1
از دست خونوادم خسته شدم
یه لحظه من تو خونه ارامش ندارم پدر مادرم همش بحث میکنن به خونواده همدیگه فحش میدن دیگه هیچ انگیزه ای برام نمونده هیچ دلخوشی ای تو این زندگی ندارم دلخوشیم به این بود ک میرفتیم چندساعت خونه مادربزرگم میومدیم الان طبق معمول دوباره دعواشون شده هرسری دعوا میکنن من باید جورشونو بکشم ناراحتیاش استرساش دلتنگیاش مال منه واقعا خسته شدم همشم تا یه حرفی میزنم میگن تو چیکار داری درستو بخون انگار من رباتم هیچ احساسی نباید داشته باشم….از صبح تا شب فقط تو فکر اینن چجوری پول دربیارن نه محبتی نه همدردی و هم صحبتی ای هیچی هیچیییی فقط همینن من الان ۲۱ سالمه اصلا جوونی نکردم با توجه به اینکه سر کارم نمیرم چجوری باید راهمو از اینا جدا کنم؟
سلام به شما آیدا جان
قابل درک هست که محیط پر تشنج برای شما نیز با درگیری فکری زیادی همراه می شود اما عزیزم دقت کن که شما هیچ مسئولیتی در قبال مشکلات آنها ندارید و بهتر است حتی در زمان بحث کردن آنها شما به اتاق خودتان بروید و حتی اگر از شما نظر خواستند بیان کنید که شما متخصص در این زمینه نیستید و نیاز است که آنها به روانشناس مراجعه کنند در کنار اینکه از طرفداری از هر یک از آنها خوداری کنید .
سعی کن هرچند دشوار برای زندگی روزانه خودت برنامه ریزی داشته باشی و علایق خودت را بشناسی و به آنها پاسخ بدهی بیکاری می تواند باعث شود که درگیری فکری بیشتری در مورد مشکلات آن ها داشته باشید در صورتی که آنها دو فرد بالغ هستند که نیاز است بتواند برای زندگی خود تصمیم گیری کنند.