سلام و حسته نباشید من ۲۵سالمه با یه دختر ۱۸ساله ۸ماه در ارتباط بودم ایشان قبل از اشنا شدن با من روحی ضعیفی داشتن که خوشبختانه من تونستم قوی ترش کنم عاشق هم شدم ب شدت همو دوس داشتیم از همه چیز هم خبر داشتیم دروغ نمیگفتیم واقااا حتی بار اول که دیدیم همو ایشان با اشتیاق فروارن پریدن بغل من تا گذشت که فشار روحی خانواده روش زیاد شد ینی هه میزدن تو سرش بابت کارها ساده و از همه بدتر که موجب آزار جنسی یکی از همکلاسی ها خودش شد که من اون روزها کمکش کردم تا خوب بشه و بعد چند روز این موضوعات ایشان گفتن من ۲ماه هستش بهت حس ندارم گفتن دلیلشو نمیدونم فقط گفت حال دلم خوب نیست تنها باشم بهتره و واقاااا من از وقت محبت پول و… کم نذاشتم عجیب بود که دخترب همیشه سر تعهدها خودش بود یک دفع اینو بگه من تلاشمو کردم که برگرده ولی جواب جز سردی نگرفتم به نظرتو چه کنم که خوب بشه مثل قبل