با سلام من ۲۵سالم‌هست و‌مجرد هستم مامانم پرستار و پدرم شغل آزاد
تنفر عمیقی به بابام دارم به این علت که واقعا پدرم توی خانواده هیچ هزینه ای رو‌کردن نمیگیره حتی هزینه تعمیر آبگرمکن و هر وسیله یا هزینه ای‌که در خونه در دانشگاه یا بیرون برای تفریح یا کلاس من و برادرم میاز داشته باشیم هزینش با مادرمه من و برادرم سرکار هم میریم
و مشکل اینجاست من هزاران هزار بار خواستم با ارامش دعوا یا هرجوری به بابام متذکر شم که این روش زندگی نیست این که بار زندگی همش به دوشه مادرمه و اون مسئولیت هیچییو بر عهده نمیگیره اما حرفش اینه که شما شناخت ندارین من اگه نبودم فلان بیسار،از ته وجودم حس تنفر دارم بهش و اون مثه به کودکه و براش مهم نیست و این که روحم داره خورده میشه اذیتم میکنه کاش یه دکمه تو مغزم وجود داشت که اونو میزدم و از قید این مسئله رها میشدم