سلام من از مادرم متنفرم از بچگی منو محدود میکرد هیچ وق نمیزاش هیچ جا برم الان ۲۳ سالمه هنوز مث بچه ها باهام رفتار میکنه توو خونه دائم بهم فحش میده و جیغایی میکشه که منو خاهرم وحشت میکنیم همیشه میخاد ازم کار بکشه مث یه حمال بعدشم که بابام میاد خونه غر میزنه همش که این هیچ کاری نمیکنه توو خونه بعدشم منو کتک میزنن. خودش بیکاره سرکار نمیره همون چار تا کار خونه هم انجام میده انقد منت میکنه غر میزنه که حد نداره بعدشم به منو خاهرم فحش میده تا خودشو خالی کنه قشنگ روانیه ازش حالم بهم میخوره الانم که میخام برا کارم برم تهران نمیزاره میگه دختر که شهر غریب نمیره دختر که کار نمیکنه همش توو سرم میزنه که رشته تو چیز خاصی نیس کار کنی که چی باید شوهر کنی میگه تو میترشی فقط تحقیرم میکنه بقیه رو میزنه توو سرم که فلانی دکتر شد تو نشدی در صورتی که رشته خودش اصلا به درد نمیخوره باز کار من توو بیمارستانه ولی همونم نمیزاره من کار کنم شب و روز داره قران و نماز میخونه ولی نمیدونم چرا روز به روز بدتر و غیر قابل تحمل تر میشه تا الان چن بار بهش گفتم باشه مشکل از منه بیا بریم پیش مشاور ولی میگه من حرف مشاورو قبول ندارم انقد که بی منطقه. من دلم میخاد از دست کاراش خودمو بکشم گاهی وقتا ارزومه که فقط از دستش خلاص شم یا برم جایی که هیچ وق نبینمش نمیدونم چرا خدا به درد دل من گوش نمیده من از وقتی درسم تموم شده اومدم خونه از دسش افسرده شدم یسره توو خونه موندم بعد میگه تو کار نمیکنی پیشرفت نمیکنی اصلا با خودشم مشکل داره . بهم پول ماهانه نمیدن فقط مادربزرگم اینا بهم یکم پول میدن بضی اوقات که من تا میرم برا خودم خرید میکنم این حسودی میکنه بهم میگه باز تو خرید کردی اصلا تعجب میکنم چجوری یه مادر میتونه انقد ظالم باشه که به بچه خودش حسودی کنه بعد میگه زندگی تو در اینده با اینکه بی مسئولیتی خیلیم باز خوب میشه قشنگ با لحن حسودی اینارو میگه.ولی با خاهرم باز خیلی رابطش بهتره همش پیش اون میگه این بچه من نیس من فقط یه بچه دارم منم بهش میگم من تورو مادر خودم نمیدونم ازت متنفرم. اوندفه جلو بابام انقد کولی بازی دراورد جیغ کشید در صورتی که من همه کارای خونه رو انجام داده بودم بعد که بابام اومد خونه منو کتک زد بعد اون میخندید خوشحال بود اصلا سادیسم داره من بضی وقتا شک میکنم که مادر واقعیم هس یا نه. توروخدا بگین این ادم تقاص کاراشو کی میده پس ؟ من باید چی کار کنم😔