خونوادم بهم توجه نمیکنن
سلام. من 18 سالمه بچه کوچیک خونوادم یه خواهر و برادر بزرگتر دارم هر دو مجردن اونا کار میکنن و برا خودشون درآمد دارن. پدرم شغلش آزاده زیاد درامد نداره ولی خو میتونه حداقل به من برسه ولی اینکارو نمیکنه. مامانمو آجیم همش مسخرم میکنن بخاطر قیافم بخاطر کارام بخاطر لباس پوشیدنم. وقتیم یه چیزی مخوام اصلا توجه نمیکنن مامانم میگه پول نداریم وقتیم به بابام میگم میگه روی چشم در حالی که هیشوقت نشده به حرفش عمل کنه فقط مخواد من دیگه ادامه ندم. همه راهارو امتحان کردم به حرفاشون گوش کردم بهشون احترام گزاشتم لج کردم قهر کردم غذا نخوردم ولی باز همین آش و همین کاسه. دیگه دارم خسته میشم کسی به حرفم گوش نمیده نمیتونمم یه کاری برا خودم دست و پا کنم. احساس تنهایی میکنم حتی چند باریم به خودکشی فکر کردم ولی خو من زندگیمو دوس دارم. نمیدونم چکار کنم
سلام به شما دوست عزیز
اینکه شما بخواهید آزادی و احترام و همچنین شرایط اقتصادی بهتری داشته باشید هیچ کدام اصلا بد نیست اما در این مسیر نیاز است که شرایط اقتصادی خانواده را نیز در نظر داشته باشید .
در هرصورت خواهر و برادر شما مسئولیتی در قبال نیازهای شما ندارند و در این مسیر نیاز است که شما در زمان مناسب با پد و مادر بدون حضور آنها در مورد نیازهای خود صحبت کنید و سعی کنید که در مسیر صحبت بیان کنید که شرایط اقتصادی آنها را درک می کنید اما نیازها و احساساتی که دارید که به این شکل می باشد .
در این مسیر شما نیز در آینده در شرایط سنی و رشدی بهتر و با داشتن مهارت و تحصیلات بیشتر می توانید از نظر اقتصادی شرایط بهتری را تجربه کنید .
اگر دائم بخواهید به جنبه های منفی توجه کنید خب این می تواند برای شما فشار روحی بیشتر از آنچه وجود دارد را ایجاد کند در این مسیر ما قرار نیست واقعیت را حذف کنیم اما نیاز است که با قسمت های قابل تغییر مسیر را بسازیم.
در مورد خواهر و مادرتان نیز بهتر است در احترام و بدون مقایسه به صورت جداگانه بیان کنید که این سبک رفتاری آنها برایتان چه احساساتی را ایجاد می کند و در جایگاهی که باهم دارید چه توقعاتی از نظر ارتباطی از آنها دارید و به احساسات و افکار آنها نیز توجه کنید .
در هرصورت مسیر تعاملی سازندگی بیشتری دارد و قرار نیست که خودکشی راحل محسوب شود س بهتر است که با قسمت های مثبت مثل علاقه به زندگی پیش بروید .