با سلام
من دختری 22 ساله هستم و همسرم 28 سالشه
یک سال نامزد بودیم و الان 5 ماهه عروسی کردیم
ما پسر عمو و دختر عمو هستیم. از اول برا پدرم احترام خاصی قایل بود و همه چی خوب بود. ولی خونواده هامون باهم خیلی فرق دارن و خونوادش منو واقعا اذیت کردن. من تصمیم گرفتم باهاشون رفت و امد نکنم تا کمتر اعصابم خرد بشه. چون شگهرم طرف اونا رو می‌گرفت. الانم شوهرم با خونواده من رفت و امد نمیکنه و بهونه های الکی میاره ک اونا بهم بی احترامی کردن و منم نمیام.
من چون دیدم لج میکنه کوتاه اومدم و با اینک برام سخت بود با خونوادش رفت و امد کردم ولی اون بازم نمیاد و تو جمع هایی ک خونوادم هستن نمیاد و منو تنها میذاره. من نمیتونم تنهایی برم چون خجالت میکشم و عذاب آوره برام. از طرفی با منم نمياد بریم.
من چیکار کنم کمک کنید لطفا. بین خونوادم و همسرم گیر کردم