وسواس فكري
با عرض سلام و خسته نباشد ….. اول از همه از محضر شما عذر مي خوام واقعاًً شرمندم كه اين موضوع رو شرح ميدم ولي چون حق زندگي دارم و روحيه و سلامت روان خيلي مهمه مي خواستم اين اتفاقو شرح بدم تا با توكل به خدا و ياري شرح مشكلم حل شود … من زماني كه ١٤-١٥ سال داشتم و دختري مغرور و جاافتاده اي اون زمان بودم فكرم از يك رويدادي مشغول بودم معذرت مي خوام كه تو اون سن روبهرو شدن برام سخت وغير قابل هضم بوداحساس دفع ادرار داشتم ولي غرق در افكارم حوصله رفتن را نداشتم تا زماني كه فشار خيلي زيادي به من غلبه كرد كه حتي توان بلند شدن را پيدا نكردم زماني كه بلند شدم برا اجابت مزاج اختيار خودمو كامل از دست دادم اصلاً برام قابل حضم نبود و دو سال بعد دوباره شرايطي مشابه برام پيش اومد كه عذر مي خوام در حد چند قطره بود اونم به خاطر نگه داشتن بيش از حد بود ولي مرا ناراحت كرد مشكلي از نظر سلامتي ندارم ولي وسواس پيدا كردم از لباسايي كه اون موقع پيشيده بودم و كتابي در دست داشتم بدم مياد و نزديكشون نميرم چون يادآور اون موضوع برام ميشن ولي من دختر خيلي قوي اي از نظر اطرافيانم هستم و همين طور وسواسي تو هيچ مواردي نيستم ولي اين موضوع خيلي اذيتم ميكنه واقعاً نميدونم چرا شايد خيلي شرمگينم باتوجه به اين كه نزديك به ١٠سال از اون موضوع ميگذره و تو گذشته هم كلي موفقيت و خاطره هاي خوب دارم لطفاً راهنماييم كنيد با تشكر فراوان 🙏🙏
و اين كه يه زندايي دارم خيلي اهل دعا جادو هستش كه يه دفعه نصف شب سراغ كشو لباسام رفت و لا به لاي لباسام ي پيراهني بو هاي مختلف و عطرهاي گوناگون داشت توكشوم گذاشت وقتي ديد كه من متوجه شدم خيلي ترسيد چند دفعه ديگه هم از اين قبيل كارها كرده من اعتقادي به اون صورت به به اين جورچيزا نداشتم ولي برا بعضي هاتعريف كردم ي پيشنهادايي جلو روم ميزارن كه باعث آزارم ميشه تو رو خدا كمكم كنيد ببخشيد كه طولانيم شد با سپاس فراوان خدا خيرتون بده 🙏🙏🙏لطفاًمشاورهبه صورت محرمانه باشه 🙏🙏🙏 جالب اون زمان اين همه حس ندامت نداشتم و اين سرزنش چند سال بعد اتفاق افتاد كه بعضي اوقات نسبت به اون وسايل واكنش نشون ميدم و اين ريكشن برا مني كه فرد تحصيل كرده هستم مورد قبول نيست به يه مشاور به صورت غير حضوري گفتم فرمودند كه اون وسايل رو دور بندازم و زياد برا خودم جالب نبود چون نمي خوام از چيزي مثل آدماي ترسو فرار كنم و مي خوام اين حس شرمساري از من دور شه …. 🌹🙏 اين كه اون موقع درگير ناخواسته درگير مشغله فكري شده بودم وخيليم كه گفتم كوچيك نبودم اول دبيرستان بودم كه معذرت مي خوام حالت دفع اجباري غلبه كرد و موضوع از اين قرار بود فردي مكرراً ابراز علاقه ميكرد و رفتاراش آزار دهنده بود و اختلاف سني ده سال داشتيم و همش فك ميكردم شرايط اقتصادي ما رو در نظر ميگيره كه از اين فكرا به سرش ميزنه برام موجه نبود و قبل اين اتفاق ي چند سالي بود كه به همچين رفتاري رو ميكردن كه تا آن زم
ان كه واقعاً درمانده و مستاصل شده بودم يه حسي شبيه نفرت داشتم كه حس دفع بهم هجوم اورد چون خيلي خسته داشتم به رفتاراش فك ميكردم …. قضيه ديگه كه الانم يه سري از دوستام وقتي با كسي كه در حال آشنايي هستن حسي مشابه همين معذرت مي خوام البته و دفع مكرر دارن ….
يا شايدم بعضي اوقات الان فك مي كنم شرايطي استرس زا برام پيش مياد براحتي قابل كنترل هست …. ازتون تقاضا دارم كه كمكم كنيد به صورت مشاوره غيرحضوري اين موضوع برام حل شه اين توانايي رو دارم … و اين كه برام سخته و نمي تونم يا شايدم نمي خوام اين مسله حضوري عنوان شه … مي خوام ذهنم فقط متمركز به مساله بااهميت و با ارزش باشه
سلام
اول از هر چیز عرض میکنم هرگز از بیان مشکلتون خجالت نکشید.
من فکر میکنم شما در اون مقطع از زندگیتون دچار “بی اختیاری ادراری” شده بودید.در واقع حالتی ایجاد میشه ک فرد قادر به کنترل مثانه نیست و علائم و عوامل مختلفی داره.
بی اختیاری ادراری ب خودی خود یک بیماری نیست اما میتونه نشانه ای از مشکلات کوچک جسمی و روحی باشه.
در مورد شما،من فکر میکنم در مورد اول ب دلیل مشغله فکری و استرس زیاد و در مورد دوم (دو سال بعد) ب دلیل نیاز شدید ب رفع حاجت(خالی کردن مثانه) و مقاومت شما در مقابل آن دچار بی اختیاری اداراری شدید.زمانی که مثانه پر میشه ب انسان هشدار میده ک برای تخلیه اون اقدام کنه و در صورت مقاومت مثانه پر شده و سپس سرریز میشه ک همین سرریز شدن مثانه یکی از نمونه های “بی اختیاری اداری” محسوب میشه.
بهتون اطمینان میدم ک شما مشکل جدی ندارید و با مراجعه ب پزشک براحتی درمان میشید.
اما در مورد داستان زن داییتون!
فارغ از اینکه ب جادو اعتقاد داریم یا نه باعث تعجبه ک چطور شما حاضر نیستید همه اون وسایلی رو ک موجب آزارتون میشه رو از خودتون دور کنید.معنی این کار ترس نیست.
همه ما ارتباطمون رو با افرادی ک موجب آزارمون میشن کاهش میدیم و حتی قطع میکنیم اونوقت چطور شما حاضر نیستید وسایلی رو ک یادآور خاطرات تلخی برای شما هستن دور بندازید؟!!!
با توجه ب متنی ک ازتون خوندم من هم مثل اطرافیانتون فکر میکنم شما دختری قوی هستید و براحتی میتونید بر این مشکلات غلبه کنید (این رو بدون تعارف عرض میکنم) ولی احساس میکنم در مواجهه با این موضوع رویکرد اشتباهی رو پیش گرفتید.
شما در مورد بی اختیاری اداراری ک یک پدیده رایج در بین زنان هست و خجالتی هم نداره خجالت میکشید و ب پزشک مراجعه نمیکنید اما در مورد جادو و جنبل ک باید از آن گذر کنید ب استقبالش می روید و میخواید باهاش پنجه تو پنجه بشید.
تلاش برای فراموش کردن خاطرات بد گذشته نشانه ترس نیست.اتفاقا فراموش کردن و تلاش برای بهبود جسم و روح خود نشانه قوی بودنه.
امیدوارم خبرهای خوشی ازتون بشنوم.
واقعاً ممنونم كه با دقت و حوصله مشكل من رو خونديد و همچنين مشاوره داديد يه دنيا سپاس اميدوارم خدا خير و نيكي بهتون عطا كنه
من هر دو سري از مشكلي كه مشابهه خيلي آزارم ميداد همچنين اتفاقي برام افتاد سري دوم پسر همسايمون بود كه معضل خيلي بزرگي بود و با وجود بي محلي هاي من هر دقيقه سر راهم سبز ميشد كه آخرا سال كنكور بود و ديگه روحم از ديدنشون خسته شده بود ميديدمشون نياز به اجابت مزاج فوري داشتم …. و درگير فك كردن راه نجاتي بودم زمان طولانيم خودمو نگه داشته بودم كه در حين رسيدن معذرت مي خوام بي اختياري قطره اي شدم ….. كه بعد ها متوجه شدم كه بايد مقاومتم رو بالا ببرم كه خدا رو شكر موفق بودم ولي اون اتفاق كه چرا افتاد آزارم ميده برا همين نسبت به اون لباس ها كتاب ها واكنش نشون ميدم و بدم مياد كه اين باعث آزارم هست شما ميگيد دور بندازم ؟
و اين كه ما با زن دايي تقريباً ارتباطمون كم شده ولي قطع نشده و زماني كه همو ميبينيم لباساي منو اين طرف و اون طرف ميندازه و اين كه خيلي از اقوام نزديك ما مثلاً مامانِ مامانم و خاله ها كه از مادر بزرگم شنيدم كه اين دسته از اين كار ها رو انجام ميدن يا مادر بزرگم ميگه مطمئن هستن زن عموهاي من به شدت دستي در اين كار دارن و برا ما خيلي ميزنن
من كلاً اعتقادي نداشتم يا اين كه بترسم ميگفتن خدا هر چي صلاح بدونه همون ميشه ولي ميگن نه اشتباه نكن از نظر من اعتقاد از اين دسته افكار جز صلب انرژي و آرامش چيزي نيست بازم اگه ممكنه شما خواهشاً شما راهنمايي كنيد …. واقعاً لازمه اين لباسايي كه محتمل به انجام جادو هست دور بندازم ؟
و چون به پزشكي علاقه مندم و اون سال ها مشاوران ميگفتن تو توانايي قبول شدم رتبه زير پونصدو داري و اين كه من سال كنكور تمام تلاشمو نكردم دوست دارم شركت كنم كه همون كتابا كه بايد بخونم و اون زمان دستم بود يادآور همون خاطره ميشه شايد خنده دار باشه عذابم ميده و دوستم ندارم دور بندازم
خواهش میکنم.ممنون از لطف شما دوست من.
در مورد مزاحمت پسر همسایتون میتونستید خیلی محکم جلوشون وایستید و ازشون بخواید ک دیگه مزاحمتون نشه و تأکید کنید در صورت تکرار موضوع رو با خانواده خودتون و یا ایشون در میون میذارید.
اما در مورد اینکه فکر میکنید چرا اون اتفاق(بی اختیاری ادراری) واستون افتاد مثل اینه ک وقتی سرما میخورید ناراحت بشید ک چرا سرما خوردید یا اینکه وقتی در فصل تابستون عرق میکنید بشینید و غصه بخورید ک چرا عرق کردم!!!
شاید خودتون چون در بطن قضیه هستید خیلی متوجه نشید اما من ک از بیرون ب موضوع نگاه میکنم همه ناراحتی شما رو در مورد این موضوع(بی اختیاری ادراری) بی اساس میدونم.
البته ن ب این معنا ک این پدیده دلیل خاصی نداره بلکه ب این معنی ک شما بیش از حد قضیه رو بزرگ میکنید و نگرانیتون بی مورده.این موضوع ب راحتی قابل حله.
کتابهای اون دوران رو اگه میتونید با کتاب نو تعویض کنید شاید تأثیر داشته باشه.لباسهای اون دوران رو هم ک فکر نمیکنم داشته باشید ولی اگه دارید بندازیدشون دور.
اما زن دایی!
من اصلا دوست ندارم گناه دیگران رو بشورم ولی تقریبا مطمئنم ک زن دایی شما آدم درستی نیست و بهتون پیشنهاد میکنم ب ایشون اجازه ندید ک وارد اتاق و حریم خصوصی تون بشن و بهشون تأکید کنید ک ب هیچ عنوان ب وسایلتون ازجمله لباساتون دست نزنن.
همه ی لباسها و وسایلی رو هم ک از اون دوران باقی مونده دور بندازید و ب فکر کنکور و آیندتون باشید.
برای اینکه این افکار سراغتون نیاد تایمی رو در طول روز در نظر بگیرید و با یکی از افرادی ک باهاش راحت هستی وقت بگذرون.پیام بده،چت کن یا حضوری.
امیدوارم هرچه زودتر پیام بدید و از پیشرفتتون بگید.
سعي مي كنم دل بكنم و دور بندازم … بازم از وقتي گذاشتين خيلي ممنونم و خدا شما و انسان هايي كه حلال مشكلات مردم هستيدو حفظ كنه 🙏🙏
سلامت باشید.حلال مشکلات فقط خداوند یکتاست.