1
ازدواج سنتی
سلام من قبلا مشکلات و سولاتی داشتم درباره ازدواج که اینجا هم نوشتم الان یجورایی اون مشکلات(ترس از خیانت ترس از روابط قبلی همسر و..)و الان در شرف ازدواجم الان مشکلی که باقی مونده که اگه حل بشه تمومه اینه که من تو سایت های مختلف روانشاسی و پرسش و پاسخ و اینستا نظرات خانما رو خوندم که سنتی ازدواج کردن ولی عاشق همسرشون نیستن فقط دوسش دارن یعنی دلشون میخواسنه با عشق ازدواج کنن و خودشون میگفتن که دلشون یه عشق اتیشی و فلان و فلان میخواد حالا من چجوری متوجه بشم کسی که رفتیم خواستگاری بعدها از این فکرا سرش نرنه و یا چیزایی شبیه بهش راهنمایی شما چیه از خانم دقیقا چه سولایی بپرسم نمیدونم چیکار کنم
با سلام خدمت شما
دوست عزیز خیلی واضح صحبت نکردید که الان دقیقا دغدغه شما و مسئله اصلی تان چیست؟
اینکه عشق و دوست داشتن چه تفاوتی با یکدیگر دارند و کدامیک پایدارتر هستند و برای ادامه یک رابطه باثبات لازم هستند و یا اینکه چه اصول و معیارهایی برای ازدواج مهم هستند و ما بر چه مبنایی فرد مورد نظرمان را برای ازدواج انتخاب می کنیم، مواردی کاملا فردی و شخصی هستند که کاملا بستگی به خود افراد دارد.
اینکه این افراد گفته اند دوست داشته اند عشق را تجربه کنند، چند نکته در این جا وجود دارد.
اول اینکه هر تصمیمی که ما در هر زمینه ای می گیریم، مسلما از بین یکسری گزینه ها که هر کدام مزایا و معایب خودشان را دارند و تا اندازه ای هم جاذبه دارد و هم دافعه، دست به انتخاب می زنیم.
و آن انتخاب حتما همان چیزی بوده که فکر می کنیم بهتر است و به هرحال آن را انتخاب می کنیم.
به این معنا که ما گزینه ای را که هم برای ما جذابیت داشته و هم نکاتی که مورد ازاما علاقه مان نبوده، انتخاب کرده ایم و بر گزینه دیگر که آن هم به همین صورت بوده ترجیح داده ایم ولی این هرگز به این معنا نیست که نکات مثبت گزینه یا گزینه های دیگر با این انتخاب حذف می شوند.
و این فرایند جزوی از ماهیت هر تصمیمی است به خصوص تصمیمات مهمی مانند ازدواج.
مسئله اینجاست که هم ازدواج سنتی دارای مزایا و معایبی هست و هم ازدواج به سبک مدرن که در آن ممکن است به قول این افراد عشق آتشین تجربه شود اما الزاما به ازدواج ختم نشود!
تمام این افراد حتما در ذهنشان این موارد را بالا و پایین کرده اند و در نهایت گزینه مورد نظرشان که به نفعشان و در جهت خواسته اصلی و ارزشهای زندگی شان و مناسب خودشان بوده است را انتخاب کرده اند.
حالا الان ممکن است گاهی به نکات مثبت گزینه های دیگر هم فکر کنند و این حالت هم طبیعی است.
واقعیت این است که ما نمیتوانیم گزینه ای را که تمام خواسته های ما در آن جمع باشد را داشته باشیم و چنین گزینه ای عملا در واقعیت وجود ندارد.
حالا شما هم باید ببینید با پرسش این سوال از ایشان و رسیدن به پاسخ به چه چیزی می خواهید برسید؟
و دانستن اصل این مطلب چه کمکی به شما می کند؟
اینکه ایشان ممکن است گاهی به همچین چیزی فکر کنند چه معنایی برای شما دارد؟
اگر بعد از این پرسش ها به این نتیجه رسیدید که واقعا دانستن و مطمئن شدن از این قضیه (اگر اصلا امکانپذیر باشد، چرا که ممکن است ایشان خودشان هم نتوانند حسرتها و یا افکار آینده شان را پیش بینی کنند!) به بهبود رابطه و یا حال شما کمکی می کند و می توانید برای آن کاری بکنید، می توانید آن را مطرح کنید.
بنابراین به نظر می رسد بهتر باشد هر کسی به خواسته ها و معیارهای خودش بپردازد و اگر هم چنین دغدغه و مسئله ای وجود داشته باشد، به خود ایشان مربوط می شود که باید برای آن راه حلی بیابند و هر کسی مسئول خواسته های خودش است.
نکته دیگر این است که چیزی که شما مطرح کردید یک فکر با محتوای نگرانی است.
اگر افکار نگرانی را در دو دسته قرار دهیم، بخشی از آنها مواردی هستند که می توان برای آنها کاری کرد و تحت کنترل و اراده ما هستند که به آنها می گوییم نگرانی های کارساز.
دسته دیگر آنهایی هستند که در دایره اختیارات ما نیستند و فقط باعث حال بد و مانع پیش رفتن ما در مسیر اصلی مان می شوند و این دسته از افکار نگرانی اصطلاحا دردسرساز نام دارند.
اگر اینگونه افکار نگرانی، با توجه به مطلب قبلی تان زیاد ذهن شما را مشغول می کند و انرژی زیادی از شما می گیرد، به شما توصیه می شود برای بررسی بیشتر و ارزایابی بهتر مشاوره تلفنی دریافت نمایید.