حسادت یا هر اسم دیگه ای که میشه روی این احساس گذاشت!
سلام وقت بخیر.سپاس از وقتی، که برای پاسخگویی به سوالات صرف میکنید.مدت چند ماهه که در مطب یکی از آشنایان،مشغول به کار شدم،به عنوان کار پاره وقت و برای اینکه درآمدی داشته باشم.متوجه شدم ،دکتر نسبت به منشی قبلی احساسی داشته و حتی ازش خواستگاری کرده اما به خاطر مخالفتای خانوادش،این قضیه رو تموم کرده و خانوادش فکر میکنن ،این منشی دیگه اینجا کار نمیکنه.این آقای دکتر مرد بسیار خوبی هستن و دلیل درخواست ازدواجش از این منشی هم، به خاطر یک سری مشکلات و بیماری هایی بوده که خانمش داشته و داره.البته تمام این حرفا رو همین منشی به من گفته.من به خاطر اینکه دانشجو هستم و از پس تمام امور مربوط به مطب برنمیومدم و از طرفی دوست نداشتم با اومدنم، کسی رو از کار بیکار کنم ،از دکتر خواستم که این منشی هم همچنان بیاد و به من کمک کنه،اما الان واقعا میبینم اون حس میکنه همه کاره مطبه،توی همه امور دخالت میکنه و با اینکه من از اقوام دکتر هستم و از نظر تحصیلات از اون خیلی بالاتر هستم، به من امر و نهی میکنه، اون ده سال تجربه کار داره و مسلما نسبت به من اطلاعات خیلی زیادی داره اما این حجم از دخالت اونو نمیتونم تحمل کنم.از طرفی مریضای دکتر به خاطر اینکه من تازه اومدم،مدام میخوان با منشی قبلی صحبت کنن و حرفای منو قبول نمیکنن و از طرف دیگه دکتر هم اصرار داره من همه تلفنارو جواب بدم و به خاطر اینکه یه وقت خانوادش متوجه حضور دوباره این منشی نشن، من باید در هر حالتی تلفنارو جواب بدم.من به این حقوقم نیاز دارم و بهترین جایی که فعلا میتونم کار کنم همینجاست،اما از نظر روحی اذیت میشم،خیلی نسبت به مریضا مدارا و محبت میکنم،به منشی قبلی محبت میکنم و واسش کادو میخرم،حتی نسبت به دکتر و مطبش احساس مسئولیت و محبت دارم،اما هیچ فایده ای نداشته،دکتر و بیمارا همچنان تحت تاثیر اون منشی قبلی هستن و من از اینکه در برابر این همه محبت و صرف انرژی و هزینه،همچنان به چشم نمیام ناراحت و سرخورده ام .دوست ندارم حسادت کنم و خیلی از خدا خواستم که قلبمو از حسد و کینه حفظ کنه،اما نمیتونم این همه بی توجهی رو تحمل کنم،دکتر تو ساده ترین موارد هم نظر اون رو میپرسه و میگه خانم فلانی بمونه ،چون مطب خیلی شلوغ شده و من دست تنهام،اما به من میگه هر وقت خواسی میتونی بری ،انگار من هیچ نقشی ندارم و کار مفیدی انجام نمیدم.همه چیز مطب و همه تجهبزات دست اونه ولی دکتر کوچکترین مواردو هم به من نمیده که انجام بدم:(ببخشید طولانی شد،لطفا راهنماییم کنید که چطور با این شرایط کنار بیام.
سلام به شما باران جان
ببین عزیزم تجربه این احساس حتی اگر حسادت هم باشد مشکلی در این مسیر وجود ندارد چون این احساس نیز مانند دیگر احساس ها می تواند در بعضی از مکان ها تجربه شود اما اینکه شما می دانید و نسبت به ین احساس آگاه هستید خب کمک می کند تا از آسیب به خودتان و فرد دیگری جلوگیری شود و در مسیر بهتری برای پاسخ به احساسات خود اقدام کنید.
در این مسیر بهتر است ارتباط بین دکتر و منشیشان را به خود آنها واگذار کنید و در این مورد به هیچ عنوان وارد نشوید و حتی در پنهان کاری آنها شریک نشوید در کنار اینکه بهتر است حدود رابطه خود را حفظ کنید .
در کنار اینکه در احترام به این خانم و دکتر در مورد وظایف خودتان با آنها صحبت کنید در این مسیر قرار نیست شما برای جلب رضایت و توجه دیگران و یا نشان دادن ارزشمندی خود رفتارهای خاصی داشته باشید همین که شما مسیر کاری و تعهدی که دارید را طی کنید به شما کمک می کند که همان میزان انرزی روانی صرف کنید که لازم می باشد اگر بخواهید تمام تمرکز و روان خود را به این کار گره بزنید خب این باعث می شود که در مسیر رشدی و اولویت های دیگر زندگیتان با مشکل مواجهه شوید .