اما بنا به برخی از مصلحتهای درست یا نادرست، برخورد جدی با آن نمی کنند لذا شما هم بهتر است در روابط خصوصی والدین خود تجسس نکنید.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴
دانشجوی سال اول پزشکی ام همیشه فکر میکردم مادرم خیلی پاکه 😏 چند روز پیش به طور اتفاقی متوجه شدم مادرم با یه مدد غریبه در ارتباط طرف یه خواننده ی معروفه😨 باهم تلفنی حرف میزن دوست داشتم کر میشوم ولی اون مذخرفاتو از دهن مامانم به اون یارو نمیشنیدم. از صبح تا شب آهنگ های این یارو رو میذاره. حتی کار های خونه رو هم انجام نمیده و به برادر کوچیک خم دیگه رسیدگی نمیکنه . پدرم مرد خوبیه فکر میکنم زنش پاکه و غذا درست نکردنش به خاطر پا دردشه مامانم پنج سال هم از این یارو بزرگتره
امروز بهش گفتم فهمیدم یه جوری حرف میزنه انگار گناهی نکرده و همش میگه من خیلی زیبا ام و اون عاشق شده و برام هر روز داره پست میذاره توو اینستا و میخوام ببینم البته من شک دارم تا حالا ندیده باشن همدیگر آخه اتفاقا چند روز قبل ابن داستان من رو مبل نشستم یه بوی عطر مدونه ی غلیظ میداد که مال هیچکس از اطرافیان نبود. چی کار کنم هر چقدر باهاش حرف میزنم نمیشه مه و فحش هم میده می گه من که کار بدی نکردم طرف خواننده ی معروفه همه از خداش نه باهاش باشن می گه من که نرفتم باهاش بخوابم چه اشکالی داره . میگه اگه بخوام باهاش بخوابم قبلش طلاق میگیرم باورم نمیشه اینارو مامانم گفت کسی که همش نماز و قرآن می خونه نمازش بزنه تو کمرش الهی. چی کار کنم تو رو خدا راهنمایی کنید. به بابام بگم؟؟ هیچ جور دستم به این یارو نمیرسه گوشی مامانم هم قفلش هر روز عوض میکنه
در این مورد حتما با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸
منم دقیقا مثل شمام 😔نمیدونمچیکار کنم واقعا اینکه اینده منو هم تحت واتیر قراره میده و مانع پیشرفتمبشه خیلی بدتر ذهنمو درگیر کرده وقتی میبینم همش پا گوشیه و ب ما میتوپه اذیت میشم نمیدونم چ کنم
میفهمم چی میگی منم الان موقعیت تو رو دارم حتی نمیتونم بهش نگاه کنم حاصلشم شد اینکه کنکورم و گند زدم و هر چی خوندم شد باد هوا و با هزار جور دارو شبا ب بدبختی میخابم
مادر من داره ب پدرم خیانت میکنه کاش هیچ وقت نمی فهمیدم نمی دونم باید جه حسی داشته باشم جالب اینجاس ک خودش میگه کاری نمی کنم که خیالت از من راحت اون از من دوره دستم ک بهش نمی رسه واقعا نمی فهمم نمی گم زندگی خوبی با پدرم داره پدرم از نظر مالی چیزی کم نمی زاره ولی از نظر عاطفی اصلا خوب نیست مامان من باهام خیلی راحته مثلا ۱۰ ساله ک با پدرم رابطه نداشته و امثال این جور چیزا رو ب من می گه با این ک همیشه ب حرف هاش گوش میدم ولی حس میکنم نباید اینا رو بهم بگه چون به هر حال من یه بچم و سخته ک بدونم انگار گه منو بچش نمی دونه این ک باهام حرف میزنه بد نیست مثلا این قضیه خیانتش از چند وقت پیش شرو شده از قصد یه جوری رفتار کرد ک من بفهمم داره خیانت می کنه و این قضیه داره دیونم میکنه انگار ک منو دوسته خودش می دونه حرفاشو بهم می زنه ولی کاش هیچ وقت نمی گفت من فقط یه دختر ۱۸ سالم ک دارم از تحمل این قضیه خورد میشم نمی دونم چرا فک می کنه من با این قضیه کنار میام نمی دونم چه فکری کرد ک گفت نمی دونم ولی وقتی کلی گریه کردم گفت تو خودتم دختری وقتی اسمشو صدا میکنم بهم میگه جانم دلم یه جوری میشه حس ۱۴ ساله ها بهم دست می ده و از این حرفا نمی دونید چقدر خور شدم درسته اونم آدمه درسته اونم نیاز داره ولی اون مادرمه هیچ کس نمی تونه حسو بفهمهرا نمی دونم باید چی کار کنم نمی دونم باید دعواش کنم یا باهاش کنار بیام بیش تر از همه از این بدم میاد ک میگه نترس پسره دوره تبریزه ولی خودم تو اینستا پسره دیدم ک نوشته تهران پسره ۳۰ سالشه و مادر من ۴۰ امروز کلی گریه کرد مادرم ک منم نیاز دارم و این حرفا قبول دارم ک نیاز داره ولس خیانت و درک نمی کنم دلم می خواد با یکی حرف بزنم خودمو خالی کنم آخه تحمل این درد خیلی سنگین خیلی مثل افسرده ها شدم بار سنگینی رو دوشم گذاشت نه می تونم ب کسی چیزی بگم نه میتونم باهاش حرف بزنم دارم سعی می کنم عادی رفتار کنم حتی نمی دونم چه عکس العملی نشون بدم بدی قضیه اینجاس ک خودش فک میکنه این کاری که می کنه خیانت نیست فقط یه چت سادس ک مجازیه و میگه نترس قرار نیس زندگبمو خراب کنم فقط قراره چند وقت سر گرم شم حتی بهش گفتم این کار سر انجام نداره تهش چی خودشم نمی دونه چی می خواد حتی نزر کرده بود ک پسره دیگه بهش پی ام نده ولی خودش اقدامی نمی کنه واسه تموم کردن رابطه می دونم خیلی حرف زدم واقعا نیاز دارم ک یکی راه نماییم کنه
احساس آرامش، امنیت، سلامت اخلاقی، احساس رضایت از زندگی خانوادگی و شادمانی، از حقوق اصلی و اولیه هر فرزندی در خانواده است.
هر خانواده یک حالت یا وضعیت منحصر به فرد دارد که ما آن را “فضای خانوادگی” می نامیم. بزرگسالان هر خانواده هم برای خود دارای ارزشهایی هستند. ترکیب فضای خانواده و ارزشها پیامی به فرزند منتقل می کند و آن اینکه چه چیزی در خانواده مهم است. این والدین هستند که دیدگاه فرزندان را در مورد اینکه چه چیزهایی مهم باشند، شکل می دهند. مثلا در یک خانواده امانت داری و درست کاری مهم است، زیرا خود والدین چنین ویژگی دارند و آن را می پسندند و آنها را به فرزندشان نیز منتقل می کنند.بعضی از ارزشها هم بیان نمی شوند ولی برای فرزندان ملموس هستند(مثل عشق، تعهد، وفاداری و ..)
مثلا یک فرزند می بیند که والدینش در هنگام بروز مشکلات صحبت می کنند بنابراین یاد میگیرد که به همکاری و برخورد منطقی با مسایل اهمیت دهد. فرزند دیگر می بیند که والدینش درمورد مسایل جر و بحث می کنند و از سازش کردن اجتناب می کنند پس می آموزد از راههای غیر منطقی مثل دعوا کردن، بی وفایی و .. نیز می توان مشکل را رفع کرد.
اما در اینجا یک تبصره مهم وجود دارد. درست است که برخی از خانواده ها ارزشهای اخلاقی شایسته ای را به فرزندان منتقل نمی کنند اما واقعیت این است که فرزندان راه خودشان را می روند. یعنی فرزندان درباره چگونگی برخورد با هر یک از ارزشهای خانوادگی، خودشان تصمیم می گیرندو ممکن است فرزندی یک ارزش را بپذیرد و فرزندی دیگر آن را اصلا مورد توجه قرار ندهد. به هر حال هر کس خودش تصمیم می گیرد که چه چیزخانواده برای او مهم است.
مخلص کلام اینکه اگر می بینید وفاداری در خانه شما پایمال شده است پس شما به عنوان فرزند خانواده، تصمیم بگیرید این ضد ارزش را نیاموزید و با آن مقابله کنید.
ضمن اینکه همیشه به خاطر داشته باشید که یکی از خصوصی ترین و محرمانه ترین روابط، رابطه زن و شوهری است که هیچکس نباید در آن دخالت داشته باشد مگر با اجازه خود زوجین.
لذا شما فرزندان گرامی که از روی تجسس و یا بدون اراده متوجه بی وفایی یکی از والدین خود شده اید ضرورت دارد که از کنار این مساله بگذرید.
به ترتیب زندگی والدین خود دست نزنید و به طور مستقیم والد دیگر را متوجه این امر ننمایید. در اکثریت غریب به اتفاق خیانتها وبی وفایی ها هر دو طرف متوجه اتفاق روی داده هستند اما بنا به برخی از مصلحتهای درست یا نادرست، برخورد جدی با آن نمی کنند لذا شما هم بهتر است در روابط خصوصی والدین خود تجسس نکنید.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲
یه بار رفتم مشاوره چهل دیقه م که تموم شد وسط حرفم پرید و گفت بیش از این نمیتونم در خدمت شما باشم و حتی نذاشت حرفم تموم شه… تو ذوقم خورد…ازون به بعد دیگه پیش هیچ مشاوره ای نرفتم… بماند که هزینه شم نداشتم…تصمیم گرفتمزندگی مو به شیوه این نیز بگذرد ادامه بدم😊
دوست عزیز دیدن چند پیامک و اینطور بی قراری کردن شما مشکلی رو حل نکرده و نخواهد کرد … به هر حال شما میتونید با فردی قابل اعتماد در خانواده و فامیل که بتونید بهش اعتماد کنید در این مورد صحبت کنید
منم شرايط تورو دارم ۱۸ سالمه و دقيقاً مثله توام و گاهي با مامانم خيلي بد دعوا ميكنم و بابامم آدم مورد اعتمادي نيست من خيلي احساس تنهايي دارم و اين چيزا اخلاقمو بد كرده حوصله هيچ چيز و ندارم مامانم از من سر زنده تره فكر ميكنه من راحتم و مشكلي ندارم واقعا از همه چي بدم مياد نميدونم چي كار كنم 😔
مادرم داره به پدرم خیانت میکنه
و من سر یه اتفاقی ناگهانی اینو فهمیدم
الان ۵ ساله ک دارم با عذاب زندگی میکنم ولی نمیتونم حتی با کسی در این مورد صحبت کنم
نمیدونمم چیکار کنم
حتی روم نمیشه ک در مورد همین قضیه حتی با خودش حرف بزنم و ازش بابت این کاراش جواب بخوام یبارم شماره اون مردو از تو گوشی مادرم برداشتمو از طریق یه آی دی ناشناس به اون مرد پیام دادم ک دست از سر مادرم برداره ولی بازم باهم در ارتباطن احساس میکنم دیگ زندگیمون مثل قبل نیست
ایا من باید این مسئله رو با پدرم در میون بزارم!!!
احساس آرامش، امنیت، سلامت اخلاقی، احساس رضایت از زندگی خانوادگی و شادمانی، از حقوق اصلی و اولیه هر فرزندی در خانواده است.
هر خانواده یک حالت یا وضعیت منحصر به فرد دارد که ما آن را “فضای خانوادگی” می نامیم. بزرگسالان هر خانواده هم برای خود دارای ارزشهایی هستند. ترکیب فضای خانواده و ارزشها پیامی به فرزند منتقل می کند و آن اینکه چه چیزی در خانواده مهم است. این والدین هستند که دیدگاه فرزندان را در مورد اینکه چه چیزهایی مهم باشند، شکل می دهند. مثلا در یک خانواده امانت داری و درست کاری مهم است، زیرا خود والدین چنین ویژگی دارند و آن را می پسندند و آنها را به فرزندشان نیز منتقل می کنند.بعضی از ارزشها هم بیان نمی شوند ولی برای فرزندان ملموس هستند(مثل عشق، تعهد، وفاداری و ..)
مثلا یک فرزند می بیند که والدینش در هنگام بروز مشکلات صحبت می کنند بنابراین یاد میگیرد که به همکاری و برخورد منطقی با مسایل اهمیت دهد. فرزند دیگر می بیند که والدینش درمورد مسایل جر و بحث می کنند و از سازش کردن اجتناب می کنند پس می آموزد از راههای غیر منطقی مثل دعوا کردن، بی وفایی و .. نیز می توان مشکل را رفع کرد.
اما در اینجا یک تبصره مهم وجود دارد. درست است که برخی از خانواده ها ارزشهای اخلاقی شایسته ای را به فرزندان منتقل نمی کنند اما واقعیت این است که فرزندان راه خودشان را می روند. یعنی فرزندان درباره چگونگی برخورد با هر یک از ارزشهای خانوادگی، خودشان تصمیم می گیرندو ممکن است فرزندی یک ارزش را بپذیرد و فرزندی دیگر آن را اصلا مورد توجه قرار ندهد. به هر حال هر کس خودش تصمیم می گیرد که چه چیزخانواده برای او مهم است.
مخلص کلام اینکه اگر می بینید وفاداری در خانه شما پایمال شده است پس شما به عنوان فرزند خانواده، تصمیم بگیرید این ضد ارزش را نیاموزید و با آن مقابله کنید.
ضمن اینکه همیشه به خاطر داشته باشید که یکی از خصوصی ترین و محرمانه ترین روابط، رابطه زن و شوهری است که هیچکس نباید در آن دخالت داشته باشد مگر با اجازه خود زوجین.
لذا شما فرزندان گرامی که از روی تجسس و یا بدون اراده متوجه بی وفایی یکی از والدین خود شده اید ضرورت دارد که از کنار این مساله بگذرید.
به ترتیب زندگی والدین خود دست نزنید و به طور مستقیم والد دیگر را متوجه این امر ننمایید. در اکثریت غریب به اتفاق خیانتها وبی وفایی ها هر دو طرف متوجه اتفاق روی داده هستند اما بنا به برخی از مصلحتهای درست یا نادرست، برخورد جدی با آن نمی کنند لذا شما هم بهتر است در روابط خصوصی والدین خود تجسس نکنید.
در این مورد سریعا “با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
دفتر سعادت آباد:
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه
سلام
من یک دختر ۱۷ ساله هستم
حس میکنم همه ی دنیا روی سرم خراب شده
۱۵ ساله بودم که فهمیدم پدرم به مادرم خیانت کرده
خیلی سخت بود برام
خیلی
وقتی یاد آن روز ها میوفتم نا خود آگاه اشک میریزم
یاد روز های بی پدری
چون اون ما رو رها کرد
خیلی سخت بود
اما بعد از مدتی مجبور شد برگردد
یه فاصله ای دوباره بهتر شد
اما باز هم از طریق گوشی با خیلی ها هست و من دیگه داشتم به این قضیه عادت می کردم
اما چند روزه که فهمیدم مادرم هم داره به پدرم خیانت میکنه
باورش برام سخته
کسی که تو روزای سخت کنارم بود
کسی که حرف از تعهد میزد
از این روابط بی زار بود حالا خودش وارد این بازی شده باشه
نمی تونم باور کنم.
واقعا حس می کنم نابود شدم
دیگه همه چیمو از دست دادم
نمیتونم این ها رو ببینم و ساکت باشم و تو چشماشون نگاه کنم .انگار هیچ اتفاقی نیوفتاده
و بد تر از همه اینه که فهمیدم مادرم با یکی از آشنا هامون که خیلی با هم رفت و آمد داریم به بابام خیانت کرده و من که اون آشنا رو میبینم دلم می خواد بکشمش
واقعا تو شرایط سختی هستم
خواهش میکنم یک مشاور یا هر کسی که میتونه و در توانش هست کمکم کنه
خیلی نیاز به کمک دارم
دارم دق می کنم
بیشتر از همه دلم به حال برادرم که ۵ سالشه میسوزه
اخه اون چه گناهی کرده؟
کمکم کنید
خواهش می کنم
ممنونم.
ریحانه.
احساس آرامش، امنیت، سلامت اخلاقی، احساس رضایت از زندگی خانوادگی و شادمانی، از حقوق اصلی و اولیه هر فرزندی در خانواده است.
هر خانواده یک حالت یا وضعیت منحصر به فرد دارد که ما آن را “فضای خانوادگی” می نامیم. بزرگسالان هر خانواده هم برای خود دارای ارزشهایی هستند. ترکیب فضای خانواده و ارزشها پیامی به فرزند منتقل می کند و آن اینکه چه چیزی در خانواده مهم است. این والدین هستند که دیدگاه فرزندان را در مورد اینکه چه چیزهایی مهم باشند، شکل می دهند. مثلا در یک خانواده امانت داری و درست کاری مهم است، زیرا خود والدین چنین ویژگی دارند و آن را می پسندند و آنها را به فرزندشان نیز منتقل می کنند.بعضی از ارزشها هم بیان نمی شوند ولی برای فرزندان ملموس هستند(مثل عشق، تعهد، وفاداری و ..)
مثلا یک فرزند می بیند که والدینش در هنگام بروز مشکلات صحبت می کنند بنابراین یاد میگیرد که به همکاری و برخورد منطقی با مسایل اهمیت دهد. فرزند دیگر می بیند که والدینش درمورد مسایل جر و بحث می کنند و از سازش کردن اجتناب می کنند پس می آموزد از راههای غیر منطقی مثل دعوا کردن، بی وفایی و .. نیز می توان مشکل را رفع کرد.
اما در اینجا یک تبصره مهم وجود دارد. درست است که برخی از خانواده ها ارزشهای اخلاقی شایسته ای را به فرزندان منتقل نمی کنند اما واقعیت این است که فرزندان راه خودشان را می روند. یعنی فرزندان درباره چگونگی برخورد با هر یک از ارزشهای خانوادگی، خودشان تصمیم می گیرندو ممکن است فرزندی یک ارزش را بپذیرد و فرزندی دیگر آن را اصلا مورد توجه قرار ندهد. به هر حال هر کس خودش تصمیم می گیرد که چه چیزخانواده برای او مهم است.
مخلص کلام اینکه اگر می بینید وفاداری در خانه شما پایمال شده است پس شما به عنوان فرزند خانواده، تصمیم بگیرید این ضد ارزش را نیاموزید و با آن مقابله کنید.
ضمن اینکه همیشه به خاطر داشته باشید که یکی از خصوصی ترین و محرمانه ترین روابط، رابطه زن و شوهری است که هیچکس نباید در آن دخالت داشته باشد مگر با اجازه خود زوجین.
لذا شما فرزندان گرامی که از روی تجسس و یا بدون اراده متوجه بی وفایی یکی از والدین خود شده اید ضرورت دارد که از کنار این مساله بگذرید.
به ترتیب زندگی والدین خود دست نزنید و به طور مستقیم والد دیگر را متوجه این امر ننمایید. در اکثریت غریب به اتفاق خیانتها وبی وفایی ها هر دو طرف متوجه اتفاق روی داده هستند اما بنا به برخی از مصلحتهای درست یا نادرست، برخورد جدی با آن نمی کنند لذا شما هم بهتر است در روابط خصوصی والدین خود تجسس نکنید.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸
سلام یه دختر ۱۳سالم از استان فارس (شهر داراب) مادرم دارابیه ولی پدرم شمالیه
مادرم یه جورایی به پدرم خیانت میکنه حدود دوسال پیش یه مرد از اصفهان به همراه زنش و دوتای دخترش به خاطر کارش اومد شهر ما (داراب)و اتفاقی با پدرم رفیق شد بعد چن ماه زنش که (افسردگی) داشت مجبور شد ولش کرد و رفت شیراز (شهر خودش پیش مادرش) بعد متوجه شدم که به مامانم اس میده اونم حرفای عاشقانه هیچ کار نمیتونم بکنم
زنش برگشت داراب ولی دست بردار نیست وقتی منو و داداشم و پدرم خونه نیستیم اون اقاهه میاد خونمون پیش مامانم من باید چیکار کنم؟
۱. با یک دوست قابلاعتماد صحبت کنید. کسی را پیدا کنید که مستقیماً با این جریان در ارتباط نباشد، به همین دلیل بهتر است آن فرد خواهر و برادر یا از اقوامتان نباشد. یک دوست خوب شما را بخاطر احساساتتان قضاوت نخواهد کرد و با اطلاعاتی که به او میدهید کمکتان میکند وضعیت را ارزیابی کنید.
۲. نزد مشاور بروید. در چنین شرایطی احساسات متفاوتی از خشم تا ناراحتی به سراغ شما خواهد آمد. حرف زدن با یک متخصص روانشناس که در زمینه مشاوره تجربه داشته باشد خیلی خوب است چون ممکن است موضوع را از دیدی به شما نشان دهد که خودتان متوجه آن نبودید. این فرد همچنین والدین شما را هم بخاطر رفتارشان قضاوت نمیکند و رویکردی منتقدانه خواهد داشت.
۳. احساساتتان را در دفتری یادداشت کنید. نوشتن راه بسیار خوبی برای کنار آمدن با احساسات و خالی کردن استرس است. قرار نیست نوشتههایتان را کسی ببیند یا بخواند چون اینها دغدغههای بسیار خصوصی شما هستند. با این روش میتوانید احساساتتان را ارزیابی کرده و خودتان را برای حرف زدن با والدینتان آماده کنید.
۴. زود نتیجهگیری نکنید. شما جای پدر یا مادرتان که خیانت کرده است نیستید و این احتمال وجود دارد که از کل ماجرا باخبر نباشید. ازدواج مسئلهای بسیار چالشانگیز است و هر دو طرف در موفقیت آن سهیم هستند. ممکن است مشکلی وجود داشته باشد که شما چیزی از آن نمیدانید. زود نتیجهگیری کردن درمورد اتفاقی که افتاده است کمکی به رابطه شما با والدینتان نمیکند.
۵. جاسوسی نکنید. ممکن است وسوسه شوید که شواهد و مدارکی علیه پدر یا مادرتان که خیانت میکند پیدا کنید ولی این کار هیچ ارتباطی به شما ندارد و وظیفه شما نیست. این ازدواج شما نیست که احساس کنید به شما خیانت شده است. شما فرزند آن خانواده هستید. با این وسوسه مقابله کنید و سعی نکنید موبایل یا ایمیل او را چک کنید.
۶. به خواهر یا برادرتان رسیدگی کنید. اگر خواهر یا برادرهایتان هم از موضوع باخبر هستند، از اوضاع و احوال آنها باخبر شوید. اگر از شما کوچکتر هستند، سعی کنید به آنها برسید. مثلاً او را برای پیادهروی بیرون ببرید تا بتوانید خصوصی با هم حرف بزنید. درمورد احساساتشان و کنار آمدن به آن با او صحبت کنید.
* اگر خواهر یا برادرتان چیزی درمورد این خیانت نمیداند، خوب فکر کنید که او را در جریان این مسئله قرار دهید یا خیر. البته انجام این کار وظیفه شما نیست و ممکن است موجب ناراحتی او شوید.
قدم دوم: ترمیم رابطه با والدینتان
۱. به خاطر آورید که چه محبتهایی در حقتان کرده است. اینکه متوجه شوید یکی از والدینتان در حال خیانت به دیگری است ممکن است اعتبار او را در نظر شما زیر سوال ببرد. احترام شما برای او خدشهدار خواهد شد و ممکن است احساس ناراحتی و عصبانیت کنید. ولی به خاطر بیاورید که در تمام این سالها چه محبتهایی در حق شما کرده است چون این محبتهاست که رابطه شما را با او تعریف میکند نه خیانت او.
۲. رابطه جدیدتان با هر کدام از والدینتان را به صورت جداگانه بسازید. در بسیاری از موارد خیانت یکی از والدین باعث از هم پاشیدن خانواده و طلاق والدین میشود. ایجاد رابطه با این وضعیت جدید والدینتان به شما کمک خواهد کرد وارد مرحله جدیدی شوید و به هر کدام از آنها به عنوان یک فرد نگاه کنید نه یک گروه یا خانواده.
* به هر دو آنها محبت کرده و از هر دو آنها حمایت کنید. این زمان برای هر دو نفر آنها بسیار سخت و سردرگمکننده است و اینکه بدانند شما همچنان دوستشان دارید، کمک میکند وضعیت بهتری داشته باشند.
۳. تصمیم بگیرید که با مسئله خیانت چطور رفتار کنید. اگر تصمیم دارید که پیش روید و رابطهتان را با والدینتان ترمیم کنید، به این فکر کنید که میخواهید چه رویکردی نسبت به این خیانت داشته باشید. ممکن است نخواهید یا نتوانید که او را ببخشید. ولی نباید از آن بعنوان سلاحی برعلیه او استفاده کنید و هربار که با او وارد مشاجره میشوید آن را به روی او بیاورید.
* البته هیچ نیازی نیست که روی آن خیانت سرپوش گذاشته شود اما نباید از آن بعنوان نقطهضعف پدر یا مادرتان استفاده کنید.
۴. مشخص کنید که میخواهید از این به بعد با کدامیک از والدینتان زندگی کنید. رابطه شما با یکی از آنها نباید روی رابطهتان با دیگری تاثیر بگذارد. ممکن است تصور کنند که میخواهید جانبگیری کنید یا اینکه اگر تصمیم بگیرید رابطهتان با آن یکی که خیانت کرده است را ترمیم کنید، دیگری ممکن است تصور کند که میخواهید او را ببخشید. با هر کدام از آنها تنها بنشینید و درمورد اینکه میخواهید از آن به بعد با کدامیک زندگی کنید، حرف بزنید.
* به آنها نشان دهید که رابطهتان با یکی از آنها تاثیری روی رابطهتان با دیگری نمیگذارد.
۵. زندگی خودتان را پیش ببرید. بااینکه خیانت یکی از والدین ممکن است تهدیدی برای آینده خانواده باشد ولی زندگی خودتان هنوز در جریان است. شما میتوانید کنترل بعضی مسائل در زندگی را به دست گیرید، مخصوصاً وقتی که احساس میکنید کنترلی روی بعضی دیگر از مسائل آن ندارید،
* از هر دو والدینتان راهنمایی بگیرید. آنها میتوانند به ترمیم رابطهتان با آنها کمک کنند.
قدم سوم: تعیین مرز
۱. به والدینتان بگویید که نمیتوانید مابین آنها قرار گیرید. در ازدواجی که خیانت اتفاق افتاده است، متاسفانه بعضی از والدین ممکن است از بچهها برعلیه طرفمقابل خود استفاده کنند. این مسئله مخصوصاً وقتی بچهها کوچکتر هستند و هنوز در خانه والدینشان هستند بیشتر اتفاق میافتد.
* به والدینتان توصیه کنید که پیش مشاور بروند. خودتان هم میتوانید برای آنها گوش شنوا باشید اما نباید به تکیهگاه آنها تبدیل شوید.
۲. خودتان را درگیر نکنید و جانبگیری هم نکنید. درست کردن اوضاع وظیفه شما نیست. بااینکه چنین اتفاقی مطمئناً روی شما هم تاثیر میگذارد ولی تصمیماتی که والدینتان میگیرند تصمیمات خودشان است، نه تصمیمات شما.
* کارهای یکی از آنها را به دیگری گزارش ندهید و رازهای آنها را برای همدیگر برملا نکنید. بااینکه ممکن است بعضی اوقات این کار بیضرر به نظر برسد، ولی درواقع سوءاستفاده والدینتان از شماست و ممکن است استرس زیادی برایتان به همراه داشته باشد.
۳. از همدردی با یکی از آنها جداً خودداری کنید. شاید خودداری از این کار بسیار سخت باشد چون ممکن است احساس کنید باید از پدر یا مادرتان که به او خیانت شده محافظت کنید. ولی ازدواج مسئلهای بین دو نفر است و آنها داستان به مراتب طولانیتر و پیچیدهتری از آنچه شما در جریان آن هستید با همدیگر دارند. سعی کنید تا میتوانید هیچ جانبگیری نداشته باشید.
قدم چهارم: مواجهه با والدینتان
۱. تصمیم بگیرید که دوست دارید نتیجه کار چه باشد. قبل از مواجهه با والدینتان، به این فکر کنید که امیدوارید گفتگویتان با آنها چه نتیجهای در بر داشته باشد. بیان این موضوع ممکن است عواقب جدی برای کل خانواده به دنبال داشته باشد، بنابراین قبل از هر اقدامی باید خیلی خوب فکر کنید. هدف شما از این گفتگو ممکن است موارد زیر باشد:
– جمعآوری اطلاعاتی که دوست دارید بدانید.
– ابراز احساساتتان به آنها
– ترمیم رابطهتان با آنها
– دانستن اینکه او به خیانت خود ادامه میدهد یا خیر
۲. زمانی مناسب برای حرف زدن پیدا کنید. از او بپرسید که چه زمانی برای حرف زدن راحتتر است. زمانی را انتخاب کنید که هیچکدامتان برای کاری عجله نداشته باشید و بتوانید به راحتی و ذهن باز با هم حرف بزنید.
۳. با حرف زدن درمورد ناراحتیتان شروع کنید نه عصبانیت. احساس ناراحتی و اندوهتان را برای او توضیح دهید. با متهم کردن او شروع نکنید. ممکن است او اصلاً از ناراحتی که ممکن است برای شما پیش بیاید آگاه نبوده باشد. وقتی با حرف زدن درمورد عصبانیتتان شروع کنید، متوجه خواهد شد که این عصبانیت از کجا آمده است.
* مثلاً میتوانید اینطور شروع کنید، «خیلی ناراحتم، شبها نمیتوانم درست بخوابم و مدام گریه میکنم. نگران آینده خانواده هستم.»
۴. فاعل جملههایتان «من» باشد نه «تو». تمرکزتان را به احساس خودتان درمورد وضعیت موجود قرار دهید و سعی نکنید او را قضاوت کنید. به جای متهم کردن او، برای او توضیح دهید که حال و روحیه خودتان چطور است. به جای اینکه بگویید، «تو خیلی آدم بدی هستید، چطور تونستی همچنین کاری انجام بدی؟» بگویید، «من واقعاً ناراحتم و غصه دارم.»
۵. سعی کنید آرامشتان را حفظ کنید. این زمان برای هر دو شما زمان بسیاری احساسی است و ممکن است حفظ آرامشتان سخت باشد. ولی اگر داد و بیداد نکنید و سعی نکنید با قضاوت و متهم کردن او صحبتتان را ادامه دهید، گفتگوی بسیار موثرتر و کارآمدتری خواهید داشت.
۶. گفتگو را مرحله به مرحله پیش ببرید. این گفتگو خیلی مفصل است و ممکن است پدر یا مادرتان کاملاً متعجب شود که شما از خیانت او باخبر هستید. ممکن است عصبی شود و حالت دفاعی بگیرد. احساس خودتان را به او بگویید و زمانی برای هر دوتان بگذارید تا بسنجید که در چه شرایطی هستید و چه حسی دارید.
* اگر او نمیخواهد با شما وارد صحبت شود و درمورد موضوع حرف بزند، به او نشان دهید که شما دوست دارید در این مورد حرف بزنید ولی میتوانید این کار را در زمانی که او هم آمادگی لازم را داشت انجام دهید.
۷. روی رفتار پدر یا مادرتان که خیانت کرده است متمرکز شوید. گفتگو را حول رفتار او و اینکه چطور این رفتار مطابق با نقش او بعنوان پدری یا مادر نبوده است، قرار دهید. نکته این است که به او حملهور نشوید ولی درمورد رفتار او با هم صحبت کنید.
۸. به تصمیم مورد توافق والدینتان احترام بگذارید. ممکن است پدر یا مادرتان که به او خیانت شده است بخواهد دیگری را ببخشد یا او را از خانه بیرون کند یا اصلاً این موضوع را نادیده بگیرد. ممکن است شما با تصمیم او موافق نباشید ولی باز به خاطر بیاورید که این ازدواج شما نیست. آنها خودشان بهترین تصمیم را برای ادامه رابطهشان خواهند گرفت.
* اگر همچنان با والدینتان زندگی میکنید یا خواهر و برادرهایی دارید که در خانه هستند، با والدینتان درمورد اینکه چطور این رفتار میتواند بر شما و خواهر و برادرهایتان تاثیر بگذارد صحبت کنید.
۹. اگر قصدتان آسیب زدن به او است، با او مواجه نشوید. رفتار پدر یا مادر شما ممکن است ناراحتکننده باشد و تاثیر بسیار بدی روی تکتک اعضای خانواده بگذارد ولی این مسئله تا حد زیادی فقط بین والدین شماست. نباید خودتان را بین آنها قرار دهید و در تصمیماتشان دخالت کنید.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴
من تازه چند وقته فهمیدم مادرم با یک نفر رابطه ی چتی داره … واقعا دارم دیوونه میشم وویساشو بصورت اتفاقی شنیدم من فقط یه دختر چهارده سالم چطوری باید با این موضوع کنار بیام !
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵
احساس آرامش، امنیت، سلامت اخلاقی، احساس رضایت از زندگی خانوادگی و شادمانی، از حقوق اصلی و اولیه هر فرزندی در خانواده است.
هر خانواده یک حالت یا وضعیت منحصر به فرد دارد که ما آن را “فضای خانوادگی” می نامیم. بزرگسالان هر خانواده هم برای خود دارای ارزشهایی هستند. ترکیب فضای خانواده و ارزشها پیامی به فرزند منتقل می کند و آن اینکه چه چیزی در خانواده مهم است. این والدین هستند که دیدگاه فرزندان را در مورد اینکه چه چیزهایی مهم باشند، شکل می دهند. مثلا در یک خانواده امانت داری و درست کاری مهم است، زیرا خود والدین چنین ویژگی دارند و آن را می پسندند و آنها را به فرزندشان نیز منتقل می کنند.بعضی از ارزشها هم بیان نمی شوند ولی برای فرزندان ملموس هستند(مثل عشق، تعهد، وفاداری و ..)
مثلا یک فرزند می بیند که والدینش در هنگام بروز مشکلات صحبت می کنند بنابراین یاد میگیرد که به همکاری و برخورد منطقی با مسایل اهمیت دهد. فرزند دیگر می بیند که والدینش درمورد مسایل جر و بحث می کنند و از سازش کردن اجتناب می کنند پس می آموزد از راههای غیر منطقی مثل دعوا کردن، بی وفایی و .. نیز می توان مشکل را رفع کرد.
اما در اینجا یک تبصره مهم وجود دارد. درست است که برخی از خانواده ها ارزشهای اخلاقی شایسته ای را به فرزندان منتقل نمی کنند اما واقعیت این است که فرزندان راه خودشان را می روند. یعنی فرزندان درباره چگونگی برخورد با هر یک از ارزشهای خانوادگی، خودشان تصمیم می گیرندو ممکن است فرزندی یک ارزش را بپذیرد و فرزندی دیگر آن را اصلا مورد توجه قرار ندهد. به هر حال هر کس خودش تصمیم می گیرد که چه چیزخانواده برای او مهم است.
مخلص کلام اینکه اگر می بینید وفاداری در خانه شما پایمال شده است پس شما به عنوان فرزند خانواده، تصمیم بگیرید این ضد ارزش را نیاموزید و با آن مقابله کنید.
ضمن اینکه همیشه به خاطر داشته باشید که یکی از خصوصی ترین و محرمانه ترین روابط، رابطه زن و شوهری است که هیچکس نباید در آن دخالت داشته باشد مگر با اجازه خود زوجین.
لذا شما فرزندان گرامی که از روی تجسس و یا بدون اراده متوجه بی وفایی یکی از والدین خود شده اید ضرورت دارد که از کنار این مساله بگذرید.
به ترتیب زندگی والدین خود دست نزنید و به طور مستقیم والد دیگر را متوجه این امر ننمایید. در اکثریت غریب به اتفاق خیانتها وبی وفایی ها هر دو طرف متوجه اتفاق روی داده هستند اما بنا به برخی از مصلحتهای درست یا نادرست، برخورد جدی با آن نمی کنند لذا شما هم بهتر است در روابط خصوصی والدین خود تجسس نکنید.
من ۱۴ سالمه….متوجه شدم ک مادرم ب پدرم خیانت میکنه…نه با ی مرد بلکه با چند. نفر…بابام بهترینه…برای مامانم جونشم میده…همه چی هم فراهم کرده برای مادرم….اما………..
مادرم سر چیزای بیخود با منو داداشامو پدرم دعوا میکنه….چندبارم حرف طلاق رو زده
دارم میمیرم…نمیدونم چیکار کنم…با مادرم صحبت کرد ولی انگار نه انگار
از درون دارم میشکنم و. خورد میشم
احساس آرامش، امنیت، سلامت اخلاقی، احساس رضایت از زندگی خانوادگی و شادمانی، از حقوق اصلی و اولیه هر فرزندی در خانواده است.
هر خانواده یک حالت یا وضعیت منحصر به فرد دارد که ما آن را “فضای خانوادگی” می نامیم. بزرگسالان هر خانواده هم برای خود دارای ارزشهایی هستند. ترکیب فضای خانواده و ارزشها پیامی به فرزند منتقل می کند و آن اینکه چه چیزی در خانواده مهم است. این والدین هستند که دیدگاه فرزندان را در مورد اینکه چه چیزهایی مهم باشند، شکل می دهند. مثلا در یک خانواده امانت داری و درست کاری مهم است، زیرا خود والدین چنین ویژگی دارند و آن را می پسندند و آنها را به فرزندشان نیز منتقل می کنند.بعضی از ارزشها هم بیان نمی شوند ولی برای فرزندان ملموس هستند(مثل عشق، تعهد، وفاداری و ..)
مثلا یک فرزند می بیند که والدینش در هنگام بروز مشکلات صحبت می کنند بنابراین یاد میگیرد که به همکاری و برخورد منطقی با مسایل اهمیت دهد. فرزند دیگر می بیند که والدینش درمورد مسایل جر و بحث می کنند و از سازش کردن اجتناب می کنند پس می آموزد از راههای غیر منطقی مثل دعوا کردن، بی وفایی و .. نیز می توان مشکل را رفع کرد.
اما در اینجا یک تبصره مهم وجود دارد. درست است که برخی از خانواده ها ارزشهای اخلاقی شایسته ای را به فرزندان منتقل نمی کنند اما واقعیت این است که فرزندان راه خودشان را می روند. یعنی فرزندان درباره چگونگی برخورد با هر یک از ارزشهای خانوادگی، خودشان تصمیم می گیرندو ممکن است فرزندی یک ارزش را بپذیرد و فرزندی دیگر آن را اصلا مورد توجه قرار ندهد. به هر حال هر کس خودش تصمیم می گیرد که چه چیزخانواده برای او مهم است.
مخلص کلام اینکه اگر می بینید وفاداری در خانه شما پایمال شده است پس شما به عنوان فرزند خانواده، تصمیم بگیرید این ضد ارزش را نیاموزید و با آن مقابله کنید.
ضمن اینکه همیشه به خاطر داشته باشید که یکی از خصوصی ترین و محرمانه ترین روابط، رابطه زن و شوهری است که هیچکس نباید در آن دخالت داشته باشد مگر با اجازه خود زوجین.
لذا شما فرزندان گرامی که از روی تجسس و یا بدون اراده متوجه بی وفایی یکی از والدین خود شده اید ضرورت دارد که از کنار این مساله بگذرید.
به ترتیب زندگی والدین خود دست نزنید و به طور مستقیم والد دیگر را متوجه این امر ننمایید. در اکثریت غریب به اتفاق خیانتها وبی وفایی ها هر دو طرف متوجه اتفاق روی داده هستند اما بنا به برخی از مصلحتهای درست یا نادرست، برخورد جدی با آن نمی کنند لذا شما هم بهتر است در روابط خصوصی والدین خود تجسس نکنید.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸
منم ۱۷ سال دارم و دقیقا هادر منم مثل مادر شماست .. نمیدونم چیکار کنم واقعا متنفرم ازش .. میخوام به پدرم بگم ولی اگه بگم موجب طلاق میشه و کلا زندگیمون بهم میریزه .. ولی میخوام یجوری رابطه مادرمو با مردای دیگه بهم بزنم راهنمایی کنید چیکار کنم.. دقیقا اخرین ماه تابستون میخوام با ماشین بزنم بیرون از خونه و به مادرم پی ام بدم و بگم یا پسرتو دخترتو انتخاب میکنی و به رابطه ی گذشته با خانواده برمیگردی یا دیگه منو نمیبینی … و اینکه مادر و پدرم میدونن که من اگه بگم منو نمیبینین یعنی دیگه هیچ وقت بر نمیگردم پیششون و این ثابت شدست براشون.. بنظرتون این کارو بکنم یا چیکار کنم؟ واقعا خیلی گیج شدم ارامشم بهم ریخته وضعیت درس خوندنم از معدل ۱۹ به ۱۶ تغیر کرده کلا فکرم درگیره اروم و قرار ندارم کمک کنید لطفا..
شک به والدین
با یک دوست قابلاعتماد صحبت کنید. کسی را پیدا کنید که مستقیماً با این جریان در ارتباط نباشد.
نزد مشاور بروید. در چنین شرایطی احساسات متفاوتی از خشم تا ناراحتی به سراغ شما خواهد آمد.
احساساتتان را در دفتری یادداشت کنید. نوشتن راه بسیار خوبی برای کنار آمدن با احساسات و خالی کردن استرس است.
زود نتیجهگیری نکنید. شما جای پدر یا مادرتان که خیانت کرده است نیستید و این احتمال وجود دارد که از کل ماجرا باخبر نباشید.
در ضمن :
به خاطر آورید که چه محبتهایی در حقتان کرده است.
اینکه متوجه شوید یکی از والدینتان در حال خیانت به دیگری است ممکن است اعتبار او را در نظر شما زیر سوال ببرد.
احترام شما برای او خدشهدار خواهد شد و ممکن است احساس ناراحتی و عصبانیت کنید.
ولی به خاطر بیاورید که در تمام این سالها چه محبتهایی در حق شما کرده است.
چون این محبتهاست که رابطه شما را با او تعریف میکند نه خیانت او.
دوست عزیز در این مورد حتما با متخصصین کانون مشاوران ایران صحبت کنید.
۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸
سلام ابجی منم شرایطم میشه گفت عین شماست
خواهش میکنم یکی بیاد حرف بزنم باهاش دیگه حالم داره از این دنیا به هم میخوره
ایدی یاهوم
gomnami.gomnam@yahoo.com
وقتی یه شهر دیگه پزشکی قبول شدم به خاطر حجم درسام و اینکه فرصت نمیکردم آشپزی کنم، مادرم هم اومد با من زندگی کنه و پدرم تو شهرستان تنها موند هرچند آخر هفته ها با مادرم بهش سر میزدیم. به مرور بعد از ۴ سال رفتار مادر تغییر کرد و خیلی بیشتر به خودش میرسید و هربار موقع بیرون رفتن ۳ ساعت دوش میگرفت و آرایش میکرد و خیلی دیر برمیگشت. کمی بهش مشکوک شدم ولی با یادآوری این مسئله به خودم که مادرم همیشه الگوی من در درستکاری بود خودم رو آروم میکردم تا اینکه یک روز به من گفت اگه دوست پسرت خواست بیاد خونه با هم تنها باشین بهم بگو تنهاتون میذارم! باورم نمیشد امکان نداشت مادرم همچین حرفی بزنه و خودم هم راضی نبودم و شک ام به مادرم بیشتر شد و با چک کردن تلگرامش دیدم که با مردی دوسته که تمام وقتایی که من دانشگاهم میاد خونمون. چیزی به مادرم نگفتم ولی اصرار کردم که برگرده شهرستان پیش بابا و اون میگه بابات وقتی منو دیر دیر میبینه خیلی باهام مهربون تره و میخواد اینجا بمونه و کار کنه. به سرم زده که برم خوابگاه زندگی کنم اونوقت مادرم مجبور میشه برگرده شهرستان. البته شرایط خوابگاه برام خیلی سخته و میدونم که اگه اونجا برم از درسام عقب میمونم.. به نظر شما چکار کنم؟
در این مورد حتما با فردی قابل اعتماد در خانواده و یا فامیل مشورت کنید
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸
سلام ٦سال پبش پدرم فوت كرده
ازهمون سال متوجه تماس ها و پيام هاي يكي از دوستانش به مادرم شدم . مادرم زن مومن و نمازخون و در كل مذهبيه . از همون سال موضوع رو به مادرم گفتم كه چرا اين مرد باهات تماس ميگيره. بارها و بارها هم گفتم كه من مشكلي با ازدواجش ندارم اما نه با اون مرد. اون مرد زن و بچه داره . اما با گذشت ٦سال هنوز هم گاهي پيام ها و تماس هاش به مادرم رو ميبينم . اين موضوع رو روح و روانم تاثير بدي گذاشته . هرموقع هم كه با مادرم صحبت ميكنم انكار ميكنه و تهش هم ميگه اصلا به تو ربطي نداره . ميخوام موضوع رو با دايي ام در ميون بزارم . كار درستيه؟
اینکه ایشون بخواد دوباره ازدواج کنه حق ایشونه .. پس با کارآگاه بازی عرصه رو به ایشون تنگ نکنید … با کسی باید صحبت کنید که بتونید بهش اعتماد کرد و فردی ارام باشه
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵
سلام، منم مادرم با چند نفر رابطه داشته تا حالا ولى خوشبختانه من مشكلى با اين موضوع ندارم چون رابطشون به صورت دوستى بوده و اگه نزديكيم داشتن در قالب دوس پسر دوست دخترى بوده
سلام دوستان
لطفا مراتب همدردی منو از صمیم قلب بپذیرید.تقریبا همه ی کامنت ها رو خوندم و متأسف شدم..واقعا شرایط سختی دارید.امیدوارم هرچه زودتر شرایط همه ی شما هموطنان عزیز بهبود پیدا کنه.
فقط عاجزانه از همه دوستان بخصوص دختر خانم ها خواهش میکنم ک با دیدن این رفتار از سوی والدین تحت تأثیر قرار نگیرن و خدایی نکرده تابوی این رفتار ناشایست پیششون نشکنه و پیروی نکنن….در این مورد حتما پیشنهادات و راهنمایی هایی دوستان مشاور رو مد نظر قرار بدید.
وقتى كه ۸ ساله بودم متوجه رابطه ى نادرست و بيش از حد نزديك پسر يكى از دوستان خانوادگيمون با مادرم شدم.خيلى كنجكاو بودم خب بچه بودم ولى همه چيز رو ميفهميدم.ولى ارزو ميكردم كه نفهميده بودم..
به هر حال از اون ماجرا ۹ سال هست كه ميگذره اما هر چقدر زمان كه ميگذره بيشتر متوجه حساسيت يا پرخاش هاى غير عادى خودم نسبت به رفتار پدر،مادر و مطمعن هستم در اينده نسبت به كسى كه دوستش دارم ، ميشم
خوشبختانه تونستم با اون موضوع كنار بيام و هيچ مشكلى پيدا نكردم اما الان كه فهميدم اين بى اعتمادى من از كجا مياد نميدونم كه چطور بايد حلش كنم
چون اگر نتونم اين موضوع رو كنار بزارم در اينده به مشكل بر ميخورم و نميخوام كه اين اتفاق بيوفته
بی اعتمادی
دوست عزیز بعد از این ماجرا اگر روی اخلاق و رفتار شما تاثیرگذار باشه .
تنها کسی که آسیب میبینه خود شما هستید .
شما معمولا آدم ها را به دو گروه مطلق غیرقابل اعتماد و قابل اعتماد تقسیم می کنید.
به جای آن می توانید در ذهن خودتان یک طیف رسم کنید و به آدم ها از ۱ تا ۱۰ نمره قابل اعتماد بودن بدهید.
۲–از رابطه اجتناب نکن!
احتمالا شما به خاطر آنکه فکر می کنید از دیگران – مخصوصاً جنس مخالف – رودست می خورید.
هیچ وقت به فکر شروع رابطه جدی نمی افتید.
شاید در کوتاه مدت این آرامتان کند، اما در بلندمدت موجب تنهایی خودتان می شود.
۳–با مشاور یا یک دوست خوب در ارتباط باش!
وقتی شما با یک دوست خوب و قابل اعتماد یا مشاور رابطه داشته باشید.
کم کم دستتان می اید که واقعا آدم ها هم آن طور که شما فکر می کردید غیرقابل اعتماد نیستند .
و با نظرهایی که او در مورد شما می دهد کم کم به جای تصوراتتان در مورد رابطه ، واقعیت ها را می بینید.
۴–بی اعتمادیت را به خودت یادآوری کن!
هر وقت می بینید دارید دنبال معناهای پنهان و منفی رفتار دیگران می گردید.
به خودتان یادآوری کنید که این فکر ممکن است از تله ای که در آن گرفتاريد ناشی شده باشد و نه از واقعیت نیت دیگران.
۵–ذهن خوانی نکن!
خواندن ذهن دیگران و بعد از شروع به جمع اوری مدرک کردن برای اینکه شما درست می گویید .
فقط شما را از دیگران دور می کند و رابطه شما را با آنها خراب.
به جای این کار، به دیگران نزدیک شوید و در مورد رفتارشان با انها صادقانه حرف بزنید.
۶–تحریف نکن!
شما مستعد این هستید که همیشه نیمه خالی لیوان را ببینید .
همین که یادتان باشد مستعد این منفی بافی هستید.
باعث می شود کمتر تحریف کنید و نیمه پر لیوان را هم ببینید.
۷–تسلیم تله ات نشو!
اگر با آدم واقعا غیر قابل اعتماد و بدرفتاری رابطه برقرار کرده اید.
یادتان باشد که فقط دارید به روح و جسم خودتان آسیب می زنید.
بنابراین زودتر تصمیم بگیرید و از این رابطه بیرون بیایید.
۸–آدم مناسبی برای رابطه پیدا کن!
باید آدمی را برای رابطه جدی منجر به ازدواج پیدا کنید که واقعا قابل اعتماد و خوش رفتار باشد .
این طور هم به تدریج با ترس ها و ذهنیت های منفی خودتان مقابله می کنید و هم تله تان دوباره به راه نمی افتد.
باسلام
من پسر ۱۷ساله بچه کرمانشاه هستم حدود ۶یا۷ساله متوجه شدم که مادرم داره به پدرم خیانت میکنه.پدر من یه ادم خیلی خیلی خوبیه که همه تلاششو میکنه تا خوانوادش در رفاه باشه .حدود ۷ساله فهمیدم مادرم داره خیانت میکنه و توی تلگرام و اینستا با مردای غریبه حرف میزنه اما با یه مرد غریبه ۶ سال رابطه داره ۶ساله هنوز وقتی نگاهش میکنم ازش نفرت دارم شماره مرد پیدا کردم و عکسش دیدم حدود یکسال دنبالش گشتم چند بار بهش پیام دادم با شکل های مختلف که بکشونمش بیرون و یا بکشمش یا هرجور شده یه بالای سرش بیازم چند روزیه تو فکر رفتم و واقعا دیگه کشش این زندگی رو ندارم اصلا دیگه نمیتونم حتی وقتی دارم راه میرم تمرکز داشته باشم زندگیم شده همش دعوا و جنگ تو خانه یا بیرون یک روز خوش تو زندگیم نداریم همش مادرم با ندرم دعوا میکنه و بهش فوش میده اما پدرم بخاطر من و خاهرم همش کوتاه میاد و معزرت خاهی میکنه لرورش دیگه شکسته بهاطر ماترم حتی با خوانواده خودش هم رفت و امد شو قطع کرده زنگدیم داره کمک کم به یه زندان بزرگ تبدیل میشه اخلاقم گوه شده حتی نمیتونم با کسی حرف بزنم حتی روم نمیشه به خود مادرم بگم اینکارو نکنه و میترسم به پدرم هم بگم ولی واقعا پدرم لایق این زندگی نیست
برخورد با خیانت والدین
قدم اول: کنار آمدن با احساساتتان
۱. با یک دوست قابلاعتماد صحبت کنید.
کسی را پیدا کنید که مستقیماً با این جریان در ارتباط نباشد، به همین دلیل بهتر است آن فرد خواهر و برادر یا از اقوامتان نباشد.
یک دوست خوب شما را بخاطر احساساتتان قضاوت نخواهد کرد و با اطلاعاتی که به او میدهید کمکتان میکند وضعیت را ارزیابی کنید.
۲. نزد مشاور بروید. در چنین شرایطی احساسات متفاوتی از خشم تا ناراحتی به سراغ شما خواهد آمد.
حرف زدن با یک متخصص روانشناس که در زمینه مشاوره تجربه داشته باشد .
خیلی خوب است چون ممکن است موضوع را از دیدی به شما نشان دهد که خودتان متوجه آن نبودید.
این فرد همچنین والدین شما را هم بخاطر رفتارشان قضاوت نمیکند و رویکردی منتقدانه خواهد داشت.
۳. احساساتتان را در دفتری یادداشت کنید.
نوشتن راه بسیار خوبی برای کنار آمدن با احساسات و خالی کردن استرس است.
قرار نیست نوشتههایتان را کسی ببیند یا بخواند چون اینها دغدغههای بسیار خصوصی شما هستند.
با این روش میتوانید احساساتتان را ارزیابی کرده و خودتان را برای حرف زدن با والدینتان آماده کنید.
۴. زود نتیجهگیری نکنید. شما جای پدر یا مادرتان که خیانت کرده است نیستید و این احتمال وجود دارد که از کل ماجرا باخبر نباشید.
ازدواج مسئلهای بسیار چالشانگیز است و هر دو طرف در موفقیت آن سهیم هستند.
ممکن است مشکلی وجود داشته باشد که شما چیزی از آن نمیدانید.
زود نتیجهگیری کردن درمورد اتفاقی که افتاده است کمکی به رابطه شما با والدینتان نمیکند.
۵. جاسوسی نکنید. ممکن است وسوسه شوید که شواهد و مدارکی علیه پدر یا مادرتان که خیانت میکند پیدا کنید.
ولی این کار هیچ ارتباطی به شما ندارد و وظیفه شما نیست.
این ازدواج شما نیست که احساس کنید به شما خیانت شده است.
شما فرزند آن خانواده هستید.
با این وسوسه مقابله کنید و سعی نکنید موبایل یا ایمیل او را چک کنید.
۶. به خواهر یا برادرتان رسیدگی کنید.
اگر خواهر یا برادرهایتان هم از موضوع باخبر هستند، از اوضاع و احوال آنها باخبر شوید.
اگر از شما کوچکتر هستند، سعی کنید به آنها برسید.
مثلاً او را برای پیادهروی بیرون ببرید تا بتوانید خصوصی با هم حرف بزنید.
درمورد احساساتشان و کنار آمدن به آن با او صحبت کنید.
* اگر خواهر یا برادرتان چیزی درمورد این خیانت نمیداند، خوب فکر کنید که او را در جریان این مسئله قرار دهید یا خیر.
البته انجام این کار وظیفه شما نیست و ممکن است موجب ناراحتی او شوید.
قدم دوم: ترمیم رابطه با والدینتان
۱. به خاطر آورید که چه محبتهایی در حقتان کرده است.
اینکه متوجه شوید یکی از والدینتان در حال خیانت به دیگری است ممکن است اعتبار او را در نظر شما زیر سوال ببرد.
احترام شما برای او خدشهدار خواهد شد و ممکن است احساس ناراحتی و عصبانیت کنید.
ولی به خاطر بیاورید که در تمام این سالها چه محبتهایی در حق شما کرده است چون این محبتهاست که رابطه شما را با او تعریف میکند نه خیانت او.
۲. رابطه جدیدتان با هر کدام از والدینتان را به صورت جداگانه بسازید.
در بسیاری از موارد خیانت یکی از والدین باعث از هم پاشیدن خانواده و طلاق والدین میشود.
ایجاد رابطه با این وضعیت جدید والدینتان به شما کمک خواهد کرد وارد مرحله جدیدی شوید و به هر کدام از آنها به عنوان یک فرد نگاه کنید نه یک گروه یا خانواده.
* به هر دو آنها محبت کرده و از هر دو آنها حمایت کنید.
این زمان برای هر دو نفر آنها بسیار سخت و سردرگمکننده است.
و اینکه بدانند شما همچنان دوستشان دارید، کمک میکند وضعیت بهتری داشته باشند.
۳. تصمیم بگیرید که با مسئله خیانت چطور رفتار کنید.
اگر تصمیم دارید که پیش روید و رابطهتان را با والدینتان ترمیم کنید.
به این فکر کنید که میخواهید چه رویکردی نسبت به این خیانت داشته باشید.
ممکن است نخواهید یا نتوانید که او را ببخشید.
ولی نباید از آن بعنوان سلاحی برعلیه او استفاده کنید و هربار که با او وارد مشاجره میشوید آن را به روی او بیاورید.
* البته هیچ نیازی نیست که روی آن خیانت سرپوش گذاشته شود اما نباید از آن بعنوان نقطهضعف پدر یا مادرتان استفاده کنید.
۴. مشخص کنید که میخواهید از این به بعد با کدامیک از والدینتان زندگی کنید.
رابطه شما با یکی از آنها نباید روی رابطهتان با دیگری تاثیر بگذارد.
ممکن است تصور کنند که میخواهید جانبگیری کنید یا اینکه اگر تصمیم بگیرید.
رابطهتان با آن یکی که خیانت کرده است را ترمیم کنید، دیگری ممکن است تصور کند که میخواهید او را ببخشید.
با هر کدام از آنها تنها بنشینید و درمورد اینکه میخواهید از آن به بعد با کدامیک زندگی کنید، حرف بزنید.
* به آنها نشان دهید که رابطهتان با یکی از آنها تاثیری روی رابطهتان با دیگری نمیگذارد.
۵. زندگی خودتان را پیش ببرید.
بااینکه خیانت یکی از والدین ممکن است تهدیدی برای آینده خانواده باشد ولی زندگی خودتان هنوز در جریان است.
شما میتوانید کنترل بعضی مسائل در زندگی را به دست گیرید، مخصوصاً وقتی که احساس میکنید کنترلی روی بعضی دیگر از مسائل آن ندارید.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲
سلام من یه دختر ۱۹ سالم.مادر من ۷ ساله که به پدرم خیانت میکنه.خیلی سختمه الان حرف بزنم اصلا نمیدونم چی باید بگم فقط میتونم بگم حالم خیلی خرابه و از مادرم متنفرم.مادرم حتی با عموم و شوهرعمم هم اس ام اس بازی میکرد و تو تلگرام و اینستا با مردای غریبه بود.تو اون ۷ سال من واقعا شرایط افتضاحی داشتم و چون تک فرزند بودم هیچ همدمی نداشتم. من پارسال یعنی سال ۹۶ کنکور دادم و پدرم دقیقا تابستون سالی که من تازه رفته بودم پیش دانشگاهی این موضوع رو فهمید.دنیا رو سرم خراب شد و تو سالی که سرنوشت ساز بود دیگه کامل نابود شدم و برای خودم هیچ آینده ای رو نمیدیدم. الان یک سال و نیمه از اون ماجرای فهمیدنه بابام میگذره.بابام مامانمو بخشید بخاطر من ومادرم مجبور شد برنامه هاشو پاک کنه. حدود یک ماهه که متوجه شدم مامانم دوباره داره خیانت میکنه ولی فقط از طریق اینستا چون نه میتونه شماره به کسی بده و نه میتونه برنامه ای تو گوشیش نصب کنه.دنیا دوباره رو سرم خراب شد و اگه تو این یک سال و نیم داشتم به آیندم فکر میکردم الان واقعا آیندمو نابود شده می بینم.دیروز باهاش حرف زدم وقتی از امتحان دانشگاه اومدم خونه ولی اون چیکار کرد؟دقیقا مثل قبل عصبانی و پرخاشگر شده بود.من خودم دیدم که اینستا داره یعنی از طریق سایت میره توش ولی با پروویی تمام قران اورده و دستشو میذاره روش و میگه هیچ کس تو زندگی من نیست.آخ که دارم میرمیرم. دیروز حمله ی عصبی بهم شد و یک هفتست با قلب درد میخوابم.خیلی نگران پدرمم که اگه بفهمه چی میشه و خدا نکرده حالش بد نشه.اگه کسی میتونه کمکم کنه شرایط خیلی بدیو دارم
من واقعا درکت میکنم انشاالله خدا بهت کمک میکنه منم سرهمین داستان ها داغون شدم
زندگی تلخ من از اونجا شروع شد که ۸ سال داشتم، پدرم شهرستان کار میکرد ، تو اون دوران متوجه شدم که مادرم با حروم زاده ای در ارتباطه ، باور کنید ۸ سالم بود ولی عقل بزرگی داشتم مبفهمیدم چرا اینکارو میکنه . چون شرایط اقتصادی نامناسبی داشتیم، همیشه سکوت میکردمو تو خلوتم گریه میکردم ، هیچوقت نفهمید که من این موضوع رو میدمنستم ، حتی الان که ۲۸ سالمه .
دوران گذشت ، کار بابام عوض شد ، زندگیمون خیلی رشد کرد. اومدیم تهران و. زندگی ایده ال رو به بالا داشتیم . ولی متاسفم واسه زندگیم چون فکر میکردم دیگه اون دوران گذشته ، من خودمم فراموش کردم همه چیزو ، ولی چند روز پیش تونستم وارد گوشیش بشم و فهمیدم بعد از این همه مدت هنوز با اون حروم زاده در ارتباطه ، دیگه غیرت اون. پسر ۸ ساله رو. ندارم ، دبگه منطقی نیستم ، مادریو که من میپرستیدمش شد کابپس زندگیم . دیگه هیچ لذتی نمیبینم تو. این زندگی ، چیکار کنم ، تو رو به عزیزتون کمکم کنید . بتونم باهاتون صحبت کنم ، دارم دیوونه میشم .
در این مورد حتما با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
دفتر سعادت آباد:
۰۲۱-۲۲۳۵۴۲۸۲ خط ویژه
سلام، من یک دختر ۲۰ساله هستم روحیه ی لطیفی دارم عاشق خانواده و دوستانم هستم دوست دارم توی خانواده باشم اما متاسفانه از اول راهنمایی تا الان مه دانشجو هستم درگیر ارتباطات بیجای پدر و مادرم میشم پدرم ۹ سال پیش به مادرم خیانت کرد من خیلی کوچیک بودم یه سری عکس از دو تا زن که توی خونمون بودن توی گوشی پدرم پیدا مردم و متوجه شدم پدرم به مادرم خیانت کرده من اون موقع موضوع رو با مادرم تو قالب یه نامه در میون گذاشتم چون نمیتونستم رو در رو بهش بگم مادرم پدرم رو بخشید پدر من مرد بزرگوار و ثروتمند و کله گنده ایه همه دوسش دارن و مرد مهربونیه اون دیگه خطایی نکرد و به منو مامانم قول داد کاری نکنه و نکرد پارسال متوجه شدم مادرم با کارگر بابام در ارتباطه یه مرد عوضی که زن و بچه داشت هنوز که اسمشو میشنوم دلم میخواد بکشمش تا دیگه اسمش توی خونمون نباشه من موضوع رو فهمیدم و به مامانم گفتم که تو آدم بی لیاقتی هستی اون پرخاشگری کرد و گفت که دیگه این کار و تکرار نمیکنه و به پدرم چیزی نگم اون موضوع تموم شد و من سکوت کردم و به پدرم چیزی نگفتم اما بعد گذشت دو سال یه مرد ابله و عوضی دیگه وارد زندگی نکبت ما شده اون با مامانم تو تلگرام حرف میزنه براش موسیقی میفرسته فکر میکنم که مامانم و اون مرد همو میبینن و با هم رابطه دارن هیچ نام و نشانی ازش ندارم چون با یه ای دی فیک تو تلگرام اومده و شمارش هم برای خارج از کشوره عذاب وجدان دارم فکر میکنم که دیگه باید به بابام بگم مامانم آهنگایی که اون عوضی براش میفرسته رو میذاره توی خونه و من هر لحظه بیشتر از مامانم متنفر میشم اون پرخاشگره و بهم میگه حق ندارم دوست پسر داشته باشم در صورتی که خود عوضیش داره خیانت میکنه و دوست پسر داره دلم میخواد بمیرم و این لحظه ها ر نبینم دلم برای پدرم میسوزه اون دل سوز و مهربونه و برامون زحمت میکشه خیلی آدم خوبی شده و به قولش عمل کرده اما مامانم هر روز پست تر و پست تر میشه دلم میخواد روی صورتش بالا بیارم اون حق نداشت منو هم دنیا بیاره که باهام اینکارا رو کنه بهم بگید باید چیکار کنم دارم دیووونه میشممم 😞😔
سلام
سلام من یهدختر بچم که مامانم هر هفته ها ۱روز میره تهران فهمیدم به بابام خیانت کرده و خونه پسره هزار بار رفته من نمیدونم چ کنم تازه یه بار حالا منهموندم میدونم ولی اون گف همکارمه چ کنم کمکم کنین چن روز دیگه دوباره قراره بره خونه اون پسره
با سلام خدمت شما دوست عزیز
احساس تو قابل درکه اما بهتر است دت کنید که ممکن است شما اشتباه کرده باشید و خیانتی در کار نباشد بهتر است در مورد این موضوع و دیدگاهتان با مادرتان در آرامش صحبت کنید تا ایشان به شما کمک کنند.
سعی کنید از کنجکاوی در مسائل پدر و مادرتان خوداری کنید تا آسیب های احتمالی برای شما کاهش یابد.
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۸۸۴۱۹۸۳۲
شاد باشید
سلام من یه دخترم و ۱۸ سالمه
حدود یک ماهی هست که متوجه شدم مادرم در تلگرام با یه مرد غریبه در ارتباطه اولش نخاستم زود قضاوت کنم و فکر کردم اون مرده مزاحم مامانم میشه ولی بعد از مدتی متوجه شدم اونا حتی با هم بیرون هم میرن
پدرم یه مرد سادس که تا اینجا هر کاری تونسته برای خانوادش انجام داده و از رابطه مامانم خبر نداره
مامانم از وقتی که با اون مرده تو رابطس نسبت به خانوادش مخصوصا بابام سرد شده و همش با بی حوصلگی باهاش حرف میزنه این روزا وقتی میخاد بره بیرون خیلی به خودش میرسه
من هیچ وقت فکر نمیکردم یه همچین اتفاقی برای من بیوفته مامانم همیشه الگوی من تو درستکاری بوده واقعا خجالت میکشم تو چشماش نگاه کنم و دلم خیلی برای خواهر ۵ سالم میسوزه
از طرفی من کنکوریم و دوماه کمتر تا کنکور مونده اصلا حالم خوب نیست و حتی نمیتونم رو درسام تمرکز کنم نه دوست نزدیک و قابل اعتمادی دارم و نه تو فامیل و آشنا کسی نیست که بتونم باهاش صحبت کنم
مادرم نمیدونه که من از رابطش خبر دارم و من واقعا نمیدونم چطوری این قضیه رو بهش بگم خواهش میکنم کمکم کنید
با سلام خدمت شما دوست عزیز
احساسات شما قابل درک می باشد متاسفانه استفاده نادرست از فضاهای مجازی می تواند مشکلاتی را در زندگی ها به وجود آورد که آسیب های زیادی به همراه دارد. بهتر است از بیان این موضوع به دوستان و یا هریک از اعضای خانواده خوداری کنید و اگر برایتان امکان دارد به صورت حضوری به روانشناس مراجعه کنید تا هم در این مسیر به خودتان کمک شود و هم ایشان این موضوع را از طریق صحیح با مادرتان در میان بگذارند و در مسیر بهبود زندگی مشترکشان با پدرتان نیز به انها کمک کنند.
در صورتی که این امکان برایتان وجود ندارد بهتر است در ارامش و بدون تویهن این موضوع را با مادرتان در میان بگذارید و از احساسات و فشارهای روانی که این موضوع برای شما به وجود اورده است با ایشان صحبت کنید.
بهتر است از کنجکاوی در رفتارها و یا پیام ها و کارهای مادرتان خوداری کنید و تمرکزتان را بر درس و کنکور خود بگذارید تا در این مسیر کمترین آسیب به شما وارد شود.
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۳۰۴
شاد باشید
با سلام
از وقتی تلگرام اومد مادرم معتاد تلگرام شد.خیلی توی تلگرام وقت میگذروند. ما هم فکر میکردیم براش تازگی داره و فقط توی گروه های معقول عضوه.تا اینکه توی گروه های مختلط عضو شد و کم کم فهمیدم با مردها ارتباط داره.نه ارتباط تلگرامی و دوستی عادی.ارتباط پیشرفته تر از این حرف ها.ولی میدونم که ارتباطشون از چت شروع شده بود.الان ۴ ساله که شاهد خیانت علنیش به پدرم هستم.خیلی چت های جنسی و احساسی و غیره بینشون رد و بدل شده و خیلی از شب ها دیر میاد خونه.هرجا که هستیم حتما بهشون پیام میده و دوست پسراش هم در جریانن که ایشون شوهر داره و … حتی یک درصد وقتی که برا اونا میذاره رو برای پدرم نمیذاره و پدرم به محض اینکه یه حرف عادی میزنه به شدت سرش داد میکشه.حتی ناهار و شامشم به زور و با اکراه میده و کلی سرش داد میزنه.رفتارش خیلی تابلوئه و به نظرم همه بهش شک دارن.شاید با تمام جزئیات ندونن چیکار داره میکنه ولی قطعا میدونن این رفتارا طبیعی نیست.پدرم همیشه و همیشه آدم توسری خوری بوده.هرچی مادرم گفته گفته چشم.ولی به تازگی عکسشو یا یه خانمی تو گوشیش دیدم که با توجه به مذهبی بودن پدرم فکر میکنم صیغه اش کرده باشه فقط برای رفع نیازاش-اطلاعات تکمیل تری ازش ندارم.اگر این موضوع رو هرکسی ببینه به پدرم حق میده.واقعا توی خونه به پدرم بی احترامی میشه.بی احترامی بی مورد و بدون دلیل.درضمن پدرم اصصصلا رفتارش عجیب و غریب نیس که کسی بخواد بهش شک کنه.ما ۵ تا بچه هستیم و همه ازدواج کردیم و بچه داریم.این ۴سال خیلی اعصابمون خرد شده و واقعا حالمون خوب نیس.اصلا نمیشه گفت به ما ربطی نداره.اگر شوهرامون بفهمن زندگیمون نابود میشه و تا ابد به خاطر اشتباهی که خودمون مرتکبش نشدیم باید توسری بخوریم.از طرفی زندگی نوه هاش….اگه جلوشو نگیریم کم کم همه میفهمن.همونطور ک ما فهمیدیم و دیگه ابرومون میره.باز اگه پدرم هم کاری کرده باشه و لو بره خیلی چیز بدی نیس چون هم مرده و هم تمام اطافیان شاهد بی توجهی بهش هستن.ولی چطور بگیم مادرمون با اینهمه داماد و نوه همچین کاری کرده!!!پیش یه مشاور رفتیم گفت به یکی از فامیلای نزدیک مادرتون بگید تا باهاش حرف بزنه.اگر رک بهش بگید یا کار به بحث و دعوا بکشه حتی ممکنه فرار کنه و بره پیش دوست پسرش که البته اونم کلی نوه داره.یا کار به آزمایش برسه که ببینن رابطه جنسی داشته یا نه و اونموقع دیگه اگر اثبات بشه خود قانون پدرشو درمیاره و قصاصش میکنه و اونموقع نمیتونید حرفتونو پس بگیرید.الان موندیم چیکار کنیم…دو دلیم به خالم بگیم ولی اونم چون خیلی به مادرم وابستس و قلبش مشکل داره میترسیم بلایی سرش بیاد.خواهش مکنم کمک کنید.میخوایم بدون آبروریزی آدمش کنیم تا آبرومونو نبرده و بدبختمون نکرده.
با سلام خدمت شما دوست عزیز
۱٫ مادرتان چند سالشان است؟
۲٫ آیا ایشان از مشکلات روحی و یا مریضی خاصی برخوردار هستند؟
۳٫ چند مدت است این رفتار را دارند ؟
احساسات و نگرانی شما قابل درک می باشد اما بهتر است در اول آرامش خودتان را حفظ کنید تا بتوانید بهتر تصمیم گیری کنید در اول اینکه درست است ممکن است رفتارهای انها تاثیر منفی بر زندگی شما داشته باشد اما شما مسئول ان نیستید و بهتر است از کنکاش و کنجکاوی در زندگی انها و گوشی و روابط انها خوداری کنید تا آرامش خودتان بیشتر حفظ شود. در مرحله دوم اینکه بهتر است هیچ فرد دیگری جز خودتان از این موضوع اطلاع پیدا نکند و یکی از خودتان که با مادرتان رابطه بهتری دارید با ایشان صحبت کنید که البته بهتر است از این کار نیز خوداری کنید و اگر برایتان مقدور است ایشان را با خودتان به روانشناس ارجاع بدهید تا روانشناس این موضوع را بیان کند و مشکلات ایشان و پدرتان نیز تحت بررسی قرار گیرد .تا حریم ها بین شما حفظ شود و ایشان رفتار و گفت های شما را به اشتباه برداشت نکنند .
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۳۰۴
شاد باشید
مادرم ۵۸ سالشه.مشکلی نداره البته از ابتدای زندگی گویا رابطه آنچنان گرمی با پدرم نداشته اند.چون من فرزند آخرم.۴ ساله که مطمئن از ارتباط بی شرمانش هستیم.ولی از اول زندگی هم رفتار خیلی خوبی با پدرم نداشته و همیشه تو سرش میزده و خودشو بالاتر میدونسته.این ۴سال هم خون دل خوردیم و صبر کردیم ولی روز به روز داره بدتر میشه و حتی پدرم هم میدونه این داره خیانت میکنه.جلوشو نگیریم خیلی بیشتر پیش میره..!!!یکبار خواهر بزرگم که اولین فرزند خونوادس باهاش محترمانه و حالت پندآمیز حرف زد ولی نتیجه نداد.در جوابش گفت که همینجوری با هم گروهیام حرف میزنم مردا رو بشناسم.بعدشم گفت دیگه گذاشتم کنار.انقدر رفتارش مشخصه ک احتیاجی به کنجکاوی نداره.هر لحظه هر کاری میکنه باید به اون طرف گزارش بده.
با سلام مجدد
با توجه به توضیحات شما سن مادرتان بهتر است ایشان حتما با یک روانشناس صحبت کنند تا این موضوع مورد بررسی دقیق قرار گیرد . با توجه به اینکه پدرتان نیز می دانند و اقدامی در این زمینه نم یکنند اگر از اطلاع داشتن پدرتان از این موارد اطمینان دارید بهتر است ایشان و مادرتان هردو به صورت حضوری به روانشناس مراجعه داشته باشند تا بررسی بیشتری صورت گیرد و به هردویشان کمک شود .
چون با نصیحت مشکلات بین آنها و نیازهای هریک از آنها برطرف نمی شود و ممکن است فرد در جای دیگری به دنبال نیازهای خودش بگردد .
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۷۸۳
شاد باشید
حتی وقتی زنگ میزنیم که بریم خونشون حد الامکان میخواد رامون نده تا راحت تر به گردش و ایناش برسه.وقتی هم میریم کلا میره تو اتاق خواب و خودشو میزنه به خستگی و میره باهاشون چت میکنه.اگر همون موقع به یکی قرار بذاره سریع خستگیش درمیره به بهونه دورهمی دوستانه پا میشه میره سر قرار.
حتی بعید نمیدونم که داماداش هم خبر داشته باشن ولی چون کاملا علنی نشده میشه آبروش وآبرومونو حفظ کنیم.همیشه میگن مادرزنمون عین دخترای ۱۸ ساله میره با دوستاش گردش باباتونو میذاره خونه. ما از روزی میترسیم که دیگه نشه آبروداری کرد.اگر نیاد ببریمش مشاوره باید چیکار کنیم؟چون از راه حل اول که نتیجه نگرفتیم
با توجه به اینکه شما از صحبت با ایشان نتیجه نگرفتید بهتر است ایشان حتما با یک روانشناس خودشان صحبت کنند و البته بهتر است از قبل یکبار خودتان با ان رواننشاس صحبت کرده باشید تا یک سری توضیحات به ایشان بدهید تا بتوانند در این مسیر گام بردارند . در صورتی که ایشان راضی به آمدن نشدند بهتر است با پدرتان صحبت کنید و بخواهید که ایشان این درخواست را داشته باشند و یک تصمیم جدی برای رابطه خودشان بگیرند تا از آسیب های احتمالی در امان باشند .دقت کنید که در هنگام صحبت با ایشان از سرزنش کردنشان خوداری کنید تا بتوانید نتایج بهتری کسب کنید مثلا بخواهید برای بهبود رابطه با پدرتان و یا شرایط روحیشان به رواننشاس مراجعه کنند.
البته بهتر است تنها در مورد مشکلات با پدرتان صحبت شود و صحبتی از خیانت بیان نشود تا حریم ها حفظ شود و از آسیب های احتمالی جلو گیری شود.
سعی کنید در جلوی همسرانتان از حساسیت نشان دادن و کنجکاوی خوداری کنید تا بتوانید مدیریت لازم را بر زندگیتان داشته باشید.
در هرصورت شما فردی جدا از والدینتان هستید با سبک شخصیتی متفاوت و مسئول اشتباهات انها نمی باشد پس بهتر است هم خودتان و هم همسرتان این موضوع را بپذیرد و اجازه ندهید مشکلات بیرون به زندگی مشترک شما راه یابد.
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۶۸۵۸۹۵
شاد باشید
خیلی ممنون از راهنماییتون
من ۲۲ سالمه دانشجو هستم ترم اخر دانشگاه هستم
تقریبآیک ماه پیش خیانت مادرم به پدرم و به خانوادام رو فهمیدم یا اینطور بگم دیدم تقریبآ ۱ سال بود که مادرم اخلاقش عوض شدو همیشهبا پدرم و ما دعوا میکرد مادرم آرایشگر هستش و ادم خیلی مذهبی طوری که تو زمان ها و ایام دینی مغازشو میبنده ومیگفت گناه داره وحتی تو ماه محرم هم ۴۰ روز اصلا کار نمیکرد تو مسجد و این طور چیزا میرفت اصلا نمیتونم باور کنم سینه ام و سرم داره منفجر میشههر از چند ساعت که فکر میکنم به این قضیه از فشار عصبی خودمو میزنمدارم دیونه میشم یک سال بود که مادرم اخلاقش تند شده بود ما فکر کردیم که افسردگی دارهباهاش حرف زدیم که بره دکتر ولی نرفت تقریبآ چند ۳ماه پیش داشتم میومد طرف خونه تقریبآ چند کوچه مونده بود که دیدم مادرم سوار یه ماشین غریبه شد من فکر کردم که تاکسی چیزی بوده ولی مسکوک شدم که کسی با ماشین سراتو ماسفر کشی نمیکنه تو این چند ماه به خودم میگفتم که حتمآ مسافر کش بوده و خودمو گول میزدم تا اینکه یک ماه پیش من حالم خوب نبود و از دانشگاه زودتر اومدم خونه تا اینکه رسیدم خونه دیدم صداهایی از مغازه مادرم میادکه یه گوشه پارکینگ رو آراشگاه کرده بودیم من فک کردم که حتمآ مشتری داره رفتم تو خونه بعدچند دقیقه صداهاشونو شنیدم و رفتم نگاه کردم وقتی دیدم کهمادرم با یک مرد عریبه لختن دارن با هم ….ار فشار حالت تهوع میگرفتم همه بدنم به لرزه افتاد و الانم که دارم مینویسم دستام داره میلرزه دستپاچه شدم و برگشتم چند قدم عقب تر حالم دست خودم نبود صحنه هارو که دیدم از مادرم متنفر شدم کسی که مهربون بود کسی که توی ذهنم یک فرشته بود کسی که شوهرش پدرم یک مرد عالی بود براش و خانوادش همچین شخصی توی بغل یکی دیگه بود و قربون صدقش میرفت و درخواستهای کثیف … از اون مرد میکرد حتی صدا و لحن و حالتهای ناله مادرم توی ذهنمه از فشار وقتی اینا یادم میوفته خودمو میزنم از خونه اومدم بیرون و بعد چند دقیقه به موبایل مادرم زنگ زدم و بهش گفتم که دارم میام خونه و یه گوشه از کوچه واستادم بعد چند دقیقه یه مرد تقریبآ ۴۵ سالههول هولکی از خونمون اومد بیرون و رفت سوار همون ماشینی که قبلآ دیده بودم شد و رفت و رفتم خونهو مادرمو دیدم که حال جسمیش خوب نبود سرخ شده بود عرق کرده بود این صحنه رو دیدم بازم هول شدمو رفتم بالا هی با خودم کلنجار رفتم نتونستم با خودم کنار بیام رفتم بهش گفتم که کسی تو خونه بود خودشو گم کرد دستپاچه شد گفت نه و بهش همه چیو گفتم گفتم که دیدمت و وسایلامو برداشتمو رفتم بیرون الان چند هفتس تو خونه مجردی یکی از دوستاممچند بار مادرم زنگ زد و پیام فرستاد که اشتباه کردمو و به پدرت چیزی نگم …
من چیکار کنم حالا من دیگه نمیخوام برگردم تو اون خونهتا اخر عمر چه راهی برا من پیشنهاد میدین حتی چند بار هم فکر خودکشی به سرم زده خواهش میکنم کمکم کنید
با سلام خدمت شما دوست عزیز
احساسات شما قابل درک می باشد وقتی فرد با چهره دیگری از فردی که به او اعتماد دارد مواجهه می شود فشار زیادی را تحمل می کند . اما بهتر است دقت کنید که با خودکشی یا فرار شما از خانه مشکلات شما برطرف نمی شود بهتر است در اول سعی کنید آرامش خودتان را حفظ کنید و در کنار ان نیز سعی کنید با مادرتان صحبت کنید تا ایشان و به همراه شما به روانشناس مراجعه کنند شما برای دریافت کمک های حمایتی تا بتوانید آرامش بیشتری بدست اورید و ایشان نیز برای اینکه مشکلاتشان مورد بررسی دقیق قرار گیرد.
دقت کنید که فعلا موضوع را با هیچ کسی در میان نگذارید چون می تواند باعث افزایش مشکلات شما شود
در زمان فعلی پدرتان از قهر شما و یا مشکلات مادرتان آگاهی دارند؟
مادرتان چند سالشان است؟
آیا مادرتان از رفتاری که انجام داده است پشیمان است؟
اصلا نمیخوام مادرمو ببینم که باهاش دوتایی بریم روانشناس
بعله پدرم میدونه و زنگ زده من بهشون گفتم که تو شهر نیستم تو کرج منظورمهو وقتی پیگیر میشه بابام میگم که دیگه نمیخوام بیام اونجا الکی میگم میخوام اینجا کار کنم و زندگی خودمو شروع کنم دارم از همه چی متنفر میشم پدر بیچارم که نمیدونه چی به چیه بهم هی میگه برگرد اینجا خودم برات یه مغازه باز میکنم زندگیتو میچرخونی
مادرم ۴۳ سالشه و پدرم ۴۷ از لحاظ رابطه خانوادگیمون هم خوب بوده همیشه میگفتیم میخندیدم همراه پدرم مادرم و خواهرم
مامانم میگه که اشتباه کردم و بیشتر تاکید میکنه که به پدرم نگم
با سلام مجدد
دقت کنید که احساس شما قابل درک می باشد اما نیاز است که در این مورد خودتان تصمیم گیری کنید در هرصورت زندگی مجردی و تنهایی با دشواری های زیادی همراه است و نیاز است که شما در این سن از همه جهات این موضوع را بررسی کنید و بعد تصمیم گیری داشته باشید.
بهتر است این موضوع در زمان فعلی با کسی عنوان نشود مخصوصا پدرتان چون می تواند باعث ایجاد مشکلات زیادی شود در مورد مادرتان نیز بهتر است با ایشان صحبت کنید در اشتباه بودن رفتار ایشان به عنوان یک مادر و همسر شکی وجود ندارد اما ایشان شاید بتوانند شرایط بهتری را ایجاد کنند که در آینده خواهرتان و زندگی مشترکشان آسیب کمتری به دنبال داشته باشد.
برگشت اعتماد به زمان نیاز دارد بهتر است این زمان را به خودتان و مادرتان بدهید تا بتوانید در شرایط بهتری تصمیم گیری داشته باشید.
به نظر ایشان فرصتی می خواهند تا اشتباهات خود را جبران کنند اگر مایل به مراجعه باهم نیستید بهتر است از ایشان بخواهید که به روانشناس مراجعه داشته باشند و خودتان نیز به صورت حضوری جدا مراجعه کنید.
در این موقعیت ها وقتی فرد با یک باور متناقض با قبل در مورد یک شخص قابل اعتماد مواجهه می شود نیاز به مشاوره حمایتی دارد تا بتواند شرایط بهتری را تجربه ند.
بیان این نگفته ها به فردی قابل اعتماد و بدون قضاوت و سرزش میتواند در بهبود روحیه و عملکرد شما کمک کننده باشد.
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵
با سلام مجدد و تشکر فراوان از شما.
مونا هستم که تقریبا ۱۰ روز پیش ازتون مشاوره گرفتم بابت مادرم.ما در نهایت چون کاری از دست خودمون بر نمیومد به خالم موضوع رو گفتیم و ایشون با مادرم تماس گرفت و موضوع رو براش روشن کرد که بچه هات میدونن و این حرفا ولی باز هم انکار کرد با حالت خیلی بی خیال جوابش رو داد و گفت اگر با کسی هم چت کرده باشم دوست و هملاسی اجتماعیم بوده نه چیزی بیشتر.که خالم بهش گفت ما از پیامات عکس داریم، سند و مدرک داریم میخوای با دخترت بیام رو در رو کنیم.گفت نه حرف الکی نزنید الانم مهمون دارم نیاید.
من واقعا بعید میدونم حتی یک درصد شرم کرده باشه یا از ترس آبروریزی و این حرفا کارشو کنار بذاره.چون با خالم خیلی خیلی رفیقه فکر کردیم تو سن و سال همن و میتونه راضیش کنه بره پیش مشاور ولی اصلا زیر بار نرفته
واقعا دیگه هیچ راهی نداریم
خواهش میکنم کمکم کنید
با سلام مجدد
با توجه به اینکه ایشان این موضوع را بیان کرده اند بهتر است بدون حضور شما این پیامها را به ایشان نشان بدهند و مشکلشان را بپرسند و سعی کنند ایشان را قانع به رفتن پیش مشاور کنند .
با توجه به اینکه رابطه نزدیکی دارند ممکن است به ایشان پاسخ بدهند .در هرصورت انکار کردن ایشان یک عملکرد طبیعی است تا با اشتباهشان روبرو نشوند.
سلام من ۱ ساله میدنم که مامانم داره با یه نفر به اسم نیما رابطه داره اول از چت شروع شد بعدش تلفنی وقتی من میپرسیدم کیه میگفت دوستمه بعدش از بیرون رفتن شروع شد تروخدا یکی جوابمو بده من یه دختر ۱۳ ساله هستم چطور میتونم تحمل کنم هروز قلب درد دارم به هیچ کسم نگفتم چون من دوست یه خانواده خوب داشته باشم بدون طلاق نه مادر خیانتکار ایکاش میتونستم به مامانم بگم ولی نمیتونم جربزشو ندارم واقعا حالم بده خواهش میکنم کمکم کنید😢😢😢😢😢😢
سلام منم الان حدود ۲ ماهه که این حس رو ازطریق چت هاش فهمیدم ولی قبلا به خودم میگفتم شاید یه دوستشه ولی بعدا با دیدن بعضی چت هاش فهمیدم که…. پدرمم نمیدونه حالا چیکار کنم؟؟
سلام لطفا سوالتان را به صورت جداگانه و با توضیحات ارسال کنید
سلام خسته نباشید پدر من ۱۳ ساله فوت شده من یه دختر سیزده سالم که از اول زندگیم پدرم فوت شده الان نزدیک سه ساله که فهمیدم مادرم با مردی در رابطه هست و باهم همه جور رابطه ای دارن و این موضوع خیلی ناراحتم می کنه مخصوصا که مادرم بهم بی توجه و توجهی بهم نداره و برای این مرد هرکاری می کنه حس می کنم افسرده شدم هی میشینم در این رابطه فکر می کنم
به نظرتون چیکار کنم
با سلام خدمت شما دوست عزیز
حساسیت شما به این رابطه قابل درک می باشد بهتر است در زمان مناسبی بدون قضاوت در مورد مادرتان در مورد این آقا با مادرتان صحبت کنید تا ایشان در مورد رابطه خودشان با ایشان به شما اطلاعات بیشتری قرار بدهند اما بهتر از کنجکاوی در روابط انها خوداری کنید تا بتوانید در مسیر درست رشدی خود پیش بروید .
مادرشما در هرحالت به حکم مادر بودنشان به شما احساس دارند تنها ممکن است نتوانند به درستی آن را بیان کنند و دقت کنید که شما برای ایشان فرزند هستید و بهتر است خودتان را با افراد دیگر مقایسه نکنید چون روابط شما با مادرتان یک رابطه متفاوت با هر فرد دیگری می باشد.
سلام
یه چند سالیه که تو زندگیم احساس خلا و تنهایی میکنم
چند سالیه که میدونم مامانم به پدرم خیانت میکنه..با چنتا مرد در ارتباطه و باهاشون هرجور رابطه ای داره..حتی با بعضی از دوستای پدرم خیلی صمیمیه..پدرم یکی دوباره فهمید و قهر شدیدی کردن اما دوباره خوب شدن..همین الانم فک میکنم که پدرم میدونه اما به روی خودش نمیاره..مادرم نمیدونه که من میدونم.چن بار پیاما و عکسای ناجورشو دیدم و واقعن تو روحیم تاثیر گذاشته.واقعن نمیدونم باید چیکار کنم..خیلی وقتا تو خونمون دعوا میشه.مامانم خودشو بالاتر از پدرم میدونه و یه خاطر همین بهش سرکوفت میزنه
چیز دیگه ای که خیلی اذیتم میکنه اینه که مامانم به شدت مذهبیه..واقعن نمیدونم یه ادمی که انقد مذهبیه چطور میتونه اینکارارو کنه..حتی منو مجبور میکنه چادر بزارم و به شدت حجاب کنم..نمیزاره برای زندگیه خودم تصمیم بگیرم..بدبختیم اینه که امسال کنکور دارم و نمیتونم خوب درس بخونم.چون یا هروز باهاش دعوا میفتم یا فکرم بخاطر کاراش درگیره یا هروز میاد یه تیکه ای میندازه بهم که دیگه کل اون روز ذهنم خرابه..اصلا شبیه مادرا رفتار نمیکنه..به شدت مغرور و لجباز و کینه ای.این رفتاراش تو بچگیم خیلی خیلی زیاد بود..ینی وقتی یه حرفی میزد حتمن باید انجام میدادم و خودم حق هیچ اظهار نظریو نداشتم.این باعث که الان دچار بیماری وسواس شدم.نمیدونم باید چیکار کنم چیجوری تمرکزمو بزارم روی درسم
از طرفی کسیم تو زندگیم دارم که دوسم داره و قراره ازدواج کنیم خانواده هامونم در جریانن..اما رفتارای مامانم باعث میشه که حس بدی نسبت به اون پسر پیدا میکنم و همش باهاش دعوا میفتم
واقعن نمیدونم باید چیکار کنم تروخدا کمکم کنین
با سلام خدمت شما دوست عزیز
دیدن خیانت های مادرتان برای شما که ممکن است با دیدگاه شما با کلمه مادر همخوانی نداشته باشد و از این نظر تاثیر منفی در شرایط روحی شما داشته باشد اما بهتر است با توجه به علایم و واکنش هایی که در روابط خود دارید به صورت حضوری به روانشناس مراجعه داشته باشید تا در مورد وسواس های شما بررسی دقیقی صورت گیرد و در کنار آن طرحوارهای شما نیز مورد بررسی قرار گیرد .
طرحوارهای شکل گرفته شده در شما می تواند تاثیر زیادی بر روابط عاطفی شما و شکل گری زندگی مشترکتان داشته باشد و همچنین شرایط روحی فعلی و وسواس های شما تاثیر مستقیمی بر عملکرد درسی شما نیز دارد بهتر است این موارد را جدی بگیرید وبه صورت حضوری مراجعه داشته باشید در این مسیر به کمک مشاور می توانید در مورد آگاهی خودتان نیز با مادرتان صحبت کنید تا ایشان در این رفتار خود تجدید نظری کنند و یا مسیر شما را برای زندگی و انتخاب باز گذارند تا خودتان با بینش لازم در این مسیر گام بردارید.
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۳۵۴۷۹۰
سلام.من ۴۵ سالمه و یه دختر و شوهر دارم که مرد خوبیه.تا چند سال پیش ربطه ما خوب بود که متاسفانه شوهر خواهرم وارد زندگیم شد و با منطرح دوستی ریخت چند سالی بود که پنهانی با هم ربطه داشتیم و من با اینکه تو دلم احساس گناه میکردم ولی نمی تونستم باهاش کات کنم تا اینکه یه سال پیش دخترم به رابطه ما پی برد و تهدیدم کرد که اگه با سیروس ادامه بدم به پدرش میگه.منم قبول کردم و دخترم رفته بود مرده رو هم تهدید کرده بود تا اینکه یه ماه پیش فهمیدم دخترم هم به دام اون شیاد افتاده و باهاش رابطه داره.حتی براش عکس لختی می فرسته.وقتی بهش گفتم گفت اگه کاری به کارشون داشته باشم ماجرا رو به پدرش میگه و عکسهای من و با اون مرد به پدرش نشون میده.واقعا داغونم چیکار میتونم بکنم؟
با سلام خدمت شما دوست عزیز
دقت کنید که شما متاهل و متعهد به یک زندگی مشترک می باشید و هرگونه ارتباط با فرد دیگری خیانت محسوب می شود و می تواند برای زندگی شما آسیب های زیادی به همراه داشته باشد.
بهتر است سعی کنید در ارامش و بدون توهین با دخترتان صحبت کنید و با یکیدگر به روانشناس به صورت حضوری مراجعه داشته باشید تا دیدگاهای دخترتان را بررسی کنیم و بتوانیم در این مورد نظر دقیق تری بیان کنیم
در هرصورت برقراری ارتباط با این فرد می تواند اسیب زا باشد و نیاز است که این موضوعات را جدی بگیرید
سلام خیلی وقته حس میکردم مامانم اخلاقش عوض شده با پدرم سرد شده تا اینکه امروز فهمیدم مامانم با خواهرزادش رابطه داره در حد بغل کردن دیدم دیگه بقیش رو خدا میدونه نمیتونستم باور کنم تو زندگیم خیلی شکست خوردم این شکست هم دیه نابودم کرد بی اعتماد شدم میخوام برم سر مامانمو ببرم ولی میگم اخه خواهر زاده و خاله ممکن نیست حالم بده یه بسته دارو خوردم حس خودکشی دارم نمیدونم چیکار کنم خواهشا کمک کنید
با سلام خدمت شما دوست عزیز
در این مسیر بهتر است قضاوتی نکنید و این بغل کردن ممکن است تنها یک احساسات خاله به فرزند خواهرش باشد و نه بیشتر در این مسیر نیز حتی اگر خیانتی وجود داشته باشد بازهم خودکشی شما کمکی به بهبود مشکلات نمی کند .
بهتر است بدون قضاوت و توهین در این مسیر در زمان مناسبی که پدرتان حضور ندارند با ایشان صحبت کنید و اجازه بدهید صحبت های ایشان را نیز بشنوید تا بتوانید به بهبود این مسیر کمک کنید .
بهتر است برای بهبود شرایط روحی خودتان نیز به صورت حضوری به روانشناس مراجعه داشته باشید اقدام شما به خودکشی می تواند نشان دهنده شرایط روحی و مشکلات شما باشد که نیاز به بررسی دارد تا بتوانیم به شما در بهبود شرایط روحیتان و ایجاد راحل های حل مسئله بیشتر کمک کنیم.
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۲۲۶۸۵۸۹۵
من چيكار كنم بنظرتون با مادرم حرف بزنم و تهديدش كنم و يا اينكه از ي شماره ناشناس تهديدش كنم يا اينكه بهش محبت كنم و ي جورايي احساسات مادرانش تحريك بشه حس ميكنم ي جورايي احساس عذاب وجدان هم داره چون بعد از اينكه باهاش چت ميكنه و اونو ميبينه و باهاش حرف ميزنه بعدش طوري رفتار ميكنه كه انگاري ما براش مهميم و ميخاد برامون كاري بكنه حالا نميدونم اينا ظاهر سازيه يا نه چون ميدونه من شك كردم يا اينكه واقعن اينكاراش بخاطر اروم كردن وجدانش
سلام به شما دوست عزیز
قابل درک هست که این مسیر برای شما با فشار روحی همراه می باشد اما در اول بهتر است از کنجکاوی در مسیر ایشان خوداری کنید و دوم اینکه سعی کنید به ایشان در جایگاه رابطه خودتان دو نفر توجه داشته باشید به این معنا که ایشان را در جایگاه مادریشان نسبت به خودتان در نظر بگیرید و نه تنها براساس خیانتی که کرده اند .
در کنار این موارد بهتر است در زمان مناسبی در احترام و بدون توهین و قضاوت در مورد اطلاع خودتان از این موضوع با ایشان حرف بزنید و یا در نامه ای برای ایشان این موارد را بیان کنید در کنار احساساتی که خودتان تجربه می کنید و اجازه بدهید ایشان به عنوان یک فرد بالغ خودشان در این مسیر تصمیم گیری داشته باشند .
بهتر است سعی کنید مسیر رشدی و برنامه های خودتان را مد نظر داشته باشید تا بتوانید شرایط روحی بهتری را تجربه کنید و به این موضوع نیز توجه کنید که شما تنها مسئول رفتارهای خود می باشید و مسئوایتی در قبال رفتارهای اشتباه مادرتان ندارید .
سلام چرا کامنت های من رو پاک می کنید ؟ مشکل اخلاقی داره ؟!!!
سلام سوالی با این نام کاربری و ایمیل ارسال نشده است
سلام ما به دلیل کار مادرم به یزداومدیم وپدرم به دلیل درست نشدن انتقالیش نتونست پیشمون بیاد اما روزای تعطیل میاد یزد مابارعیس ه مامانم ارتباط خانوادگی داریم واین ارتباط ۴هست مامانم با رعیسش که من معمولا عمو صداش می کنم خیلی راحته خیلی مثلا جلوش دراز می کشه سیگار می کشن درباره مثاعل +۱۸حرف می زنن روز دوشنبه یعنی دیروز رعیسش یعنی عموم زنگ زد به مامانم حدوداتا۱۰دقیقه باهم صحبت کردنو کرکروووخنده بعداز اینکه مامانم گوشیشو قطع کرد۱۰دقیقه بعد گف من باید برم به پرنسلم سر بزنم مادرم اماده شد وبدون ماسک و(زدن رووژلب )رفت خیلی تعجب کردم داخل تراس خونمون رفتم تاببینم میره حدودنیم ساعت وایستادم بیرون ونگاه می کردم دیدم نرفته خونه رعیسش (عموم )پایینه خونمونه بعداز ۲ساعت برگشت خونه قبلشم من داخل تراس بودم رووژش پاک شده بود دره خونمونو باز کردم تاببینم آسانسور طبقه چندمه دیدم پارکینگه بعدش شک کردم ازش پرسیدم مامان رووژ نزده بود گف نه بااینکه من داخل سرویسو دیدم باکسه رووژاش بود ودیدم که زده بود بعد پرسیدم مامان با اسنپ رفتی گف اره گفتم گف مرده منو می شناخت اومده بود پیشم فرم بنویسه برای استخدام شدن برا همین سره کوچه پیااده شدم بعد از چند دقیقه گفتم مامان چطور من داخله تراس بودم ندیدمت گف ندیدی پراید نقرهای جلو خونه پیادم کرد شکم این باردوبرابر شد وقتی خوابید گوشیشو برداشتم رفتم داخل اپلیکیشن اسنپ زدم تو سفرها آخرین باری که اسنپ گرفته بود۶مهر بود هیچی رفتم تو تمتساش دیدم بارعیسش خط خصوصیش سه بار زنگ زده وبه جز اون به کسه دیگه ای تماس نگرفته من خیلی شک کردم ومطمعنم از شکم خیلی میشه یه راحه حل برای اثباته شکم بگین رعیسش زن و بچش اینجا نیسن گفتم به خاطره کار اومده یزد واینکه جالبه بگم همین مرد قصد دست درازی به منو داشت
سلام به شما دوست عزیز
ببین عزیزم قابل درک هست که این شرایط برای شما با فشار زیادی همراه هست اما عزیزم بهتر است در این موراد تصمیم گیری را بر عهده خود مادرتان قرار بدهید و در احترامی که برای ایشان قائل هستید به مادرتان بیان کنید که این مرد چه قصدی داشته است و بیان کنید که حضور ایشان را در منزل نمی پذیرید و در این حالت بهتر است از پدر بخواهید که شرایط بهتری برای شما ایجاد کند .
در این مورد حتی اگر رابطه ای وجود داشته باشد بهتر است شما در احترام به مادرتان بیان کنید که از این رابطه آگاه هستید و چه احساسی دارید اما ادامه تصمیم گیری را برعهده خود ایشان بگذارید .
اما در مورد خودتان اگر مادر وارد شدن این آقا به حریم خصوصی شما را نادیده گرفتند بهتر است در این مورد به مادر بیان کنید که به پدرتان خواهید گفت که این آقا چه قصدی داشته اند مخصوصا اگر تکرار این اتفاق رخ داده است .
سلام من یه آدم بد بخت ۱۱سالم امسال رفتم ششم دارم می خونم تا سال دیگه تیزهوشان قبول شم کلاس های هوش که رفتم دیدم چند وقت مادرم از معلممون که مرد هست تعریف می کنه ، تا اینکه یه روز دیدم خط قدیمیشو انداخته روی گوشی قدیمیش منم مشکوک شدم تا اینکه پیروز رمزشو اینقد زدم تا باز شد دیدم تو واتساپ با هم چت می کنن فیلم های۔۔۔۔۔۔۔۔براهم فرثتاده بودن بعدم از پیاما فهمیدم می خوان با هم رابطه نا مشروع داشته باشن چند روزه خیل داغونم لطفا کمک کنید چه کار کنم از درس و مشقم افتادم۔
سلام به شما دوست عزیز
قابل درک هست که روبرو شدن با این موضوع برای شما با فشار روحی زیادی همراه می باشد اما بهتر است در این مسیر دقت کنید که مادر شما فرد بالغی می باشد که با در نظر گرفتن آسیب این روابط وارد این رابطه شده است بهتر است در این مسیر از کنجکاوی در مورد روابط آنها خوداری کنی و سعی کنی که مسیر رشدی خودت را ادامه بدهی .
با توجه به سن حساسی که در آن قرار داری بهتر است اگر این موضوع بر روند فکری و درسی شما تاثیر منفی داشته است در احترام و بدون توهین به مادرتان بیان کنید که از ارتباط ایشان با این آقا آگاه هستید و تنها بدون سرزنش و توهین احساسات خودتان را به ایشان بیان کنید و اجازه بدهید خود ایشان با آگاهی به این موضوعات در مورد این رابطه تصمیم گیری داشته باشند.
سلام به همه من الان هفتده سالم هست و الان تازه غیرتم گل کرده مادرم من توی سن شش سالگی بودم جلوی من بهم خیانت کرد به من بگین من باید چیکار کنم بکشم یا ببخشم باز قضیه این است بخاطر اون من الان اعتیاد به گناه به گناه کبیره دارم لطفا به من بگین چیکار کنم
سلام به شما آقا متین
قابل درک هست که خیانت مادرتان برای شما ممکن است با فشار روحی همراه بوده باشد اما دقت کنید که شما بیان می کنید وقتی ۶ سال داشتید و ممکن است در آن زمان شما دچار خطای شناختی شده باشد و مادر شما خیانتی به پدرتان نکرده باشند این در مرحله اول و در مرحله دوم اینکه هر انسانی در طول زمان تغییر می کند و مادر شما نیز ۱۰ سال تقریبا بعد از آن ماجرا ممکن است که دیگر مسیر قبلی خود را نداشته باشند و دیدگاه و شرایط زندگی خود را تغییر داده باشند .
و در سومین مورد اینکه بهتر است مسئولیت اشتباهات خود را خودتان بپذیرید اینکه شما مرتکب اشتباهی می شوید مسئولیت آن بر عهده خود شما می باشد شما یک نوجوان می باشید و نیاز است که بینش بیشتر در این مسیر پیش بروید در کنار اینکه مادر شما فرد بالغی می باشند که می توانند برای زندگی خود تصمیم گیری داشته باشند و بهتر است شما از وارد شدن به مسائل خصوصی ایشان خوداری کنید.
با سلام دختری هستم ۲۷ ساله
رابطه ۵ ساله ای داشتم که بدلیل خیانت بهم خورد ۲ سال بعد با پسری آشنا شدم و دلبسته ی او شدم بعد از چند ماه منوجه شدم متاهل است اما به رابطه ادامه دادم حتی عقد موقت کردیم چندین بار خواستم به رابطه پایان دهم اما نتوانستم و او نیز نمیگزاشت مرا وارد زندگی خود کرد تا نواقص زندگیش را ببینم و بذانم که مقصر طرف مقابل است
مادرم ۴۶ ساله است پدرم فوت شده و با پدر خوانده ام زندگی میکند من و مادرم باهم رابطه ای صمیمانه داریم همسر و مادرم را باهم اسنا کردم و زابطه ما صمیمی شد بحدی که بعضی شب ها همسرم بین من و مادرم میخوابید
مدتی است من به انها شک دارم و یک روز موبایلم را گزاشتم و صدای انها ا در حال سکس ضبط کردم تا حد جنون پیش رفتم الان نمیدانم چه کار باید انجام دهم
بطفا مرا راهنمایی کنید
سلام به شما نرگس جان
قابل درک هست که این شرایط برای شما با فشار روحی زیادی همراه می باشد اما دقت کنید که شما زمانی که متوجه شدید این فرد متاهل می باشد و به تعهد خود به زندگی مشترکش پایبند نبوده است بهتر بود این رابطه را قطع می کردید چون هیچ تضمینی وجود ندارد که فردی که همسر اول خود متعهد نبوده است به شما تعهد داشته باشد . ایشان اگر در زندگی مشترکشان مشکل دارند باید در مسیر زوج درمانی و یا جدایی اقدام کنند و نه خیانت و این مسیر تنها دلیل تراشی برای خیانت خود می باشد .
در زمان فعلی شما شناخت لازم را نسبت به این فرد دارید پس بهتر است در احترام به احساسات خودتان واقعیت را حذف نکنید و در این مسیر تصمیم گیری داشته باشید ادامه این رابطه تنها می تواند آسیب های روحی بیشتری را به شما وارد کند .
فردی که تصمیم جدی و تعهد لازم را به شما داشته باشد در مسیر مشخص تری برای ازدواج اقدام می کند و نیازی به روابط طولانی مدت مانند ۵ سال و یا اینکه پنهانی عقد کنید نیست و مسیر فردی با هدف ازدواج واضح تر می باشد بهتر است با ماندن در یک رابطه آسیب زا فرصت یک تجربه سازنده را از خودتان نگیرید .
سلامز
سلام شما می تونید در همین قسمت سوال خودتونو ارسال کنید.
منم عین بقیه این مشکلو دارم
من ۱۷ سالمه و خودم عاشق کسی هستم ک اونو ب مادرم مطرح کردم و از اون ب بعد مادرم فکر کردم که میتونه باهام رفیق باشه و خودشم رفت سمت مرد دیگه ای
من از عذاب وجدان کارم شده گریه صب تا شب
همش خود خوری میکنم داغون میشم
با مادرم بحث میکنم ولی خب جواب نمیده
خیلی گنگم نمیدونم باید چیکار کنم
یارو خودش زن و بچه داره از مادرمم خیلی بزرگتره
هر کار میکنم جدا نمیشن و دارن ب کارشون ادامه میدن
انگار ن انگار من دارم نابود میشم دارم جلو چشم مادرم پر پر میشم ولی دست از این کارش بر نمیداره من چیکار کنمم😭😭همدیگه رو میبینن هفته ای دو سه بار من داغونم داغوووووووووون
سلام به شما دوست عزیز
در اول اینکه تجربه این احساس دوست داشتن در این سن کاملا طبیعی می باشد شما در سن نوجوانی قرار دارید و در این سن توجه و گرایش به جنس مخالف بیشتر می شود اما نیاز است که به شرایط سنیتان توجه کنید و اجازه بدهید در آینده در شرایط سنی و رشدی بهتر در این مورد تصمیم گیری کنید .
اما در مورد دوم اینکه اطلعات بیشتری در اخیتار ما قرار بدهید تا باهم بیشتر صحبت کنیم.
. مادر شما چند سال دارند؟
۲٫پدر شما در قید حسات می باشند و مادر و پدرتان باهم زندگی می کنند؟
۳٫ واکنش مادرتان در مقابل صحبت های شما در مورد ارتباط ایشان چیست؟
۴٫ شما چگونه احساسات و افکار خود را با ایشان بیان می کنید؟
سلام من ی دختر ۱۶ ساله ام ۵ ماه پیش مامانم بهم خیانت کرد و متوجه شدم با ی مرد متاهل تو رابطس خیلی درسم عالی بود دانش اموز مدرسه فرزانگان الان همه چیم افت کرده خیلی عذاب میکشم کل بدنم درگیه تا جایی ک ی دته دارم میرم دکتر بخاطر سندروم رودم
سلام به شما دوست عزیز
قابل درک هست که این شرایط برایت با فشار روحی زیادی همراه شده است اما اگر مایل هستی در این مورد باهم بیشتر صحبت کنیم.
۱٫ در اول اینکه چگونه این ارتباط را خیانت به خودت تعبیر میکنی؟
۲٫ آیا پدر با شما و مادر زندگی میکند؟
۳٫ با مادرت در مورد آگاهی از این موضوع صحبت کرده ای؟
۴٫ در مورد این اتفاق چه احساساتی دارید؟
چیزی ندارم بگم بجز اینکه اگه با سرطان میمردم شاید جسمم عذاب میکشید ولی با یه روح سالم میمردم وقتی فهمیدم مامانم خیانت میکنه مرده ای شدم که روحش با زخم سرطان مرده ، این چیزی که فهمیدم و نمیتونم درک کنم عین درد تو استخونه ، عین خار توی چشمه انتظار کمکی هم از کسی ندارم چون به هرکی که بگی یه پوزخند میزنه و عادتش میشه که مامانتو خراب صدا کنه!
سلام به شما غزل جان
قابل درک هست که روبرو شدن با خیانت مادر برایت با فشار روحی زیادی همراه شده است اما عزیزم در این مسیر دقت کنید که مادر شما یک خانم بالغ می باشند و خب با توجه به آسیب های این رابطه وارد این ارتباط شده اند اما خب در این مسیر شما در زمان مناسبی در احترام و بدون تهدید و یا سرزنش می توانی به ایشان بیان کنید که این شرایط برایت با چه فشار روحی همراه شده است و افکار و احساسات خود را بیان کنید تا بتوانید در این مسیر نتیجه گیری بهتری داشته باشید.
سلام من مادرم چندین ساله داره به بابام خیانت میکنه ولی این چند وقته داغونم دلم میخواد بهش بگم و راحت بشم ولی جراتشو ندارم نمیدونم چیکار کنم میشه راهنمایی کنید
سلام به شما پانیذ جان
قابل درک هست که روبرو شدن با خیانت های مادر با باروهای شما در مورد ایشان همخوانی نداشته است و خب این برای شما با فشار روحی زیادی همراه شده است اما عزیزم موضوع مهم این است که در اول از شما از کنجکاوی بیشتر در روابط مادر خوداری کنید چون هرچقدر که بیشتر خودت را درگیر این مسائل کنید فشار روحی بیشتری را نیز تجربه خواهی کرد .
در کنار آن بهتر است در زمان مناسبی در احترام به شکل پیام و یا به صورت رو در رو در این مورد با مادر صحبت کنید نیازی نیست که در مورد جزئیات صحبت کنید میتوانید در مورد اینگه چند سال هست از این موضوع اطلاع دارید و این موضوع برای شما با چه احساسات و فشار روحی همراه شده است صحبت کنید و به صحبت های مادر نیز گوش بدهید شاید این کمک کند تا بتوانید میزانی از فشار روحی خود را کاهش بدهید در کنار اینکه خب بقیه مسیر تصمیم گیری را بر عهده خود مادر قرار بدهید ایشان به عنوان یک خانم بالغ با در نظر گرفتن همه شرایط می توانند در مورد ادامه مسیر تصمیم گیری کنند.
ممنونم