سلام
۲۵سالمه وشوهرم۷سال ازم بزرگتره باهم فامیل بودیم،۴ساله ازدواج کردیم.من یکسالو نیم از ازدواجمون گذشته بود ک بزرگترین اشتباه عمرمو مرتکب شدم و به شوهرم خیانت کردم.با پسری ک آشنابود دوست شدم و یکی دوبار قرارداشتیم ولی هیچ رابطه جنسی نداشتیم درحددوستی فقط، میدونستم کارم اشتباهه و چندبارخاستم بهم بزنم ک نزاشت ومتاسفانه شوهرم فهمید و به همه گفت،گفت طلاقتو میدمو آبروتو میبرم ب اصرار من راضی شدطلاق نگیریم و شرایط سختی برام تعیین کرد و تو این مدت خیلی باهام بدرفتار کرد و همون موقع مجبورم کرد مهریه بخشیدم و قول داد من اگه توبه کنم اونم منو ببخشه و پشتم باشه گف مهریه ببخش تاثابت کنی من هم بخشیدم.اما تو این مدت خیلی بد کرد بهم منو نبخشیده و ازم سواستفاده میکنه.
کلا قبل از خیانت منم اخلاقش خیلی تعریفی نبود درسته آدم متعهد و خوبیه ولی تو زندگی هیچ وقت بخاطر اشتباهش معذرت خواهی نمیکرد و حتی یبارم وقتی ناراحت بودم و گریه کردم توجهی نکرده والان همه این اخلاقاش بدتر شده روز بروز بیشتر زورگویی میکنه اگرم حرفی بزنم میگه مجبور نیستی ادامه بدی برو خونه بابات حالا اگه کوچکترین مشکلیم باشه،میدونه خیلی دوسش دارم و وابسته هستم بهش هرکاربگه انجام دادم و هیچ کاری درمقابل زورگویی هاش و سواستفادش ازم برنمیا د.هرچقد ر قهرو ناراحتی باشه بینمون براش مهم نیس این اخلاقش ازاول اینطور بود الان بدترشده.خواهرش خیانت منو تازه فهمیده و توی جمع بمن توهین کرد با این که من توبه کردم و دوساله از اون ماجرا گذشته،پدرم باخواهرش بحث کرده بود بحاطرتوهینش بمن و حالا شوهرم با پدرم لج کرده نمیزاره برم خونه پدرم و خودشم نمیره هرطور باهاش حرف میزنم راضی نمیشه تورو خدا ب دادم برسید چاره ای واسه مشکلاتم نشونم بدید.