با sppm در خدمت شما هستیم

شنبه, 4 می

سلام

من امسال کنکوریم وخیلی اتفاقی از طریق یکی از دوستام که بهم شماره یه مشاورو داد،با یکی از همشهریای خودم که تقریبا یه سال از خودم بزرگتره مشاوره گرفتم،اوایل به خیلی رابطمون بد بود چون من نمیشناختمش و اینکه سوالامو دیر جواب میداد برام قابل درک نبود،اما بعداز آخرین بحثی که داشتیم دیگه هم اون بهتر شد هم من درکش میکردم،باورم نمیشدرابطمون انقد خوب بشه که وقتی من ناراحتش کنم وازش معذرت خواهی کنم بهم بگه اتفاقا شما خیلی باشخصیت و بزرگوارین و من ناراحت نشدم اصلا تو فکرش نرو،یاوقتی بفهمه مریضم بگه صرفا ناراحت شدم حالت بدبود،ما اصلا همدیگه رو ندیدیم امامن واقعا بهش علاقمندشدم،میدونم الان میگین طبیعیه ولی منی که قبلا قیافه شخص برام مهم بود تا دوسش داشته باشم،عاشق رفتاراش شدم حتی بدقولیاش،حتی اینکه یهویی غیب میشه تا یکی دوهفته نیستش،من همه اینارو دوس دارم،راستش با مامانمم راجبش حرف زدم و برخلاف تصورم واقعا منو درک کرد،من الان انقدی درگیرش شدم تو ذهن خودم که کم کم دارم ترغیب میشم بهش بگم دوسش دارم ولی میترسم از اینکه فک کنه منم مث بقیه دخترایی که دورش هستن،فقط به خاطر ظاهرش یاموقعیتش ازش خوشم میاد ولی به خدا من تاحالا با هیچ پسری ارتباط نداشتم،اصلا اهل دوستی نبودم،حالا اونقد ذهنم درگیرش شده که دارم روانی میشم،تمرکزم واسه درسام پایین اومده،تورو خدا راهنماییم کنی