سلام خدمت شما
من نیما 20 سالمه و از 14 سالگی پدر و مادرم جدا شدن و من تنها شدم با برادرام که از من بزرگ ترن یک سالی با برادرام و یک سال هم با پدرم زندگی کردم که خیلی برام سخت بود چون میخواستچ با مادرم زندگی کنم و بعد رفتم باز پیش برادرام و مادرم با شوهرش به خونه ما میومدن برا دیدنمون بعد مادرم کم کم مارو اورد پیش خودش وکم کم بزرگ شدمو الان 4 سالع پیششونم با برادرم و خیلی دارم عذاب میکشم چون مادر خودم نگاه غذا خوردنم میکنه هیچکاری نمیتونم بکنم تو خونه همش میکوبن تو سرم که داریم خرج خوراکتو میدیم ما هر چی بهت بگیچ نباید حرف بزنی بی احترامی بهچ میکنن خیلی تحمل کردم چیزی نگفتم ولی نمیشه منم غرور خودمو دارم خسته شدم از این همه تحقیر میگم چرا منو از خونه بابام اوردی بیرون ک الان منت سرم بزاری تحقیرم کنی
متاسفانه پدر منم پدر خوبی نیست ادم کثیفیه و ازدواج کرده و من تو کوچه ام بمونم کاری باهام نداره
واقعا خسته شدم هی به خودم میگم تحمل کن تا دانشگاهت تموم بشه بری ولی تموم نمیشه سه سال دیگه دارم البت خرج دانشگاه رو خودم میدم کار میکنم مادرم فقط یه غذا بهم میده بقیه خرج زندگیمو خودم میدم
نمیدونم چیکار کنم یه مقدار پول دارم بنظر شما ازشون جدا بشم چیکار کنم
چیکار بکنم
ممنون میشم راهنماییم کنید