سلام. مدت یک سال هست که ازدواج کردم بعد از عقد به جرات میتونم بگم یک ماه هم نشده که گریه نکرده باشم. همسرم اخلاق هایی داره و گاهی حرف هایی میزنه که فکر میکنم الویت زندگیش نیستم شاید کاراش خیلی کوچیک باشه اما واسه من مهمه که نداشته باشه این اخلاق ها رو اصلا توجهی با حرف ها و گفته هام نمیکنه یکی از چیز هایی که خیلی باهاش مشکل دارم اینه که از برنامه های زندگیمون خانوادش با خبرن دقیق میدونن که ما چقدر وام گرفتیم چقدر در ماه کار میکنیم یا چقدر قسط میدیم حتی اگر برنامه ای داشته باشیم واسه آینده بهشون میگه و من کلا این اخلاق رو دوست ندارم … یکی دیگه از رفتاراشو بخوام بگم مثلا بهش میگم خبر داری قیمت فلان ماشین رفته بالا شده …. تومن میگه اوهوم بعد فردا میاد با تعجب همین حرف خودمو تحویل میده میگه خبر داری اینجوری شده میگم بهت گفتم دیروز که میگه ااااا کی؟ !!! حرفامو کلا قبول نداره اما کافیه هین حرف منو کس دیگه بهش بگه قبول میکنه… به شدت ریزه گیره غذا درست میکنم میگم خوب شده میگه آره ولی… همیشه یه ولی داره … اوایل که عقد کرده بودیم وقتی میرفتم خونشون انگار حرف هامو نمیشنید هرکی حرفی میزد جوابشو میداد و میخندید اما من که حرف میزدم انگار نه انگار … یه بار یکی از فامیلاشون به من و خونوادم بی احترامی کرد هیچی بهشون نگفت و خندید بعد که گفتم بهش گفت متوجه نشدم… یه مدتی بود وقتی بیرون میرفتیم به خانوم ها نگاه میکرد مطمئنم که از روی قصدو غرضی نبوده اما اذیت میشدم مثلا میگفت چه شال قشنگی گذاشته یا چه مانتویی پوشیده ازش میپرسیدم دوست داری منم اون مانتو یا شال رو بپوشم میگفت نه بابا میگم خب پس چرا تعریف میکنی میخنده میگه ناراحت شدی…. الان خیلی از این اخلاق ها رو از بس که گفتم ترک کرده اما هرسری باز ازش یه چیزی که میبینم دوباره همه چی یادم میاد یادمه سر خرید عقدمون مامانم و خواهرش و زنداداشش باهامون بودن من همش با مامانم و خواهرش راه میرفتم و شوهرم با زنداداشش ! حتی از اون بیشتر نظر میپرسید تا من .. بعد که بهش گفتم گفت ببخشید حالا ولی تو خیلی حساسی به نظرم! تورو خدا راهنماییم کنید من همسرمو خیلی دوست دارم ت=اما این رفتاراش آزارم میده آیا واقعا من حساسم؟