سلام خدمت مشاور عزیز
میرم سر اصل مطلب.مشاور محترم من خانمی۲۴ساله هستم که حدود یک سال وخورده ای هستش که ازدواج کرده ام.واختلاف شدیدی با همسرم سر خانوادش دارم.اینجوریه که خانواده همسرم همش به دنبال پول گرفتن ازهمسرم هستن.پدرهمسرم خودش کارمیکند اما فقط غذا میگیرد ودیگر خرج ها مانند لباس واین چیزا رو مادر همسرم از زندگی پسرهایش بیرون میکشد.همسر بنده کارمند موقت یه شرکا پخش مواد غذایی هستن.قول وقرارما باهمسرم این چنین بوده که ماهیانه مبلغ۱۲۰هزارتومن به خانواده اش کمک غذایی کنیم همینقدر درحد توانمان هستش.واینکه وقتی بیمار شدن به آنها کمک کنیم .همسرم کاملا قبول کردن.ومنم راضی هستم ازاین کار.ولی متاسفانه خانواده اش به دنبال فراتر از این چیز ها هستن وکلا به دنبال تصاحب کل زندگیمان هستند.ماهنوز درعقد به سرمیبریم ولی به دلیل دور بودن شهرها در شهر ایشان خانه رهن کرده ایم.همسرم قول داده بودن پول ها رو جمع کنیم وعروسی بگیرم وصاحب خونه وماشین بشیم اما همین که از شهرشان پیش خانواده خودم میام درغیبت من پول به مادرش وخواهر هایش میدهد.دراوایل ازدواج هم ۱۲النگو ارمن فروخت وقرض های خانواده اش را داد قول داد که مرا تامین کند ونگزارد کارم بی مزد شود.تعجب میکنم ازش نمیدونم چی شده که تمام قول ها وقرارها رافراموش کرده.به جایی رسیده ام که دیگر تحمل دیدن چهره خانواده اش را ندارم.وحتی به طلاق فکر میکنم.خانواده اش به فکر عروسی ومسکن ما نیستن .همسرم قبلا ها مرا درخانه گرسنه میگذاشت ومیگفت خانواده ام هیچی ندارن بخورن .منم موضوع روبه خانوادم گفتم چون واقعا داشتم میمردم سه روز غذا نخورده بودم.درهمان روز ها مبلغ۳۰۰تومن ازپول همسرم ناپدید شد وهرچی‌گفتم نگفت چی شده.وبعدا خواهرش گفت برادرم کارت بانکی دستمان داده ومنم بهش شک کردم پیش خودم گفتم نکنه منو گرسنه گذاشته وپول به اونا داده.مشاور عزیز جو روانی بدی در زندگیم حکم فرما شده.نمیدانم چه کنم.این مشکل کوچک از نظر همه زمانی بزرگ میشود.میدانم همسرم.اگر اینگونه عمل کند درآینده مانند پدرش من وفرزندانم را آزار خواهد داد.با او چه کنم و باخودم چه کنم.آیا این زندگی را ازهمین اول رها کنم بهتر نیست؟ازآینده میترسم دیگر ازلحاظ مالی به همسرم اعتماد ندارم.