اماده ساختن والدین برای دوری از فرزند برای سفر تحصیلی
سلام، وقتتون بخیر
من حدود دو ماه دیگه به دلیل ادامه تحصیل همسرم باید به کشور دیگری سفر کنم . خودم وابستگی زیادی به خانوادم دارم از جمله ی پدر و مادر و خواهر، دوستان و … درک و هضم این مسئله برای خودمم هم خیلی نارحت کننده، نگران کننده و استرس زاست . اما چیزی الان خیلی خیلی بیشتر نگرانش هستم، مادرم هستش. شاید بیشتر از این که من به مادرم وابستگی دارم مادرم هم به من وابسته است، وقتی حرف از رفتن من میشه ، کاملا بهم میریزه حتی اگر چیزی نگه کاملا از ظاهرش متوجه میشم، میره تو فکر، حرف نمی زنه و اعصابش بهم می ریزه. خیلی نگران هستم.می ترسم بعد از این که رفتم مریض بشه. مادرم چون عاشق بچه هست و مدت زیادی بچه دار نمیشده ، بعد از تولد من وابستگی زیادی به من پیدا کرده و زحمت خیلی زیادی برام کشیده. نگرانی دوری و تنهایی خودم به یک طرف نگرانی سلامت مادرم بدجوری ذهنم رو درگیر کرده. بعضی وقت ها فکر می کنم بشینم باهاش در مورد این قضیه صحبت کنم تا وحشت و نگرانیش کمتر بشه. اما می ترسم بدتر بشه. خواهش می کنم بهم کمک کنید و بگید تا قبل از رفتنم چیکار می تونم بکنم تا مادرم آمادگی پیدا کنه.
با تشکر
با سلام خدمت شما
دوست عزیز احساس نگرانی و اضطراب شما از شرایط موجود کاملا قابل درک است.
اما واقعیت این است که فرزندان هیچ گاه برای همیشه قرار نیست در کنار پدر و مادرشان بمانند و گاهی اوضاع به گونه ای پیش می رود که مجبور هستیم بر خلاف میلمان یکسری اقدامات انجام دهیم و از این واقعیت اجتناب و گریزی نیست.
مسلما ترک عادت و به طور کلی تغییر فرایند پیچیده و دشوار و زمان بری است.
مسلما برای ایشان هم دشوار خواهد بود تا به وضعیت جدید عادت کنند اما به هرحال ایشان هم مانند هر انسانی راه خودشان را خواهند یافت و این موضوعی است که برای همه پیش می آید.
اینکه گاهی یکسری اتفاقات و تصمیمات روند عادی و طبیعی و قدیمی زندگی را متحول می کنند و این فرایند بخشی از زندگی هر انسانی است.
اما صحبت کردن درباره احساسات، افکار، دغدغه ها، نگرانی ها همواره می تواند کمک کننده باشد.
حرف زدن درباره این موارد به افراد کمک می کنند تا این روند برایشان عادی سازی شود، گاهی برون ریزی هیجانی داشته باشند و باعث طبقه بندی جدیدی در ذهنشان شود که برای کنار آمدن با واقعیتهای ناخوشایند می تواند بسیار کمک کننده و موثر باشد.
بنابراین جای نگرانی نیست اما اگر بدتر شدن را به معنای برون ریزی و ابراز هیجانات ناخوشایندی مانند غم و ناراحتی و ترس می دانید، ممکن است اینگونه شود اما به معنای بد بودن آن نیست و همانطور که اشاره شد چه بسا می تواند کمک کننده و تسهیل گر هم باشد.
گذشته از اینها شما خواهر و برادران دیگری هم دارید که همچنان در کنار ایشان هستند و ایشان با رفتن شما تنها نمی ماند.
اما می توان درباره شیوه های ارتباطی جدید مانند تماس تصویری صحبت کرد و با در نظر گرفتن تایم های ثابتی برای این کار، تا با در نظر گرفتن حدودی احساس پیش بینی پذیری و امنیت از عدم قطع ارتباط ، به حل این مسئله کمک کرد.
بنابراین بهتر است با وجود تمام این موارد، بدانید که بالاخره انسانها با شرایط موجود کنار می آیند و اگرچه ممکن است سخت و اندکی زمان بر باشد اما به هر حال چاره ای جز پذیرش در اینگونه موارد نیست.
بهتر است یک خودارزیابی هم درباره احساسات خودتان داشته باشد، مثلا ممکن است بیشتر از مادرتان خودتان باشید که با درگیر شدن با احساساتی مانند شرم و گناه و ترس از فرزند خوبی نبودن برای ایشان، دچار این تعارض شده اید.
از آنجا که اشاره کردید خودتان هم فرد وابسته ای هستید و این مهاجرت قطعا برای خودتان هم بسیار اضطراب آور و تنش زا خواهد بود، چه سا بسیار بیشتر از مادرتان، و با توجه به اینکه هر کسی در ابتدا در برابر نیازها و خواسته های خودش مسئولیت دارد، بهتر است بیشتر تمرکز خودتان را بر خودتان قرار دهید تا با کسب آمادگی و توانمندی های کافی در این زمینه، که شاید بیشتر از لحاظ عاطفی و روانشناختی باشد، و با در نظر گرفتن چالشهای احتمالی پیش رویتان، سعی کنید شیوه های موثری برای مقابله با این شرایط دشوار و این مشکلات داشته باشید و بتوانید در این مسیر اقدامات موثری انجام دهید.