سلام.وقتتون بخیر.من یه پسر ۲۲ ساله مجرد و دانشجو هستم.الانهم برای کنکور ارشد میخونم اما نمیتونم …مشکلی که در ادامه ذکر میکنم تمرکز منو میگیره و این خیلی آزار دهنده شده.
یه مورد اول عرض کنم که خوب شرایط اقتصادیم برای مراجعه به روان پزشک خیلی مطلوب نیست فعلا و برای همین اگر میشه متن رو بخونین و راهنمایی کنین
پیشاپیش به خاطر طولانی شدن متن معذرت میخواهم
من از بچگی دلم میخواست دختر بشوم یعنی بازی های کودکیم پر از شخصیت دختر هست البته خوب همش در خفا بوده.کلا هرچی در ادامه میگم رو کسی نمیدونه و حتی نمیتونن باور کنن چون در رفتار ظاهری نمود نداره.
خوب با بزرگ شدن همون طور که علایق و رفتار های پسرانه بزرگ میشن با توجه به سن منم علایق دخترونم باهام تغییر کرد.موقع بلوغ دلم میخواست سینه هام رشد کنه و خانم بشم که نشد…اولین بار توی دبیرستان با سرچ انگلیسی به یه سری مطالب برخوردم که کسانی مثل من هستند که البته مبحث من نیست.
و خوب علایق لباس های دخترونه که هرچی بزرگتر شدم خیلی خیلی شدید تر شد این علاقه.
من لباس زنانه به صورت مخفیانه پوشیده ام و خیلی هم حس خوبی دارند اما خوب ممکن نیست …
از نظر تمایل جنسی …خوب من اینو انکار نمیکنم که بدن خانم ها رو دوست دارم اما حقیقت اینه که بیشتر دلم میخواست خودم اون خانومه بودم…یعنی اگر میتونستم انتخاب کنم میخواستم زن باشم و در بستر با یه مرد باشم…یعنی راستش آره از مردا خوشم میاد مشروط به زن شدن خودم اما در حال فعلی یعنی با بدن مردونه نه بیشتر دوست دارم با یه زن باشم…
دوست دختر نداشته ام و ندارم…من تقریبا همیشه مشغول درس بودم و از این کار هم دوری کرده ام البته نه اینکه نتونم با دختری حرف بزنم اما کلا رابطه دوستانه ای هم نداشته ام باشون…یکمی عوامل فکری خودم دخیل هست…
اما به هر حال زیاد شده با دیدن لباس هاشون یا کیف هاشون و رفتار هاشون و .. دلم بسوزه…من از لباس خریدن چندان خوشم نمیاد ولی خوب زیاد پیش اومده ویترین لباس زنونه رو نگاه کنم…
خوب من خیلی اعتماد به نفسم کمه شاید یکی دلایلش همین بوده .یعنی حس کردم مرد نمیتونم باشم-نگاه جنسیت زده به حرفم نداشته باشین اما یه جوره هایی شاید فرار از خود بوده باشه منظورم اینه-
و رابطه ام با خواهرم از بچگی خیلی بهتر بوده تا برادرم و ایشون منو خیلی اذیت کردن…
البته من از بچگی تابستون ها پیش پدرم میرفتم و یعنی در محیط کاری تماما مردانه اما خیلی حس تعلق حاصل نشد متاسفانه از طرفی کار خونه رو گاهی کمک مادرم میکنم خیلی مطلوب تره…
الان من یکی از دانشگاه های تهران درس میخونم و خوابگاهی هستم…امااز اوضاع درسیم هرچند ظاهرا خوبه و از نظر دیگران درسم خوبه مثلا اما اصلا راضی نیستم و تمرکزمو این مسایل میگیرن
متاسفانه من یه انحراف دارم…من از خیلی سال پیشتر ها شروع به خودارضایی کردم و از سه چهار سال پیش داستان های کوتاه حاوی تصویر که مربوط به زنانه شدن و تغییر جنسیت و .. هست رو میخوندم اصطلاحا کپشن منظورمه…خوندن این داستان ها خیلی از من وقت میگیره معمولا…و خوب تخیل خودارضاییم هم از همون اول این بود که من زنم و همیشه هم همینه یعنی اصلا فانتزی جنسیم زنونس و اولین بار که تفاوت انتظاری زن و مرد خوندم کاملا مث زن ها بود مثلا اهمیت جنبه عاطفی و … ….این دو مورد به صورت اعتیاد هستند و یکدیگر رو تحریک میکنن….
این خودارضایی خیلی زیاده مثلا نهایت سه روز دووم میارم ولی روزی که انجام میدهم چند بار میشه…
من انقدر فکر کردم داشتم که بارها خواب زن بودن دیدم…اولین بار هایی که یادمه هم خیلی کوچک تر بودم و روایت میشه که در خوردسالی هم لباس دخترونه دوست داشتم….
یه نکته هم اینکه ظاهر فیزیکیم مردونس و اندام های تناسلیم هم در بازه نرمال هست البته از میانگین کمتره اما خوب نرماله…
ممنون اگر خوندین و اگر کمکی کنین ممنون میشوم
با تشکر