71
عاشقی
سلام خسته نباشید دختری هستم ۲۹ساله دو سال هست با اقایی ۳۴ساله رابطه دارم ما همو خیلی دوست داریم ولی ایشون متاهله و اینکه به من پیشنهاد ازدواج هم داده من نمیدونم چه کنم فکر اینکه نباشه واسم عذاب اوره لطفا کمکم کنید
با سلام و احترام خدمت شما
این رابطه از اول اشتباه بوده است . شما خودتان بهتر می دانید ، زمان و جوانی شما در حال گذر است . یا شما باید قبول کنید همسر دوم باشید و زندگی خود را نصف کنید تازه اگر همسر اول پذیرا باشد (یا به زندگی پنهانی که درش هویتی ندارید ادامه می دهید)یا این آقا ، انتخاب می کند و از همسرش جدا شده و با شما ازدواج می کنند که خود نیاز گذر از مراحلی است. عمر و جوانی شما می گذرد و سایر فرصت ها برای ازدواج از دست می رود ، دردی که امروز بکشید بهتر است از عمری که به فنا برود ، شما نیاز به کسی دارید که شما را از لحاظ عاطفی و شناختی برای تصمیم گیری در این وضعیت یاری دهد . بهتر از جلسه مشاوره کمک بگیرید تا بتوانید تکلیف زندگی خود را روشن کنید. روانشناسان کانون مشاوران ایران در این زمینه می توانند کمکتان کنند ۸۸۴۲۲۴۹۵
اون آقاهه خودش زن داره و زندگی
بجز شرافت چیزی از دست نمیده
تورو برا کمکی و وقت گذرانی میخواد
تو فقط بیهوده تلف میشی
۲۹ سالته ازین بیشتر گولشو نخور
سلام من پسری ۱۵ ساله هستم وبادخترخالم دوست شدم اما حالا دیگه دوسش ندارم اما نمی تونم بهش بگم
پس وقتی تا این حد شجاعت ندارید بهتره هیچ وقت وارد چنین روابطی نشید
سلام ببخشید من نزدیک ۴ سالع به پسر عمم علاقه دارم رایتش رو بگم از طرف اون هم یه چیزایی بوده اما بچه تر که بودیم فکر میکردم دختر یکی از عمه های دیگم رو دوست داره ولی الان فکر نمیکنم خیلیییی به دلیل سن کمم (۱۶)خواستم فراموش کنم اما هر بار نشده واقعا دوستش دارم و حتی اگه یه توجه کوچیکم بهم بکنه اونروز بهترین روز منه میشه بگید چیکار کنم اگر راهکارتون فراموشیه من امتحان کردم اما بازم میکنم
راهکار ما صبر کردن و د نهایت صحبت در این مورد با فردی قابل اعتماد مثل مادرتون هست که بتونه در این مورد کمکتون کنه
ولی خودتون بهتر میدونید در این شرایط کسی نظر شما رو جدی نخواهد گرفت و بهتره در این مورد صبر کنید
سلام من حدود یک ساله که عاشق یکی از پسرهای فامیلمان شدم و بعد از مدتی تصمیم گرفتم به مامانم بگم و این کارو هم کردم ولی مامانم به جای اینکه کمکم کنه بد تر کرد و اون پسر فامیلمان توی شهر دیگه ای زندگی می کنند و چند باری که به شهر ما اومدن مامانم نمیره دیدنشون ولی قبل از اینکه به مامانم بگم می رفتیم ولی دیگه نمیریم و من حس می کنم که مامانم داره لجه من رو در میاره، ‘ لطفا کمکم کنید
با سلام خدمت شما دوست عزیز
اینکه چرا مادرتان این مسیر را در پیش گرفته اند ممکن است به دلیل نگرانی ایشان از این انتخاب و مسائل دیگری باشد که نمی توان در مورد آن بدون صحبت با مادرتان و بررسی این موضوع قضاوتی انجام داد.
احساسات شما قابل احترام می باشد اما نیازاست شرایط خودتان و معیارهایتان برای انتخاب این فرد مورد بررسی قرار گیرد تا بتوانیم بهتر به شما کمک کنیم در مورد معیارهایتان اطلاعات بیشتری در اختیار ما قرار بدهید و همچنین اینکه هردوی شما چند سال دارید؟ و با مادرتان در مورد دلیل این رفتارشان صحبت کرده اید و توقع دارید مادرتان به شما در این مسیر چه کمکی کنند؟
من حس میکنم مادرم این جریان رو میدونه آخه چند بار بهم متلک انداخته اما ممنونم از راهکارتون بلا صبر کردن بهترین راهکاره
سلام خدمت شما…بهترین راهکار صبر کردنه…ولی یک درخواست دارم از شما…یعنی برای ارامش و خوشبختی خودتون.به این عشق دامن نزنید.هر چقدر برای خودتون فرضیه سازی کنید و بهش فکر کنید، عشق بیشتر میشه و این به نظر خودتون شاید خوب باشه.حتب در ذهنتان شاید این باشه که، وقتی فراموشش مبکنید بدتره و یه جورایی توی عذابید،ولی وقتی عشقتون زیاده و بهش فک’ میکنید ارامش میگیرید.و همچنین توجهی نکنید که طرف مقابل شما رو دوست داره یا نه.و هیچ وقت بهش نکید دوستش دارید.هیچ وقت.هیچ گونه ارتباطی باهاش نداشته باشید و ارتباط حضوری رو هم به حداقل برسونید. از این غافل نشید که اگر در اینده این عشق نابود بشه، دو طرف ضربه ی بدی میخورند.شاید بگید نابود نمیشه.من نمیخوام بگم علاقتون دروغه یا چیزی…نه اتفاقا میگم شما از ته دل دوستش داریذ…ولی انسان در این سن دچار یکسری عشق و… میشه.نمیگم زود گذر…نه.ولی در اینده روحیات و خواسته هاو… جوری عوض میشه که شاید اصلا هیچ احساسی به پسر عمتون نداشته باشبد.شاید جوری عوض بشید که حتی ازش نفرت بگیرید.این حرفا رو الکی نمیزنم…بودند کسانی که اینجوری شدند.
به نظر من این کارها بهترین کاره….که شاید برای شما هم سخت باشه و بگید نشه…ولی برای مصلحت خودتون و ایندتون…
۱_به ابن عشق دامن نزنید، زیاد فکر نکنید.ملاک را بر فراموشی بگذارید.(نه که فراموشش کنید، بلکه منظور اینکه زیاد بهش فکر نکنید.)
۲_هیچ وقت نخواهید به طرف مقابل بفهمونید که دوستش دارید.چه مستقیم چه غیر مستقیم.ارتباط پیامکی یا مجازی نداشته باشید که فقط باعث وابستگی میشه و بدتر میشه و احتمال داره علاقه ای الکی ساخته بشه.
خوذتونم گفتید بهترین کار صبره، پس لزومی نداره بخواهید بهش بگید…
توی این روابط شکست ها بد انسان رو خورد میکنه…مراقب باشید…یا زهرا
چند ماه پیش،متوجه شدم ،پسری که دوسش دارم،بهم علاقه داره.(توسط همکاران ایشون که خانم بودن)
ولی زمانی اتفاق افتاد که دیگه از اونجا رفته بود و من بهش دسترسی نداشتم. تا اینکه چند روز پیش، پیج اینستاگرامش و پیدا کردم و ب صورت ناشناس فالو کردمش. احساسات خودم پست میکردم و اون لایک میکرد، بعد دوستم میگفت بهش بگو شاید نمیدونه تو هم دوسش داری….
خلاصه دوستم گفت بده بجای تو من تایپ کنم، من دل دل میکردم اما دوستم اسمم و فرستاد و……
اول گفت بیشتر مشخصات بدین، ولی بعدا شناخت.
دوستم گفت ک نمیخواستم مکالمه طولانی بشه ، لطفا این حرفا همینجا بمونه…. و ایشون هم گفتن خیالتون راحت . و هنوز سه روزه ک هیچی نگفتم.
من واقعا نمیتونم بفهمم چه حسی داره…. دارم کلافه میشم
من سر این قضیه حتی نمیتونم درست به موقعیت خواستگارام فکر کنم….
چون دلم نمی خواد وقتی فکرم پیش کسیه ، با به نفر دیگه ازدواج کنم….
خواهش میکنم راهنمایی ام کنید…
لازمه ک خودم دوباره سرصحبت رو باهاشون باز کنم؟؟
وقتی خود شما جواب رو میدونید پس نیازی به مشاوره هم ندارید … وقتی تنهاترین راه ارتباط شما همین ایستاگرام شده پس با ایشون صحبت کنید و حرفتون رو روشن و صریح بزنید
و به ایشون فرصت بدید تا فکر کنه … ولی هر نتیجه ای داشته باشه باید بپذیرید و اینکه امیدوارم اون فردی که در این پیچ مشغول مکالمه با شماست همان فرد واقعی باشه که دنبالش بودید
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴
سلام من۱۷سالمه و حدود۶ساله که عاشق یکی از فامیلهای پدرم شدم نمیدونم که اون هم منو دوس داره یا نه چون اون خیلی بهم نگا میکنه بعضی وقتا میگم شاید خجالت بکشه بهم پیشنهاد بده ولی من واقعا اونو خیلی دوس دارم و بغیر اون نمیتونم به هیچ کس دیگه ای فکر کنم.ولی دوست هم دارم که اون متوجه عشقم بشه ولی غرورم اجازه نمیده که بهش بگم.لطفا راهنماییم کنید.ممنون
از عوارض عشق هاي دوران بلوغ، رد و بدل شدن قول و قرار ازدواج بين دختر و پسر است.برخي از نوجوانان تحت تاثير هيجانات روحي دوران بلوغ، نسبت به هم متعهد شده و قول ازدواج مي دهند; اما در اکثر موارد پس از چند سال و با تعديل هيجانات روحي، به اين نتيجه مي رسند که تصميم غلطي گرفته اند ; اما به دليل قولي که به هم داده اند ، قادر به جدايي نبوده و مجبور به ازدواج مي شوند. اين احساس تعهد در دختران بيشتر ديده مي شود. در اين حالت، آنها فکر مي کنند که در صورت پايان رابطه، اگر طرف مقابل دچار مشکلي شود ، مسئوليتش با آنهاست و دچار عذاب وجدان مي شوند.
روان شناسان معتقدند که “بي تجربگي و سادگي نوجوانان در روابط اجتماعي، مشکلاتي در زندگي آينده آنها ايجاد مي کند”. مدارک دوستي هاي دوران نوجواني، عکس، نوشته و هدايايي که بين دختر و پسر رد و بدل مي شود، به عنوان تهديدي براي زندگي آينده آنها مطرح است. برخي از نوجوانان با دوست خود عکس مي گيرند و عکس هاي خانوادگي رد و بدل مي کنند. اين عکس ها مورد سو» استفاده قرار گرفته و پس از جدايي، وسيله باج خواهي يکي از طرفين (معمولا پسران) مي شود. بسياري از پسران و دختراني که تجربه اين دوستي ها را دارند ، پس از ازدواج خود همواره دغدغه و نگراني فاش شدن روابط گذشته خود را دارند.
در اين دوره، نوجوان براي حفظ اين ارتباط تلاش مي کند و حاضر است هر هزينه اي براي ادامه رابطه بپردازد. آنها مصر به ادامه ارتباط و حتي ازدواج هستند. در اين حالت، قطع رابطه به افسردگي شديد منجر شده و نوجوان بي حوصله مي شود، ميل به زندگي ندارد و در مواردي نيز دست به خودکشي مي زند. بدبيني نسبت به همسر آينده و احساس خيانت، از ديگر عوارض دوستي هاي دوران نوجواني است. افرادي که در دوران نوجواني روابطي با جنس مخالف داشته اند، پس از ازدواج به همسر خود شک دارند. حتي اگر دختر و پسر پس از دوستي با هم ازدواج کنند ، نسبت به هم اطمينان لازم را ندارند و همواره ظن به خيانت دارند. آنها فکر مي کنند کسي که حاضر به دوستي با آنها شده ممکن است با ديگران نيز رابطه برقرار کند.
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۸۸۴۷۲۸۶۴
سلام من یه دختر شیعه هستم که عاشق یه پسر سنی شدم و ما دوساله که بشدت عاشق همیم ولی خانواده من با سنی بودنش،مخالفت میکنن درحالی که از لحاظ اعتقادی توی خیلی از مسائل از ما که شیعه هستیم بهترن .لطفا کمکم کنین چجوری خانوادمو راضی کنم
مسلما در اینده در ساده ترین مسایل مل انتخاب نام کودک دچار مشکل خواهید شد … پس شرایط رو در نظر بگیرید و خودتونو توجیح نکنید
چون شما باید مرام و مسلک ایشون رو بپذیری …در صورتی که خوف تغییر مذهب باشه این ازدواج مشکل خواهد داشت
نمیدونم ب این حس چی میگن
تو کوچه نشت بودم و داشتیم با دوستانم حرف میزدیم و میخندیدیم ی ارایشگاه زنانه روب رو خونه ما بود من ی چی گفتم یهو ی دختر خندید منم اصلا با دختر نبودم دختر داشت مارو نگاه میکرد. درست یادم محرم سال قبل بود داشتم میرفتم دنبال رفیقم دیدم دختره با ی زن نمیدونم مادرش بود چکارش بود تو کوچه بودن گفتم باید ادرس خونشون بدونم اغا رفتن بالا تر ی خونه نسبتا بد خیلی بد بود مثل کاراژ بود خیلی نا مرتب رفتن داخلش من از دوستام خواستم امارش بهم بدن یکیشون گفت چند روز پیش چند تا افغانی و بلوچ تو اون خونه بودم یکی دیگ گفت این خونه اولین بار میبینم ادمی امده توش دختر خیلی رفت بود تو فکرم سرش غیرتی میشدم عاشورا بود من تو مسجر کمک میکردم گوسفند بکشیم داشتم کمک میدادم یهو دیدم اونم وسط جمعیت هست وقتی چشممون خورد بهم دیدم داشت میترسید یبار دیگ نگاش کردم رفت شب بعدش هیت ششام میداد داشتم شام میخوردم و با رفیقم حرف میزدم یهو پشت سرش نگا کردم دیدم اونم و اون زنه اونجاست خوردم و صبر کردم ک برن خونه بعد خودم رفتم خونه دیگ هم چی گذشت هر روز تو فکرش بودم میگفتم اگ ببینمش بهش میگم ی روز صبح داشتم میرفتم مدرسته خابالود یهو دیدم امد جلومم خدا شاهد قلب بووووم بوووووم میزد بعدش نفمیدم چی شد چند وقتی فقط میدیمش اصن خون تو بدنم مکزیکی میرفت بعدش هعی سلام میکردم چواب نمیداد ی روز دیر رفتیم داشت میرفت مدرسه یهو منو دید برگشته مقنعه شو درست کرد و لبخند زد من در عوض این ک خوشحال شم گفتم چ فاید جواب سلام نمیدی بعدش ندیدمش حالم چند وقتی خراب بود رفتم دم خونه ایی ک اون روز صبح دیدم ی پارچه مشکی زدن و یکی مرده بود از یکیک کمک خواستم گفت دخترا مسخر کنی باعث میشه بهت فکر کن ی روزم مسخرش کردیم ی روز امدم دل بزنم ب دریا بهش بگم روم نمیشد و بعد اون دیگ هیچ وقت پیاده نمیرفت مدرسه سرویس گرفتن براش ولی باز نا امید نشدم رفتم در خونشون در بزنم امد پاییین نامه بدم بهش اما روم نمیشد حتی دوستم از شهرستان امد ک بهش نامه بده از طرف من اشتباه در خونشون در زده بود
دیگ ندیدمش سعی کردم بدم بیاد ازش ولی نمیشه هر وقت میبینمیش ی جوری میشم اصلا بهم محل نمیده دیگ بنظرتون اصلا من عاشقشم ….؟ اگ هستم میخوامش قصدمم خدایییی جدیه چکار کنم ب ننه بابام بگم سم کمه اخه ….؟ چکار کنم باش ارتباط داشت باشم
جواب بدعه
به سوال شما پاسخ داده شده
با عرض سلام و خسته نباشید
من ۱۸ سالمه و تا این سن سمت هیچ دختری نرفتم و عاشق کسی نشدم
ولی یک هفته هست که عاشق دختری ۱۶ ساله هستم
حالا راه اشناییتمون ب کنار ولی من ب قدری دیوونه این دختر شدم ک کل ثانیه هام با ب فکر اونم.
هر روز میگذره هم دیوونه ترش میشم و به همون قدر نگران اینکه اگه یه روزی نباشه تو زندگیم دووم نمیارم.اونم اولش وسم نداشت و خیلی معمولی بود با من ولی این چهار روزه واقعا عاشقم شده.
اصلا یه حس عجیبی داریم ب هم.
اگ یه روز صداهامونو نشنویم نمیتونیم
چیکار کنم.
تنها ترسم نبودنشه
خودشم دیوونه وار دوسم داره
اصلا ه حتی یک بار با هم بحثمون نشده
دوست عزیز کار خاصی نمیتونید انجام بدید .
شما به هم وابسته شدید .
چون شرایط ازدواج رو ندارید میتونه نتیجه این رابطه افسردگی و نگرانی باشه .
یا باید به همین روال ادامه بدید و پایبند به رابطه باشید .
تا با جور کردن شرایط بتونید با هم ازدواج کنید .
یا باید تصمیم قاطع و سختی رو بگیرید .
به هر حال شما بهتر از هر کسی میتونه در این مورد تصمیم گیری کنه .
مثل مادرم منو دوست داره و روم حساسه
سلام
من ۱۷ سال دارم و راستش از دختر هم محله اییم خوشم اومده یعنی دیونش شدم حدود ۳ سال میشه ولی نتونستم حسمو بش بگم اون منو نمیشناسه نمیدونم چجوری بش بگم لطفا راهنماییم کنید
دوست عزیز میتونید در زمان مناسب حرفتون رو بهش بزنید .
ولی هر اتفاقی رخ بده خود شما مقصر هستید.
چون شرایط ازدواج رو ندارید و مسلما کسی هم حرف شمارو جدی نخواهد گرفت .
عزیزم غیر مستقیم بگو
به نظر من که ناید مستقیم بهش بگی و باید با رفتارتیا…..بهش بفهمونی که دوسش داری
سلام ببخشید من عاشق یک نفر شدم الان هم حدودپنج ماهی هست اونم همینطور منو دوست داره اما به دلیل خونواده ی من چون که این موضوع رو فهمیدن رابطه ی ما به اجبار به پایان رسید هر دومون خیلی داغونیم خواهش میکنم شما یه نظری بدین که ما چیکار کنیم
ممنون
دوست عزیز وقتی بدون در نظر گرفتن شرایط خودتون و خانواده اقدام به ایجاد رابطه میکنید .
پس باید منتظر چنین عواقبی هم بود .
خوب ما قبل از اینکه دوست بشیم با هم اصلا به بعدش فکر نکردیم الان بدجوری به هم وابسته شدیم خوب ما الان چیکار کنیم؟باید همینجوری دست رو دست بزاریم و هیچکار نکنیم؟
سلام من با یه پسری آشناشدم که سه سال از من بزرگ تره و من با اون حتی تو کوچکترین چیز ها همتفاهمدارم اما به دلیل مسایلی ما نمیتونیم با هم حرف بزنیقراره سه سال دیگه بیاد خواستگاریم منو ب شدت دوست داره منم همینطور ولی نمیدونم تو این مدت چطوری کمتر بهش فکر کنم لطفا کمکم کنید
رابطه دوستی دختر و پسر
دوست عزیز پس خوب فکر کنید .
چون تا سه سال دیگه اتفاقات زیادی میتونه بیفته .
و شما موقعیت های زیادی رو میتونید از دست بدید .
چو شما وارد راهی شدید که فقط تصورات یک رابطه و زندگی خوب رو دارید .
واقع بین باشید .
در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
دفتر قیطریه:
۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه
مشاوره روانشناسي تلگرامي:
http://t.me/kanonmoshaveran_bot
سلام پسری عاشق من شده ما ۲ساله باهمیم اما اون پسر باهام سذد شده دلیشم نمی دونم انگار ازم ناراحت اما نمی دانم چرا پس باید چه کار کرد
با سلام خدمت شما دوست عزیز
در مورد این موضوع بهتر است در آرامش با خودشان صحبت کنید و اگر در زمان فعلی عصبانی هستند کمی به ایشان فرصت بدهید تا آرام شوند و شما بتوانید سوالات خود را مطرح کنید و دلیل ناراحتی ایشان را متوجه شوید .
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱-۸۸۴۲۲۴۹۵
شاد باشید
سلام من دختری ۱۵ساله هستم و دو ساله عاشق پسری شدم که ده سال ازم بزرگتره ولی خیلی دوسش دارم نمیدونم بایدچیکارکنم یه سالم هست که باهم دوستیم.
با سلام خدمت شما دوست عزیز
احساسات شما قابل درک می باشد اما بهتر است دقت کنید که شما در سن نوجوانی قرار دارید و اینگونه روابط می تواند برای شما آسیب به همراه داشته باشد این روابط می توانند برای شما با خیالپردازی همراه باشد و آن را برای خود بزرگ کنید و در ادامه باعث وابستگی زیاد شما به این شخص می شود و ممکن است یک دوستی بدون هدف بیشتر را شما برای خودتان بزرگ کنید و به دنبال اهداف بزرگ تری چون ازدواج باشید دقت کنید که در سن شما بیشتر به بعد احساسی قضیه توجه می شود و این موضوع به همراه خیالپردازی که مختص سن شما می باشد می تواند باعث وابستگی و چشم پوشی شما از موضوعات مهم و در کنار آن باعث شود که از دیگر اهدافتان دور شوید و تمام تمرکز خود را بر این موضوع قرار بدهید .
اینها موضوعات کلی بود که به دلیل اینکه هنوز شما از نظر رشد به مرحله بالاتر نرسیده اید ممکن است برای شما رخ بدهد . دقت کنید که حتی اگر شما در این سن بخواهید ازدواج کنیدبهتر است مشاوره پیش از ازدواج را تجربه کنید تا به شما در این مسیر کمک شود.
اما شما بیان نکرده اید که در چه مورد نیاز به کمک دارید و در چه موردی نمی دانید که می خواهید چه کاری انجام بدهید؟ اطلاعات بیان شده توسط شما مختصر می باشد.
درمسیر می توانید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
۰۲۱۲۲۳۵۴۷۸۳
شاد باشید
سلام من عاشق پسری شدم که به دلیل رفتار دوگانش منو خیلی زجر میده
مثلا وقتی تو یه جمعی هستیم نه حرفی میزنه،دورتر از من میشنه،نگام نمیکنه اگرم نگام کنه یه نگاهه سرد و جدی که نگاه نکنه به آدم خیلی بهتره
و از طرفی خونوادش هرروز به من نزدیک میشن(به طور خیلی ضایعی که همه فهمیدن) اما این شخص هیچ علاقه ای نشون نداده
و یه بارم بهش خیره شدم بهم نگاه نکرد اما ریز میخندید(متئجه شده بود دارم نگاش میکنم) و به یه نفر نگاه میکرد که وقتی رد نگاشو گرفتم دیدم مامانشه و مامانشم با لبخند بهم نگاه میکرد
در ضمن اینم بگم که فاصله سنیمون خیلی زیاده ولی من خیلی دوسش دارم چیکار کنم؟
لطفا راهنماییم کنید که اون هم حسی به من داره یا نه
سلام
من یه مشکلی دارم و ازتون میخوام کمکم کنید
من عاشق یه پسری شدم که ۱۳سال ازم بزرگترن و هردومون تو خانواده مذهبی بزرگ شدیم برای همین هردومون سنگین رنگینیم و البته بیرونمون کمی غرور داریم
من خیلییی ایشونو دوست دارم و تو برخوردایی که با ایشون داشتم فهمیدم اصلا بلد نیستن با دختر جماعت ارتباط برقرار کنن که وقتی من اینو فهمیدم خیلی خوشحال شدم چون من خودم اهل دوستی نیستم دلمم میخواست طرف مقابلم هم اهل دوستی نباشه که شکر خدا ایشون اینجوری نیستن
ولی من یه دفعه رفتارای ضایعی نشون دادم که متوجه شدم روی ایشونم به من باز شده و هی میخوان خودشونو به من نزدیک کنن اما بازم به دلیل حیایی که داریم نمیتونیم به هم زیاد نزدیک بشیم و از طرفی هردمون هنوز شک داریم که همدیگرو دوست داریم یا نه اینقدر که رفتارامون تو دوگانگیه
اینو باید اضافه کنم که من در جمع هایی که خانوادشون هستن (ما ارتباط خانوادگی داریم) خیلی باهاشون با ادب و احترام بر خورد میکنم و راستش از لحاظ اعتقادی ایشون مثل خودم هستن اما نشده که با هم صحبت کنیم چون انگاری یه کمی خجالتین یا کمی مغرورن برای چی گفتم مغرور؟
چون من بخاطر حیام همه پسرای آشناهامون فکر میکنن آدم مغروریم و به کسی محلی نمیذارم و کسی بیاد پیشم (جنس مخالف) باهاش برخورد بدی میکنم در صورتیکه اگه کسی با احترام بیاد جلو با احترام بیشتری من باهاش برخورد میکنم
خلاصه اینکه ایشونم فکر میکنن من مغرورم و آدمای مغرورم دوس دارم برای همین کلا محلی نمیذارن
آخه من یه دفعه با همه خانوادشون خداحافظی کردم خواستم با ایشونم خداحافظی کنم اصلا به من نگاه نکردن منم چیزی نگفتم و مثل همیشه سرمو انداختم پایین
ولی همین که متوجه شدن من میخواستم باهاشون خداحافظی کنم داشتن از خوشحالی بال در میاوردن
الان میشه راهنماییم کنید که من درست فکر میکنم یا نه
یعنی ایشون منو دوست داره به نظرتون؟
با سلام خدمت شما دوست عزیز
با توجه به اینگونه برخورد ها نمی توان به این نتیجه گیری رسید که ایشان به شما علاقه دارند یا خیر .
۱٫ هریک از شما چند سال دارید؟
۲٫ اگر شما یا ایشان با یکدیگر صحبت کنید این چه معنایی برای شما و در دیدگاهای خانواده ها دارد؟
۳٫ چند مدت است این احساس را به این آقا دارید؟
۴٫ میزان تحصیلات و شغل ایشان چیست؟
۵٫ شما او را به عنوان یک فرد بالغ قبول دارید؟
لطفا به این سوالات پاسخ بدهید تا باهم بیشتر صحبت کنیم
سلام و خسته نباشید خدمت شما
من ۲۰ سال دارم و نزدیک یک سالی میشه به یک آقایی که پزشک هستن و طوریکه به نظر میاد حداقل باید ۱۰ سالی بزرگتر از من باشن شدیدا علاقه مند شدم و بارها در قالب بیمار بهشون مراجعه کردم ولی نمیدونم که رفتاری کردم که علاقمو حس کنه یا نه، از نظر من این حس یک طرفست و بشدت آزار دهنده طوریکه به کارای دیگه ی زندگیم نمیتونم برسم.از طرفی نمیتونم مستقیم برم باهاش صحبت کنم،فراموششم نمیتونم بکنم.سوالی که از شما دارم اینه که گفتن بهش از طریق یک واسطه کار درستیه؟اگر که نیست راهکار شما چیه؟
پیشاپیش ممنون از راهنماییتون
با سلام خدمت شما دوست عزیز
دقت کنید که احساسات شما قابل احترام می باشد اما اگر این فرد به شما احساسی داشتند فرصت بیان آن را داشته اند و شما با بزرگنمایی این احساس و تمرکز مداوم و گاهی حتی با خیالپردازی می توانید باعث رشد این احساس شده باشید.
بهتر است دقت کنید در خیلی از فرهنگ های ما هنوز بیان این احساس از سمت دختر مورد پذیرش نمی باشد و می تواند دیدگاه اشتباهی را در مورد شما ایجاد کند .
دقت کنید که حتی اگر بتوانیم تفاوت سنی شما را نادیده بگیریم و هردوی شما در یک ردی رشدی قرار داشته باشید بازهم تفاوت ها تحصیلات ، فرهنگی ، دیدگاها و… از اهمیت برخوردار می شوند که شما با توجه به توضیحاتتان در مورد آن الاعاتی ندارید.
. معیارهای شما برای انتخاب این فرد چه ویژگی هایی می باشد و از بیان احساس به ایشان چه هدفی را دنبال می کنید؟
۱)من ۱۷ سالمه و ایشون ۳۰ سال
۲)دیدگاه خوبی نداره چون همونطور که گفتم هردو از خانواده مذهبی هستیم و فقط و فقط باید از طریق خواستگاری صحبتی زده بشه
۳)حدود یکسال میشه
۴)مهندس عمران هستن و فوق لیسانس دارن
۵)بله حتی میشه گفت بیشتر از یه فرد بالغ و بخاطر همین ترس اینو دارم که اگه اقدامی شد و اگه ما بهم رسیدیم من جلوشون کم بیارم
دوست عزیز دقت کنید که شما در سن نوجوانی هستید و گرایش به جنس مخالف در شما قابل درک می باشد اما بهتر است دقت کنید که در سن شما اینکه فکر کنید در مرکز توجه قرار دارید و یا اینکه بخواهید رفتارهای دیگران را به خودتان نسبت بدهید زیاد دیده می شود و با توجه به خیالپردازی هایی که در سن شما وجود دارد این موضوع را برای خودتان بزرگ جلوه می دهید .
بهتر است از تمرکز بر این موضوع بپرهیزید چون در اول این ممکن است بخاطر شرایط سنی شما ایجاد شده باشد و در کنار آن اگر ایشان به شما گرایشی داشته باشند می توانند به صورت رسمی در این مورد اقدام کنند.
اگر دقت کنید شما تا جایی خیالپردازی کرده اید که حتی به بعد از رسیدن خودتان به هم نیز فکر کرده اید و این می تواند بر دیگر اهداف شما تاثیر گذار باشد.
بهتر است به احساسات خودتان احترام بگذارید و شرایط سنی خودتان را نیز درک کنید تا بتوانید در این مسیر بهتر پیش بروید .
حتی اگر ایشان از شما خواستگاری نیز کنند بهتر است با توجه به تفاوت سنی شما مشاوره پیش ازدواج را دریافت کنید تا از نظر رشد عقلی ، اجتماعی، جنسی و… تفاوت سنی شما مورد بررس دقیق تر قرار گیرد.
ممنونم از راهنماییتون
خب الان من و امثال من که تحت تاثیر دوران نوجوانی هستیم و خیال پردازی میکنیم چه راهی رو به ما پیشنهاد میکنید تا به این خیال پردازیا گوشی ندیم؟
در اول نیاز است که با احساساتی که در این سن تجربه می کنید با احترام برخورد کنید و خودتان را سرزنش نکنید و در کنار ان بدانید که شما در سن نوجوانی هستید و این سن چه ویژگی هایی دارید این موضوع باعث می شود که گاهی به خودتان بگوید اسپ اینجا کافی است چون تو نوجوان هستی . هرچقد که شما برنامه ریزی مشخص تری برای زندگیتان داشته باشید میزان زمان های بیکاری و تنهایی شما کاهش می یابد و در کنار این موضوع میزان خیالپردازی های افراطی شما که کمکی به رشدتان نمی کند نیز کاهش می یابد چون خیالپردازی زمانی که فرد تنها و بیکار است بیشتر ایجاد می شود .
خیلی خیلی ازتون ممنونم
حتما همین کارو انجام میدم چون بعضی اوقات بخاطر خیال پردازی های بیخودی حوصلم سر میره و همون احساس سرزنش بهم دست میده
در ضمن تبریک میگم سایت بسیار خوبی دارید امیدوارم همیشه موفق باشید
در پناه حق
سلام . من یسالی میشه با ینفر اشنا شدم . تمام این یسال کنارش بودم نمیدونم چیشد منی ک غرورم همیشه برام مهم تر بود از همه چی یهو یادم رفت و دلبستم بهش . خیلیا وقتی فهمیدن دوسش دارم بهم گفتن ک یبیخیال این ماجرا بشم . ولی خو نشد من دوسش دارم عاشقشم . خودشم میدونه . اما تو این یسال اون پنج بار با ادمای مختلف وارد رابطه شد و کات کرد . خوب این طبعیه ک من تو اینشرایط خیلی عذاب میکشیدم . خیلی وقتا کنارم بود حرفایی رو از گذشته اش بهم زده که مطمینم تا حالا به کسی نگفته . ی بار هم نمیدونم چرا اما بهم گفت ک اون دخترایی ک باهاشون وارد رابطه مشه فقط ماله چند وقتن . نمیدونم شاید میخواست ارومم کنه . اما اون زیاد توجه خاصی بهم نمیکنه البته بگم ک خیلی حیلی مغروره . اما هروقت یکی از رفیقاش میان دورم قاطی میکنه و غیرتی میشه . رفتارش گیجم کرده نمیدونم منظورش چیه . من دوسش دارم خیلی زیاد دوستم دارم ک کاری کنم ک اونم منو بخواد ازته قلبش . لطفا راهنماییم کنید ممنون
با سلام خدمت شما دوست عزیز
دوست عزیز لطفا اطلاعات بیشتری در اختیار ما قرار بدهید تا باهم بیشتر صحبت کنیم.
۱٫ هریک از شما چند سال دارید؟
۲٫ هدفتان از این رابطه چیست؟رابطه شما باهم چگونه می باشد؟
۳٫ رابطه شما باهم تا چه میزان می باشد و از چه طریقی باهم آشنا شده اید؟
۴٫ منظور شما از اینکه دوستان او به شما نزدیک می شوند چیست و ایشان چه واکنشی دارد؟
۵٫ شما وقتی او با افراد دیگر ارتباط برقر می کند چه واکنشی نشان می دهید؟
۶٫
سلام…
من یه دختر ۱۵ ساله هستم که عاشق یه آقای ۲۲ ساله شدم. به طور وحشتناکی عاشقش شدم و نمیتونم به خودم اجازه بدم که فراموشش کنم. یه یوتوبر نسبتا معروفه و به خاطر کارش اکثر مواقع سرش شلوغه و متاسفانه فقط از طریق تلگرام ارتباط برقرار میکنیم. اگر اشتباهاتی که نباید مرتکب میشدم رو مرتکب شدم مثلا بهش گفتم که دوسش دارم درصورتی که نباید میگفتم یا اینکه هرروز بهش چارصد تا پی ام میدم با اینکه اصلا نباید اینکارو بکنم اونم خیلی دیر و فقط با یکی دو پیام جوابمو میده. میگه که وقت رابطه نداره و منو کامل نمی شناسه و فقط بهم علاقه مند و دوستانه نگاه میکنه آما علاقه عاشقانه نداره. من حاضرم به خاطر اون هرکاری بکنم و هرجوری باشم که اون دوست داره دلم میخواد اونم دوسم داشته باشه و بهم جذب بشه اما نمیدونم چجوری میتونم اونو به خودم جذب کنم ممنون میشم راهنمایی کنید
با سلام خدمت شما دوست عزیز
دقت کنید که در سن شما گرایش به آدم های معروف و حتی احساس عاشق شدن نسبت به آنها زیاد دیده می شود و چون بیشتر رفتارها در سن شما بر پایه هیجان می باشد حتی زمانی که می دانید مسیرتان اشتباه است ممکن است به آن ادامه بدهید .
بهتر است سعی کنید در کنار احترامی که برای خودتان و احساسی که تجربه می کنید قائل هستید سعی کنید شرایط سنی خودتان را که هنوز در ان رشد کامل صورت نگرفته است و رفتارها بیشتر بر پایه هیجان و خیالپردازی می باشد را درک کنید و برای زندگی روزانه خود برنامه ریزی داشته باشید تا میزان تمرکز شما بر این موضوع کاهش یابد و بتوانید نتایج بهتری بدست آورید.
سلام
من۲۲سالمه و در شرف ازدواجم ولی یه موضوعی ذهنمو مشغول کرده.اونی که قراره باهاش ازدواج کنم توی صحبتایی که داشتیم گفته دوست داره وقتایی که عصبی و ناراحته،خانومش واسش دیوونه بازی دربیاره و شیطونی کنه و اونو از فکرش بیرون بیاره.ولی من اصولا دختر آرومی ام و نمیدونم چجوری باید دیوونه بازی دراورد.از شیطنتای دخترونه چیزی نمیدونم.میشه راهنماییم کنید؟
با سلام خدمت شما دوست عزیز
در این مسیر بهتر است رفتارها و علایق مورد نظر همسرتان را بهتر و بیشتر بشنوید تا بتوانید عملکرد بهتری داشته باشید .
منظور از شیطنت می تواند شامل توجه و مراقبت عاطفی و دور کردن ایشان از موضوع مورد ناراحتی باشد اما اینکه ایشان دقیقا چه رفتاری را مد نظر دارند تا بتوانید تصمیم گیری بهتری داشته باشید.
دختری هستم ۲۰ ساله ک مدتی است با پسری همسن خودم وارد رابطه شدم و از هر لحاظ با هم تفاهم داریم و همه چیز بین ما خوبه تنها مشکلم اینه ک این آقا ب این عادت کرده ک همیشه من در همه چیز پیش قدم باشم مثلا انتظار داره روز ها من اول پیام بدم و سر حرف رو باز کنم و تا من چیزی نگم اون پیام نمیده اطرافیانم ب من میگن زیادی ب این آدم بها دادی و حالا بهتره ک باهاش سرد برخورد کنی تا متوجه اشتباهش بشه و خودش پیش قدم شه در همه چیز اما من ترجیح دادم نظر یک مشاور رو بدونم ب نظر شما سرد برخورد کنم یا رک و راست دلیل ناراحتیمو بگم و بهش بگم از چه انتظاراتی دارم مثلا بهش بگم رک بگم من از اینکه تو سراغمو نمیگیری و منتظری تا من پیش قدم شم و اینکه در طول روز وقت کمی برام میزاری ناراحتم یا اینکه این انتظارات و گلایه هارو جور دیگه ای باید بهش بفهمونم؟
سلام
من حدود یکسالی هستش که به مدیر خودم علاقه مند شدم که حدود ۱۰ سال ازمن بزرگتره و تو این مدت اصلا درباره حس خودم باهاش صحبت نکردم … خیلی روش حساس شدم وقتی با ی همکار پسر دیگ حرف میزنه یا میگه و میخنده خیلی عصبی میشم و تمرکزم رو روی کارم از دست میدم و نمیتونم کار کنم …. نمیدونم دیگه چیکار کنم البته از ملاکهای ازدواجش هم اینو متونه شدم که سن از اولویت های اخرشه
نمیدونم چطوری بهش بگم که از دستم دلخور نشه و همین رابطه به ظاهر دوستانهمون هم خراب نشه و یا اصلا نمیدونم بهش بگم یا نگم
ممنون میشم راهنمایی کنید
سلام به شما آقا محمد
احساسات شما قابل احترام هست اما دقت کنید که ۱۰ سال اختلاف سنی ان هم وقتی خانم بزرگ تر می باشند موضوع پر اهیمتی محسوب می شود و در این مسیر اگر دیدگاهای هردوی شما نیز به این موضوع مثبت باشد بازهم نیاز است که در این مسیر برای بررسی سن رشدی خودتان و دریافت مشاوره پیش از ازدواج اقدام کنید تا بتوانیم در این مسیر به شماها کمک کنیم تا بتوانید تصمیم گیری بهتری داشته باشید .
بهتر است بیرون از محیط کار از ایشان بخواهید که با ایشان صحبت کنید و در احترام احساستان و هدفتان را بیان کنید و صحبت های ایشان را نیز بشنوید و بعد تصمیم گیری کنید.
سلام من حدودا یک ساله با پسری رابطه دارم و خیلی هم دوسش دارم ما تو همه چیز با هم توافق داریم به جز یه مورد ک ازم میخواد و من شخصیتم و نوع زندگیم اجازه نمیده ک اینکارو کنم و حس میکنم با این کار دیگ نمیتونم مثله قبل بشم و الان این موضوع داره به رابطه امون لطمه میزنه نمیدونم چیکار کنم ممنون میشم کمکم کنید
سلام به شما دوست عزیز
اطلاعات بیان شده توسط شما محدود می باشد در این مسیر اطلاعات بیشتری در مورد شرایط سنی هردویتان ، هدف هریک از شما از این رابطه و همچنین توقعی که ایشان از شما دارند در اختیار ما قرار بدهید تا باهم بیشتر صحبت کنیم.
در هرصورت با توجه به توضیحات شما درخواست این آقا از شما جز خط قرمزهایتان می باشد و خب در این مسیر نیاز است که به این موضوع احترام گذاشته شود تا از آسیب های احتمالی به شما جلوگیری شود.
سلام من سحر هستم ۱۷ سالمه و حدود ۷ ماهی هست که من با یک پسری ۱۷ سالشه وارد رابطه شدم میخواستم بگم که من پسر و خیلی دوست دارم خیلی حتی پسره هم منو دوست داره خیلی زیاد و با تمام وجودش عاشق منه ما در واقع همشهری نیستیم من اهل زنجان و اون اهل تبریز ما تو مجازی آشنا شدیم اسمش امیره و اولش به دوستم پریناز گفته بود که از من خوشش میاد یعنی منو دوست داشت هرموقع میرفت دهات همیشه به دوستم سفارش می کرد که از من مواظب باشه همیشه حالمو ازش میپرسید نمی نمیتونست به من بگه که منو دوست داره به خاطر همون یه روزی اومد پی وی و با هم آشنا شدیم خیلی منو دوست داشت نه یه روزی به من پیشنهاد داد من بعد یه ماه جواب دادم چون خیلی پسره خوب و راستگویی بود خیلی خوشم میومد به خاطر همین ما رابطه را شروع کردیم خیلی با هم خوب بودیم تا اینکه بعد از چند ماه من بهش دروغ میگم امیر از دروغ خیلی متنفره خیلی چون قبلاً یک بار وارد رابطه شده بود که خودش راضی نبود تا اینکه دختر با یه بار دروغ گفتن امیر بلاکش میکنه و میندازه بیرون از ذهنش بخاطر همون من بهش دروغ گفتم و با یه بار گول خوردن بهش خیانت کردم امیر چون منو خیلی دوست داشت به خاطر همون منو بخشید خیلی دعوا داشتیم یعنی ادامه پیدا می کرد وستا خوب می شدیم ولی دوباره شروع می شد خیلی برام سخت بود من هر روز گریه میکردم از من قول گرفت ک من دیه ن لاشی بازی کنم ن دروغی بگم خلاصه امیر اینا رو فراموش نکرده چون خودش میگف گذشته ها گذشته ولی یبار ازش پرسیدم گفتم بیا فراموش کنیم گف ن گف تو میخوای فراموش کن اما من فراموش نمیکنم امیر ب من اهمیت میده توجه میکنه ولی من از اون دعوا ها ب بعد ترس از دست دادنشو دارم چون ب من گفته بود یبار ک ی ماه حرف نزنیم تا آدم شی منم قبول کردم من ک طاقت دوریشو نداشتم ولی خودش بعد ۳ روز ب دوستم گفته بود ک من تحمل دوریه اینو ندارم و با یک بهانه اومد ب من زنگ ک من بهش زنگ زدم یا ن از اون بعد با هم خیلی خوبیم خیلی
چون مشغله کاریش زیاده عصبی میشه شبا و با من یکم تند رفتار میکنه ولی بعدش میگ از دست خودم ناراحتم ک میام عصبانیتمو رو تو خالی میکنم میگف منو ببخش خلاصه خیلی دوست داریم همدیگرو حتی خواهر و مادر اون با مادر من در جریانن ینی امیر داره ب خاطره من تلاش میکنه ماشالله کار داره خوته و ماشین و حل کنه گفته ک میاد خواستگاریم خلاصه من ب خاطره این گذشته ها ترس از دست دادنشو دارم تو رو خدا کمکم کنید و بهم بگین ک من چیکار کنم ب نظرتون این ترس باعث میشه رابطه بد شه ؟ یا چی
سلام به شما سحر جان
احساساتی که داری عزیزم قابل احترام هست اما در این مسیر نیاز است که شما به شرایط سنی که دارید توجه کنید چون در هرصورت هردوی شما نوجوان هستید و این شرایط برای شما می تواند با جذابیت زیادی نسبت به این روابط همراه شود اما نیاز است که به این موضوع هم توجه کنید که اگر بخواهید این شناخت ناقص از دنیای مجازی را بزرگ کنید و یا اینکه بخواهید با خیالپردازی این احساسات را بزرگ کنید خب این باعث می شود که تمرکز زیادی از شما بگیرد و این بر روند تصمیم گیری شما و برنامه زندگیتان تاثیر می گذارد.
در این مسیر بهتر است که اولویت های زندگیتان را مجدد نگاه کنی در کنار اینکه توجه کنید که این روابط برایت چه هدفی دارد و اینکه تا چه زمانی می تواند این رابطه را به این شکل ادامه بدهی ؟ در هرصورت درگیری زیاد باعث می شود که وابستگی بیشتری ایجاد شود پس بهتر است که در کنار احترام به احساساتت از بزرگنمایی این احساس و نداشتن برنامه و تمرکز بیش از اندازه بر این احساس خوداری کنید.
سلام من دوساله با ی آقا پسری هستم تازه جدا شدیم ب دلیل اینکه توجهی ازشون نمیدیدم دوست داشتنی دیده نمیشد اهمیت وقت گذاشتن ارزش قائل شدن و مثلا حالم براشون مهم نبود و از حالع بدم خیلی راحت رد میشدن و تلاشی واسه بودنم نمیکردن و حسای بد درونم اومده بود ک واقعا دوسم نداره ی روزع جدا شدیم طی بحثی ب جدایی کشید ولی فرداش بحث ک اروم شدم دیدم سر چیز کوچیکی ب جدایی خطم شد الان حالم خیلی بدع و دلتنگ میشم و هوایی میشم چیکار کنم
سلام به شما دوست عزیز
ببین عزیزم در هرصورت این روابط وابستگی زیادی ایجاد می کند و این باعث می شود که حتی با وجود مشکلات زیادی که در مسیر ارتباط وجود دارد شما در مسیر تصمیم گیری برای جدایی تاثیر می گذارد و خب در این مسیر اگر شما نتوانید به واقعیت های رابطه توجه کنید این باعث می شود که مشکلات بیشتری را تجربه کنید و خب این رابطه فشار روحی زیادی برایتان به همراه داشته باشد.
تجربه دلتنگی بعد از یک رابطه یک امر طبیعی می باشد و در این مسیر نیاز است که شما به خودتان فرصت بیشتری بدهید تا در آینده در شرایط روحی بهتر بتوانید از این تجربه استفاده کنید و رابطه ای با هدف مشخص و بر مبنای شناخت را تجربه کنید.
سلام من دختر ۱۵ سالمه پارسال عاشق ی پسر شدم وقتی از عشقم مطمئن شدم بهش گفتم عاشقش شدم بهم گفت ک منو نمیخواد ولی از رفتار هاش نشون میده که بهم حسی داره من برای تولدش هم هدیه دارم خیلی خیلی خوشحال شد باهم می گشتیم بهش گفتم اگه بتونی درکش کنی دیگه نمیتونی ترکش کنی گفت اره میدونم ولی نمیخوام امروز قصد خودکشی داشتم کمکم کنید که چه جوری دلشو بدست بیارم؟
سلام به شما عزیزم
ببین عزیزم احساساتی که داری قابل احترام هست اما اگر بخواهی همه زندگیت را به یک فرد گره بزنی این باعث می شود که بقیه جنبه های زندگیت را نبینی و خب این جای هست که باعث می شود شما افکار خودکشی را تجربه کنید.
در این مسیر شما تلاش خودت را برای این رابطه کرده ای و اگر بخواهی بیش از این بر روی این رابطه سرمایه گذاری کنی تنها به خودت فشار روحی بیشتری وارد می کنی.
در هرصورت شما یک ارتباط داری و بهتر است تصمیم در مورد نوع ارتباط و اینده را به آینده واگذار کنی.
سلام اول از همه خیلی ازتون تشکر میکنم
من ی مدتی هست ک احساس میکنم ی احساسی ب یکی از قوم و خویشامون دارم از ی طرف من تا حالا حتی روم نشده نگاه ی پسری کنم و نمیتونم باهاش در ارتباط باشم و از طرف دیگه هم قوم و خویشه و نمیشه باهاش در ارتباط بود چون من حس اونو نمیدونم و از حس خودمم مطمئن نیستم و یک مشکل دیگم اینکه من امسال یازدهم هستم و باید خودمو برای کنکور اماده کنم و در نهایت اختلاف سنی زیادمون من ۱۷ سالمه و اون ۳۱ سال و خوانواده هامونم ب شدت روی سن وسال حساسن و فراموش کردنشم سخته من خیلی کم اونو میبینم ولی وقتی میره من تا مدت تمام رفتار و کارهاشو مرور میکنم حتی بزور عکسشو از داخل گوشی بابام برداشتم و هر روز نگا میکنم خواهش میکنم بهم کمک کنید من خیلی نیازمند کمکتونم ببخشید میدونم خیلی بد نوشتم🌹
سلام به شما آقا مجید
احساساتی که دارید قابل احترام هست اما در این مسیر شما نیاز است که به شرایط سنی خودت هم توجه داشته باشی شما در سن نوجواین قرار دارید و خب در این سن توجه و گرایش به جنس مخالف بیشتر می شود اما خب در احترام به احساساتی که تجربه می کنی نیاز است که به خودت در مورد تصمیم گیری در مورد این احساسات فرصت بیشتری بدهید .
دقت کن که هرچقدر خودت را بیشتر درگیر این افکار و خیالپردازی ها کنی خب این احساسات را نیز با شدت بیشتری تجربه خواهی کرد .
سعی کن بر اساس اولویت های زندگیت برنامه ریزی داشته باشی و به خودت برای پاسخ به یک سری از نیازها فرصت بیشتری بدهی.
در هرصورت حتی اگر شما شرایط سنی و رشدی رابطه هم داشتید بازهم این میزان از اختلاف سنی معنا دار بود و نیاز به توجه زیادی داشت.
سلام بنده عاشق دختر همسایمون هستم ولی نمیدونم اونم اینجوره یا نه چند وقت پیش وقتی توی پنجره خونشون رو نگاه کردم دیدم اون پشت پنجره بود ولی سریع پرده رو کشید رفت یا یه بار داشتم سوار ماشین میشدم و زیر چشمی داشتم نگاه میکردم که اونم دم در خونشون بود و دیدم که حدود ۴ یا ۵ ثانیه فقط منو داشت نگاه میکرد یا وقتی چند بار باهاش چشم تو چشم شدم سریع نگاهشو از من دزدید و سعی کرد خیلی با غرور و زیبا بنظر برسه (البته من این فکرو کردم) خلاصه چند باری چشم تو چشم شدیم و اینجور شد میخواستم ببینم آیا اونم به من علاقه داره یا نه؟
سلام دختری ۱۷ ساله هستم ۴ ساله با پسری هستم ک ۱۸ سالشه من خیلی دوسش دارم خیلی وابستشم ولی اون منو نمخاد و همش اذیتم میکنه همش ول میکنه میره ۲ روز بعد برمیگرده و.. همش با بقیس و به من اهمیتی نمیده نمیدونم دلشو ندارم ازش جدا بشم نمیتونم🚶🏽♀️💔
رها شدن از عشق یک پسر برای دختری با شخصیت وابسته میتواند یک چالش بزرگ باشد. این دختران معمولاً به دیگران، به ویژه شریک زندگی خود، بسیار وابسته هستند و برای آنها بسیار دشوار است که بدون آنها زندگی کنند.
در اینجا چند نکته برای کمک به دختران وابسته در رها شدن از عشقشان آورده شده است:
* **پذیرش:** اولین قدم برای رها شدن از عشق، پذیرش این واقعیت است که رابطه تمام شده است. این ممکن است دشوار باشد، اما مهم است که به خودتان اجازه دهید این احساس را تجربه کنید.
* **خودشناسی:** مهم است که به دلایل وابستگی خود پی ببرید. چه چیزی باعث میشود شما به دیگران وابسته شوید؟ آیا این چیزی است که در کودکی آموختهاید؟ یا چیزی است که در رابطه فعلی شما اتفاق افتاده است؟
* **افزایش عزت نفس:** عزت نفس پایین یکی از دلایل اصلی وابستگی است. برای رها شدن از عشق، مهم است که عزت نفس خود را افزایش دهید. این کار را میتوانید با انجام کارهایی مانند تمرکز بر نقاط قوت خود، انجام فعالیتهایی که از آنها لذت میبرید و دوری از افرادی که به شما احساس بدی میدهند انجام دهید.
* **تعیین مرزها:** مهم است که یاد بگیرید چگونه مرزهای سالمی با دیگران تعیین کنید. این به شما کمک میکند تا از احساسات خود محافظت کنید و از سوء استفاده جلوگیری کنید.
* **طلب کمک حرفهای:** اگر در رها شدن از عشق مشکل دارید، ممکن است نیاز به کمک حرفهای داشته باشید. یک درمانگر میتواند به شما کمک کند تا دلایل وابستگی خود را درک کنید و راههای سالمی برای مقابله با آن پیدا کنید.
در اینجا چند نکته خاص برای کمک به دختران وابسته در رها شدن از عشقشان آورده شده است:
* **از مقایسه خود با دیگران خودداری کنید.** به یاد داشته باشید که همه انسان هستند و هر کس نقاط قوت و ضعف خود را دارد.
* **به خودتان یادآوری کنید که شما شایسته عشق و احترام هستید.**
* **برای خودتان وقت بگذارید.** به فعالیتهایی که از آنها لذت میبرید بپردازید و با دوستان و خانواده خود وقت بگذرانید.
* **به دنبال روابط سالم باشید.** با افرادی که شما را به عنوان یک فرد مستقل و کامل میپذیرند ارتباط برقرار کنید.
به یاد داشته باشید که رها شدن از عشق زمان میبرد. صبور باشید و به خودتان فرصت دهید تا بهبود پیدا کنید.
سلام دختری ۱۳ ساله هست حدودا ۳ سالی میشه عاشق پسری شدم که الان ۱۶ سالشه از احساسات هم باخبریم اما خانوادم بشدت باهاش مخالفن و ازش بدشون میاد بین دو راهی سختی گیر کردم همینطور به خانواده ام هم نمیتونم چیزی بگم و من فقط ۱۳ سالم هست و نمیتونم تصمیم درستی بگیرم خواهش میکنم کمکم کنید
احساسات شما را درک میکنم ولی نیاز است از خانوادتان حمایت دریافت کنید. مسیر عاشقانه نادرستی را انتخاب کرده اید. به خودتان زمان دهید تا سنتان بیشتر شود
سلام من ۱۷ سالمه عاشق دختری از فامیلامون شدم اونقدر هم فامیل نزدیک نیست ولی نمیدونم که اونم منو دوست داره یا نه و نمتونم بهش بگم نه اینکه میترسم ها فقط برای اینکه جواب منفی بشنوم و تست عاشقی دادم که مثبت در اومده و من میخوام باهاش ازدواج کنم به این زودی نه چون میترسم کسی دیگه ای بخوادش بخاطر همین مخوام بگم که با افراد دیگه رو قبول نکنه و اگه اون بگه تا بیست سالم میتونم منتظرش باشم و بعد باهم ازدواج کنیم