2
بی حس
با عرض سلام و خسته نباشید.
من دختری 14 ساله هستم که مدتی میشه درگیر یک رابطه عاطفی شدم و متاسفانه اخرش ب جدایی و شکست عشقی منجر شد. بعد از اینکه دوست پسرم خعلی راحت کات کرد من خعلی سعی کردم ک فراموشش کنم اما نمیشد دیگه هرچی میگذره بیشتر دارم احساس خستگیو افسردگی میکنم و دیگه زندگی برام معنای خاصی نداره و میشه گف ی حالت خنثی پیدا کردم و هیچ احساس خاصی نسبت ب هیچ چیز ندارم.
واقعن نمیدونم دیگه چیکار باید بکنم خودمو غرق هر کاری کردم تا کمتر بهش فک کنم اما خب سخت بود و حتی یک ذره هم کمرنگ نشد. خودمم از این وضعم خسته شدم لطفا راهنماییم بکنید و بگید دیگه چیکار باید بکنم؟
یک چیز دیگه هم ک هس اینه که از خانوادم دور شدم همش تک و تنها تو اتاقم میشینم یا کتاب میخونم یا اهنگ گوش میدم و با اینکه ادم اجتماعی هستم و تو جمع بودنو دوست دارم اما هیچ علاقه ای به بودن در جمع خانوادگی ندارم. مادرمم موضوع رو فهمیده بود اما فقط بهم گف ک بهش فک نکنم و هنوز سنی ندارم.
با سلام خدمت شما
دوست عزیز احساس ناراحتی و ناکامی شما در این زمینه کاملا قابل درک است.
اگر درباره این که چه مدت هست با این فرد در ارتباط بودید و اکنون چه مدت زمانی از جدایی شما می گذرد و در این مدت چه اقداماتی برای بهبود اوضاع انجام داده اید راهنمایی دقیق تر و بهتری را می توانستید دریافت کنید.
اما به طور کلی فرایند جدایی و بیرون آمدن از یک رابطه برای هر فردی ناراحت کننده بوده و با انواع احساسات ناخوشایند و گاهی متناقضی مانند غم و اندوه، احساس تنهایی و طرد شدگی، خشم و بی لذتی می تواند همراه باشد که گاهی شبیه به علائم اختلال افسردگی می شود و برای همین بسیار مهم است بدر ابتدا این موارد و این فرایند را بشناسید و به خودتان فرصت دهید که این مراحل را پشت سر بگذارید چرا که هیچ راه گریزی از آن نیست و اگر منظور شما از خلاض شدن و رهایی به معنای فراموش کردن و عدم داشتن تجربه های درونی ناخوشایند مانند فکر و احساس منفی است، بهتر است بدانید از آنجا که روبرو شدن با این علائم و نشانه ها کاملا طبیعی و بخشی از فرایند طبیعی پذیرش و کنار آمدن با جدایی است موضوعی اجتناب ناپذیر است و چنین خواسته یا انتظاری هم کاملا غیر واقع بینانه و دست نیافتنی به نظر می رسد.
بنابراین با توجه به این موارد چنین تجربه های ناخوشایندی تحت اراده و کنترل مستقیم شما نیست که بخواهید آن را متوقف کنید بلکه فقط باید از آن ها آگاه باشید و همچنین از افکار منفی و احتمالا سرزنش آمیز و قضاوت گرانه ای که درباره خودتان در ذهنتان دارید آگاهی داشته باشید و با آن ها روبرو شوید و اجازه دهید به جای فرار از آن ها و درخواست برای توقفشان فقط نظاره گر آن ها باشید و اجازه بدهید تا این دوران بگذرد و شما هم به کارهای خودنتان بپردازید.
در نهایت برای روبرو شدن بهتر و موثر تر با این احساسات و افکار و مدیریت بهتر خودتان و رفتارهایتان در مسیر درست و همچنین برای انجام ارزیابی های تکمیلی و بررسی های دقیق تر در این زمینه به شما توصیه می شود حتما به یک روانشناس و یا مشاور هم مراجعه حضوری و یا غیر حضوری داشته باشید و راهنمایی های دقیق تر و مداخلات تخصصی را در صورت لزوم دریافت نمایید و گاهی هم لازم است مهارت های جدیدی را به دست آورید و یا در مواردی توانمندی هایتان را تقویت کنید که برای این منظور هم به راهنمایی و دریافت کمک حرفه ای نیاز دارید تا در نهایت بدانید چگونه در مسیر تحقق اهداف و خواسته هایتان در مسیر زندگی ذلخواهتان اقدامات موثر تری انجام دهید و در این راستا با دریافت راهنمایی های لازم فعالانه بکوشید تا این مراحل و دوران را به بهترین شکل ممکن پشت سر بگذارید.
همچنین با استفاده از تجربیاتی که در این رابطه به دست آورده اید مسیر درست و مناسب خودتان را در آینده بهتر بتوانید تشخیص دهید و از اطلاعات و تجربه هایی که به دست آوردید بتوانید در موارد بعدی استفاده کنید و با تعیین اهداف مهم و اولویت بندی حوزه های مختلف زندگی تان آگاهانه تر گام بردارید تا بتوانید تصمیم گیری های بهتری در مواقع حساس زندگی تان داشته باشید تا در نهایت احساس رضایت و خشنودی بیشتری را بتوانید تجربه کنید.