1
بی احترامی به خانواده ام
سلام من ۳۰سالمه ویه بچه دو ساله دارم .سه سال پیش پدر و مادرم برامون خونه خریدن که بشینیم آخه ما خونه نداشتیم بعد از سه سال خونه رو لازم دارن و اینکه ما خودمون خونه خریدم کمی کوچیکشو.شوهرم از وقتی خونه رو خواستن بداخلاق شده و یه خونواده من توهین میکنه میکه آدم های بدی هستن حق ندارن بیان خونمون ومنم نمیرم خونشون . میگه قبلا به من احترام نذاشتن .میرم خونشون غذای درست و حسابی نمیذارن جلوم من دیگه رفت امد نمیکنم باهاشون.تو هم به خاطر من باید قید خانوادتو بزنی .من چیکار کنم ؟
با سلام خدمت شما دوست عزیز
احساس نگرانی و ناراحتی شما در این زمینه کاملا قابل درک است.
اگرچه شما فقط به همین موضوع اشاره کردید اما اگز همسر شما به طور کلی در دیگر زمینه ها هم فرد پر توقعی هستند ظاهرا چنین انتظاری در هر زمینه ای مشکل آفرین و مسئله ساز خواهد بود.
هیچ پدر و مادری در برابر حمایت فرزندان خودشان بعد از ازدواج و حتی قبل از آن بعد از این که به سن بزرگسالی رسیدند هیچ گونه مسئولیتی نخواهد نداشت و اگر گاهی چنین حمایت هایی انجام می دهند لطف و محبت آن ها و وظیفه ای در کار نیست و البته لطف و محبتی که حس قدر دانی را به دنبال نداشته باشد و افراد آن را طبیعی و جزو حقوق خودشان بدانند، اساسا درست نیست و پدر و مادر شما و خود شما هم به این ترتیب در شکل گیری چنین شرایطی سهم و نقش خودتان را داشته اید.
اکنون هم قطع ارتباط به دلیل این که آن ها ملک خودشان را به هر دلیلی خواسته اند منطقی و پذیرفتنی به نظر نمی رسد و حتی هر موضوع دیگری هم بود حتی بی احترامی و یا مسائل دیگر، قرار نیست به خاطر این موضوعات یکدیگر را مورد توبیخ قرار دهیم و یا توقع و انتظار طرد آن ها و قطع ارتباط را از یکدیگر داشته باشیم.
چرا که پدر و مادر هر کسی تصویرش درست در مرکز دنیای مطلوب هر فردی قرار دارد و دوری از آن ها به هر دلیلی به نفع شما نخواهد بود و حتی در بلند مدت بستر ساز آسیب برای سلامت روان شما خواهد شد و زمانی که شما حال خوبی نداشته باشید و سلامت روانشناختی تان در معرض آسیب باشد، زندگی مشترک شما هم با افت کیفیت روبرو خواهد شد و در انتها خود ایشان هم متضرر خواهند بود.
به نظر می رسد ایشان در مهارت هایی مانند مدیریت خشم و یا حل مساله دچار مشکل هستند و توانمندی های لازم و کافی را در این زمینه ندارند که منجر به ارائه چنین راه کار ها و بروز رفتارهای کنترل گرانه و پرخاشگرانه در ایشان می شود.
این در حالی است که این گونه رفتارها مانند توهین و تحقیر و سرزنش کردن و قضاوت منفی و قهر کردن و تهدید کردن و پرخاشگری از هر نوع آن نه تنها افراد را به خواسته شان نخواهد رساند بلکه در بلند مدت برای رابطه هم بسیار مخرب خواهد بود و به همین دلیل از این گونه رفتارهای تحت عنوان رفتارهای سمی یاد می شود.
از سوی دیگر تنها چیزی که تحت اراده و اختیار ما قرار دارد همین رفتار خودمان است و ما نمی توانیم رفتارهی دیگران را حتی اگر پدر و مادرمان باشند تغیر دهیم و یا مطابق میل خودمان به آن ها جهت بدهیم چرا که هر فردی دارای افکار و ادراک خودش است و نیاز به آزادی و انتخاب دارد و ممکن است تصمیماتی بگیرد که مخالف میل و خواسته ما باشد اما هیچ کسی قرار نیست نیازها و خواسته های خودش را رها کند و در خدمت نیازها و خواسته های ما باشد و مطابق میل و خواسته و یا درست و غلط ما رفتار کند.
اگر ایشان اکنون دچار اضطراب و نگرانی شده اند که در این وضعیت باید جابجا شوند و به یک خانه کوچک تر نقل مکان کنند که مسلما سختی ها و دغدغه های خاص خودشان را دارند، کاملا قابل درک است اما این موضوع ارتباطی با والدین شما ندارد چرا که آن ها هم مانند ایشان و هر فرد دیگری مسئول رسیدگی به خواسته ها و نیازهای خودشان هستند.
به نظر می رسد بهترین کار این باشد که در یک موقعیت مناسب با ایشان گفتگو کنید و همدلی خودتان را به ایشان ابراز کنید بابت استرسی که متحمل شده اند اما در مقابل افکار و احساسات و نظرات خودتان هم پس از شنیدن ایشان، عنوان کنید و در نهایت خواسته و انتظارتان را از ایشان مطرح کنید، این که آن ها با هر رفتاری چه طبق میل و پسند شما باشد چه نباشد پدر و مادر شما هستند و مادر و پدر ایشان هم ممکن است گاهی رفتارهایی داشته باشند که مورد رضایت شما نباشد اما قرار نیست بر اساس این موارد مسیرتان را تغییر دهید بلکه قرار است آن ها را همان گونه که هستند، با تمام رفتارهای خوشایند یا ناخوشایندشان که مطابق میل و سلیقه شما باشد یا نباشد، بپذیرید و سعی کنید بر اساس اص.ل . ارزش های خودتان پیش بروید نه خشم و یا احساسات لحظه ای و تصمیمات ناگهانی که بر اساس این هیجانات اتخاذ می شوند و تنها انتخاب و تصمیمی در بلند مدت باعث خشنودی و رضایت شما خواهد بود که بر اساس ارزش های تان باشد و ببینید با همین شرایط می خواهید در نهایت چگونه فرزندان و عروس و دامادهایی برای والدین خودتان و همسرتان باشید.
به این ترتیب سعی کنید به جای مقابله در کنار هم قرار بگیرید و چون رفتار والدین شما دست شما نیست درست هم نیست که بابت آن مورد بازخواست قرار گیرید، گذشته از آن شما یکدیگر را برای زندگی مشترک انتخاب کرده اید و نه والدین یکدیگر را و خودتان هم در برابر هر مسئله و مشکل و چالشی مکسئول هستید پس بهتر است به جای درگیر شدن که بی فایده خواهد بود و به خشم و ناراحتی بیشتر و عدم رضایت بیشتر و تخریب رابطه ها دامن می زند، با تمرکز بر خودتان و توانمندی ها و شرایط موجودتان سعی کنید دست به رفتارهای موثری بزنید تا بتوانید بهتر برای تحقق خواسته ها و اهدافتان و حفظ آرامش در زندگی مشترکتان در کنار فرزندتان گام بردارید.
اگر باز هم موضوع شدت یافت و راهکارهای شما و گفتگو کردنتان، بدون انجام رفتار مخرب و جر و بحث و قهر و پرخاشگری، باز هم به نتیجه مطلوب و دلخواهتان نرسید و این موضوع تنش بیشتری پیدا کرد به شما توصیه می شود که از طریق مراجعه حض.ری و یا غیر حضوری به یک زوج درمانگر، جلسات مشاوره دریافت کنید تا در این زمینه از راهکارهای دقیق تر و کمک حرفه ای یک فرد متخصص بهره مند شده و استفاده کنید و هر کسی به این ترتیب با شناسایی و تمرکز بر سهم و نقش خودش در رابطه و این مشکل، بتواند اقدام موثر تری انجام دهد و به این ترتیب برای حفظ زندگی مشترک و بهبود کیفیت آن مسسولانه و متعهدانه تلاش کنید.