سلام، وقتتون بخیر
من حدود دو ماه دیگه به دلیل ادامه تحصیل همسرم باید به کشور دیگری سفر کنم . خودم وابستگی زیادی به خانوادم دارم از جمله ی پدر و مادر و خواهر، دوستان و … درک و هضم این مسئله برای خودمم هم خیلی نارحت کننده، نگران کننده و استرس زاست . اما چیزی الان خیلی خیلی بیشتر نگرانش هستم، مادرم هستش. شاید بیشتر از این که من به مادرم وابستگی دارم مادرم هم به من وابسته است، وقتی حرف از رفتن من میشه ، کاملا بهم میریزه حتی اگر چیزی نگه کاملا از ظاهرش متوجه میشم، میره تو فکر، حرف نمی زنه و اعصابش بهم می ریزه. خیلی نگران هستم.می ترسم بعد از این که رفتم مریض بشه. مادرم چون عاشق بچه هست و مدت زیادی بچه دار نمیشده ، بعد از تولد من وابستگی زیادی به من پیدا کرده و زحمت خیلی زیادی برام کشیده. نگرانی دوری و تنهایی خودم به یک طرف نگرانی سلامت مادرم بدجوری ذهنم رو درگیر کرده. بعضی وقت ها فکر می کنم بشینم باهاش در مورد این قضیه صحبت کنم تا وحشت و نگرانیش کمتر بشه. اما می ترسم بدتر بشه. خواهش می کنم بهم کمک کنید و بگید تا قبل از رفتنم چیکار می تونم بکنم تا مادرم آمادگی پیدا کنه.
با تشکر